فرار قلب ها یا فرار مغزها؟

نمادها و مفاهیم مجرد اگر با مصادیق اجتماعی و قابل لمس عجین شود به واقعیتی مجازی بدل می گردد که با تکرار کاربرد آن برای اغلب مردم پذیرفتنی است.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک مغز و قلب و دل ها حالا بعنوان محمل تفکر و عقل و عشق قلمداد می شود اما چگونه است وقتی سخن از فرار و جابجایی جسم آدمیان به میان می آید.

 این “مغزها” هستند که فرارند؟ شاید به اعتبار حافظه و دانش و اطلاعاتی که مرکز آن مغز انسان است اما باید پذیرفت. اگر دل آدمیان تسخیر شود مغز هم مطیع می شود البته جدال عقل و عشق یا همان مغز و قلب پایان ندارد و هنوز کسی نتوانسته است مرز تأثیر و تأثیر آن دو را به روشنی بیان کند اما درخصوص دانشمندان و هنرمندان و نخبگان یک نکته واضح است و آن نارضایتی از وضع موجود ناشی از عدم مقبولیت حقیقی توانایی آنان است.

هنگامی که حس عاطفی و عرق ملی کمرنگ شود، زمانی که شأن و منزلت اجتماعی نخبگان رعایت نشود، موقعی که مقبولیت دانشمندان بخوبی پذیرفته نشده باشد از درون-شاید قلب- زمینه ناخشنودی فراهم می شود نتیجه اش انزوا، عدم همکاری یا مهاجرت است که به فرار مغزها تعبیر و تفسیر شده است در حالیکه مشکل اساسی بیش از جاذبه بیرون، دافعه درون است که اغلب دانشمندان را گریزان می کند. فرارفتن از خویش، حس خودشکوفایی و سهیم بودن در تولید دانش و فرهنگ نیاز اصلی نخبگان است.

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

5  ×    =  15