فریادهای یک ایرانی از دل اقیانوس آرام

در فاصله 10629 کیلومتری تهران، جزیره ای قرار دارد به نام «مانوس». جزیره ای متعلق به کشور پاپوآ گینه نوکه صدها ایرانی بخت برگشته در یکی از بازداشتگاه های آن شکنجه روانی و جسمی می شوند. همان هایی که با رویای زندگی بهتر و دریافت ویزای «بریجینگ» دل به دریا زدند و راهی آب های اقیانوس شدند تا به استرالیا برسند.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، از روزنامه هفت صبح – محمد جواد ترابی: در فاصله 10629 کیلومتری تهران، جزیره ای قرار دارد به نام «مانوس». جزیره ای متعلق به کشور پاپوآ گینه نوکه صدها ایرانی بخت برگشته در یکی از بازداشتگاه های آن شکنجه روانی و جسمی می شوند؛ همان هایی که با رویای زندگی بهتر و دریافت ویزای «بریجینگ» دل به دریا زدند و راهی آب های اقیانوس شدند تا به استرالیا برسند و برای بریجینگ که نوعی تعهد اجتماعی برای آنهایی بود که به صورت دریایی وارد استرالیا می شدند؛ هر سال هزاران ایرانی که کوچکترین خلافی در زندگی خود انجام نداده اند را با رویای زندگی بهتر روانه این بازی مرگ و زندگی کرده است.

کافی است اندکی در اینترنت و به ویژه شبکه های اجتماعی جستجو کنید تا عکس های شیک و زیبایی را ببینید که قاچاقچیان انسان از این کمپ ها به تصویر می کشند؛ ولی اینها افسانه ای بیش نیست.

تاکنون دو ایرانی جانشان را در بازداشتگاه پناهجویان مانوس از دست داده اند. درگیری های خشونت بار در بهمن سال گذشته (فوریه) و مرگ رضا براتی بود که باعث شد این کمپ مورد توجه رسانه ها قرار گیرد؛ رسانه های استرالیایی به این بازداشتگاه لقب «گوانتاناموی استرالیا» را داده اند.

ما نیز تلاش کردیم تا برای اطلاع از وضعیت بازداشتگاه پا را یک گام فراتر بگذاریم و نهایتا توانستیم با درون کمپ ارتباط بگیریم. پرسش ها را برای «بهروز ب.» پناهجوی ایرانی درون بازداشتگاه مانوس ارسال کردیم و او به ما روز جمعه گذشته، یکجا، به رغم محدودیت زمانی و امکانات بسیار اندک پاسخ داد.

پناهجویان در این کمپ هر سه روز حدود 50 دقیقه امکان دسترسی به اینترنت دارند، همین راه ارتباطی ما شد. اصالت متن گفتگو را تا آنجا که میسر بود حفظ کردیم. توضیحاتی را که اضافه کردیم با علامت پرانتز و نقاط مبهم در فایل دریافتی به صورت سوال مشخص شده اند.

بهروز در گفتگوی اختصاصی می گوید: «سفر به استرالیا یک حماقت محض بود». او برایمان تعریف کرد که چگونه رضا براتی و حمید خزایی جانشان را در این کمپ از دست دادند. بهروز در ادامه از پناهجویانی که با بیماری شان تحت شکنجه قرار گرفتند و چگونه مورد حمله قبایل بدوی واقع شدند، می گوید.

در راه مهاجرت غیرقانونی با چه مخاطراتی همراه شده اید و چه برخوردهایی با شما شده است؟

– برخوردهای استرالیایی ها در این مدت 15 ماهه فراتر از برخورد با یک پناهنده بوده است و واقعا نمی توان تصور کرد که در این مدت چه برخوردهای غیرانسانی و غیرقانونی با پناهنده ها شده است. آنها پناهنده ها را به مدت یک ماه در جزیره کریسمس واقع در اقیانوس آرام نگهداری کردند و پس از آن به مانوس در شمال کشور پاپوآ نیوگینه (پاپوآ گینه نو) فرستاند. در مدت یک ماهی که ما در جزیره کریسمس بودیم در یک فضای بسیار محدود زندانی شده بودیم و فقط به ما غذا می دادند و هیچگونه حق دسترسی به اینترنت یا استفاده از سایر فضاهای کمپ را نداشتیم.

بعد از یک ماه (ما را) در گروه های حدودا 30 نفره (تقسیم کردند) در حالی که دو مامور قوی هیکل دستمان را گرفته بودند؛ مثل قاتلان فراری یا جنایتکاران بزرگ با ما برخورد می کردند. در واقع آنها ما را به زور سوار بر هواپیما کردند و به چند هزار کیلومتر دورتر (بیش از 4500 کیلومتر) در اقیانوس آرام سفر کردند (بردند). تبعید به مانوس مساوی بود با آغاز بیش از یک سال شکنجه روانی و جسمی؛ جسمی را از آن لحاظ می گویم که ده ها نفر به علت آب و هوای گرم و مرطوب استوا دچار بیماری های درد مفاصل، دندان درد، ناراحتی های پوستی و … شده اند و از درد آنها استفاده شده است برای شکنجه جسمی.

چه اتفاقات دیگری پیش از ورودتان به کمپ افتاد؟

– سفر به استرالیا یک حماقت محض بود و فکر می کنم اکثر کسانی که این مسیر را انتخاب کرده اند از تصمیم خودشان به شدت پشیمان هستند. به محض ورود به اندونزی اولین اتفاقی که برای تک تک این افراد افتاده است، رشوه های کلانی است که پلیس فرودگاه از آنها گرفته است. در اندونزی هم هر کدام از مسافران با مصیبت هایی همچون گرسنگی، زندان، آوارگی و خیلی از مسائل دیگر روبرو بوده اند. در اندونزی اساسا سیستم پلیس آنها به شدت فاسد است و خیلی از پناهنده ها تمام دارایی شان را به پلیس ها باخته اند، خیلی ها برگشتند و خیلی ها هم برای چندین روز با مرگ نبرد کرده اند.

در خبرها از عنوان «بازداشتگاه پناهندگان» برای کمپ جزیره مانوس نام برده می شود. در این «بازداشتگاه» چه برخوردهایی صورت می گیرد؟

– کمپ مانوس فراتر از یک بازداشتگاه است و رسانه های استرالیایی به آن لقب گوانتانامو را داده اند و این حرف نمی تواند بی راه باشد. سیاست اصلی استرالیا در برخورد با پناهنده ها، استفاده از هر ابزاری برای برگرداندن آنهاست. آنها حتی به مدت چندین ماه غذای درست و حسابی به کسی نمی دادند. آنها مریض ها را که تعدادشان هم کم نیست، درمان نمی کنند و هر چند وقت یک بار در بین پناهنده ها ظاهر می شوند و به آنها می گویند که شما باید به کشورهایتان برگردید.

سیاست دیگری که آنها برای شکنجه روانی پناهنده ها استفاده می کنند، تهدید به اسکان در کشور گینه است و این در حالی است که گینه فاقد استانداردهای یک کشور حتی جهان سومی است، شدت عقب ماندگی این کشور به حدی است که در پایتخت این کشور Port Moresby (پورت مورسبی) حتی یک دستگاه ساده MRI هم پیدا نمی شود. گینه کشوری است با ساختارهای بسیار عقب مانده و عناصر معمول در این کشور وجود ندارد. تصور کنید برای پناهنده ای که فکر می کند نمی تواند به کشورش برگردد چقدر سخت خواهد بود زندگی در یک کشور عقب مانده، خشن و با موج بیماری ایدز. اسلحه در این کشور به وفور یافت می شود و در صحبت با ماموران گینه ای به خوبی می توان فهمید که در این کشور چه خبر است. آنها می گویند در پایتخت هر شب صدای تیراندازی به گوش می رسد و شهر در قرق باندهای مافیایی است.

شما شاهد اتفاقی که برای «رضا براتی» افتاد و بیماری «حمید خزایی» بودید؟ نکته ای هست که رسانه ها آن را در پوشش این اخبار جا انداخته باشند؟

– بله. اتفاقی که برای حمید و رضا افتاد را از همان ابتدا می شد به راحتی پیش بینی کرد چون شدت فشارها به حدی بود که ممکن بود کسانی تحت این فشارها جانشان را هم از دست بدهند. اتفاقات منجر به کشته شدن رضا براتی فراتر از یک اتفاق بود و در واقع یک فاجعه اساسی وحشتناک بود. صد و هفتاد نفر به شدت از ناحیه سر و صورت زخمی شدند و رضا براتی تنها و تنها به دلیل اینکه تنومند و بلند قد بود کشته شد. مردم محلی مانوس همچنان با سیستم قبیله های ماقبل مدرن (ماقبل تاریخ) زندگی می کنند و وقتی که به کمپ با چاقو و الوار چوب و تفنگ حمله کردند، صحنه ای خلق کردند که شبیه آن را فقط می توان در فیلم ها مشاهده کرد. حمید هم قربانی سیاست بی رحمانه ای شد که مجموعه درمانگاه کوچک کمپ در قبال مریض ها اعمال می کند.

این سیاست سوءاستفاده از مریضی پناهنده ها برای تحت فشار قرار دادنشان است. حمید از ناحیه دست عفونت پیدا کرده بود و این عفونت چند وقت بعد از ناحیه پا (؟) شکل گرفت و در مدت سه روز جانش را گرفت. اگر مجموعه درمانگاه زودتر اقدام می کرد، قطعا حمید الان زنده بود. تعلل آنها باعث از دست رفتن جان حمید شد. این نکته را هم باید بگویم که اتفاقات فوریه (بهمن گذشته) و حمله وحشیانه ای که به پناهنده ها شد در ادامه دو هفته تظاهرات مسالمت آمیز آنها (پناهنده ها) بود و شخص بنده به عنوان یکی از نمایندگان پناهنده ها در جلسه با immigration (امور مهاجرت) حضور داشتم و جواب های سر بالای آنها به سوالات ما به اتفاقات فوریه به کشته شدن رضا انجامید. آنها به ما گفتند که ما به درستی نمی دانیم که شما چند سال باید در این زندان بمانید ولی بعد از چند سال (هم) قطعا شما باید در گینه زندگی کنید.

در مورد آینده، آیا به شما پاسخی می دهند؟ اینکه به استرالیا، ایران یا کشور دیگری فرستاده می شوید؟ کسی بوده که بتواند در این مدت، جلب اعتماد کند و پناهندگی استرالیا را بگیرد؟

– همچنان آینده ما مبهم و تاریک است و بعد از 19 ژولای 2013 (28 تیر 1392) هنوز کسی نتوانسته است که پناهندگی استرالیا را بگیرد و فکر می کنم این یک سیاست بی رحمانه است. اینکه یک زندانی (هم) می داند که چقدر باید در زندان بماند و بعد از زندان قرار است به کجا برود (ولی ما نمی دانیم). واقعا بی رحمانه است و تنها پناهنده های مانوس می توانند این موضوع را درک کنند چون این یک رنج واقعی است که فقط مربوط به آنها است.

شنیده های ما می گوید که در این کمپ از همه سن و سال و ملیتی حضور دارند. می توانید به صورت حدودی، آماری از فضای کمپ، تعداد ایرانی ها، کودکان و زنان و مردان، ملیت های غالب و … را به ما بدهید؟

– کمپ مانوس یک دوره ای 1300 نفر جمعیت داشت که خیلی ها به علت فشارهای وحشتناک نتوانستند تحمل کنند و به کشورهایشان برگشتند. فکر می کنم الان حدودا 900 نفر باشند. البته تمام افرادی که اینجا هستند (مرد) مجرد هستند و زن یا کودکی در این جزیره وجود ندارد. آنها خانواده ها را به نارو (جزیره دورافتاده دیگری) فرستاده اند. اکثر پناهنده ها هم ایرانی هستند. البته یک دوره ای تعداد ایرانی ها خیلی زیاد بود که به ایران برگشتند. شاید بالای 95 درصد کسانی که برگشته اند، ایرانی بوده اند. ملیت های پاکستانی، افغانی، سریلانکا(یی)، میانماری (؟)، عراقی، لبنانی و سوریه ای در بین پناهنده ها هستند.

خواست اصلی پناهجویان در کمپ شما چیست؟

– خواست اصلی پناهنده ها این است که به موضوع اقامت آنها رسیدگی شود و شکنجه روانی آنها با پاسخ دادن به این سوال که چقدر در زندان می مانند، پایان یابد.

آیا به پناهجویانی که می خواهند به ایران یا کشور دیگری بروند، این فرصت داده می شود؟ یا مانند بازداشتی ها برخورد می شود؟

– پناهنده ها سه گزینه دارند؛ یا باید در زندان باشند، یا به کشورهایشان برگردند یا اینکه خودکشی کنند و هیچگونه فرصت دیگری ندارند؛ مثلا اینکه بخواهند به کشور سومی بروند. در واقع دولت لیبرال استرالیا از این پناهنده ها به عنوان گروگان استفاده می کند و آنها را به عنوان یک اهرم شدید برای ترساندن کسانی که در اندونزی در پی فرصتی هستند که به استرالیا بروند استفاده می کند. به زبان ساده ما گروگان هستیم.

وضعیت غذا و بهداشت در کمپ مانوس چطور است؟

– وضعیت بهداشتی، غذا و این موارد را شما می توانید با مراجعه به سایت سازمان عفو بین الملل که گزارش مفصلی درباره مانوس منتشر کرد، بیشتر متوجه شوید. متاسفانه این گزارش تحت تاثیر مرگ نلسون ماندلا در رسانه ها دیده نشد چون زمان انشتار آن دقیقا مصادف بود با درگذشت نلسون ماندلا. واقعا وضعیت بهداشتی و امکانات مانوس وحشتناک است. مردم اینجا بیش از چهار ماه است که فقط ورق بازی می کنند و این وحشتناک است. توضیحی غیر از این ندارم. شاید من آدم خوش شانسی هستم که می توانم بعضی وقت ها بنویسم.

اگر خلاف مقررات نیست و به دردسر نمی افتید، عکسی از فضای کمپ دارید؟

– مطلقا! اگر بخواهم عکسی از مانوس منتشر کنم به دردسر خواهم افتاد چون در این کمپ دیکتاتوری کامل حکمفرما است اما خب، مجموعه اسناد و عکس هایی که دارم در آینده نزدیک در یک کتاب منتشر خواهم کرد و فکر می کنم آن زمان است که به دردسر واقعی می افتم که البته از آن استقبال می کنم.

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

35  +    =  45