تحلیل عباس عبدی از شانس روحانی و عارف در انتخابات ۱۱
از نظر بنده اصل ائتلاف و اتخاذ تصمیم از سوی آقای هاشمی و خاتمی و اصلاحطلبان اهمیت دارد. این تصمیم نشان از بلوغ سیاسی آنان است. اگر این کار انجام شود که امیدوارم همین امروز انجام بشود، نگران اتفاقات بعدی هم نباید بود و باید به نتیجه انتخابات فارغ از این که چه کسی رأی اول را میآورد امیدوار باشند.
به گزارش عصر ایران عباس عبدی اصل شرکت در انتخابات را مهمتر از نتیجه انتخابات می داند. با این حال، او معتقد است اصلاح طلبان در چند روز آینده باید بر روی یک کاندیدا به اجماع برسند.
عبدی شانس حسن روحانی را بیشتر از محمدرضا عارف می داند و امیدوار است که هاشمی و خاتمی در یکی دو روز آینده، تکلیف اجماع کاندیداهای نزدیک به جناح اصلاح طلب را روشن کنند.
متن زیر، پاسخ های عباس عبدی است به سوالات عصر ایران درباره یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی ایران.
***
* پس از عدم امکان کاندیداتوری محمد خاتمی و مهمتر از آن رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، موضع عدم شرکت در انتخابات در میان دموکراسیخواهان داخل و خارج کشور مطرح شده است. شما جزو مخالفان عدم شرکت انتخابات هستید. چرا؟
چرا باید مخالف باشم؟ از آغاز حضور همراه با موفقیت این دونفر را ممتنع میدانستم و معتقد بودم و اعلام هم کردم که غیر ممکن است که در 25 خرداد رئیس جمهوری به نام خاتمی یا هاشمی داشته باشیم. بنابراین عقیده من درباره لزوم شرکت در انتخابات ربطی به این مساله نداشت که با رد صلاحیت آقای هاشمی از شرکت منصرف شوم. ولی جالب است که هردو نفر آقایان مورد نظر شما، خودشان در انتخابات شرکت میکنند، پس چگونه است که با عدم حضور یا رد صلاحیت آنان بتوان عدم شرکت را نتیجه گیری کرد؟
این اظهارات ناشی از فقدان تحلیل درست است. اگر کسی مخالف شرکت است باید آن را مستقل از حضور یا تایید حضور این دو نفر بیان میکرد. اگر انتظار من از انتخابات ایران امکان شرکت و رای آوری امثال این دو نفر با حامیان شناخته شده آنان بود، در اینصورت حکومت ایران را باید با معیارهای شناخته شده در حد بالایی دمکراتیک معرفی کرد و با چنین حکومتی دیگر نمیتوان از موضع اپوزیسیون و خارجه نشینی برخورد کرد.
برداشت من از انتخابات در ایران در همین حد و اندازهای است که فعلا هست، البته یک کمی بیشتر هم میتوانست باشد که به دلیل تعلل و تصمیم غلط اصلاحطلبان در همین حد موجود محدود شده است.
دلیل شرکت خودم را هم بارها گفتهام، تقویت همین وضع موجود برای بدتر نشدن وضع و نیز بازسازی حضور اصلاحطلبان در عرصه رسمی و در نهایت ترجیح یک فرد بر فرد دیگر و در کنار همه اینها اذعان به این واقعیت است که انتخابات در ایران علیرغم همه کاستیهایش، صوری نیست و محلی برای بروز تغییرات در نطفه خفه شده اجتماعی است، چه شاهدی بهتر از مجموعه اخباری که درباره این موضوع شما میشنوید و میبینید؟
* یکی از دلایل مخالفان شرکت در انتخابات این است که اصولگرایان با کاندیداهای اصلی خود به میدان آمده اند ولی اصلاحطلبان از این امتیاز برخوردار نیستند. آنها چنین رقابتی را منصفانه نمی دانند. پاسخ شما به صاحبان این دیدگاه چیست؟
مگر در گذشته چنین نبوده است؟ مگر ملیگراها، مگر نهضت آزادیها هیچگاه توانستهاند نامزد اصلی خودشان را داشته باشند که در اکثر مواقع در انتخابات حضور داشتهاند؟ مگر فاصله امروز اصلاحطلبان بهویژه سبزها با حکومت کمتر از فاصله نهضت آزادی با آن است؟ نهضت آزادی هیچگاه سخنگوی خارج از کشور نداشت ولی این ها شعبه خارج از کشور زدهاند. به علاوه کی گفته باید منتظر رقابت منصفانه بود، باید رقابت منصفانه را ایجاد کرد. این هدف دمکراسی خواه است و نه پیش شرط او برای اقدام سیاسی.
مگر در گذشته رقابت کاملا منصفانه بود که در آن شرکت میکردند؟ حتی درباره سلامت آرا هم میتوان به سال 84 ایرادات مهمتری وارد کرد تا 88، ولی چرا در انتخابات بعدی شرکت کردند؟ پاسخ این است که هرگاه فکر کنند شانس رای آوری بالا دارند می آیند و هرگاه چنین برداشتی نداشته باشند اِنقَلت میآورند.
ولی من هیچگاه از این موضع در هیچ انتخاباتی شرکت نکردهام. شانس رای آوری برایم فرع بر اصل شرکت است. شرکت خودم را مشروط به وجود انتخابات کاملا آزاد و منصفانه نمیکنم، بلکه این شرط هدف فعالیت من است و نه شرط آن. اگر کسی ثابت کند که شرکت در این انتخابات به این هدف کمک نمیکند حتما از این شرکت پرهیز میکنم، حتی اگر نامزد مورد نظرم شانس رایآوری داشته باشد.
* آیت الله موسوی خوئینی گفته است حضور اصلاح طلبان در این انتخابات، منجر به افت رای پانزده میلیونی چهار سال قبل آنها می شود و به همین دلیل، شرکت در انتخابات به صلاح جناح اصلاح طلب نیست. درباره این ملاحظه، چه نظری دارید؟
نظرات آقای موسوی خویینی را خواندم. بیشتر نوعی انذار داده بودند و نه نظر قطعی در رد شرکت. چون میدانم ایشان نظرات علنی خود را با رعایت نظرات جمعی میگویند و اکنون که اصلاحطلبان بهصورت آشکار در صدد شرکت هستند، هیچگاه در علن موضع مخالف آنان اخذ نخواهند کرد. ولی گمان نمیکنم افت رای مساله مهمی باشد. زیرا ایشان در همانجا شرح میدهند که اگر آقای خاتمی آمده بود یا آقای هاشمی تایید میشدند، قطعا رای میآوردند.
وقتی که ایشان این را میدانند چرا دیگران از آن غفلت کنند، روشن است که حتی اگر 5 میلیون رای هم در انتخابات بیاورند، ناقض آن واقعیتی که گفتند نخواهد بود و حکومت هم این را میداند. بنابراین از این نظر هیچ مشکلی نیست.
* اگر هاشمی و خاتمی از حسن روحانی یا عارف حمایت کنند و مردم هم رای چندانی به کاندیدای مورد حمایت آنها ندهند، آیا این حمایت نشانه سیاستورزی درست هاشمی و خاتمی است؟ چرا؟
بنده با این اگر و مگرها آشنایی ندارم. چیزی که اتفاق نیفتاده را چگونه تحلیل کنیم؟ مساله را باید در شرایط موجود و بر اساس تحلیل موجود و با اهداف تعیین شده پاسخ داد. از آنجا که مساله اصلی بنده در شرکت در انتخابات، رای آوری نیست لذا خیلی روی این موضوع حساس نیستم. این ها را هم درست نمیدانم.
آقای هاشمی در مجلس ششم سی ام شد، ولی اکنون موقعیت دیگری یافته است، حتی از نظر برخی در مقام رهبری اصلاحطلبان قرار گرفته است. اینطور نیست که از ترس مرگ خودکشی کنیم. اصلاحطلبان اگر اصل شرکت را پذیرفتهاند، باید یکی را معرفی کنند و بهتر است که ائتلاف کنند. پس باید در این راه کوشش کنند، حرفهای دیگر اضافی است.
* در بین نامزدهای جناح اصولگرا، شانس چه کسی را بیشتر از همه می دانید؟
نظرسنجیهای موجود را نمیدانم چقدر معتبر است، ظاهراً میگویند قالیباف؛ ولی تا روز آخر باید صبر کرد زیرا رای هیچکدام از آنها ثبات و عمق ندارد، مردم از سر ناچاری کسی را برگزیدهاند، ممکن است آن را تغییر دهند. هر چند شانس او بیشتر از سایر دوستانش است.
* آیا حضور سعید جلیلی در این انتخابات، آن هم در شرایطی که به نظر می رسد انتخابات دومرحله ای خواهد شد، نشانه تکرار قصه سال 84 نیست؟
حقیقت را بخواهید بنده خیلی پیگیر اردوگاه اصولگرایان نیستم. به دو دلیل، یکی این که اطلاعات کمی در این زمینه دارم . اطلاعات موجود هم بیشتر شایعه است. دوم این که تعیین کننده اصلی وضعیت انتخابات اصلاحطلبان هستند و نه طرف مقابل. بازی آنها از روی بازی این طرف طراحی میشود و نه بر عکس.
* بین عارف و روحانی، کدام یک شانس بیشتری برای ریاست جمهوری دارند؟ چرا؟
روحانی به دلایل متعدد شانس بیشتری دارد. علت این است که در میان سه وجه رای آوری (فردی، جریانی، گفتمانی) میتوان گفت که رأی این دو نفر تا کنون به ویژگیهای شخصی آنان مربوط میشود که از این حیث روحانی جلوتر مینماید. ولی در رأی «جریانی» هم روحانی جلوتر است. رأی گفتمانی هم در حال حاضر هیچکدام ندارند.
* اگر یکی از دو گزینه عارف-روحانی به نفع دیگری کنار برود و هاشمی و خاتمی از گزینه باقی مانده در عرصه رقابت به جد حمایت کنند، اصلاح طلبان تا چه حد می توانند به بسیج رایدهندگانشان در روز انتخابات و تکرارنشدن ماجرای انفعال هشت سال پیش آنها، امیدوار باشند؟
از نظر بنده اصل ائتلاف و اتخاذ تصمیم از سوی آقای هاشمی و خاتمی و اصلاحطلبان اهمیت دارد. این تصمیم نشان از بلوغ سیاسی آنان است. اگر این کار انجام شود که امیدوارم همین امروز انجام بشود، نگران اتفاقات بعدی هم نباید بود و باید به نتیجه انتخابات فارغ از این که چه کسی رأی اول را میآورد امیدوار باشند.
* در صورت بسیج حداکثری نیروهای اجتماعی دموکراسیخواه، فکر میکنید روحانی (یا عارف) برنده انتخابات شود یا اینکه دوباره با وقایع سال 88 مواجه خواهیم شد؟
برداشت من این است که نتایج انتخابات به صورت عرفی پذیرفتنی است ولی بسیج حداکثری روی نخواهد داد و نیازی هم نیست. چون در بسیج حداکثری نامزد موجود را تبدیل به چیز دیگری میکنند. باید کوشید از اتفاقات 88 هم پرهیز کرد و گمان میکنم چنین خواهد شد، هم حکومت و هم منتقدین از آن وقایع درس گرفتهاند.
* آیا موضع گیری سعید جلیلی به نفع طبقات محروم و شعارهای تند و انقلابی او، می تواند او را نیز همانند احمدی نژاد در سال 84، کامیاب کند؟
اگر این مواضع میتوانست کامیابی بیاورد، خوب بود که از عملکردهای دولت فعلی دفاع میکردند. من گمان نمیکنم که آنان این مواضع را برای جلب رأی میگیرند (برخلاف احمدینژاد)؛ چون در حال حاضر چنین مواضعی رأیآور نیست. آنان این مواضع را برای این میگیرند که بگویند این شعارها زنده است و لذا در صدد کسب رأی از طریق این شعارها نیستند.
* محسن رضایی نیز در این انتخابات، به نفع اقشار محروم جامعه موضع گیری می کند. آیا حضور رضایی، به شکستهشدن آرای بالقوه جلیلی منجر خواهد شد؟
پاسخهای دقیق مستلزم داشتن نظرسنجیهای معتبر با جزئیات لازم است تا بدانیم مردم در جزئیات، چگونه فکر میکنند و چه کسی را ترجیح میدهند؟ چون به چنین اطلاعاتی دسترسی نداریم، پس قادر به پاسخگویی هم نیستیم. ولی معتقدم که بیشتر آرای موجود فاقد معنا و مفهوم دقیق جامعهشناسانه است. مفاهیم این آرا، گنگ و سیال و ناپایدار است.
* آیا در این انتخابات، کانونهای اصلی قدرت رای ایدئولوژیک جناح اصولگرا را به سود سعید جلیلی و یا کاندیدای اصولگرای دیگری بسیج میکنند؟
فکر نمیکنم چنین کنند. اول این که فعلاً نیازی نمیبینند، مگر آن که ائتلاف اصلاحطلبان جدی و پرشور شود. دوم این که به دلیل مسایل پیش آمده برای دولت قبلی و شکست فاحش اصولگرایان از آن تجربه، قادر نیستند که ابزار خود را در این باره اعمال کنند.
* اگر در شرایط فعلی نابسامانی اقتصادی مشکل اصلی جامعه ایران است، چرا چهرههایی چون قالیباف و رضایی و ولایتی را بر روحانی و عارف ترجیح نمیدهید؟
برای این که مشکل اصلی اقتصاد نیست، مشکل اصلی سیاست است و این نارساییهای سیاست است که در اقتصاد انعکاس یافته و این بدبختیها را ایجاد کرده است. به علاوه چه کسی گفته که این افراد حتی در اقتصاد میتوانند عملکرد بهتری از دو نفر دیگر داشته باشند؟ اتفاقاً اگر اقتصاد هم مشکل اصلی بود، این دو بهتر بودند.
* اگر انتخابات دومرحلهای شود، سه کاندیدای اصلی مدعی حضور در دور دوم انتخابات را چه کسانی می دانید؟ چرا؟
این بستگی به رفتار اصلاحطلبان در ائتلاف دارد. به نظرم قالیباف، روحانی و ولایتی شانس بیشتری دارند. هر چند در شرایط خاصی فقط روحانی شانس انتخاب در دور اول را هم دارد.