ریسکها و درسهای اجرای مدل بانکداری اسلامی در ایران
حسین غیوری؛ خبرنگار
اقتصاد ایران طی سه دهه از ملی به نیمه خصوصی تغییر کرد اما دولت طی این چند دهه هیچگاه اجازه نداد تا افسار اقتصاد از دستانش خارج شود؛ همچنین یک اقتصاد غیر رسمی نیز طی این مدت با اختیار تام بر ناظر بانکی، بانکها و بانکداری اعمال کرده است. آیا تلاش کردهایم آثار این نوع استیلا را مطالعه و درج کنیم؟ هزینههای این مدل بانکداری بر عرصههای مختلف اقتصاد، اجتماع فرهنگ و سیاست چقدر بوده است؟
تجربه حدود 40 ساله ما در حوزه بانکداری، مصطلح به بدون ربا درسهای زیادی برای ما دارد.
موصوف کردن عبارت بانکداری به بدون ربا بودن چقدر در عمل محقق شده است؟
آیا با وجود یک قانون با عنوان عملیات بانکداری بدون ربا برای اثبات این ادعا کافی است که عملیات بانکداری ما از ربا تفریق شده است؟
پذیرش مسئولیت تحقق این ادعا با کیست؟ با ایدهپرداز، تدوینگر لایحه، قانونگذار، ناظر بر بانکداری یا با بانکدار؟
قرائتی که منجر به استخراج قانونی به نام عملیات بانکداری بدون ربا شده چقدر مورد وفاق دریافتکنندگان خدمات بانکی است؟
اساساً جایگاه مشتری در این میان کجاست؟ آیا برای او سهمی در اینکه چه انتخابی دارد فراهم شده یا اینکه شاکلهای به نام بانکداری بدون ربا با یک سری عقود محدود فراهم شده تا مشتری از آنها استفاده کند؟
اساساً برای ترکیب مشتری چه وجوه افتراقی در قانون یا مقررات در نظر گرفته شده است؟ سپردهگذار، تسهیلاتگیرنده، دریافتکننده خدمات پولی ـ بانکی (دارندگان حساب جاری و سپرده، دریافتکننده خدمات کارمزدی بانک، و …
همچنین مشتریان از منظر کیش مسلمان و غیر مسلمان، همچنین از منظر فرق شیعی و غیر شیعی آیا وجوه افتراقی در قانون یا مقررات دارند؟
تحلیلگران و پژوهشگران بر اساس چه تعریف مشخصی از بانکداری اسلامی یا عبارت «بانکداری بدون ربا» در قانون ارائه کردهاند؟
همچنین بانکداری به عنوان یکی از قطعات پازل خدمات مالی چقدر در تکمیل یکدیگر در نظر گرفته شدهاند نهادهایی چون بورس، بیمه، لیزینگ، صرافیها، نهادهای تأمین مالی، صندوقها و … که هر یک بنا بر مأموریتهایی در اقتصاد و اجتماع شکل گرفتهاند در تقابل و تعامل با بانکداری چقدر در طول و عرض و ارتفاع یکدیگر قرار دارند.
اساساً بانکداری ما در جغرافیای مالی کشور دقیقاً کجاست و چقدر قادر است نقش خود را به خوبی ایفا کند و اساساً چقدر چالشبرانگیز است؟
بانکداری ما در اکوسیستم اقتصاد چقدر توانسته نقش خود را به درستی ایفا کند چقدر تأثیر گذاشته و تأثیراتش چقدر مثبت و چقدر منفی بوده است؟ همچنین چقدر تأثیر پذیرفته و این اثرات پیکره بانکداری را تقویت کردهاند یا تضعیف و مسموم؟
بانکداری ما چقدر بر توسعه یا تضعیف سرمایههای اجتماعی مؤثر بوده است آیا توانسته به نیازها پاسخ دهد یا همواره به واسطه ادعاهای خود مبنی بر بدون ربا بودن مورد سؤال و تردید واقع شده است؟
همچنین چقدر قادر بوده تا در برابر این سؤالات و تردیدها از خود دفاع کند؟ اساساً آیا مرجع دفاع بانکداری به عنوان مجری مقررات است یا ناظر یا قانونگذار یا ایدهپرداز؟ در این میان چقدر تکلیفها به دیگری سپرده شده و لاجرم تردیدها تعمیق یافته یا نه؟
آیا تشکیل شوراهایی چون شورای فقهی برای دفاع غیر مستقیم کافی بوده یا ذینفعان صنعت بانکداری تلاش کردهاند این شورا اثرات کمی بر روند داشته باشد چرا هر یک از حلقههای ناظر و بانکدار و صاحبنظران اعتقاد دارند شرایط مساعد برای تغییر قانون فراهم نیست و معتقدند تغییر کلی قانون در مجلس میتواند این ریسک را به همراه داشته باشد که تغییرات، نتیجه معکوس داشته باشند؟
سه حلقه توسعه مکانیزه شدن بانکها مبتنی بر شعب، بانکداری الکترونیک مبتنی بر هستهای شدن کل بانک و بانکداری دیجیتال مبتنی بر تحول در مدلهای کسب و کار چقدر در مسیر تحول در دیدگاههای حوزه بانکداری بدون ربا مؤثر بوده است؟
تکنولوژیهای مبتنی بر داده و بیگدیتا و هوش مصنوعی چقدر میتواند در توسعة دیدگاههای مرتبط با بانکداری مبتنی بر شریعت مؤثر باشد؟
این سؤالات تنها تعداد اندکی از علامتهای سؤالی است که پیش روی بانکداری در کشور ما که مصطلح است به بدون ربا وجود دارد.
اساساً چقدر مجازیم که بکار بردن عبارت «بدون ربا» برای بانکداری در کشورمان را یک غلط مصطلح به شمار بیاوریم که فعلاً برای سهولت کار همه به کار میبرند در حالی که اغلب حتی اگر به زبان نیاورند چندان قبول ندارند که بانکداری ما عاری از رباست.
در کنار این سؤالات 40 سال تجربه در حوزه اجرای بانکداری (مسامحتاً) بدون ربا چه دستاورهایی برای محققان داشته است؟ اگر فرض را بر این بگذاریم که یک تجربه 40 ساله در مورد اجرای مدلی از بانکداری اسلامی در یک جامعه که در ابتدای دوره حدود 40 میلیون نفر و انتهای دوره 85 میلیون نفر داشتهایم؟
آیا دست کم از این منظر به درج دستیافتههایمان پرداختهایم که آنها را ثبت کنیم، آیا به جای آنکه چالشها و ریسکهای اجرای چنین مدلی را در پهنه اقتصاد ایران شناسایی و ثبت کنیم تنها تلاش کردیم ذیل اسم آن عیبهایش را نادیده بگیریم؟
اقتصاد ایران طی سه دهه از ملی به نیمه خصوصی تغییر کرد اما دولت طی این چند دهه هیچگاه اجازه نداد تا افسار اقتصاد از دستانش خارج شود؛ همچنین یک اقتصاد غیر رسمی نیز طی این مدت با اختیار تام بر ناظر بانکی، بانکها و بانکداری اعمال کرده است. آیا تلاش کردهایم آثار این نوع استیلا را مطالعه و درج کنیم؟ هزینههای این مدل بانکداری بر عرصههای مختلف اقتصاد، اجتماع فرهنگ و سیاست چقدر بوده است؟
آیا میتوانیم مدل بانکداریای را که به بدون ربا موصوف شده بعد از 40 سال شکستخورده بدانیم یا عللی خارج از مدل وجود داشته است که عملاً مانع موفقیت در هر سطح کم یا زیاد شده است؟
آیا چون طراحی و توسعه بانکداری ما از جانب مشتری تقاضا و توسط بانکداران طراحی نشده امکانسنجی لازم صورت نگرفته و در نتیجه در زمان اجرا با مخاطرات زیاد روبهرو شده است؟ حتی اگر این هم مصداق داشته باشد آیا طی 40 سال امکان اصلاح و امکانسنجی مجدد وجود نداشته است؟
این موارد را میتوانیم به عنوان یک مطالعه میدانی و پژوهشی اجرای یکی از مدلهای بانکداری اسلامی در کشورمان درج کنیم.
آیا میتوانیم بگوییم که ایدهپردازان مدلی که در ایران طی 40 سال توسعه پیدا کرد در ابتدا درک واقعی نتایج اجرایی مدل جدید را نداشتند؟ به چه دلایلی پژوهشگاههای ما طی 40 سال درباره عبارت فقه مالی دپارتمانهای جداگانه و مستقل ایجاد نکردند؟
همه اینها میتواند به عنوان نتایج مطالعات تحقیق و درج شود و برای آیندگان بماند. در دنیای واقعی اجرای هر مدلی حتی در بدترین حالت درسهای جذابی دارد بانکداری ما هم میتواند چنین خصیصهای را به همراه داشته باشد.