اقتصاد در لباس ژئوپولیتیک

نگاهی به تنش‌های خاورمیانه

*اسد حیدری-تحلیلگر اقتصاد سیاسی

اخیرا بهبود افزایش بهای نفت، رشد منعطف اقتصاد دنیا، و انطباق هرچه بیشتر اقتصادهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با شرایط مالی جهانی، این چشم‌انداز را پدید آورده است که پس از دوره‌ای دشوار در اقتصاد این منطقه که کاهش بهای نفت به آن دامن زده بود، شرایط اقتصادی روزبه‌روز بهتر شود.

بنا بر تازه ترین تخمین‌های فوکوس اکونومیکس، در سه ماهه دوم سال 2017 میلادی اقتصادهای این منطقه رشد میانگین 1/2 درصدی را تجربه کردند که البته غالبا نشانگر بهبود بیش از انتظار چشم‌انداز رشد اقتصاد ایران بوده است.
برآمد مخاطرات سیاسی
با این احوال، تشدید تنش‌ها میان ایران و عربستان ثبات منطقه را به شدت تهدید می‌کند. سعودی‌ها مدعی شدند که موشک پرتاب شده یمنی‌ها به داخل خاک عربستان در چهارم نوامبر 2017، با تشویق ایران صورت گرفته است و این اقدام را «تهدید به جنگ» نامیدند. استدلال آنها این بود که موشک یادشده از مناطقی پرتاب شده است که تحت حمایت ایران قرار دارند و به وضوح منظور آنها شورشیان زیدی معروف به حوثی‌هاست. هم اکنون دسته‌ای از تحلیلگران غربی تشدید تنش‌ها در یمن و محاصره شدید متعاقب حوثی‌ها به دست عربستان را نشانه‌ای از وخامت روند تقابل دو قدرت منطقه‌ای، ایران و عربستان، می‌دانند.
البته تقابل و تنش میان ایران و عربستان محدود به یک نقطه نیست. در لبنان هم تنش‌های طرفین به اشکال مختلف بروز و ظهور می‌کند. در چهارم نوامبر 2017، نخست وزیر لبنان، سعد حریری، در یک اقدام ناگهانی و غیرمعمول، دور از خاک کشورش و درحالی‌که در عربستان به سر می‌برد استعفا داد و دلیل استعفایش را ترس از کشته شدن به دست ایرانی‌ها ذکر کرد و سپس سیاست‌های ایران و متحد لبنانی‌اش حزب‌الله در منطقه را به باد انتقاد گرفت و زیر سوال برد. البته از آن سو، مقامات لبنانی که با حزب‌الله نیز دولت ائتلافی تشکیل داده‌اند، اظهارات حریری را تحت اجبار و فشار عربستان دانستند و از وی خواستند که به کشور برگردد و آنجا حرف‌هایش را بزند. کل غائله بعدها با بازگشت حریری به کشور و پس گرفتن استعفایش در 22 نوامبر ظاهرا به اتمام رسید.
ایران و عربستان از مشکلات داخلی هم در امان نیستند؛ ایران نگران است که تحریم‌های تازه ایالات‌متحده مانع حرکت رو به جلوی اقتصادی اش شود، به ویژه پس از آنکه رئیس جمهور کله شق آمریکا، دونالد ترامپ، توافق هسته‌ای یا برجام را در 13 اکتبر سال جاری میلادی تایید نکرد. این اقدام ترامپ راه را برای کنگره آمریکا باز می‌کند تا بتواند با فراغ بال علیه برنامه موشکی ایران اقدامات قانونی بکند و ایرانی‌ها را برای گرفتن امتیازات بیشتر تحت فشار روزافزون بگذارد. از آن سو، ولیعهد جوان عربستان نیز طی کودتایی سریع، کوشیده است که قدرت خود را تحکیم بخشد و بدون رقیب سیاست مقابله با ایران را به پیش ببرد. اتهام فساد مهم ترین بهانه در دست وی بوده است تا به کمک ان بتواند شاهزادگان، وزراء، و حتی ثروتمندان مشهوری مانند شاهزاده بن‌طلال را در چشم به هم زدنی از پیش رو بردارد. به باور برخی کارشناسان، اقتصاد عربستان ممکن است در کوتاه‌مدت به‌خاطر اقدامات بن سلمان آسیب ببیند اما شاهزاده جوان می‌کوشد که با اصلاحات عمیق و ساختاری از دست تنگناهای ساختاری اقتصاد و سیاست عربسان رها شود و چشم‌انداز رشد بلندمدت را برای پادشاهی غرب‌گرا در منطقه به ارمغان بیاورد. با این احوال، موضع سفت و سخت و خصمانه بن سلمان علیه ایران می‌تواند به وخامت روزافزون روابط طرفین بینجامد و آن چیزی که به دنبال آن است، یعنی همان رشد اقتصادی بلندمدت، در عمل بر باد برود و بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی در منطقه خاورمیانه فراگیرتر از پیش شود.

مین‌گذاری اقتصاد
بنابراین، روی کاغذ و بنا بر دیدگاهی صرفا اقتصادی، امکان رشد اقتصادی شتابان منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بسیار بالاست؛ آنچه مانع از تحقق این موضوع می‌شود مخاطرات جدی ژئوپولیتیکی است که کماکان با شدت و حدت در این منطقه عرض اندام می‌کند. حتی تغییر سیاست پولی در ایالات‌متحده – بالا رفتن نرخ بهره فدرال رزرو – می‌تواند تاثیرتی چشمگیر بر خاورماینه بگذارد. بنا به پیش‌بینی‌های فوکوس اکونومیکس، اگر اوضاع بر منوال عادی پیش نرود، رشد اقتصادی منطقه در سال 2018 میلادی 9/2 درصد و در سال 2019 میلادی 3/3 درصد خواهد بود. این موسسه پیش‌بینی رشد خود برای 2018 را در مقایسه با پیش‌بینی ماه گذشته‌اش به دلیل تیره تر شدن چشم‌انداز سیاسی و اقتصادی منطقه 2/0 واحد درصد کاهش داد. کاهش چشم‌انداز رشد اقتصادی الجزایر، ایران، عراق، لبنان، مراکش، عربستان سعوی، امارات، و یمن که همه به نوعی کشورهای درگیر در بحران‌های خاورمیانه هستند، نشانگر نوسان در چشم‌انداز تحولات سیاسی منطقه است. مصر تنها کشوری است که هم تقریبا تا حدود زیادی از تنش‌ها به دور مانده است و هم از چشم‌انداز رشد اقتصادی باثباتی برخوردار بوده است.
مصر و ایران کشورهایی هستند که در سال 2018 سریع‌ترین رشد را در میان کشورهای منطقه خواهند داشت و اقتصادشان 3/4 درصد گسترش می‌یابد. در مقابل، عربستان سعودی به دلیل ناآرامی‌های سیاسی داخلی و کاهش بهای نفت که حاصل سیاست پایین نگه داشتن تولید نفت با ابتکار خودش بوده است، بدترین عملکرد را در منطقه خواهد داشت. جالب تر از همه اینکه پیش‌بینی می‌شود که اقتصاد یمن در سال آینده 0/4 درصد رشد کند، با این حال تشدید تنش‌ها و نبود چشم‌انداز حل بحران در این کشور باعث شده که 5/5 واحد درصد در پیش‌بینی فوکوس اکونومیکس برای یمن کسر شود.
همان‌طور که گفتیم، در چهارم نوامبر گذشته شاهزاده بن‌سلمان ده‌ها چهره سیاسی و اقتصادی کشورش را شامل شاهزادگان، وزراء، و ثروتمندان بازداشت کرد. این حمله که ظاهرا برای مقابله با فساد رخ داده بود، هدفی جز استحکام قدرت شاهزاده جوان نداشت. متعاقب این حمله، بهای نفت پرواز کرد و به بیشترین رقم طی دو سال اخیر رسید و بازارهای مالی دچار برخی نوسانات شدند. هرچند هنوز نمی‌توان از تاثیرات قطعی این اقدام بر آینده اقتصاد عربستان سخن گفت، اما استحکام قدرت و اصلاحات سیاسی و اقتصادی که بن سلمان پیگیری می‌کند متنوع‌سازی اقتصاد این کشور و حرکت به سوی اقتصاد غیرنفتی را هدف گرفته است. با این‌حال، در کوتاه‌مدت آنچه مشهود بود افزایش تنش‌های سیاسی میان ایران و عربستان بوده است که با اصابت موشک حوثی‌ها به نزدیکی ریاض تشدید هم شد. سعودی‌ها البته توانستند موشک یادشده را هدف بگیرند اما بلافاصله ایران را به تحریک حوثی‌ها متهم کردند و با نامیدن این حادثه به عنوان «اقدام جنگی» و نیز متهم کردن ایران به فرستان موشک بالستیک برای یمنی‌ها دور تازه‌ای از تنش میان ایران و عربستان را دامن زدند. به نظر می‌آید که سعودی‌ها خود را بازنده میدان سیاست خاورمیانه در برابر ایران می‌بینند و اقدامات تحریک آمیزشان در برابر ایران نیز به همین دلیل است. اینجا آن نقطه‌ای است که رابطه اقتصاد و سیاست به شکلی روشن نمود پیدا می‌کند: برای پیشبرد اقتصاد نیاز به در پیش گرفتن پروژه‌ای سیاسی احساس می‌شود. ستیزه جویی با ایران هم می‌تواند منابع غربی را به جیب سعودی‌ها سرازیر کند و هم می‌تواند با تصویر شرایط جنگی، مردمان معترض خود را، که در سالیان اخیر و با برچیده شدن روزافزون برنامه‌های رفاهی آسیب‌دیده‌اند، پشت یک سیاست نمایشی درآورد که هدفی جز عطف مشکلات به خارج از مرزها ندارد.
پیش‌بینی می‌شود که طی سال آینده میلادی، فعالیت‌های اقتصادی در عربستان به دلیل افزایش بهای نفت و تقویت موقعیت مالی این کشور وضعیت بهتری پیدا کند، بدین معنا که مخارج دولتی پایین‌تر از سطوحی می‌ماند که پیشتر و هنگام سقوط بهای نفت در 2014 رخ داده بود. با این‌حال، ادامه تنش‌ها با ایران و ناآرامی‌های سیاسی داخلی می‌تواند به روند بهبود اقتصادی سعودی‌ها ضربات جبران‌ناپذیر وارد آورد. طبق پیش‌بینی‌ها، انتظار می‌رود که رشد اقتصادی عربستان برای سال 2018 میلادی 5/1 درصد باشد و در سال 2019 به 3/2 درصد افزایش یابد.

چرا ژئوپولیتیک اولویت اول منطقه شد؟
در تقابل میان ایران و عربستان، نقش امارات هم چندان کوچک نیست. به همین دلیل نگاهی می‌اندازیم به وضعیت عمومی اقتصاد این کشور: بخش غیرنفتی اقتصاد امارات تحرک خوبی دارد. شاخص مدیران خرید به دلیل افزایش سفارش‌های داخلی و خارجی در ماه اکتبر افزایش یافت و اشتغال نیز برای هجدهمین ماه پیاپی بالا رفت. با این‌حال، در اینجا هم مثل همه جای دیگر خاورمیانه، کاهش بهای نفت بر کندی آهنگ رشد اقتصادی تاثیر گذاشته است. بودجه دولتی که در ماه نوامبر بسته شد، نسبت به سال پیش گسترده‌تر است و رشد هزینه‌ای 6/5 درصدی را هدف گرفته است تا به رشد بخش غیرنفتی منجر شود و بر آموزش، بهداشت، و دیگر برنامه‌های توسعه اجتماعی نیز تاکید شده است. بودجه متوازنی که دولت در پی آن است بازتابنده فضای مالی بزرگتری است که رشد بهای نفت در ماه‌های اخیر پدید آورده است.
از منظر سیاسی، امارت کشوری است که به نوعی دنباله پادشاهی عربستان محسوب می‌شود و سیاست چندان مستقلی ندارد. از همین رو، این روزها و در تقابل‌های منطقه‌ای می‌توانیم شاهد همراهی امارات دوشادوش عربستان باشیم. البته در تحلیل کلان آنچه اهمیت دارد نه نقش کشورهای تکینه که ائتلاف‌های کلانی است که حتی ممکن است جابه‌جایی‌هایی هم در اعضا داشته باشند. مثلا می‌توان به نقش قطر اشاره داشت که روزی به ائتلاف عربی نزدیک‌تر بود و امروز از آن دورتر. تصویر کلان تر از آرایش سه جبهه منطقه‌ای حکایت دارد که جبهه اول حول پادشاهی اصلاح‌گر (عربستان و شرکاء) جبهه دوم حول اندیشه اخوانی مصلح (ترکیه و شرکاء) و جبهه سوم حول محور مقاومت (ایران و موتلفین منطقه‌ای) گرد آمده‌اند. انتظار می‌رود که در درگیری احتمالی، قطب سخت و جدی را گروه اول و سوم تشکیل دهند و گروه دوم احتمالا حاشیه‌ای خواهد شد یا به طرفین خواهد پیوست.
اقتصاد را می‌توان در اهداف بلافصل همه این جبهه‌های سیاسی یافت. مثلا کارشناسانی چند، هدف ایران از گسترش نفوذش در منطقه را دستیابی به بازارهای بزرگ تر می‌دانند. یا مشخصا عربستان در پی آن است که نفوذ سنتی خود در کشورهای سنی اطراف را از دست ندهد و نقش اقتصادی بی‌بدیل‌اش، به‌ویژه در عرصه نفت، با کاهش اهمیت روبه‌رو نشود. و یا ترکیه، خشمگین از راه ندادنش در اروپا و شکست برنامه‌هایش در سوریه، می‌خواهد در ائتلاف‌های متزلزل با امثال ایران و روسیه و تقابل‌جویی نمایشی با اسرائیل راهی برای حفظ موقعیت اقتصادی‌اش بیابد و بازار صدرو محصولاتش را توسعه دهد. همه اینها را می‌توان در نظر داشت اما آنچه نباید از نظر دور داشت این است که اهداف اقتصادی هیچ‌وقت به شکل سرراست پیش نمی‌روند و مثلا با موانع سیاسی، جغرافیایی، و ایدئولوژیک مواجه می‌شوند که ابدا هم بی‌ارتباط با جدال‌های بزرگ‌تر جهانی، و در اینجا به طور مشخص قطب‌بندی‌های جهانی به رهبری امثال ایالات‌متحده و روسیه نیست. جدال‌های منطقه خاورمیانه را بنابراین نمی‌توان جدا از این ملاحظات به تحلیل نشست. اینجاست که به نوعی ژئوپولیتیک و رقابت‌های ژئوپولیتیکی قدرت‌ها در درجه اول اولویت قرار می‌گیرد.

 

تهیه و تنظیم : اسد حیدری، تحلیلگر روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی
منابع:
https://www.brookings.edu/blog/markaz/2017/06/15/the-high-cost-of-high-stakes-economic-implications-of-the-2017-gulf-crisis/
http://www.middleeasteye.net/columns/why-saudi-arabia-cannot-go-war-iran-9549775
https://www.globalresearch.ca/the-coming-war-on-lebanon-israel-saudi-arabia-and-the-u-s-prepare-for-a-long-planned-middle-east-war/5621168
https://www.focus-economics.com/regions/middle-east-and-north-africa

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

1  +  1  =