بدعادتي بانكها در استقراض از بانک مرکزی(بخش سوم)
در گفتگو با نیما امیرشکاری پیرامون آخرین روندهای مقررات بانک های مرکزی عنوان شد؛
مدیرگروه بانکداری الکترونیک پژوهشکده پولی و ارزی می گوید: بانكهای مركزي «آخرين جانپناه» هستند، یعنی بانك مركزي بايد آخرين جايي باشد كه بانکها از آن قرض ميگيرند.
نیما امیر شکاری مدیرگروه بانکداری الکترونیک پژوهشکده پولی و ارزی است و می گوید: بانكهای مركزي «آخرين جانپناه» نامیده می شوند. يعني بانك مركزي بايد آخرين جايي باشد كه بانکها از آن قرض ميگيرند اما این در حالی است که در ايران اولين جايي كه بلافاصله براي قرض گرفتن رجوع میكنند بانك مركزي است.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک به نقل از ماهنامه بانکداری آینده شماره 28، بخش سوم گفت و گو با نیما امیر شکاری را می توانید در ادامه دنبال کنید.
بخش اول و دوم را هم می توانید بخوانید.
*به بازار پول بپردازيم. نظارتهاي بازار پول چگونه است كه بتواند انضباط را ايجاد كند؟
بازار پول زماني از تصميمات بانك مركزي متاثر ميشود كه بانكها ديسيپلين پوليشان را درست رعايت نکنند و به یکدیگر و بانك مركزي مقروض شوند. وقتي به هم مقروض باشند این موضوع اثر دومینوافکت روي بقيه بانكها میگذارد. يعني اگر اين ها به هم تنيده مفروض شوند مثلا يك بانك منتظر باشد پولي از بانك ديگر بيايد تا پول بانك بعدي را بدهد، اين ها به صورت دومينو به هم وصل میشوند و ديفالت يكي از آن ها كل نظام بانكي را زمين خواهد زد.
اينجا بايد بانك مركزي ورود كند، با تشخيص صحيح اينكه كجا به نقدينگی نياز دارد، آن بانك از بانك مركزي استقراض كند، تامين نقدينگي موقت انجام شود، این دومينو از بين برود و دوباره بانک مرکزی نقدينگی خود را برداشته و از چرخه بيرون بيايد. اين كاري است كه بانكهاي مركزي دنيا حتي به صورت ساعتي هم انجام ميدهند. ابزارهايي به نام ابزارهاي كنترل نقدينگي دارند كه يكي از مهمترين آن ها بازار اوراق بهادار است؛ كه در گذشته «تابا» را داشتيم كه الان بانك مركزي ندارد.
*چرا؟
نميدانم اما شاید دليل اصلياش اين است كه اهميت آن را حس نکردند یا براي تامين نقدينگی بين روز يا تامين نقدينگي كوتاهمدت و موقت ياد نگرفتند كه با اين روش میتوانند همان كار را انجام دهند. ترجيح ميدهند كماكان مستقيما از بانك مركزي قرض كنند. بانكهای مركزي را در سايت BIS و در کتابهای موجود «آخرين جانپناه» مینامند. يعني بانك مركزي بايد آخرين جايي باشد كه بانکها از آن قرض ميگيريد. در ايران اولين جايي كه بلافاصله براي قرض گرفتن رجوع میكنند بانك مركزي است.
به اين دليل كه بانك مركزي از گذشته بانكها را عادت داده كه خزانه و دولت وجود دارد و هروقت پول كم آورديد میتوانید از بانک مرکزی بگیرید و 34 درصد هم جریمه دارد که بانکی آن را نداده و بانک مرکزی هم آن را نگرفته و هميشه در حسابها مانده و منفي و منفيتر شده است. این بدعادتي بانكهاست و بعدها هرچه بانک مرکزی سعي كرد بانکها را به روش درست هدایت کند، نتوانست. حتی با اینکه وضعیت نقدینگی مثل قبل نبود باز هم هيچوقت بانكها به ديسيلپين مالي در اين حوزه برنگشتند.
آقاي طهماسب مظاهري که رییس کل اسبق بانک مرکزی بود، زمانی خزانه بانک مرکزی را سه قفله کرد اما به دليل فشارهاي وارده مجبور شد دوباره قفل آن را باز کند. اگر سیاست مظاهری ادامه پیدا میکرد و بانكها عادت میكردند که حق برداشت از منابع بانک مرکزی به عنوان اولین مامن را ندارند، این رویه اصلاح شده بود.
*اگر سیاست مظاهری ادامه پیدا میکرد الان در چه وضعيتي بوديم؟
مشكل نظام بانكي ما بیشتر از اينكه مقطع فعلي باشد و رییس آن مورد نقد قرار گیرد، روند سي و چند سالهای است که اشتباه طی شد. اين نتيجه تصميمات سي و چند سال است نه يك شب كه الان موسسات مالي غيرمجاز داريم، اضافه برداشت بانكها را داريم، مطالبات معوق داريم. اين اتفاقات به خاطر 30 سال رفتارهایی از این دست است که بانكها با دولت، دولت با بانكها و بانكها با مشتريان داشته اند. يعني از روزي كه دولت جديد بعد از انقلاب شروع به كار با بانكها كرد، اولين كارش اين بود كه به بانكها گفت به جهاد كشاورزي، سازندگي، به سپاه و ارتش وام دهيد. آيا در دنيا بانك براي اين وامها ايجاد شده بود؟ آيا بانكها ميتوانند با وامهاي تشريفاتي بقا داشته باشند؟ آيا وامهای تشریفاتی برميگردد؟ آیا باید نیازهای مالی ارگانها و سازمانها را از محل دیگری تامین کرد یا بانک باید آن را تامین کند؟ ما چرخه را از زماني خراب كرديم كه تمام كمكهاي بدون بازگشت، مردمي، كمك به سيل و زلزله را از محل بانكها تامين كرديم. آيا این کار وظيفه بانكها بود يا خيريهها؟ بانك يك بنگاه اقتصادي است كه بايد در ازاي هر يك قران كه ميدهد دوزار دربياورد كه سود كند.
*در شرايط فعلي چه راهكاري پيشنهاد ميدهيد؟
در دنيا راهكارهاي شناخته شدهای وجود دارد. بانكهايي كه سرمايهشان كم ميشود و مشكلاتی از این دست پيدا ميكنند، با هم ادغام ميشوند، بعضيهایشان ورشكسته اعلام ميشوند که چیز بدی نیست. در اقتصاد دنيا خيلي شركتها ورشكست ميشوند و از دولت و سهامدار كمك ميگيرند یا با سهامدار جديد دوباره كار ميكنند. مثلا نوكيا با خاك يكسان شد، توسط مايكروسافت خريده شد و دوباره به توليد گوشي پرداخت.
يعني الزاما ورشكستگي اتفاق بدي نيست هرچند در ادبيات ما بار معنايي ورشكستگي منفی است، وقتي يك بانك اعلام ورشكستگي ميكند همه براي برداشتن پولهايشان هجوم ميآورند ولي روشهاي مديريت اين اتفاق در دنيا كم نبوده است.
*بانكهاي مركزي در شرايط بحران با کمک فناوری چطور ميتوانند در حوزه نظارت نقش بهتري ايفا كنند؟
کمکی که فناوري میتواند انجام دهد اين است كه بتوانيد با هزينه كمتر حجم بيشتري از مشكلاتتان را رفع كنيد. بانكهاي مركزي هم ميتوانند از همين ترفند استفاده كنند. آن ها میتوانند با مجهز كردن خودشان به فناوريهاي نويني كه مخصوصا در حوزه رگولاتوري هست پروتکشن بيشتري را براي نظام بانكي ايجاد كنند. يكي از مواردي كه چندين سال است در موردش كمكاري شده و از جمله فناوريهاي ركتكي است، كشف تقلب و پيدا كردن الگوی خلافهای متداول در نظام بانكي از جمله در پرداختهاي كارتي، خرد، كلان است. همه اين ها پرداختهاي خلاف خودشان را دارند و هيچ سامانه مدوني براي موضوع وجود ندارد.خيلي وقتها ميتوانيم موردي و گزارشي اين كار را انجام دهيم اما این روش درست نيست. تخلفات بانکی بايد به صورت مكانيزه و اتومات كشف شوند كه يكي از سادهترين تكنولوژيهاست و حدود 20 سال است در دنيا وجود دارد و ما هنوز به سمتش نرفتهايم.
بحث دوم در حوزه اعتبارات، بحث دفتر اعتباري است كه براي وامهاي شخصي و اشخاص بسيار كاربرد دارد. شركتهايي هستند كه پردازش دادهها را انجام ميدهند و براي هر شهروند يك نمره اعتباري برمبناي رفتارهاي مالي گذشتهاش تعيين ميكنند. مثلا اینکه فرد اقساطش را به موقع پرداخت کرده یا نه. تمام رفتارهاي مالياش را پايش كرده و اطلاعاتش را تجميع میكنند و از پردازش اين ها يك نمونه درميآورند و آن نمره را در زمان استعلام به بانكها میدهند. يعني بانك ميخواهد امروز به من وام بدهد، به يكي از موسسات رتبه بندی اعتباری استعلام ميزند و نمره اعتباري من را ميخواهد. اين نمره به قدري دقيق است كه بانكها براي دريافت اين قبيل نمرات سالانه آبونمان پرداخت ميكنند تا ريسك اعتباريشان براي وام دادن كم شود. اين دقيقا همان کاری است كه هيچوقت در كشور ما به صورت نظاممند انجام نشده و هر بانك براي خودش جداگانه اين كار را انجام داده است.
*خيلي از مديران بانك مركزي از فناوري چندان مطلع نيستند و همين يك چالش است.
بله. ما نسل بعدي هميشه منتظريم نسل آقاي حكيمي و همتفكراتشان در بانك مركزي زياد شوند كه بتوانيم يكسري از اين فناوريها را به گوششان برسانيم و انتظاراتمان را فراتر ببريم. الان نميتوانم انتظار داشته باشم دغدغه آقاي سيف اين موارد باشد. چون ايشان كه رئیس كل شده قسمت زيادي از مشکلات سی و چند ساله نظام بانكي به ايشان به ارث رسيده و يك شبه نميتواند مشکلات را با فناوری تصحیح کند؛ اما داشتن نگرش و تعداد زيادي از آدمها با آن نگرش در بانك مركزي ميتواند مشکلات را بصورت ريشهاي حل كند.
پایان بخش سوم