گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های امروز /وثیقه طلا یا بازگشت طلا به عنوان پول رایج بین‌المللی؟

کیهان:قدس، نقطه اتصال

«قدس، نقطه اتصال»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛دیروز جهان شاهد یک موج بزرگ بود؛ موجی از انسان ها با زبان ها، رنگ ها، مذاهب و جغرافیای مختلف که همه حول یک کلمه (قدس) جمع شده بودند در عین حال آنچه دیروز در چهار قاره فریاد زده شد نشانه روشنی از بازخیزی امت بزرگی بود که قرن ها تحت سیطره و نفوذ غرب قرار گرفته بود و غرب آن را پایان یافته تلقی می کرد. حرکت دیروز امت اسلامی نشان داد که قرن جدید، قرن بازگشت پرقدرت تر اسلام به صحنه مدیریت جوامع است. حالا می توانیم دریابیم که چرا حضرت امام خمینی، روز قدس را نه فقط روز فلسطین و نه فقط روز امت اسلام بلکه «روز پیامبر عظیم الشان اسلام» می دانستند. دیروز همه دریافتند که بعثت بار دیگر آغاز گردیده است.

اما در خصوص روز قدس، مفهوم، پیام ها و پیامدهای آن نکات مهمی وجود دارد:
1- اسلام و امت اسلامی بطور ماهوی و نه تاکتیکی با غرب تضاد دارد و این «تضاد هویتی» امکان سازش این دو را ناممکن کرده است. این تضاد بخصوص در حوزه تمدنی که فراجغرافیاست شدت و حرارت بیشتری دارد. تا اینجای کار، غربی ها به گمان این که راه آنان برای پیشروی در جغرافیای اسلام هموار است از مسلمانان جدی تر بوده اند.

آنان در دو قرن گذشته همه ساز و کار خود را برای به زانو درآوردن حریف پای کار آوردند و البته در 32 سال گذشته این تلاش ها به دو دلیل سیرصعودی هم پیدا کرد یکی از این دو وقوع انقلاب اسلامی ایران که خواب را از چشم غرب ربود و دیگری فراگیرتر شدن امکانات ارتباطی و سهل الوصول تر شدن دسترسی عمومی به این امکانات بود. در این هماوردی، غرب همه جغرافیای جهان اسلام و بخصوص منطقه موسوم به خاورمیانه را میدان این چالش عظیم تمدنی قرار داد و وقوع چهار جنگ بزرگ غرب علیه مسلمانان طی 10 سال در این منطقه- جنگ افغانستان 1380، جنگ عراق 1381، جنگ لبنان 1385، جنگ غزه 1387- از این چالش عظیم حکایت می کند.

غرب در این 200 سال و بخصوص در این 32 سال تلاش کرده تا با اشغال سرزمین های اسلامی بر شکست و تحقیر تاریخی خود در جنگ های صلیبی غلبه کند. اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران که – ماهیت عمیق دینی دارد- این «جبران خواهی» را با چالش جدی مواجه کرد. وقتی که ماجرای 11 سپتامبر 2001 به عنوان چاشنی یک اقدام امنیتی هماهنگ غرب علیه جهان اسلام پیش آمد، جرج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا که بعدها شکست سنگینی را از جهان اسلام متحمل گردید، گفت: «ما با جهان اسلام جنگی پیش رو داریم که یک جنگ صلیبی است» اما البته نه تنها تحقیر تاریخی شکست غرب از مسلمین در جنگ های صلیبی قرون 12 و 13 میلادی و به عبارتی در فاصله سال های 1099 تا 1250 میلادی جبران نشد بلکه به مدد بیداری اسلامی ناشی از اندیشه و راه حضرت امام خمینی(ره) بر سیاهه شکست های غرب از جهان اسلام افزوده شد در همه این 4 جنگ و نیز در اقدامات براندازانه دیگری که غرب علیه مسلمین به راه انداخت، با شکست رسوا کننده مواجه گردید؛ که ابعاد آن به هیچ وجه با شکست غرب در جنگ های دو قرنه صلیبی ها قابل قیاس نیست چرا که از یک سو در جنگ های صلیبی طرفین از نظر مادی توازن قوا داشته و حتی جهان اسلام از لحاظ تجهیزات نظامی از اروپا پیشرفته تر بود، در حالی که در قرن بیستم و بیست و یکم فاصله این تجهیزات بسیار زیاد و به نفع غرب است. و از سوی دیگر جهان اسلام در دوره جنگ های صلیبی متحدتر و منسجم تر از امروز بود. با این وصف شکست غرب از جهان اسلام در دهه اخیر که مکرر اتفاق افتاده اهمیتی بسیار افزون تر از شکست غرب در جنگ های صلیبی دارد.

2- غرب در این «جبهه گرم» نقطه کانونی طرف مقابل خود را می شناسد و نیز می داند که ظرفیت های پراکنده آن در چه نقطه ای به هم می رسند. تمرکز سنگین اروپا و آمریکا روی ایران ثابت می کند که آنان سالهاست که ایران را نقطه کانونی امت اسلامی و بازخیزی آن به حساب می آورند و به صحنه آمدن طرح های پی درپی غرب و رژیم های منطقه ای وابسته به آن در طول حدود 4 دهه اخیر برای خاتمه دادن به موضوع فلسطین هم ثابت می کند که از نظر غرب «نقطه وصل» امت اسلام فلسطین است. غرب به درستی می داند که مسئله فلسطین و مواضع جدی ایران درباره فلسطین یکی از عواملی است که به ایران «نقش کانونی» در جهان اسلام داده است و نیز می داند که اگر پای ایران از جهان اسلام کنار گذاشته شود، جهان اسلام به دلایل متعدد سیاسی و فرهنگی قادر به ایستادگی در برابر غرب نیست. نگاهی به مدل های مالزی ماهاتیر محمد، ترکیه اردوغان، سودان عمرالبشیر- که البته هر کدام تفاوت های مهمی با دیگری دارد- و سنجش تجربه و توانایی آنان در مقابل غرب به خوبی این نکته را ثابت می کند که بدون ایران از دیگران کاری برنمی آید.

آنان برای این که ایران و فلسطین را از هم جدا کنند- تا سپس بر امت اسلام مسلط گردند- از یک سو با زبان های مختلف و بخصوص در سطوح نخبگی و دانشگاهی به ایرانیان القا می کنند که به شما فارس های شیعه چه ربطی دارد که از یک مشت «عرب سنی» در سرزمینی که از سرزمین شما دور است حمایت می کنید و بخاطر آنان خود را با جهان درگیر کرده اید و از طرف دیگر به فلسطینی های مبارز و هر عرب دیگری به ایران اسلامی افتخار می کند، می گویند، توی عرب سنی چرا با برنامه ای که فارس های شیعه تدوین کرده اند با اسرائیل خونریز و غرب مهاجم درگیر شده ای و ملت خود را قربانی شکل گیری امپراتوری ایرانی می کنی. در روزهای پایانی جنگ 22 روزه رژیم صهیونیستی علیه فلسطینی های محاصره شده غزه، روزنامه «آتلانتیک» اروپا -و البته چندین رسانه دیگر غرب با مضمونی مشابه- نوشته بود: «آن که در غزه پنجه در پنجه ارتش اسرائیل انداخته، یک فلسطینی نیست یک سرباز ایرانی است» و بعد برای آن که سلاح را از دست فلسطینی بگیرد، اضافه کرده بود: «امروزه یک بال امپراتوری ایران در افغانستان و پاکستان و بال دیگر آن به مرزهای غربی لبنان و غزه رسیده و هر چه در فاصله این نقاط اتفاق می افتد ماهیتی ایرانی دارد.» کما این که در فضای داخلی ایران بارها گفته شده که «آنچه مصیبت بر سر ایران می آید نتیجه فلسطینی تر شدن مسئولان ایران است»:با اندکی غور در واقعیات- و نه تخیلات و یا تبلیغات- درمی یابیم که آنچه به ایران قدرت می دهد و فلسطین را به فلسطینی ها برمی گرداند، همگرایی ایران و فلسطین است کما این که هر کشور اسلامی که از فلسطین فاصله بگیرد از منافع ملی و امنیت ملی خود چشم پوشیده است. برای تقریب به ذهن در این سؤال تامل کنید: آمریکا تا کی آمریکا و اروپا تا کی اروپاست- یعنی قادر به نقش آفرینی جدی بین المللی است- آیا پاسخی غیر از این می یابید که «تا زمانی که با هم باشند».

3- فلسطین در طول 6 دهه گذشته، نماد ضعف و توانایی جهان اسلام و غرب بوده است اروپا در سال 1917- از طریق اعلامیه بالفور وزیر خارجه وقت انگلیس- با غرور زیادی اعلام کرد که فلسطین مسلمانان را به «یهودی های اروپا» تقدیم می کند یک سال بعد از این یعنی بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی اول اروپا رسما اعلام کرد که عراق، فلسطین، اردن، سوریه و تونس تحت قیمومت انگلیس، لبنان و الجزایر تحت قیمومت فرانسه، مغرب تحت قیمومت اسپانیا و لیبی تحت قیمومت ایتالیا درآمده اند و این قیمومت تا سال 1948- یعنی 30 سال- استمرار می یابد و درست در پایان این دوره موجودیت رژیم جنایتکار اسرائیل اعلام می شود. یعنی وقتی مسلمانان واکنش جدی نسبت به اعلامیه بالفور علیه فلسطین نشان ندادند، سرزمین های خود آنان تحت سیطره نظامی غرب قرار گرفت و پس از آن نیز غرب برای آن که جهان اسلام قادر به حرکت نباشد، اسرائیل را مانند یک خنجر در قلب آن فرو کرد. حالا در نقطه مقابل، آن چه جای تردید درباره این گزاره وجود دارد که تلاش هر ملت و هر کشور برای آزاد کردن فلسطین و بخصوص قدس، مستقیما دفاع از مرزهای ملی خود به حساب می آید. اگر اشغال فلسطین نشانه استیلای غرب بر شئونات کشورهای اسلامی این منطقه هست- که هست- آزادی فلسطین نیز نشانه توانایی کشورهای اسلامی برای دفاع از تمامیت ارضی خود است.

این قلم در اواخر مرداد یا اوایل شهریور 1385- کمی پس از شکست فاحش رژیم صهیونیستی از حزب الله در جنگ 33 روزه- در همین ستون به سخنی دقیق از هنری کسینجر استناد کرده بود. این پرآوازه ترین چهره نظریه ساز 50 سال اخیر آمریکا در روزنامه نیویورک تایمز نوشته بود: «جنگ اسرائیل و حزب الله، مینیاتوریزه شده جنگ آمریکا و ایران است با همین روند و با همین نتیجه». حدود 3 سال بعد اسنادی به دست آمد که نشان می داد، در صورت پیروزی رژیم صهیونیستی در این جنگ، بلادرنگ جنگ آمریکا علیه ایران شروع می شد و نیز اسناد دیگری می گویند در فاصله سال های 2004 تا 2006 نیروهای نظامی آمریکا در منطقه وارد تمرین هایی شدند که ماهیت آن تهاجم به ایران بود.

4- تهدید، یک ملت، یک کشور و یک نظام سیاسی معمولاً شامل ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی،نظامی و علمی است و از جنبه دیگر به داخلی، منطقه ای و بین المللی تقسیم می شود اما اگر به تهدیدات منجر به فروپاشی یا بحران در خاورمیانه و مناطق مشابه آن نگاه بیندازیم درمی یابیم که- حداقل- در این مناطق تهدیدات عمدتاً جنبه فرامرزی داشته اند در این میان «ایران پس از انقلاب» نیز عمدتاً در فشار. «تهدید خارجی» بوده تا تهدید داخلی. جنگ نیابتی رژیم سابق عراق علیه ایران، تهدید به براندازی نظام سیاسی، رویکرد تحریمی به قصد ایجاد فلج اقتصادی، عملیات روانی به قصد سیاه نمایی آینده کشور، ایجاد ترور، کودتا، آشوب و اغتشاش همه در خارج از مرزها پخت و پز و اجرایی شده اند بنابراین درست است که پایداری هر کشوری به پیوستگی ملت و نظام سیاسی آن بستگی دارد ولی این پیوستگی نوعا از خارج از مرزها آماج حمله قرار می گیرد.

چند سال قبل این ایده در میان فلسطینی ها و نیروهای مقاومت شکل گرفت که برای خارج کردن فلسطین از بن بست «انتفاضه ای از بیرون» نیاز است و نباید همه نگاه ها معطوف به نیروهای جهادی فلسطین شود. البته این ایده در آن هنگام، چندان عملی به نظر نرسید و به آن توجه چندانی نشد اما یک یا دو ماه بعد یک انتفاضه منطقه ای شکل گرفت و شرایط را به نفع فلسطین و ضرر رژیم صهیونیستی دگرگون کرد. این طبیعت مسایل امنیتی سیاسی است. برای تقویت موقعیت و اقتدار یک کشور و یا یک ملت، اتفاقات امنیتی نوعاً در فراسوی مرزها رخ می دهد.

از این منظر هم می توانیم کارکرد منطقه ای ایران و ربط آن با منافع ملی کشور را ارزیابی کنیم و هم می توانیم با نگاه به گستره «انتفاضه منطقه ای»- که همه آن ها از یک سو تحت تاثیر سرگذشت فلسطین هستند و از سوی دیگر تاثیر جدی بر فلسطین دارند- آینده فلسطین و رژیم صهیونیستی را به نظاره بنشینیم. از حدود سال 1379 تاکنون- پس از قدرت گرفتن لبنان در برابر رژیم تل آویو- از شمار کشورهای منطقه ای که حاضر به همکاری با دولت جعلی اسرائیل بوده اند کاسته شده و بر میزان کشورهایی که در حمایت از فلسطین حاضر به پرداخت هزینه هستند، افزوده شده است. با این قاعده که «امنیت و منافع نوعا در فرامرزها کلید می خورد» می توان به پاسخ روشن سؤال مذکور دست یافت.

خراسان:نگاهی متفاوت به راهپیمایی های تکراری

«نگاهی متفاوت به راهپیمایی های تکراری»عنوان یادداشت روزنامه‌ی خراسان به قلم محمد سعید احدیان است که در آن می‌خوانید؛این یادداشت را بعد از راهپیمایی روز قدس نوشتم که تشریفاتی  تلقی نشود.

آیا راهپیمایی های روز قدس و ۲۲ بهمن به امنیت و ثبات سیاسی در کشور ارتباط دارد؟ چنین تجمعاتی که هر سال تکرار می شود و جز برخی مواقع که فضای سیاسی کشور از شرایط خاصی برخوردار است، در ظاهر تفاوت چندانی نیز با یکدیگر ندارد، چگونه می توانند به امنیت کشور کمک کنند؟

بهترین راه برای پاسخ به این سوال این است که ما ایران را بدون راهپیمایی روز قدس و ۲۲ بهمن تصور کنیم آن گاه می توانیم به نقش کلیدی چنین اجتماعاتی پی ببریم. تصور کنید سالی حداقل ۲ بار، چند میلیون نفر از پیر و جوان از مردم در سراسر کشور این فرصت را نداشته باشند که وفاداری خود را نسبت به آرمان هایی که ۳۳ سال پیش آن را با رای ۹۸ درصدی آری به رفراندوم جمهوری اسلامی تعیین کرده اند، اعلام کنند. در این صورت چگونه کارشناسان سیاسی کشورهای بیگانه، می توانند متوجه این امر شوند که جمهوری اسلامی از عده کثیری فدایی برخوردار است که بدون هیچ چشمداشتی و حتی در سخت ترین شرایط اقتصادی و اجتماعی حاضرند از جمهوری اسلامی همه گونه حمایت کنند. این مسئله واقعیتی است که نخبگان سیاسی دشمنان جمهوری اسلامی به دقت آن را رصد می کنند و در تحلیل ها و در تصمیمات خود آن را تاثیر می دهند. از دیدگاه کارشناسان علوم سیاسی، جمهوری اسلامی تا زمانی که دو ظرفیت ذیل را داشته باشد نمی توان به اضمحلال آن امید داشت. اول توانایی همراه کردن بیش از ۵۰ درصد مردم با ساختارها و هنجارهای سیاسی جمهوری اسلامی (مشارکت سیاسی) که تبلور آن شرکت مردم در انتخابات ها می باشد و دوم وجود ۱۵ الی ۲۰ درصد از بدنه اجتماعی مردم به عنوان افرادی که بدون هیچ چشمداشت شخصی و با وجود هرگونه شرایط سخت اقتصادی یا اجتماعی حاضرند از انقلاب اسلامی شان دفاع کنند. اهمیت مورد اول نه برای کارشناسان سیاسی بلکه برای عموم مردم روشن است اما تاثیر دوم را وقتی بهتر می توانیم احساس کنیم که در قیاسی هر چند مع الفارق فرض کنیم رژیم مبارک تنها ۱۰ درصد هوادار ازبدنه اجتماعی مردم داشت آیا در صورتی که ۱۰ درصد مردم در حمایت از مبارک به خیابان ها می آمدند مبارک در مدتی چنین کوتاه به سقوط خود نزدیک می شد؟

با این وصف زمانی که تحلیلگران غربی که کمترین تحولات ایران را با دقت رصد می کنند ( حتی اگر رصدهای خود را رسانه ای نکنند) حضور درصد قابل توجه از پیر و جوان مردم در اجتماعات انقلابی را مشاهده می کنند به خوبی به این باور می رسند که این عده را در شرایط خاص سیاسی باید با ضریبی چند برابر محاسبه کنند و لذا بیشتر به این جمع بندی نزدیک تر می شوند که بهتر است تقابل مستقیم را کنار بگذارند و با ایران مقتدر کنار بیایند. 

جمهوری اسلامی:غرب، بازنده اصلی

«غرب، بازنده اصلی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛وضعیت امروز خاورمیانه و جهان اسلام از هر نظر به زیان رژیم صهیونیستی و حامیان آن است. شرایط اکنون بگونه‌ایست که ملت‌های عرب، که به دلیل فشارهای شدید دیکتاتورها جرأت اظهارنظر نداشتند، با تمام وجود علیه همان دیکتاتورها قیام کرده و یکی پس از دیگری آنها را سرنگون می‌کنند و در پی به دست آوردن حقوق از دست رفته خود هستند. این وضعیت، آینده‌ای درخشان را نوید می‌دهد که در آن جائی برای حکومت‌های خودکامه وجود ندارد و سرنوشت مردم به دست خود آنها رقم زده خواهد شد.

حضور پرشور مردم کشورهای مختلف اسلامی در راه پیمائی روز قدس امسال، جلوه‌ای از تحولات مهمی بود که در جهان اسلام رخ داده و سرآغاز تحولات عمیق‌تر و گسترده‌تر است. این واقعیت را با نگاهی به رویدادهای هفت ماه اخیر در کشورهای عربی و شمال آفریقا می‌توان درک کرد.

پیروزی مردم مصر بر رژیم کمپ دیویدی حسنی مبارک، یک حادثه عظیم در منطقه بود که به ملت‌های مسلمان به ویژه در کشورهای عربی فهماند می‌توان بر دیکتاتورها غلبه کرد. نفوذ همه جانبه‌ای که آمریکا و رژیم صهیونیستی در مصر داشتند و اطمینانی که رژیم حسنی مبارک به دوام خود داشت، به هیچکس اجازه نمی‌داد درباره سقوط دیکتاتور مصر فکر کند. حسنی مبارک نیز با چنین تصوری، هر کاری که می‌خواست انجام می‌داد و خود را در برابر هیچکس پاسخگو نمی‌دانست. برخورد او با جنگ 22 روزه غزه و همکاری همه جانبه با صهیونیست‌ها در این جنگ، بستن گذرگاه رفح، ایجاد دیوار زیرزمینی برای مسدود کردن تونل‌هائی که مسیر امدادرسانی به مردم تحت محاصره غزه بودند و مواضع ضد فلسطینی که در ماه‌های آخر حکومت خود گرفت همگی نشان می‌دادند که او حکومت خود را پایدار می‌داند بطوری که حتی زمینه را برای موروثی کردن قدرت و ادامه حاکمیت بر مصر توسط اعضای خانواده خود مناسب می‌دید! آنچه در 22 بهمن سال گذشته در قاهره رخ داد و موجب شد سلطه 30 ساله حسنی مبارک بر مصر پایان یابد، ملت‌های دیگر کشورهای عرب را به قیام علیه دیکتاتور تشویق کرد که به فرار علی عبدالله صالح دیکتاتور یمن به ریاض و سقوط خفت‌بار سرهنگ قذافی دیکتاتور لیبی منجر شد.

قبل از مصر، مردم تونس موفق شده بودند زین العابدین بن علی را از اریکه قدرت به زیر بکشند و وادار به فرار نمایند. در سایر کشورهای عرب نیز خیزش‌های گسترده‌ای علیه حکام خودکامه شکل گرفت و شرایط بگونه‌ای به پیش می‌رود که تردیدی در عقب‌نشینی دیکتاتورها و پیدایش تغییرات عمیق در ساختار حکومت‌های این کشورها وجود ندارد.

دولت‌های اروپائی و آمریکا هر چند با نگرانی شدیدی که از تحولات جهان عرب و شمال آفریقا پیدا کرده اند، درصدد تصاحب انقلاب‌ها و مهار آنها هستند، لکن بیداری ملت‌ها در این کشورها بقدری گسترده و عمیق است که ترفندهای غرب در برابر آن کاری از پیش نخواهد برد. این روزها تبلیغات زیادی درباره آینده لیبی بعد از قذافی صورت می‌گیرد که همه آنها درصدد القاء این نکته هستند که مردم لیبی به دلیل قبائلی بودن یا عدم برخورداری از تجربه سیاسی و یا نداشتن احزاب سیاسی کارآمد، نمی‌توانند کشور خود را اداره کنند و در نتیجه ناچارند دست نیاز به سوی غربی‌ها دراز کنند. همین تحلیل‌ها نیز ساخته و پرداخته خود غربی هاست و آنها از این طریق درصدد فراهم کردن زمینه برای تسلط خود بر لیبی و چپاول ثروت‌های این کشور هستند. آنها در سال‌های گذشته ابتدا قذافی را ضعیف کردند و سپس تا توانستند از او امتیاز گرفتند و چون وقوع تحولات کنونی در جهان عرب را پیش‌بینی نمی‌کردند با قذافی نرد عشق باختند و با او رفت و آمد کردند و همه این تعاملات را در رسانه‌ها منتشر کردند و اکنون که روزگار به قذافی پشت کرده آنها نیز تا می‌توانند علیه او تبلیغ می‌کنند تا جای پای خود را در لیبی محکم نمایند و این کشور را به نیم قرن قبل برگردانند که در چنگ استعمارگران بود. بمب‌هائی که طی چند ماه اخیر توسط جنگنده‌های ناتو بر سر مردم لیبی ریخته شد هر چند در ظاهر برای ساقط کردن قذافی بود اما از همان آغاز کاملاً مشخص بود که هدف غربی‌ها از این اقدام، سهم خواهی از لیبی بعد از قذافی است. غربی‌ها خوب می‌دانستند که قذافی هم مثل حسنی مبارک و بن علی رفتنی است و مردم لیبی به چیزی کمتر از رفتن او قانع نمی‌شوند. به همین دلیل از طریق بمباران‌های بظاهر ضد قذافی ولی در واقع منهدم کننده زیرساخت‌های لیبی، تلاش کردند از یکطرف خود را شریک آینده ثروت‌های این کشور نمایند و از طرف دیگر به بهانه ترمیم خرابی‌ها و بازسازی لیبی، پول‌های کلانی به جیب بزنند.

غربی‌ها برای کشورهای دیگر عرب که در نوبت انقلاب و قیام‌های مردمی هستند نیز نقشه‌های مشابهی دارند و تلاش می‌کنند در هر کدام از آنها به تناسب شرایطی که دارند نفوذ کنند و هر قدر که می‌توانند ثروت هایشان را غارت نمایند. در برابر این ترفند جدید، که نوع پیشرفته‌ای از استعمار است، فقط بیداری ملت‌ها می‌تواند بایستد و نقشه‌های خائنانه شان را نقش بر آب کند.

خیزش عمومی ملت‌های عرب و مسلمان در روز جهانی قدس امسال، که با سالهای قبل متفاوت بود، نشان داد بیداری مردم بسیار گسترده‌تر و عمیق‌تر از آنست که غربی‌ها اینبار هم بتوانند مانند قرن‌های گذشته به اهداف پلید استعماری خود دست یابند. اکنون رژیم صهیونیستی، که غربی‌ها آنرا در قلب جهان اسلام کاشتند تا در چنین مواقعی از آن استفاده نمایند، ضعیف‌تر از همیشه و رو به زوال است، مهره‌های اصلی غربی‌ها در منطقه، که حسنی مبارک درشت‌ترین نمونه آن بود، از صحنه خارج شده‌اند و ملت‌ها اعلام کرده‌اند که تا رسیدن به مطالبات اصلی خود، که استقلال و آزادی و دردست گرفتن سرنوشت کشورهایشان است، حاضر نیستند کوتاه بیایند. در چنین شرایطی قطعاً غربی‌ها بازنده اصلی تحولات منطقه هستند و چه بخواهند و چه نخواهند باید بپذیرند که این ملت‌های بیدار هرگز حاضر نیستند به دوران استعمار برگردند.
 
رسالت:رهایی قدس در روز بیداری اسلامی

«رهایی قدس در روز بیداری اسلامی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت است که در آن می‌خوانید؛راهپیمایی روز قدس امسال همانطور که مقام معظم رهبری پیش بینی فرموده بودند با عظمت تر از سالهای گذشته برگزار شد.دیروز ملت ایران با حضور در خیابان ها وصفوف فشرده نماز جمعه ونیز مسلمانان در سرتاسر جهان اسلام آزادی قدس شریف را فریاد زدند.

امسال راهپیمایی روز قدس در ایران وجهان حال وهوایی دیگر داشت.ایرانی ها با برگزاری مراسم احیاء خود را برای راهپیمایی روز قدس آماده کرده بودند.امسال فضای وحدت وهمدلی در میان ملت ایران بخاطر انزوای فتنه گران بیش از هر سال بود.آنچه دیروز جهان از ایران در خیابانها وکوچه ها ومحل برگزاری نماز جمعه ها مشاهده کرد یک پارچه شور واشتیاق از ادامه راه مبارزه با استکبار جهانی وپشتیبانی از مقاومت اسلامی در منطقه در برابر مظالم صهیونیست ها بود.

راهپیمایی روز قدس در منطقه وجهان امسال تحت تاثیر موج بیداری اسلامی شور وهیجان عجیبی گرفته بود.هیجان عمومی در منطقه وحضور بی نظیر مردم در راهپیمایی کشور های منطقه نشان داد آزادی قدس شریف خیلی دور نیست.

مسلمانان جهان با همین انرژی متراکم انقلابی بزودی می توانند نماز شکر ونماز وحدت در بیت المقدس اقامه نمایند.

روز قدس امسال روز کابوس رژیم صهیونیستی بود.روز قدس امسال روز تکریم وتعظیم مقاومت اسلامی،روز احیای دغدغه مشترک مسلمانان یعنی رهایی قبله اول مسلمانان جهان بود.روز فروپاشی اندیشه ناسیونالیسم عربی و روز حیات بالنده اسلام انقلابی بود.دیروز از شرق وغرب عالم اسلام مرد وزن وپیر وجوان به میدان آمده بودند تا بگویند؛ما تا آخر ایستاده ایم.

آمده بودند بگویند؛ ما فریاد های جگر خراش امام خمینی(ره) برای آزادی قدس را تکرار خواهیم کرد.آمده بودند بگویند؛«موج بیداری اسلامی تداوم دارد،ملت ها اجازه بازگشت دیکتاتورهاوسلطه مجدد استکبار جهانی را نخواهند داد» آمده بودند بگویند؛«رژیم صهیونیستی باید از صفحه روزگار محو شود تا ملت های منطقه روی آرامش را ببینند.»آمده بودندبگویند؛«ما از مجاهدت حزب الله لبنان در جنگ 33روزه وقهرمانی‌های حماس در جنگ 22روزه حمایت وتجلیل می‌کنیم از آنها می خواهیم خط مقدم مبارزه با رژیم اشغالگر قدس را رها نکنند.»

آمده بودند بگویند؛«روز قدس به عنوان روز نماد مبارزه مستضعفین علیه مستکبران عالم تا ابد باقی خواهد ماند ودر این روز مستکبران ومستبدان به خاک مذلت خواهند افتاد و در همین روز است که زوال ونابودی رژیم صهیونیستی را جشن خواهند گرفت.»
آمده بودند بگویند؛»ما از روز قدس شمیم عطر آزادی وعدالت را استشمام می کنیم واین روز یک روز بزرگ بین الملل‌ اسلامی است.»

روز قدس امسال در سرتاسر سرزمین های اسلامی بوی عطر بیداری اسلامی به مشام می رسد.پرچم رژیم صهیونیستی به علامت نفرت از منفورترین دولت غاصب جهان به آتش کشیده شد.

ایران:فاصله‌های حضور تا حضور

«فاصله‌های حضور تا حضور»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ایران به قلم غلامحسین اسلامی‌فرد است که در آن می‌خوانید؛بیش از سه دهه پس از پیروزی انقلاب شاهد حضور دوباره و میلیونی مردم روزه دار و غیرتمند ایران اسلامی در حمایت از قدس شریف و اهداف نظام اسلامی بودیم. مردمی که حضور و مقاومت هر ساله، هر ماهه، هر روزه و به عبارت بهتر هر لحظه‌ای آنها از انقلاب و رهبرشان بیداری اسلامی را رقم زد…

و رگ غیرت دیگران را به جوش آورد و جان‌های در بند و روح‌های افسرده را به حرکت در مسیر حق واداشت. حضور مردم در حالی که بیست و چند روز در دمای بالای 35 درجه و ساعات طولانی تابستان روزه‌دار هستند یک پیام کاملاً روشن و واضح برای دوست و دشمن دارد و آن این‌که مردم ما پای آرمان‌هایشان تا تحقق کامل آن ایستاده‌اند و در این راه حاضرند از جان هم بگذرند به گونه‌ای که در 8 سال دفاع مقدس ابتدای انقلاب اینچنین کردند. الگوی تابنده انقلاب اسلامی ایران هر روز درخشان‌تر شده و چشم‌های حالا نیمه باز مردم جهان به این خورشید متبرک می‌شود. هیچ شکی نیست که بزودی باید برای مدیریت‌های کلان جهانی آستین همت بالا بزنیم.

با کمی تأمل در رویدادهای خاورمیانه آنچه به نظر می‌آید همزمانی غریب و معنادار روزهایی است که‌ایمان ما را به وعده‌های الهی محکم‌تر می‌کند!‌ در دهه فجر دیکتاتوری نامبارک سرنگون می‌شود و در آستانه روز قدس پایان خط دیوانه لیبیایی فرا می‌رسد.
در مقام مقایسه بین انقلاب اسلامی و آنچه این روزها در خاورمیانه می‌گذرد، فاصله‌ای به طول تاریخ و به عرض یک قرن مبارزه مردم با استعمار داخلی و خارجی! در ذهن نقش می‌بندد. هر انقلابی برای شکل‌گیری و به نتیجه رسیدن مستلزم داشتن مؤلفه‌های خاص خود است که بنیادی‌ترین آنها داشتن ایدئولوژی شکل دهنده قیام، استرات‍ژی تدوین کننده مراحل حرکت توده عوام و خواص و در نهایت هدفی است که باید به عنوان نقطه نهایی انقلاب در نظر گرفته شود.

اگر قبول داشته باشیم ایدئولوژی شکل دهنده انقلاب اسلامی به بلندای تاریخ خلق بشر و در حداقل‌ترین حالت به عمق 1400 سال است و اگر قبول داشته باشیم مردم ایران ما همواره جزو عدالت خواه‌ترین و اخلاق محورترین مردمان زمین بوده‌اند پس به خوبی قابل درک است چرا ایدئولوژی شکل دهنده انقلاب اسلامی در ایران متبلور شده و انفجار نور را رقم می‌زند‌، اما برای طی مسیر از مبدأ تا مقصد همواره نیاز به ذهن‌هایی است که در نهایت هوش و فراست بتوانند مقتضیات زمان را درک و تاکتیک‌ها و تکنیک‌های مبارزه و مقاومت را برای اجرایی شدن تبیین کنند. به لطف الهی ایران زمین از این گنج‌های ناتمام همیشه بهره‌مند بوده و هست، وجود رهبران آسمانی، ما را از گزند ناملایمات زمان حفظ کرده و از دره‌های خطرناک انحراف در امان داشته است. و اما هدف! هدف نقطه انگیزه و امیدبخش برای حرکت در دشواری هاست. هدف‌های بلند و البته دست یافتنی از نقاط قوت انقلاب اسلامی ما بود که تا به حال بخشی از آن در داخل و خارج برآورده شده و مابقی آن در حال محقق شدن است.

مردم منطقه با الگو‌گیری از ایران اسلامی کانون‌های مقاومت را شکل داده و در روندی معکوس به دیکتاتورهای دست نشانده غرب «نه» می‌گویند. هدف مشخص است و استراتژی، تاکتیک و تکنیک‌ها در طول قیام شکل می‌گیرند، ضعف وجود رهبری واحد در رهبری توده حل شده و شبکه‌های متصل به محور اصلی مقاومت برنامه فرداهای قیام را یکی یکی می‌چیند، اینگونه است که دیکتاتورها و همه سیستم استکباری جهان در برابر این حرکت هوشمندانه آچمز می‌مانند! یعنی بدون این‌که آنچه در دست انقلابیون است به اصطلاح رو شود انقلاب گام به گام برای تصفیه بقایای دیکتاتوری و پشتوانه‌های آنان به هدف نهایی خود نزدیک می‌شود. بر این مبنا عصاره چند قرن تلاش شبانه روزی ملت شریف ایران در کالبد انقلاب‌های منطقه تزریق شده و دوپینگ «صد پله یک گام» در رسیدن به خاورمیانه جدید و در نهایت جهان بدون صهیونیزم محقق می‌گردد.

انحراف حرکت جمعی مسلمین با فاصله چند قرن و در حداقل‌ترین حالت سه دهه‌ای از ملت ما در حال جبران شدن است و آنها باید منتظر کودتاهای داخلی،‌جنگ‌های تحمیلی برون مرزی،‌ نفوذ منافقین، کشتارهای وحشیانه رهبران و… باشند تا سال‌ها فاصله مابین ما و خودشان را طی کنند حالا به این فهرست می‌توانید خالص شدن نیروهای انقلابی را نیز اضافه کنید، اما اگر فاصله به ظاهر سه دهه‌ای اما در واقع چند قرنی ما و آنها قابل پر شدن باشد قطعاً وضعیت نظام و مردم ساکن در مغرب زمین به گونه‌ای دیگر خواهد بود. آنها از مسیر منحرف نشده‌اند بلکه در عکس مسیر مستقیم به قعر تاریکی‌های بی‌پایان حرکت می‌کنند و در مرحله اول باید بر این حرکت معکوس نقطه ایست گذاشته و در جهت درست شروع به حرکت کنند.

مقاومت پیشرونده ملت شریف ایران، ظلمات جهل را به نور عقل و فهم روشن کرده و تکانه‌های اسلامی – انسانی برگرفته از انقلاب ما مژده جهانی دیگر را به ما می‌دهد جهانی که عدالت و اخلاق مرزهای جغرافیایی را محو کرده و زمین آماده ظهور آخرین ذخیره الهی می‌شود.

درود خدا بر مردم ایران اسلامی که ثابت کرده‌اند در دفاع از آرمان‌های نظام و پیروی از رهنمودهای رهبر والامقام خود از همه مردمان تاریخ یک سر و گردن بالاترند.

سیاست روز:قدس به زودی آزاد می‌شود
 
«قدس به زودی آزاد می‌شود»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم علی یوسف‌پور است که در آن می‌خوانید؛
۱ـ جنگ‌های صلیبی که در قرون یازدهم و دوازدهم میلادی اتفاق افتاد. کل دولت‌های اروپایی با فتواهای پاپ‌های واتیکان جنگ جریان مسیحی را شروع کردند و طی جنگ‌های خویش که به همراه کشتار وسیع و بی‌رحمانه مسلمانان بود. بیت‌المقدس را تصرف کردند. این شهر مدت ۸۰ سال در دست جریان مسیحی قرار داشت. صلاح‌الدین ایوبی بعد از تصرف مصر و استیلا بر این کشور توانست با بسیج مسلمانان از طریق دریا و زمین بیت‌‌‌المقدس را محاصره و آنرا از چنگال مسیحیان درآورد. به اعتراف خود نویسندگان مسیحی رفتار فاتحان مسلمان در مهربانی با اسراء و رعایت عدل و انصاف به هیچ وجه قابل مقایسه با جنگجویان مسیحی که قدس را تصرف کردند نبوده است در ۹۰۰ سال پیش که مسلمانان موفق به آزادی قدس شریف شدند نقش کشور مصر و مردم آن در آزادی قدس بی‌بدیل بوده است و هر سال که از راهپیمایی‌های روز قدس می‌گذرد شاهد قوی‌تر شدن جبهه مسلمانان مظلوم فلسطین و تضعیف جبهه رژیم صهیونیستی و همپیمانانش می‌باشیم.

۲ـ رژیم غاصب اسرائیل در ۶۳ سال گذشته در بدترین وضعیت سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی خویش به سر می‌برد. شکست در جنگ‌های ۳۳ روزه و ۲۲ روزه حزب‌الله و حماس و شکستن ابهت پوشالی این رژیم، بحران اقتصادی واجتماعی داخلی آن که مردم رژیم اشغالگر در تامین مایحتاج روزمره خویش با مشکل روبه‌رو هستند چون این رژیم متکی به کمک‌های دولت و ملت آمریکا بخصوص لابی صهیونیست‌ها می‌باشد و به علت تشدید بحران اقتصادی در آمریکا میزان کمک‌های آمریکا به رژیم اشغالگر قدس کاهش یافته است. مطلب مهمتر دیگر سرنگونی رژیم مبارک در مصر است که این ضربه آنچنان برای سران اسرائیل قوی بوده است که تعادل روانی خویش را از دست داده‌اند و با حمله به مرزبان مصری و کشتار ۹ نفر از آنان باعث گردیدند که ملت مصر اخراج سفیر اسرائیل از قاهره را در دستور کار خود قرار دهند. انشاء‌الله با روی کار آمدن یک دولت مستقل و مردمی در مصر دولت اسرائیل کاملا درمحاصره اقتصادی، نظامی و سیاسی قرار خواهد گرفت. عادی‌سازی روابط سیاسی و اقتصادی اسرائیل با رژیم‌های وابسته عربی نیز در حال رنگ باختن می‌باشد چون خود این رژیم‌های وابسته یکی پس از دیگری در معرض سقوط قرار دارند.

۳ـ آگاهی ملت‌های مسلمان در سالهای اخیر باعث شده است که انرژی عظیم قدرت ملت‌های مسلمان به نفع مسلمانان فلسطین آزاد گردد روی کار آمدن دولت اسلام‌گرا در ترکیه، پیروزی حزب‌الله در لبنان و تحکیم قدرت مقاومت در این کشور قدرت رو به گسترش ایران در منطقه خاورمیانه، سرنگونی رژیم‌های دیکتاتوری در مصر، تونس، لیبی، یمن و عراق، تضعیف رژیم وابسته و پشتیبانی پنهان اسرائیل از رژیم عربستان و درگیر شدن این رژیم در سرکوب مردم مظلوم بحرین و همچنین ناآرامی‌های داخلی و بحران اقتصادی در اروپا و آمریکا و گسترش روزانه این بحران به دیگر کشورهای غربی و ناتوانی دولت مردان غرب برای برون رفت از این بحران، گرفتاری آمریکا در باتلاق‌های عراق وافغانستان همگی عوامل ونشانه‌هایی است که حکایت از این دارد که نابودی و سقوط رژیم اشغالگر قدس زودتر از آن چیزی که در پیش‌بینی تحلیل‌گران سیاسی است اتفاق خواهد افتاد. الیس صبح به قریب

حمایت:دستاوردهای جمعه بیداری

«دستاوردهای جمعه بیداری»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حمایت است که در آن می‌خوانید؛دیروز جهان اسلام با نام روز جهانی قدس سراسر فریاد حمایت از فلسطین بود. این روز صرفا برای مسلمانان نبوده و آزادی خواهان در سراسر جهان در حمایت از فلسطین بر مبارزه با اشغالگران قدس و حامیان آنها تاکید کردند.

 هر چند که مراسم روز جهانی قدس به نام ملت فلسطین برگزار شد اما بیش از هر چیز این روز برای سراسر جهان اسلام دارای دستاوردهای عظیمی بود که بخشی از شامل فلسطین می‌شود. اولا جهان اسلام دیروز به جهانیان بویژه نظام سلطه نشان داد که وحدت و انسجام اسلامی خویش را حفظ کرده و به رغم تمام توطئه‌های تفرقه افکنانه بر اتحاد تا تحقق آرمان‌هایش تاکید دارد. فلسطین نمادی از این وحدت است که می‌تواند در تمام زمینه‌ها تجلی پیدا کند.

ثانیا، بیداری جهان اسلام هشداری بود به رژیم اشغالگر قدس که در کنار اشغالگری در فلسطین به دنبال سلطه بر سایر کشورهای منطقه و حتی سراسر جهان اسلام است. اتحاد و همصدایی ملت‌های اسلامی در روز قدس پیام روشنی به اشغالگران قدس بود که دستاورد آن کم رنگ شدن تهدیدات صهیونیست‌ها بویژه جنگ افروزی‌های آنها در منطقه خواهد بود.

 صهیونیست‌ها که تجربه شکست در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه را در کارنامه دارند مسلما در یافته‌اند که در برابر وحدت ایجاد شده میان جهان اسلام توان مقابله ندارد و جز کناره نهادن خوی تجاوز گری و پذیرش انزوای و تزلزل خویش چاره‌ای در پیش روی ندارد هر چند که با تبلیغات رسانه‌ای و مانورهای ظاهری به دنبال سرپوش نهادن بر این واقعیت است.ثالثا، جهان اسلام با وحدت خویش در روز قدس به نظام سلطه بویژه آمریکا هشدار داده که دیگر پذیرنده استعمارگری و سلطه طلبی آنها نبوده و برای مقابله با آن به پا خواهند خواست.

 امری که تبلور آن را در بیداری اسلامی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و شمال آفریقا میتوان مشاهده کرد که یک صدا فریاد مقابله با سلطه طلبی غرب را سر می‌دهند. این اتحاد می‌تواند زمینه سازی برای خروج اشغالگران از عراق و افغانستان و راه کردن کشورهای اسلامی بویژه ممالک عربی برای تعیین سرنوشت خویش بدون دخالت غرب باشد.رابعا، اتحاد اسلامی در قبال فلسطین هشداری برای تمام اسلام ستیزان است که با ادعاهای مختلف به نقض و سرکوب حقوق مسلمانان می‌پردازند. اسلام ستیزی که نمود آن را جوامع غربی به کرات می‌توان مشاهده کرد.

آفرینش:دریاچه ارومیه و نسل آینده

«دریاچه ارومیه و نسل آینده»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛از چند سال گذشته تا به امروز هشدارهای زیادی درباره خشک شدن دریاچه ارومیه، دومین دریاچه آب شور دنیا «بیستمین دریاچه بزرگ جهان»، «شورترین دریاچه جهان که حیات در آن جریان دارد» و«بزرگترین دریاچه داخلی ایران» به گوش می رسد که با پیشروی خشکی در این دریاچه نه تنها قطعه‌ای ارزشمند از محیط زیست ایران و جهان که مطابق قانون اساسی بخشی از ثروت عمومی مردم ایران نیز در خطر است.

در این بین قبلا نیز هشدارهای خشک شدن این دریاچه داده شده است اما این روزها هشدار ها بیشتر رنگ واقعیت به خود گرفته است و با وجود مساحت 5 هزار و 700 کیلومتری دریاچه ارومیه، در حال حاضر 2 هزار و 700 کیلومتر از این دریاچه تبدیل به شوره‌زار شده است.

روندی که اگر ادامه یابد حدود 5 سال طول می کشد که این دریاچه خشک شود . در این بین اگر به راستی این دریاچه مهم خشک شود بی شک تاثیرات شگرف و همه جانبه ای در برداشته و جدا از نابودی دریاچه ، نابودی میلیون ها پرنده و آبزی، حیوانات مختلف و گیاهان، از بین رفتن میلیون ها میلیون درآمد حاصله از ذخایر طبیعی، نابودی قطعی بخش اعظمی از کشاورزی ایران و نابودی ده ها روستا، و مهم تر از همه بیماری و مرگ و یا آواره و بی خانمان شدن میلیون ها تن از مردم را در پی دارد .جدا از این گرد و غبار نمک دریاچه که بسیار خطرناک تر از گردو غبار خاک است ایران و کشورهای همسایه اش را تهدید خواهد کرد و کشاورزی دست کم سه استان را تبدیل به بیابان خواهند کرد.

در این راستا است که دامنه‌ این پیامدهای ناگوار در حال وقوع باعث شده است برخی از کارشناسان مرگ اکوسیستم ارومیه را سونامی انسانی دانسته و از یک بمب اتمی کمتر ندانند. آنچه مشخص است در سالهای گذشته استفاده بیش از حد از آب این دریاچه برای مصارف کشاورزی، احداث سدهای متعدد بر رودهای حوضه دریاچه، تبخیر زیاد در پی گرم شدن هوا و برداشت‌های غیرمجاز از آب‌های زیرزمینی در پی حفر چاه و..باعث کاهش شدید آب دریاچه ارومیه شده است .

در این بین با توجه به اهمیت اکوسیستم این دریاچه و پتانسیل های گوناگون این حوزه برای کشور از جمله آب و هوای مساعد و جذابیت‌های گردشگری و جذب توریست، خواص طبی و درمانی لجن و نمک دریاچه ارومیه و کاربردهای گوناگون آن اکنون با واقعیتی مهم روبرو شده ایم. واقعیتی که بنا به به دلیل اتخاذسیاست های غلط سطح آب این دریاچه 7 متر کاهش یافته و خبری از آب رودخانه هاو مسیل های گذشته به دریاچه ارومیه نیست.

در این راستا اگر قرار است که جلو پدیده ناگوار خشک شدن دریاچه ارومیه گرفته شود جدا از به عقب انداختن زمان باید در اندیشه چاره ای اساسی برای این امر بود. در این حال هر چند در سالهای گذشته طرح هایی هم چون طرح جامع مدیریت حوضه آبخیز دریاچه ارومیه به تصویب رسیده و طرح هایی نیز اکنون در مجلس در دست بررسی است اما هنوز اقدام قابل توجهی برای جلوگیری از خشک شدن این دریاچه از سوی مسئولان کشور انجام نگرفته است . در این میان جدا از طرح های موجود مانند‌ جابجایی حوضه به حوضه‌ آبریز، انتقال آب خزر به این دریاچه، انتقال آب از حوضه‌ آبریز ارس، انتقال آب از حوضه‌ آبریز کردستان و بارور کردن ابرها واقعیتی که نباید از نظر دور انگاشته شود خطر خشک شدن دریاچه ارومیه است خطری که در صورت عدم تلاش جدی نمی توان از بروز پیامد های ناگوار آن جلو گیری کرد.

ملت ما:ادامه سیاست غربی‌ها طرح گام به گام روس‌ها

«ادامه سیاست غربی‌ها طرح گام به گام روس‌ها»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ملت ما به قلم محمد مهدی مظاهری است که در آن می‌خوانید؛تلاش روس‌ها برای تاثیرگذاری در روند تحولات منطقه با اصرار بر لزوم آغاز گفت‌وگوهای مجدد میان ایران و گروه 1+5 بر سر مسائل هسته‌ای با طرح پیشنهاد گام به گام وارد فاز جدیدی شده است. آنچه مسلم است با بروز تحولات در لیبی و نیز گسترش ناآرامی‌ها در سوریه منافع راهبردی کرملین در منطقه در خطر آنی قرار گرفته است و هرگونه بی‌تحرکی در قبال تحولات خاورمیانه وضع روس‌ها را بدتر خواهد کرد.

تحت چنین شرایطی روسیه در تلاش است که با بازگشت به صحنه پرونده هسته‌ای ایران و جلب نظر طرفین منازعه سند عبور از بحران را به شکل زیرکانه به نام خود ثبت کرده و فرصت نقش آفرینی بیش‌تر را در قبال منطقه برای خود مهیا سازد. در ایران نیز پس از گفت‌وگوهای دبیر شورای امنیت ملی روس‌ها «پاتر وشف» و نیز مذاکرات آتی وزیر امور خارجه کشورمان در مسکو علایم مثبتی مبنی بر توافق بر سر پیشنهاد روس‌ها (طرح گام به گام) دیده می‌شود.

با این وجود نگاه غرب و در راس آن امریکا نسبت به این طرح خوشبینانه نیست و مقامات کاخ سفید همچنان بر لزوم شفاف‌سازی بیش‌تر در مسائل هسته‌ای و پایان دادن به غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران اصرار دارند از سوی دیگر یک سال و نیم قبل نیز تلاش‌هایی از سوی مقامات ترکیه و برزیل در قالب تبادل سوخت با ایران برای خروج از بحران ارایه شد ولی طرح مشترک آنها به دلیل مخالفت غرب با بن بست مواجه شد. پس نکته اصلی این است که هنوز مشخص نیست پیشنهاد جدید روس‌ها در قالب طرح گام به گام برای آغاز مذاکره با ایران مورد توافق غرب به‌ویژه امریکا بوده یا نه؟

پس کرملین ملزم است قبل از رسیدن به هرگونه توافق احتمالی با ایران نظر کلی کشورهای گروه 1+5 را در قبال طرح مذکور جلب کند. در قبال این پیشنهاد روس‌ها باید به بدبینی تاریخی مردم ایران نسبت به اقدامات کرملین اشاره کرد: کارشکنی‌های روس‌ها و بدقولی آنها در تکمیل و راه‌اندازی نیروگاه اتمی بوشهر در موعد مقرر و نیز همسویی کرملین در اتخاذ سیاست‌های ضد ایرانی در شورای امنیت که ذهنیت تاریخی مردم ایران را به روس‌ها بدبین کرده است به‌طوریکه در داخل ایران تصویب قطعنامه ضد ایرانی باعث شده که برخی در داخل ایران حرکت اخیر روس‌ها را نیز در تداوم سیاست‌های دوپهلوی آنها درباره برنامه هسته‌ای ایران ارزیابی کنند.

طبق این گزاره روس‌ها اصولا تمایلی به حل و فصل موضوع هسته‌ای ایران و گشایش اساسی در روابط ایران – غرب نمی‌بینند و بر این باورند که تطویل بحران می‌تواند آنها را در رسیدن به هدف اصلی یعنی امتیازگیری دوسویه از طرفین منازعه یاری کند. در این مجال باید به بدقولی روس‌ها در تکمیل و راه‌اندازی نیروگاه اتمی بوشهر اشاره کرد. نیروگاهی که با هزینه گزاف مالی قرار بود 17 سال پیش به بهره‌برداری نهایی برسد در وضع فعلی گرچه برخی خبر از راه‌اندازی این نیروگاه تا آخرهای ماه رمضان می‌دهند با این وجود هنوز هم زمان قطعی آغاز به کار نیروگاه بوشهر مشخص نیست.

از منظر دیگر روسیه پس از تشدید فضای بین‌المللی و تحریم‌های یکجانبه علیه ایران از سوی غرب نگران از دست دادن بازار رو به رشد کشورمان است و هرگونه تعلل هم ممکن است که این فرصت را برای چین فراهم سازد که به عنوان یکی از کشورهای تاثیرگذار در عرصه بین‌المللی جای پای خویش را در منطقه محکم‌تر کرده و انحصار هسته‌ای روس‌ها به چالش بکشد. به‌طوریکه چین برعکس روسیه با وجود برخی همراهی‌ها با غرب در بحث تقابل با ایران بر سر موضوع هسته‌ای همچنان به گسترش ارتباطات نظامی و اقتصادی با کشورمان اقدام کرده است و تلاش می‌کند که جای خالی روس‌ها را در حوزه‌های نفتی و نظامی پر کند.

طرح گام به گام روس‌ها نیز در واقع در ادامه سیاست هویج – چماق غرب است چراکه در قبال عقب‌نشینی ایران در مواضع خود و پذیرش برخی از خواست‌های غرب شفاف‌سازی بیش‌تر و نیز پاسخگویی به سوالات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) با کاهش تحریم‌ها و دریافت برخی امتیازات مواجه می‌شود. این در حالی است که ایران طبق مدالیته پاسخ‌های درخواستی آژانس و بازرسان را داده و با وجود جنجال رسانه‌ای غرب گزارشی مبنی بر انحراف ایران از مسیر صلح‌آمیز به نظامی در فعالیت‌های هسته‌ای ارایه نشده است.

پس باید در روند بررسی پیشنهادات روسیه و نقش‌آفرینی آن در پرونده هسته‌ای کشورمان گفت، مقامات روسیه قبل از طرح گام به گام و آغاز مذاکرات در حوزه هسته‌ای به تعهدات قبلی خود مبنی بر ضرورت پایان بخشی به تخلفات و اهمال‌کاری‌ها در راه‌اندازی قطعی نیروگاه هسته‌ای بوشهر عمل نمایند و حسن نیت خویش را با وجود ضررهای هنگفت مالی بر مردم ایران ناشی از تاخیر در اجرای تعهدات جبران نمایند، چراکه اصل اساسی در ارتباط با روس‌ها همچنان بدبینی و عدم اطمینان تاریخی حافظه مردم ایران است.

ایران بارها از آغاز مذاکرات و حل و فصل مسائل اختلاف زا از طریق رویه‌های دیپلماتیک در فضای عادلانه استقبال کرده و به عنوان عضو متعهد پیمان NPT خود را ملزم به اجرای قوانین و مقررات آژانس می‌داند ولی در این مسیر تسلیم فشارهای سیاسی و قوانین ظالمانه نخواهد شد.

مردم سالاری: ببالیم یا بنالیم!

«اندر حکایت قضایای لیبی؛ ببالیم یا بنالیم!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم میرزا بابا مطهری نژاد است که در آن می‌خوانید؛مهمترین رویداد دنیای اسلام در هفته گذشته، سقوط دیکتاتور لیبی بود که با مجاهدت مردم مسلمان لیبی و پشتیبانی جنگنده ها و جنگ افزارهای پیشرفته ناتو  محقق شد. در سال 1968 میلادی یعنی 42 سال پیش وقتی که ارتش لیبی دریک کودتا، پادشاهی مستبد را به زیرافکند و  افسر جوانی به نام سرهنگ معمر قذافی را جایگزین او کرد  که مدعی جنبش پان عربیسم بود و خود را سلف صالح جمال عبدالناصر می دانست، چه کسی فکر می کرد در زمانی کمتر از نیم قرن آنچنان آزادی های مردمش را سلب کند و اندیشه  متعالی را به بند کشد و آبروی ملتی از بند استبداد رسته را در جهان به حراج نهد ،که مردم جان بر لب آمده برای دفع این بلای خانمانسوز و اصلاح  وضع موجود و خروج از تنگناهای سخت، جنبشی را پایه گذاری کند و تعدادکثیری شهید و اسیر و معلول و مجروح روی دست خود گذارد و سرانجام  دست به دامن ناتوی نظامی وابسته به غرب شودتا ناجی آنها شود و سرانجام دیکتاتوری که 42 سال پیش خود به روی کار آورد را از کاخ افسانه ای و دژمحکم خود فراری دهد.

بعد از عراق و افغانستان دو کشور بزرگ اسلامی که با حضور  مستقیم و لشگر کشی برنامه ریزی شده استکبار و ناتو، یکی از چنگال دیکتاتوری به نام صدام  و دیگری از تسلط گروهی مرتجع و واپسگرا به نام طالبان رهایی یافتند، اکنون لیبی را داریم که تجربه ای جدید برای ناتو و استکبار غرب را رقم می زند و سه سرزمین بزرگ، ثروتمند با مردمی مسلمان و با پیشینه فرهنگی ای کهن به «قابلیت یابی استکبار» مبتلا شده اند و سرزمین هایی که آرزوی سیدجمال الدین اسدآبادی و محمد عبده  و دیگر مصلحان بزرگ مسلمان بود که آموزش داده شوند، توانمند شوند تا از  هدف واقع شدن برای استعمار و استبدادکه قصد از بین بردن و شکستن روح پیشروی و بلند همتی او را دارند و به دنبال این هستند که از او یک موجود بی خاصیت بسازند که هرگونه خواستند با او بازی کنند، مانع شوند  از یک سوی به عنوان مسلمان و ملتی که طعم تلخ استبداد را چشیده و دوران سیاه سلطه را تجربه کرده و برای آزادی شهید و اسیر و جانباز داده و… از این که ملت مسلمان لیبی  دیو دیکتانوری و استبداد قذافی را نابود کرده است، بر چنین پیروزی ای می بالد، از سوی دیگر از این که برنامه استکبار و ناتوی نظامی با تمام تکنیک ها ی آن به موفقیت رسیده و انسان های مستضعف تحت سلطه دیکتاتوری قذافی به مرضی کشنده که همان قابلیت برای استکبار است، مبتلا شده باید بنالد. 

جوامع اسلامی اگر از اندیشه نخبگان و متفکران و مصلحان و اصلاح طلبان خود در به کارگیری موثر امکانات و بالا بردن سطح زندگی بهره نجوید و وقت خود را در این راه مصروف ندارد، در راستای نیاز و دگرگونی خود به صورت موجودی بی خاصیت درخواهد آمد که موقعیت صنعتی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی استکبار را ا ذعان و تعهد خواهد کرد و البته این همان قابلیت یابی برای استکبار است. به قول متفکر شهیر مسلمان و اندیشمند مصلح مالک ابن نبی هیچ انقلابی توان ساختن موقعیت جدید و حفظ دستاوردهای خود را ندارد مگر زمانی که اثر قابلیت پذیری استعمار در انسان پاکسازی شود، با این حساب پاکسازی استعمار (استعمار در زمان مالک نبی و استکبار در زمان ما) از وجود انسان، شرط پاکسازی آن در زمین است و لازم است که بر این امر مقدم گردد.

در برخی حکومت ها سلب آزادی ها و شکستن حرمت های انسانی و عهد شکنی ها و فقر و فلاکت  و عدم مشارکت دادن مردم به معنای واقعی و نهادینه شدن مشارکت به جایی می رسد که برای مردم چاره ای جز اعتراف به نیازبه  استکبار و خوشنودی نسبت به آن باقی نمی ماند.

فردگرایی، خطرهای وحشتناکی با خود همراه  می آورد که کمترین آن این است که همکاری و تعاون که قانون خدا در میان آفریده ها و طبیعت است را منع می کند، چرا؟ چون هر کششی را که فردگرایی دیکته کند، به حساب حاکمیت ملی نگاشته خواهد شد.
 از همین جاست که به این برداشت می رسیم که دگرگونی آرمانی برای ذات انسان، به منظور دگرگونی جامعه، با یک برخورد جادوگرانه یا کاربرد زور مرتبط نیست.

تهران امروز:شکایت ایران و طرح گام به گام

«شکایت ایران و طرح گام به گام»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی تهران امروز به قلم دکتر حسن بهشتی‌پور است که در آن می خوانید؛مناسبات ایران و روسیه پس از ابتکار اخیری که روسیه با طرح گام به گام انجام داد به نظر می‌رسد وارد فاز و مرحله جدیدی شده است که می توان از آن به نام شروع مجدد یاد کرد. موضوع اس‌-300 در روابط بین دو کشور از این نظر برای ایران اهمیت دارد که در سال 2005 ایران این قرارداد را با روسیه امضا کرد تا موشک های اس- 300 را دریافت کند. این موشک ها هم کاملا جنبه دفاعی دارد و ضد هواپیماهای تهاجمی است و جنبه‌ای آفندی نیز ندارد.

بنابراین بهانه ای که ایران از این موشک‌ها بخواهد علیه کشور ثالثی استفاده کند منتفی شده است و این را نیز خود روس‌ها به نیکی می دانند اما تحت فشار آمریکایی ها و وعده های اسرائیلی ها (طبق گفته رسانه های روسیه اسرائیلی ها وعده داده بودند که تکنولوژی نوعی هواپیمای ضدرادار را در اختیار روسیه قرار می‌دهند) روسها اس- 300 را به ایران تحویل ندادند در حالی که بخش عمده ای از هزینه های قرارداد را از ایران گرفته بودند. در این بین هر چند بعدا اعلام کردند که این پول ر ابه ایران برمی گردانند اما باید گفت موضوع اساسی این است وقتی قراردادی مشخص امضا می‌شود شرایط فسخ قرارداد هم در آن گنجانده می شود و قاعدتا باید دو طرفه باشد و یک کشور به تنهایی به صورت یک طرفه نمی تواند قراردادی را که متعهد شده است زیر پا گذارد.

 بنابراین ایران می تواند به دیوان بین الملی لاهه شکایت کرده و در آن نیز دیوان در درجه اول صلاحیت رسیدگی به این موضوع را بررسی کرده که و بعد با تایید صلاحیت رای صادر کندکه چه کسی در این قضیه مقصر است . هر چند روسها درخصوص تحویل این سامانه به نقض تحریم ها اشاره می‌کنند اما این تحویل ناقض تحریم ها نیست.

ابتکار:چرا «شیخ‌حسین» عذرخواهی کرد؟

«چرا شیخ‌حسین عذرخواهی کرد؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که درآن می‌خوانید؛حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ‌حسین انصاریان به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و روش منبری، توانسته در بین طبقات مختلف مردم از نفوذ کلام خوبی برخوردار شود. نفس گرم و لحن دلنشین و گیرا و منش اخلاقی‌اش، باعث شور و دلدادگی مخاطبانش شده است. او همواره سعی کرده حریم منبرش را از گردوغبار سیاست‌زدگی امن نگه دارد. گریه‌هایش وعظ او را قرین اخلاص کرده و این ویژگی‌ها او را در بین وعاظ، به مرحوم کافی، واعظ مشهور، شبیه کرده است.

شیخ‌حسین در مراسم احیای شب بیست‌وسوم رمضان در حین اجرای برنامه قرآن به سر، جملاتی را بر زبان آورد که جای تأمل بسیار داشت و واکنش‌های متفاوتی را برانگیخت و مطابق معمول مورد تفسیر و تحلیل‌های متناقضی قرار گرفت. وی در بخشی از برنامه، با ذکر پاره‌ای از مشکلات، مثل گرانی و مفاسد اجتماعی و اقتصادی از مردم عذرخواهی کرد و البته در آن بین تعریضی هم به وعده‌هایی داشت که هیچ‌گاه عملی نشد. ایشان با انتقاد از برخی مدیریت‌های ضعیف تأکید کرد که این فسادها و سوءمدیریت‌ها خواسته هیچ‌یک از دینداران نیست. البته این اولین‌بار نیست که وی به این شیوه سخن می‌گوید؛ چراکه مطابق آموزه‌های دینی، وظیفه هر دینداری، به‌خصوص صاحبان منبر و وعظ و تریبون است که از ابزار در دست، برای طلب مغفرت و آمرزش عمومی و عذرخواهی بهره ببرند. اما اهمیت کار شیخ‌حسین آنجاست که او هیچ‌گونه منصب رسمی در کشور نداشته و درنتیجه در مقابل حوادث و مشکلات کنونی مردم، مسئولیت مستقیمی ندارد و به همین دلیل از وی انتظار عذرخواهی و پاسخگویی نمی‌رفت. اما این کار را کرد. چرا؟ برای پاسخ به چرایی این اقدام به موارد زیر می‌توان اشاره کرد.

الف. آن‌چنان‌که اشاره شد، عذرخواهی و طلب بخشش عمومی از تقصیرهای سهوی و عمدی، یکی از توصیه‌های مهم اخلاقی و دینی است. این روش اگر در کشور ما مهجور است، به دلیل مهجوریت اخلاق دینی است. هرکدام از ما در همه موقعیت‌ها باید زبان بخشش و معذرت‌خواهی داشته باشیم.

ب. باورهای مردم یک‌شبه ساخته نمی‌شوند، بلکه به مرور زمان، تحت‌تأثیر عوامل مختلف ساخته می‌شوند. اعتماد کنونی مردم و مسئولان تنها برآمده از چگونگی رابطه و رفتار این دو نیست. بخشی از این اعتماد درنتیجه وعظ و نصیحت‌های عالمان خودساخته‌ای همچون شیخ‌حسین ایجاد می‌شود. او اگرچه مسئولیت مستقیمی درخصوص اشتباهات ندارد، با این کار، فرهنگ خاک‌گرفته «عذرخواهی» را جلا داد. بدون تردید «عذرخواهی» افرادی مثل ایشان تأثیر فراوانی بر روی جامعه خواهد گذاشت و موجب تسلای خاطر مردم خواهد شد.

ج. شیخ با این اقدام، خواسته پیامی به همگان ازجمله صاحب‌منصبان نیز بدهد و آن اینکه فرصت شب قدر و استغفار محدود است. این فرصت محدود به گناهان فردی نیست.

او به نیکی آموخته است که بزرگ‌ترین گناه ضایع‌کردن حق‌الناس و به‌خصوص حقوق یک ملت است. اگر افراد عادی در محدوده روابط اجتماعی خود مرتکب نقض حق‌الناس شده یا تعرضی به حق‌الله داشته باشند، از فرصت شب‌های قدر بهره می‌جویند تا شاید از سفره لایتناهی رحمت الهی توشه‌ای برگیرند و جرعه‌ای بنوشند. اما آنان که مسئولیتی در قبال عموم دارند و در معرض حق‌الناس و بیت‌المال قرار دارند و چگونگی تدبیرشان در تأمین یا نقض حقوق مردم تأثیر دارد، بیش از دیگران، نیازمند استغفار و صد البته طلب بخشش از مردم هستند. صاحبان حق خود باید ببخشند تا آدمی رهایی یابد. پس فرصت استغفار خاص گناهان فردی نیست، بلکه گناهانی که جنبه عمومی دارند، بیشتر به طلب آمرزش نیازمندند.

د. متأسفانه «عذرنخواستن» و اصرار بر اشتباه، جزئی از فرهنگ مدیریتی ایران شده است و عذرخواستن و پذیرفتن تقصیر به کیمیای نایابی تبدیل گشته تا مس وجودی افراد را به زر تبدیل کند. با نگاهی به حوادث و مشکلاتی که در نتیجه سوءمدیریت حاصل شده و بسیاری را گرفتار کرده، این مهم به‌خوبی نمایان می‌شود. اگر این حوادث در بستر فرهنگ «عذرخواهی» و «طلب بخشش» رخ می‌نمود، هضم‌شدنی و تحمل‌پذیر می‌بود؛ اما چون فرهنگ «عذرنخواستن» در کشور حاکم است، آستانه تحمل مردم در مقابل اشتباهات هم رو به کاهش است. اشتباه کردن مهم نیست، مهم نحوه برخورد با اشتباه است.

وقتی مسئولان همواره در برابر کوتاهی‌های خود موضع بگیرند و شجاعت استعفا به دلیل اشتباهات مهلک را نداشته باشند، تحمل جامعه کم می‌شود و زمینه پنهان‌کاری مسئولان فراهم می‌گردد و درنتیجه دروغ‌گویی زیاد شده و ریاکاری رواج می‌یابد. پس شیخ نیک می‌داند که نتیجه عذرنخواستن، رواج مفاسد اخلاقی است و مفاسد اخلاقی همچون دروغ و ریا و نفاق، مهم‌ترین موانع استجابت دعاهاست و عذرخواستن مقدمه آمرزش و بخشش است. ما ایرانیان در تمام امور توقع بخشش داریم؛ ولی شهامت عذرخواستن نداریم؛ زیرا زبان عذرخواهی‌مان لکنت دارد و روابطمان دچار تصلب و خشکی است. عذرخواهی و اعتراف به اشتباه ظرفیت می‌خواهد. استعفا دادن به دلیل سوءتدبیرها جنبه و شجاعت، لازم دارد. کسی‌که ظرفیت و جنبه عذرخواهی و استعفادادن ندارد، صلاحیت اداره امور مردم را نخواهد داشت.

بنابر آموزه‌های دینی، شرط اجابت دعا استغفار است و هیچ‌کس هم از آن بی‌نیاز نیست. در امور اجتماعی و مدیریتی نیز هیچ‌کس مصون از خطا و اشتباه نیست و هرکس در هر جایگاهی ممکن است مرتکب خطایی شود که باعث نقض حقوق مردم گردد. مهم این است که یاد بگیریم بر اشتباهات اصرار نکنیم و لجاجت به خرج ندهیم و البته از مردم پوزش و عذر بطلبیم. کسی‌که از اعتراف به اشتباه بترسد، جرئت جبران پیدا نمی‌کند. ترس از اعتراف و پوزش خواستن، او را در دالان تاریک غرور و خودشیفتگی به بیراهه و ناکجاآباد می‌کشاند.

خلاصه شیخ با نیت دینی و اخلاقی خواسته تا نسبت به فرهنگ «عذرنخواستن» هشدار و بیدارباش دهد و اینکه اگر فرهنگ عذرخواستن احیا شود، صمیمیت و اعتماد و صداقت، روزافزون خواهد شد. عذرخواهی از مردم نوعی سپاسگزاری و تشکر در برابر خدمات آنان و احترام به حقوقشان است. پس لطفاً با سیاسی‌کردن این اقدام، اثرات آن‌را محو نکنید.

شرق: آینده روابط ایران و عراق

«آینده روابط ایران و عراق»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی شرق به قلم داریوش قنبری است که در آن می‌خوانید؛از مدت‌ها پیش مراودات اقتصادی ایران با عراق محدود شده و دقیقا نمی‌دانیم که ریشه این اتفاق در کجاست. در ظاهر تمامی تحلیل‌گران سیاسی، روابط ایران و عراق را خوب و راضی‌کننده عنوان می‌کنند اما در واقع روابط دو کشور از بعد اقتصادی به هیچ عنوان راضی‌کننده نیست و اتفاقا بسیار نیز نگران‌کننده است.

در واقع این مشکلات نیز بیشتر با دولت مرکزی عراق است تا اقلیم کردستان و در واقع بازرگانان برای مراودات تجاری با این منطقه، کمتر دچار مشکل می‌شوند. در حال حاضر دولت مرکزی عراق مراودات اقتصادی را با ما محدود کرده و دستگاه دیپلماسی کشور نیز به تذکرات ما در مجلس شورای اسلامی پاسخ نمی‌دهد.

نگارنده به عنوان نماینده یکی از شهرهای ‌غربی و مرزی در جریان بیشتر مسایل مربوط به کشور همسایه غربی هستم، می‌دانم که معذوریت‌ها و محدودیت‌هایی از جانب عراق برای مراودات اقتصادی به وجود آمده است اما دلیل این چیست را هنوز نمی‌دانیم. گفته می‌شود که پیوند‌های سیاسی گسترش پیدا کرده اما در واقع هر از چندگاهی زمزمه‌هایی از سوی مسوولان عراقی به گوش می‌رسد که می‌تواند سست کردن پیوندها را به همراه داشته باشد یا به نوعی فرار رو به جلوی مسوولان عراقی تعبیر می‌شود. در حال حاضر حتی یکی از نماینده‌های مجلس عراق گفته است که عراق نباید به ایران غرامت پرداخت کند بلکه این ایران است که باید به ما غرامت بدهد.

این مساله کمی نیست و باید به آن توجه کرد، غرامت حق ایران است و حق تمامی ملت ایران و نمی‌توان از آن گذشت و بر گردن دولت عراق و باید آن را تمام و کمال پرداخت کند. به هر ترتیب تا زمانی که این‌گونه مسایل و چالش‌ها ریشه‌ای حل نشود هیچ گفت‌وگویی با مسوولان عراقی پایدار نیست و نمی‌توان خوش‌بین بود که روابط سیاسی نیز پایدار باقی بماند. باید دقت کنیم که در رابطه با عراق باید منافع درازمدت ملی را در نظر گرفت و اساس روابط، برگرفته و متاثر از تحولات داخلی عراق نباشد.

در کل مشخص نیست اوضاع ایران و عراق به چه سمتی می‌رود اما ما باید روابط‌مان را نه براساس نوسانات که براساس واقعیت‌ها پایه‌ریزی کنیم. سفر اخیر هیاتی از اقلیم کردستان نیز مشخصا با چه هدفی صورت گرفته، اما مطمئنا ناشی از اتفاقات اخیر و برای حل و فصل آن است اما اینکه چقدر می‌تواند موثر واقع شود و مساله کردستان را حل کند مشخص نیست، چراکه در طی سال‌های اخیر هیات‌های زیادی از ایران به عراق و از عراق به ایران سفر کرده‌اند و مذاکرات زیادی صورت گرفته اما تاکنون به نتیجه مشخصی نرسیده‌ایم.

پس از پذیرش قطعنامه 598 موضوع ایران و عراق به طور کامل حل نشد و کماکان دو کشور در مورد بسیاری از مسایل خصوصا مسایل مرزی و بحث غرامت‌ها با مشکل مواجه بودند و نتوانستند اختلافات خود را حل کنند. بی‌توجه به حل مسایل اساسی روابط فعلی ایران و عراق با هیچ رفت‌و‌آمدی تغییر نخواهد کرد و نمی‌توان این‌گونه سفرها را خیلی مفید دانست.

در حال حاضر یکی از مسایل نیز مساله اقلیم کردستان و اتفاق‌های صورت گرفته در آن اقلیم است که می‌تواند تولید تنش و درگیری کند و در روابط ایران و عراق در سطح کلان نیز تاثیر بگذارد. اختلافات مرزی دو کشور باید حل شود و تا زمانی‌که این اختلافات و مسایل کردستان و همچنین بحث غرامت‌ها حل نشده باشد، نمی‌توان رابطه مطمئن و باثباتی را با عراق داشت.

دنیای اقتصاد:وثیقه طلا یا بازگشت طلا به عنوان پول رایج بین‌المللی؟

«وثیقه طلا یا بازگشت طلا به عنوان پول رایج بین‌المللی؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم دکتر مرتضی بینا است که در آن می‌خوانید؛با وقوع بحران مالی سال‌های 2007 تا 2009 و با عدم اعتمادی که در توان اروپایی‌های حوزه مدیترانه در پرداخت وام‌ها و رفع کسری بودجه‌هایشان به وجود آمده، شاهد تغییراتی در مورد وثیقه معتبر برای تضمین انجام تعهدات هستیم.

اخیرا جریاناتی در مورد پذیرش طلا به عنوان وثیقه معاملات صورت گرفته که در صورت استمرار، به نوعی از تبدیل شدن طلا به پول رایج بین‌المللی حکایت می‌کند که دلایل آن را بعد از مقدمه و در آخر مقاله بیان می‌کنم.

در سال 2008 با ورشکستگی چند بانک سرمایه‌گذاری معتبر، خطر عدم اجرای تعهدات مالی در بازارهای غیر متمرکز OTC به طور چشمگیر و بی‌سابقه‌ای نمود پیدا کرد. در بازارهای OTC، سیستم مرکزی برای تضمین اجرای قرارداد‌ها وجود ندارد و اکثر معاملات بر مبنای تعیین ریسک اعتباری طرف مقابل صورت می‌گیرد. در حالی که سیستم‌های تصفیه حساب بورس‌های متمرکز، با تعیین وثیقه (margin) و محاسبه سود و زیان روزانه، خطر عدم پرداخت یا عدم اجرای تعهدات مالی را عملا به صفر می‌رسانند. برای حفظ ثبات مالی جهانی، رهبران کشورهای بزرگ دنیا متعهد شدند که با وضع قوانین جدید مالی، مقدار زیادی از معاملات در بازارهای غیرمتمرکز را به سوی بازارهای متمرکز با سیستم‌های تصفیه حساب مرکزی سوق بدهند. طبیعتا می‌توان انتظار داشت که در نتیجه بالا رفتن حجم معاملات در بورس‌ها که دارای سیستم تصفیه مرکزی هستند، حجم کلی وثیقه‌های مورد نیاز بیشتر بشود.

در این میان بورس‌های مختلف جهان برای رقابت در جذب این حجم از معاملات، سعی کردند از نظر نوع وثیقه انعطاف نشان بدهند. در اواخر سال 2010، بورس کالای اینترکنتیننتال و به دنبال آن بورس کالای شیکاگو، طلا را به عنوان وثیقه (margin) معاملات پذیرفتند. اخیرا هم بانک سرمایه‌گذاری جی پی مورگان شروع به پذیرفتن طلا به عنوان وثیقه معاملات کرده است. در شرایط عادی، طلا به عنوان یک سرمایه مرده تلقی می‌شود، چون هیچ بازدهی مستقیمی ندارد و حتی ممکن است شامل هزینه‌های نگهداری در گاوصندوق هم بشود، ولی وقتی طلا به عنوان وثیقه پذیرفته شود، آنگاه دارای بازدهی مثبت خواهد بود، به این دلیل که وثیقه پول نقد شامل هزینه بهره است؛ ولی وثیقه طلا که در صندوق موجود است هزینه بهره ندارد.

به گفته شورای جهانی طلا، پارلمان اروپا هم تمایل زیادی به وضع قوانین برای استفاده از طلا به عنوان وثیقه در معاملات بین بانکی دارد. هر چند شورای جهانی پول یک سازمان لابی برای طلا است، ولی علائمی از فشار سیاسی برای استفاده گسترده از طلا به عنوان وثیقه وجود دارد. مثلا وزیر کار آلمان، پیشنهاد استفاده از طلا به عنوان وثیقه برای اعطای وام‌های بیشتر به کشورهای حوزه مدیترانه اروپا را داده است. این پیشنهاد با اعتراض خانم مرکل صدراعظم آلمان روبه‌رو شد، ولی ظاهرا یک حرکت حساب شده از طرف وزیر کار بوده و نشانه محبوبیت این پیشنهاد بین رای‌دهندگان است.

اما استفاده از وثیقه طلا چه ربطی به تبدیل شدن آن به پول رایج دارد؟ در معاملات آتی، حجم کمی از معاملات به تحویل واقعی کالا می‌انجامند که نهایتا باید قیمت کاملا پرداخت شود. نزدیک به 90درصد معاملات به تحویل کالا منجر نمی‌شوند. یعنی اکثر معاملات فقط به نقل و انتقال روزانه بین حساب‌های وثیقه شرکت‌کنندگان منجر می‌شوند. چنانکه حجم بیشتری از وثیقه‌ها (margin) در معاملات آتی به صورت طلا باشند، عملا ممکن است کار به جایی برسد که فقط طلا بین حساب‌های وثیقه رد و بدل بشود. یعنی شما ممکن است که مثلا با مقداری طلا وارد معامله آتی گندم بشوید و بعدا با طلای کمتر یا بیشتر از معامله خارج شوید. توجه داشته باشید که قیمت کالا پرداخت نمی‌شود، فقط تفاضل قیمت به صورت سود یا زیان در حساب وثیقه ظاهر می‌شود.

تحت شرایط بالا عملا می‌توان با طلا وارد بازارهای کالا شد و سود و زیان ناشی از معاملات را مستقیما نسبت به طلا و بدون مراجعه به پول کاغذی محاسبه کرد. یعنی عملا در حجم عظیمی از معاملات، طلا به صورت پول رایج مورد استفاده قرار گرفته و پول کاغذی دولتی فقط عاملی بوده برای انجام محاسبات و تسهیل معامله. هرچند دولت‌ها در مقابل تبدیل شدن طلا به چیزی شبیه به پول رایج بین‌المللی مقاومت خواهند کرد، ولی فعلا واقعیت این است که بازار مشکلی با وثیقه طلا ندارد و جهت حرکت به نفع قرار گرفتن طلا در مرکز معاملات است و این وضع تا وقتی که اعتماد عمومی به توان دولت‌ها در کم کردن کسری بودجه و حفظ ارزش پولشان جلب شود، ادامه خواهد داشت.

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

53  +    =  55