مشکلات و فرصت های بانک ها در بزرگراه پرچالش نقدینگی
در میزسخنی با حضور کارشناسان بررسی شد(بخش دوم)
مرور وضعیت کنونی بانک ها از لحاظ نقدینگی، تقاضاهای بالفعل و پیش بینی تقاضاهای بالقوه و راهکار بانک ها برای پاسخ به تقاضاها همسو با شعار سال از جمله دغدغه های بانک ها است. بخصوص اینکه بانک مرکزی اخیرا برای اینکه بتواند شریط مطلوب تری برای فرصت های نقدینگی فراهم کند بانک های ناتراز را سعی کرده به سمت مناسب سازی شرایط هدایت کرده یا اینکه از چرخه بانکداری به شکلی کنار بگذارد.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، این روزها به دلیل شرایط خاص بازار و نرخ بهره نزدیک 50 درصد در بازار و همچنین سیاست هایی که نهاد ناظر در دستور کار قرار داده شرایط را برای مدیریت نقدینگی در بانک ها سخت و پیچیده کرده است. در چنین شرایطی تمهید چیست؟
طی میزگرد پیش رو مشکلات و فرصت های بانک ها را در بزرگراه پرچالش نقدینگی می خوانیم: دکتر سیدکاظم چاوشی؛ نائب رئیس هیأت مدیره بانک ملت و دکتر پیمان مولوی؛ اقتصاددان اعضای میزگرد هستند.
بخش اول این میزگرد را با عنوان « نقدینگی چالشی برای تمام فصول » با هم خواندیم. در بخش دوم با ما همراه باشید.
* آقای چاوشی راهکار بانکها در چنین شرایطی چیست؟ به ویژه اینکه ابلاغیهها و دستوراتی هم صادر میشود مبنی بر اینکه رشد تولید یا مهار تورم داشته باشیم.
چاوشی: فارغ از نقاط ضعف موجود باید به نقطة قوتی اشاره کنم؛ ظاهراً در مجموعة بازار پول و با سازو کارهای موجود نتوانستهایم مشکل نقدینگی را کنترل کنیم و این موضوع به موضوع بخش زیادی از جامعه و حاکمیت تبدیل شده است؛ وقتی سیستمی با حضور نخبگان و فعالان خاص خود نتواند مشکل خود را مرتفع کند این مشکلات به جامعه تسری مییابد و افراد، نهادها و مجموعههایی وارد میشوند و این موضوع را مدیریت میکنند یا درخواست مدیریت آن را دارند؛ مثلاً امروز بحث نقدینگی مطرح است؛ خلق نقدینگی مازاد بر رشد درآمد ناخالص ملی یا GDP تورم را شکل میدهد.
آیا خلق نقدینگی بد است؟ به شرط آنکه با خلق ارزش همسان باشد بسیار هم مفید است؛ اتفاقاً تسهیلگر فرآیند است. اما اگر در سیستمی که رشد اقتصادی پایینی دارد نقدینگی خلق کنید تورم شکل میگیرد. این موضوع به یمن حضور افرادی که در این زمینه قلم زدهاند و سخنرانی و مصاحبه کردهاند توسط افراد بسیاری درک شده است و این موفقیت بزرگی محسوب میشود؛ البته اصل ماجرا شکست بدی است؛ چون نشان میدهد فعالان بازار نتوانستهاند به تنهایی مشکلشان را مرتفع کنند. طبیعتاً کسانی که سیاستگذار هستند این فهم برایشان ایجاد شده است.
* اما این مسئله چه کمکی به حل مسئله میکند؛ چون آنچه در گذشته شاهد آن بودیم و آنچه امروز شاهد آن هستیم نشان میدهد که این مسئله کمکی به حل مسئله نکرده است؟
چاوشی: این اتفاق علنی شده است که اگر نقدینگی را کنترل کنیم احتمالاً میتوانیم تورم را هم کنترل کنیم. اگر به یاد داشته باشید در بودجة سال 1401 برای بانکها تکالیف بسیاری تعیین شد؛ به تعبیر دیگر در ویرایش اول حجم تکالیف آنقدر بالا بود که رئیس وقت بانک مرکزی وارد میدان شد و اعلام کرد که این همه تکلیف، بانکها را با بنبست مواجه میکند و اصلاً نمیتوانند تسهیلاتی به بخش تولید ارائه دهند یا بحث سرمایه در گردش که لازمة چرخة تولید یک شرکت محسوب میشود به خطر میافتد. همة این موارد باعث شد تا حجم تکالیف کاهش یابد؛ ولی واقعاً حجم تکالیفی که سال گذشته روی بانکها بار شد و انتظار بود بانکها انجام دهند خیلی بالا بود. امسال حجم تکالیف در بودجه کاهش یافته است.
ویدئوی کامل این میزگرد را ببینید
* به هر حال دولت برای رفع نیازهای مالی خود راهی جز حرکت به سمت بانکها ندارد از طرف دیگر به نقدینگی در بخش تولید هم نیاز است.
چاوشی: بله. امسال تکالیف بانکها کاهش یافته است و نکتة بعدی اینکه برخی نهادهای بالادستی نسبت به مسئلة کنترل نقدینگی حساس شده و خواهان کنترل نقدینگی هستند؛ در واقع وقتی خواهان کنترل نقدینگی هستند به اجزای آن نیز متعهدند؛ سابق بر این اینگونه نبود؛ اما امروز میدانند که رشد نقدینگی یعنی تسهیلات تکلیفی و دستوری. به نظر من امروز در مورد عوامل رشد نقدینگی اطلاعات خوبی به دست آمده است و در مورد آن وفاق وجود دارد. ضمن اینکه نهادهای بالادستی در مورد این موضوع حساس شدهاند.
در گذشته اگر کسی به بانک مرکزی مراجعه و شکایت میکرد که فلان بانک تسهیلات نمیدهد، موضع بانک مرکزی این بود که چرا تسهیلات نمیدهد؟ اما امروز بیان میکند که وقتی با اعطای تسهیلات از حدود مقرره خارج میشوید، تسهیلات ندهید.
امروز همة بانکها چه خوب و چه بد مشمول نظارت بر کنترل داراییهایشان هستند؛ گرچه ممکن است نسبتها متفاوت باشد. طبق فرمول بانک مرکزی بر اساس شاخصهای کملز، بخشی از رشد داراییها منوط به داشتن کفایت سرمایة خوب است. بانک مرکزی بر بحث کفایت سرمایه تأکید بسیاری دارد و رشد ماهانه را بر اساس کفایت سرمایه تعیین کرده است. نکتهای که مطرح است اینکه بانک یا دارای کفایت سرمایة خوب است یا تراز است یا مازاد نقدینگی دارد. اگر مازاد نقدینگی داشته و امکان مصرف نداشته باشد از آنجا که مشمول جرایم بانک مرکزی میشود نقدینگی خود را به صورت شبانه به بانکهای دیگر انتقال میدهد در واقع کمک میکند تا ناترازی بانکهای دیگر کاهش یابد. از طرف دیگر برخی بانکها اصلاً نقدینگی ندارند تا تسهیلات بدهند که این قسمت، قسمت کور ماجراست. یک بانک از یک سو بر اساس مقررات بانک مرکزی امکان مصرف دارد؛ یعنی داراییهای مشمولش هنوز به حدود مقرره نرسیده است؛ ولی پولی برای اعطای تسهیلات ندارد؛ این بانک از بازار بینبانکی که بازار شبانه است و صرفاً برای کاهش ناترازی کوتاهمدت انتقال پول انجام میدهد تأمین مالی میکند و تسهیلات ارائه میدهد یا آنها را صرف رشد داراییهایش میکند؛ اگر این مسئله رعایت شود بسیار کمککننده است.
در مسائل اقتصادی فرمولها در همتنیده هستند؛ مثلاً تصور نکنید که صرفاً با کنترل رشد نقدینگی میتوان تورم را کنترل کرد در حالی که مسائلی از جمله مسائل ارزی هم مطرح است؛ تورم صرفاً منشأ پولی ندارد؛ بلکه به قیمت تمامشدة کارخانهها و شرکتها که مواد اولیهشان با ارز خریداری میشود هم ارتباط دارد.
در ایامی که در آن حضور داریم نرخ ارز به صورت موقت کنترل شده است؛ البته هر چه بادوامتر باشد و نهاد سیاستگذار پولی و ارزی در این امر موفقتر باشد، میتوان آن را سیاست درستی دانست.
اجازه دهید به راهکارها اشاره کنم؛ امروز تورم متوقف نشده است و صنایع مختلف نیز با توجه به اینکه سطح عمومی قیمتهایشان از جمله مواد اولیه و انرژی و نیروی کار افزایش قیمت پیدا کردهاند یک نیاز واقعی به نام سرمایه در گردش دارند؛ بنابراین سراغ بانکها میآیند و درخواست کمک میکنند بانکهای ناتراز هیچ اقدامی انجام نمیدهند؛ اما بانکهایی که مازاد نقدینگی دارند مدعی میشوند که مشکل رشد داراییها دارند تنها اقدامی که میتوان در اینجا برای شرکتها و صنایع مختلف انجام داد این است که تسهیلاتی که قبلاً دادهاند تمدید کنند؛ به شرط آنکه شرکت و وامگیرنده بتواند سود این تسهیلات را پرداخت کنند.
نظام بانکی با این مسئله مواجه است که اگر به مشتریانش تسهیلات بدهد داراییهایش رشد میکند، مفهوم رشد داراییها از سوی دیگر رشد نقدینگی را در بر خواهد داشت. از طرف دیگر اگر به درخواست صنعت پاسخ مثبت ندهد و تسهیلات ارائه ندهد اینها به داراییهای فریزشدة نظام بانکی تبدیل میشوند و از طرف دیگر منجر به ناترازی و اضافه برداشت از بانک مرکزی میشود.
شعار کنترل تورم و رشد تولید دو بخش دارد؛ بخش اول آن یک سیاست کوتاهمدت است و به معنای ایجاد ثبات در بازارهاست. ما میتوانیم تورم را با منشأ رشد نقدینگی برای مدت کوتاهی کنترل کنیم؛ اما از طرف دیگر به رشد تولید نیاز داریم. بخش زیادی از تأمین مالی تولید نیز از طریق نظام بانکی انجام شده است. به فرض اینکه حتی تسهیلات بیشتری ارائه ندهیم و حفظ شرایط سابق کنیم باز هم به مبلغی نیاز دارند تا سود و بخشی از اقساط را پرداخت کنند.
اگر سیاستگذار پولی به بحث پویایی توجه داشته باشد بسیار خوب است؛ اما کنترل نقدینگی تا حدی امکانپذیر است و از طرف دیگر منجر به مطالبات لاوصول میشود و دوباره در چرخة باطل قرار میگیریم؛ برای جلوگیری از این اتفاق باید در برههای از زمان نقدینگی را کنترل کنیم، ارز را کنترل کنیم تا آرامش به بازارها بازگردد و بعد از آن تسهیلاتی به صنایع مختلف ارائه کنیم تا چرخ صنعت به حرکت درآید و تولید رشد کند.
اما در این حد فاصل چه میتوان کرد؟ به نظرم باید به سمت تأمین مالیهای غیر تورمی حرکت کنیم؛ مثلاً تسهیلات ارائه کنیم یا اعتبارات اسناد داخلی باز کنیم یا از ابزارهای جدیدی بهره ببریم؛ به نظرم بازار پول به نوآوریهای مالی بیش از آنچه هست نیاز دارد؛ نوآوریهای مالی توانمند به شدت به اقتصاد ما کمک میکنند. نوآوریهای مالی به این نیاز دارند که هم بانکها نوآورتر باشند و هم نهاد ناظر چابکتر باشد.
* آقای مولوی لطفاً به این سؤال کمی کاربردیتر پاسخ دهید که بانکها در شرایط فعلی چه اقداماتی میتوانند انجام دهند؟
مولوی: در مدیریت ریسک فرآیند استانداردی با چهار شاخصِ شناسایی ریسکها، ارزیابی ریسکها، تأثیر بر ساختار سرمایه و review کار وجود دارد. سؤال شما از جنس مدیریت ریسک است. ریسک اصلی، تورم در اقتصاد ایران و عدم قطعیت است. با این تورم، رشد تولید وجود نخواهد داشت. بنابراین اولین برنامهای که بانکها باید داشته باشند اینکه ریسک مدیریتشان را در مورد تسهیلاتی که ارائه میدهند به شکل مطلوبی بالا ببرند. ما نمیتوانیم در مورد مدیریت ریسک صحبت کنیم؛ اما در مورد بازل صحبت نکنیم. استاندارد بازلی که در ایران پیاده میشود کدام استاندارد است؟ 2 است ولی بازلی که در کل دنیا پیاده میشود 4 است. بانکهایی در ایران با مقیاس کوچک حضور دارند که توانستند بازل را اجرا کنند و این بسیار خوب است. بانکهای بزرگ نیز باید به لحاظ رویکرد ریسک به آن سمت حرکت کنند.
نکتة دوم اینکه در بخش گزارشگیری و گزارشدهی باید به سمت IFRS واقعی و شفافیت بیشتر حرکت کنیم. اینها نکات اجرایی هستند که بدون اینها داشبورت مدیریتیتان برای تصمیمات بزرگ امکانپذیر نیست. جنس این اجرایی است؛ سخت است ولی باید به سمت آن حرکت کنیم.
نکتة بعدی که به نظرم خیلی مهم است و سیستم بانکی باید به شدت به آن بیندیشد ادغام چند بانک در یک بانک است. در سیستم بانکی ایران بانکهای بسیاری غیر کارا هستند و به نظرم باید با یکدیگر ادغام شوند؛ چون با وضعیتی که سیستم بانکی و بانکهای ایرانی دارند بهترین کار این است که با یکدیگر ادغام شوند تا سودآوریشان را پایدار کنند؛ البته در نهایت چه بخواهیم و چه نخواهیم به این سمت حرکت خواهیم کرد؛ اما اگر با فکر باشد خیلی بهتر است؛ ولی بدون فکر انجام شود بالاجبار خواهد بود.
نکتة آخر اینکه بانکهای ایران در یک اقتصاد ذینفعانه و با حرکتهای سریع بازارهای موازی و تورم بدون حضور در بازارهای سرمایهگذاری و شرکتها و سرمایهگذاری در آن شرکتها و داشتن موتورهای حرکتی امکان پایدار نگه داشتن حاشیة سودشان را در میان و بلند مدت ندارند. رؤیاست که فکر کنیم که از محل کارمزد و … میتوان به رشد بانکها کمک کرد.
* اخیراً بانکها با استفاده از شرایط و مقررات موجود یک سری سیکلهای سودآورانه با ایجاد نهادهای مختلف از جمله صندوق و … ایجاد کردهاند تا به نرخ واقعی بهره نزدیک شوند.
مولوی: کار درستی است. از دید بانک و بانکداری کار درستی است. متنوعسازی درآمد در اقتصادی مانند اقتصاد ایران کار عقلایی است.
* اما اینجا تولیدی وجود ندارد.
مولوی: بانک یک بنگاه اقتصادی است. کسانی که سهامدار بانک هستند چه یک سهم دارند و چه کل سهم را دارند دنبال سود هستند. در اقتصادی که به اضطرار بیفتید اجازه نمیدهند سود در خود سیستم بانکی بماند بلکه آن را صرف بازارهای موازی میکنند و به این ترتیب دیپیاس بالا میرود و پتانسیل رشد پایدار آنها کاهش مییابد.
بنگاهداری در سیستم بانکی ایران از چه زمانی آغاز شد؟ از زمانی که بانکها را مجبور کردند که با نرخ بهرة پایینتر از نرخ بهرة مصوب تسهیلات ارائه دهند. حال این شکاف را چطور باید پر کرد؟ بانکها باید به سمت متنوعسازی در سرمایهگذاری بروند. اقدام دیگری که بانکها باید انجام دهند این است که بر خلاف رویکرد دولتها و بانک مرکزی باید به سمت سرمایهگذاری حرفهای حرکت کنند؛ یعنی صندوقهای سرمایهگذاری حرفهای ایجاد کنند تا زنده بمانند. صندوقهای سرمایهگذاری در اقتصادی مانند اقتصادی که در حوزة رویکردهای ذینفعانه رقابت زیادی در آن است با ایجاد شرکتهای سرمایهگذاری با افراد بسیار توانمند و قوی امکانپذیر است تا فرصتها را احصا کنند.
بانکداری در ایران مانند بانکداری در ژاپن بر اساس اعتماد نیست یا مانند بانکداری در آلمان نیست و نه مدل آنگلاساکسونی است بلکه ملقمهای از همة اینهاست؛ بنابراین مجبور هستیم برای بقای خود سیستم سرمایهگذاری ایجاد کنیم البته نکتهای که دوستمان در مورد ابزارهای نوین اشاره کردن خوب است ولی در رابطه با این موضوع به سد بانک مرکزی برخورد میکنید. امروز سیستمی به نام شاپرک در ایران داریم که هیچ کجای دنیا چنین سیستمی وجود ندارد؟ بانکها باید به سمت فضای رقابتی حرکت کنند و خروجی آن نیز بنگاهداری است سرمایهگذاری یعنی بنگاهداری.
سیستم اقتصادی ما چنین چیزی میطلبد. شما بیان میکنید که این کار را نکنید و به این سمت حرکت نکنید من شما را تنبیه میکنم و اجازه چنین کاری نمیدهم به این ترتیب با فروپاشی شدید در سیستم بانکی مواجه میشویم در اقتصاد 300 الی 400 میلیادی این بانکها و مؤسسات و سهامدارانشان هستند که تعیین تکلیف میکنند؛ چون قدرت دولت در اقتصادی مانند اقتصاد ما بسیار محدود است شعاع حرکت آن محدود است و این را در کنترل بازارها، کنترل نقدینگی و … مشاهده میکنیم.
* یعنی معتقدید که دولتها در نهایت مجبور هستند که به سمت بازار حرکت کنند.
مولوی: من اعتقاد ندارم که دولتها انضباط بازار را بر هم میزنند؛ بلکه اعتقاد دارم که اقتصاد ذینفعانه در ایران به اقتصادی با گلخانة نرخ بهرة حقیقی منفی عادت کرده است؛ یعنی یک شرکت با نرخ بهرة حقیقی منفی 30 درصد تسهیلاتی دریافت و سرمایهگذاری میکند و بازارهای موازی نیز آن را شارژ میکنند و 84 میلیون ایرانی نرخ بهرة وام آن شرکت را با تورم پرداخت میکنند؛ اما بانکها در این میان چه کاره هستند؟ بانکها سپردهها را جمعآوری میکنند و آن را با نرخ بهرهای که شورای پول و اعتبار تعیین میکند تسهیلات میدهند و در صورتی که شورای پول و اعتبار آن را تغییر دهد ناخودآگاه بانکها برای بقای خود مجبور هستند مسیری که به آن اشاره کردم طی کنند و روشها و مدلهای مختلف آن را پیدا میکنند.
* در دور آخر، صحبتهای خود را با توجه به فناوری جمعبندی کنید.
چاوشی: محور این گفتوگو کنترل نقدینگی و از طرف دیگر رشد تولید است. به دلیل اینکه بازیگران نهاد پولی بانکها هستند بر هر دو مؤثرند. حال بانکها این نقش دوگانه و تناقضنما را چگونه به خوبی ایفا کنند تا اقتصاد کشور منتفع شود؟ دولت دنبال رفاه اجتماعی و افزایش درآمد جامعه است؛ اگر هدف این باشد امسال بانکها با چه شرایطی مواجهاند؟ ممکن است اینطور فکر کنیم که بانکها طی سه الی چهار ماه اول به دلیل کنترل نقدینگی تسهیلات ارائه ندهند؛ ولی مفهوم آن این نیست که بیکار باشند؛ بلکه باید به سمت اعطای اعتبار بروند تا مشکلاتی از صنعت مرتفع شود منتها نه از روش رشد نقدینگی.
نکتة دیگر بحث زنجیرة تأمین است که بانک مرکزی به آن اشاره کرد؛ ولی به نظرم به دلیل آماده نبودن زیرساختهای تکنولوژی و آیتی طبیعتاً تأمین مالی زنجیرة تأمین امکانپذیر نیست گرچه اراده برای انجام آن وجود دارد.
* ولی من تصور میکردم که زیرساخت آن به راحتی امکان آماده شدن دارد ولی گویا به راحتی امکانپذیر نیست.
چاوشی: وقتی از یک زنجیرة تأمین صحبت میکنید همة اجزای این زنجیره باید یکپارچه باشند ضمن اینکه در این زنجیره یک مشکل وجود دارد و بحث تخصصگرایی در بانکها و تقسیم کار مطرح است.
* با مثالی به این مسئله اشاره کنید تصور کنید قصد دارید چرخة تأمین بخش پتروشیمی را کامل کنید.
چاوشی: نکته این است که بانکهای تجاری در فضایی که نظام رتبهبندی قابل اتکایی نداریم سراغ رتبهبندی داخلی خود میروند و احتمالاً بخش مدیریت ریسکها به بخش مدیریت ارشد بانک به نکاتی اشاره میکنند که مثلاً امسال باید به کدام صنعت تسهیلات ارائه شود؛ چون نرخها ثابت هستند؛ ولی ما باید به جایی تسهیلات بدهیم که امکان بازپرداخت آن را داشته باشند؛ بنابراین رقابت در جذب مشتری در آن صنعت صورت میگیرد و طبیعتاً به دلیل غیر تخصصی بودن بانکهای تجاریمان و عدم تقسیم کار قاطع فیمابین بانکها ممکن است یک مشتری خاصی که همه ترجیح دارند به او تسهیلات اعطا کنند هجمهای برای اعطای تسهیلات به آن مجموعه صورت بگیرد و این سلطان مشتریهاست تا زمانی که سلطان مشتری هم در بخش سپردهای و تسهیلاتی شکسته نشود به نظرم مشکلات نظام بانکی قابل حل نیست.
چرا امروز بانکها زیانده شدهاند؟ چون از یک طرف سپردة تسهیلات با نرخهای بالا تحت تأثیر کسانی است که پولهای هنگفتی در اختیار دارند و از یک طرف مشتریان کلانی هستند که تسهیلات کلان دریافت میکنند؛ چون امکان خوبی برای چانهزنی دارند. در هر دو بعد اگر این تابو شکسته نشود بانکها کماکان زیانده باقی میمانند. ضمن اینکه اقتصاد نیز به صورت یک دست تأمین مالی نمیشود.
نکتة دیگر اینکه آقای دکتر فرزین در یکی از سخنرانیهایشان بیان کردند که قصد دارند بانکها را به سمت تخصصی شدن پیش ببرند و این حرف درستی است.
* اما بازار باید چنین چیزی بخواهد نمیتوان بانکها را به اجبار به آن سمت حرکت داد؛ بانک ملت و پاسارگاد کمابیش به سمت انرژی حرکت کردهاند.
چاوشی: من با انحصار موافق نیستم ولی با تقسیم کار موافقم. چه خوب است که این اتفاق بیفتد؛ وقتی بحث زنجیره تأمین مطرح است یک جایی تصمیمگیری کند که زنجیرة تأمین ……………
* من با نظر شما موافقم ولی معتقدم بازار باید این تخصصیشدن را تعیین کند نه از نهادهای بالادستی.
چاوشی: اگر اقتصاد و بازار پول ما سلامت بود حرف شما کاملاً درست بود؛ اما اقتصاد ما بیمار است و باید به درمانها اشاره کنیم. این بیمار باید دارو مصرف کند؛ اما خود بیمار علاقهای به مصرف دارو ندارد ولی در برخی نقاط باید تحکم داشت. من از کسانی هستم که به کنترل رشد داراییهای بانکها در کوتاهمدت به شدت قائلم چون میبینیم که با این روش کنترل نقدینگی صورت میگیرد. گرچه پاسخ نه به درخواست تسهیلات مشتریان بسیار دشوار است؛ ولی این نه منجر به این میشود که بخشی از اقتصاد ما که بازار پول است درمان شود. در شرایط فعلی باید دنبال اقدامات کوچک با اثرات بزرگ باشیم.
کنترل داراییهای بانکها در حدود مقرره در کوتاهمدت کار خوبی است؛ تقسیم کار کردن در مورد زنجیرة تأمین کار خوبی است، تخصصی کردن زنجیرة تأمین کار خوبی است. زنجیرة تأمین باید روی بستری از آیتی باشد و بانکها نشان دادهاند این کارها را به خوبی انجام دادهاند؛ همانطور که دوستمان بیان کردند امروز در جیب هیچ کدام از ما پول نقد وجود ندارد؛ چون بحث حذف پول نقد و پول الکترونیک در دستور بانکها قرار گرفت و بانکها نیز در این کار موفق بودند. درست است که ایران در حوزة بانکداری دیجیتال از بسیاری از کشورها عقبافتادهتر است ولی شرایط امروز قابل قبول است.
* صنعت پتروشیمی را در نظر بگیرید به نظرتان بانک ملت چقدر میتواند چرخش اعتبار را پیادهسازی کند؟
چاوشی: امکان آن زیاد است؛ به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه پرداختن به جزئیات در نظام بانکی اهمیت بسیاری دارد. نظارت حلقة مفقوده در نظام بانکداری ایران است. اساساً قرار بود در بانکداری بدون ربا این اتفاق بیفتد.
تخصصگرایی منجر به سرمایهگذاری میشود؛ وقتی صنعت پتروشیمی یک سال در اختیار یک بانک و سال دیگر در اختیار بانک دیگری است من دنبال سرمایهگذاری در زنجیره تأمین آن نخواهم رفت؛ چون کسی قولی به من نداده است؛ البته اگر چنانچه بانک الف در تأمین مالی زنجیرة تأمین در آمادهسازی بسترهای تأمین مالی با مشارکت صنعت موفق نباشد ظرف یک الی دو سال اعلام میکنند که موفق نبودید.
* آیا در بانک ملت بستری برای صنعت ایجاد کردهاند تا بتوان نتایج آن را تحلیل کرد؟
چاوشی: بانک ملت از سالها قبل وارد حوزة پمپ بنزین و سوخت شده است. از آنجا که در این زمینه عدم اطمینان وجود دارد و تقسیم کار تخصصی صورت نگرفته است طبیعتاً دلگرمیای وجود ندارد که بانک وارد زنجیرة تأمین شود و زیرساختهایش را آماده کند؛ مثلاً بانک ملت در بحث جایگاههای سوخت سرمایهگذاری کرده اما امروز هم از سوی جایگاهداران و هم نهادهای بالادستی آنها و هم از سوی سایر بانکها دچار رقابت شده است. بانک ملت در این زمینه سرمایهگذاریهای مختلفی در حوزة آیتی انجام داد و اتفاقاً یک تیم متخصص برای آن ایجاد کرد.
یکی از راهکارها در این شرایط این است که به سمت تأمین مالیهای غیر تورمی حرکت کنیم مثل گواهی سپردة مولد به نام بام، اعتبارات اسنادی داخلی و مواردی که جزو نوآوریهای مالی قلمداد میشوند یک تقسیم کاری فی مابین بانکهای تجاری در مورد تأمین مالی زنجیرة تأمین انجام دهیم و به آنها مهلتهایی با باید و نبایدهای خاص خود ارائه و صبر کنیم تا تأمین زنجیره تأمین گسترش یابد و بانک مربوطه که قصد دارد واقعاً آن چرخه را داشته باشد در حوزة آیتی با مشارکت صنعت مربوطه سرمایهگذاری میکند و در نهایت این اتفاق میافتد به شرط آنکه ضمانتهایی در این زمینه وجود داشته باشد.
به نظرم این موضوع میتواند یکی از راهکارهایی باشد که هم ما کنترل نقدینگی داشته باشیم و از طرف دیگر بتوانیم به تولید کمک کنیم و رونق تولید داشته باشیم.
* آقای مولوی لطفاً صحبتهای خود را جمعبندی کنید و به تفاوتهای ذینفعانه و غیر ذینفعانه اشاره کنید.
مولوی: در اقتصاد غیر ذینفعانه سیاستگذاری عمومی بر اقتصاد کشور به گونهای رقم میخورد که رقابت و بهینهسازی و کم کردن هزینهها ارزش تلقی میشود و منفعت همة اینها در اختیار مردم آن کشور قرار میگیرد. اقتصاد در ایران به هیچ وجه اولویت نیست با اینکه مرتب از آن صحبت میشود. اول بودن اقتصاد یعنی اینکه همة ارکان تصمیمگیری برای رشد اقتصادی و از آن مهمتر رفاه حرکت کنند.
در تمام دنیا سعی میشود که سهولت و راحتی برای فعالانی که قصد ورود به سیستم بانکی را دارند ایجاد شود ما در بدیهیترین ابزارهای آن ماندهایم؛ کدام ایرانی کردیتکارت دارد که بتواند از آن در خارج از ایران استفاده کند. چرا امروز حواله را از صرافیها دریافت میکنیم. اتفاقی که در ایران میافتد و آقای چاوشی نیز به درستی به آن اشاره کردند رقابت کردن است.
در اقتصاد ذینفعانه رقابت از نوع حذفی است؛ چون کیک اقتصاد بزرگ نمیشود؛ بلکه کوچک میشود. وقتی کیک اقتصاد بزرگ میشود همه چیز حل میشود و اقتصاد به آن سمت حرکت نمیکند در واقع با این تورم امکان حرکت به آن سمت وجود ندارد؛ بنابراین دچار یک رقابت شدید هستیم و اقتصاد بزرگ نمیشود؛ بلکه رقابت در سیستم بانکی بزرگ میشود و بانکهایی برنده میشوند که کنسرسیومی وارد بازار شوند یا چند بانک با یکدیگر ادغام شوند.
به لحاظ دانش و فناوری علاقه دارم خوشبین باشم؛ ولی یک مشکل اساسی وجود دارد و آن اینکه در کشوری که سرعت اینترنت از متوسط جامعه عقب است نباید انتظار اتفاقی خاص را داشت که بین سالهای 1392 تا 1396 داشتیم. در این مدت رشد سرعت اینترنتمان بالا بود و به استانداردهایی رسیدیم به همین دلیل جهشی در ابزارها داشتیم. نئوبانکها خوب، ولی محدود هستند؛ مثلاً کارت بسیاری از نئوبانکها از یک ساعت مشخصی در جایگاههای سوخت کار نمیکند این محدودیت است؛ چرا سیستم تصمیمگیری مالی در ایران سیستم کنترل از مرکز است در حالی که در بانکها افراد خلاق و توانمند برای حل مشکل حضور دارند و راهکار هم دارند؛ ولی وقتی روی میز گذاشته میشود با سد بانک مرکزی و رگولاتور مواجه میشوند. در یک اقتصاد ذینفعانه از رقابت استقبال صورت نمیگیرد.
وقتی بانک، سرمایهگذاری میکند همه میخواهند از آن سرمایهگذاری استفاده کنند این اتفاقی است که به وفور در اقتصاد ما رخ میدهد. مدیریت ریسک و بها دادن به مدیریت ریسک و بها دادن به سیستمهای گزارشدهی استاندارد بینالمللی بدون اینکه رگولاتور و بدون اینکه بالادستی یعنی بانک مرکزی آن را بخواهد و رفتن به سمت سرمایهگذاری تحت عنوان شرکتهای سرمایهگذاری یا سرمایهگذاری کنسرسیومی در پروژهها میتواند حاشیه سود سیستم بانکی ایران را حفظ کند و بعضی از بانکها نیز همین الان بدون اینکه ما بگوییم روی کاغذ که هیچ در واقعیت باید تعطیل شوند ولی چرا باقی میمانند؛ چون تعطیلی آنها میتواند به یک سری اتفاقات دامن بزند که هیچ کس خوشحال نمیشود.