فرونشست تب نوآوری فرصت است یا تهدید
نوآوری در میزآینده با حضور کارشناسان(بخش اول)
تب نوآوری در کشور ما چند سالی است فروکش کرده اما این فروکشیدن فرصت است یا تهدید؟ اگر تهدید است چرا و چطور میتوان آن را به فرصت تبدیل کرد؟ نکته اساسی البته شاید آن باشد که اکوسیستمها در ایران به سختی شکل میگیرند و کامل میشوند.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، به نظر میرسد که تب نوآوری در کشور ما تا حد زیادی فرونشسته با فرض پذیرش این ادعا، این فرونشست تب، تهدید است یا فرصت؟ این موضوع در عین حال از چند منظر قابل بررسی است؛
اول: از منظر تجاریسازی، آیا کاهش هیجان نوآوری ریشه در چالشهای تجاریسازی در ایران داشته است؟ آیا در سیاستگذاریها و مقررات کسب و کارها دچار چالش هستیم و اساسا چقدر در مسیر درست حرکت کردهایم و از همه مهمتر در بحث ایجاد سندباکس چقدر موفق بودهایم.
دوم: از منظر کیفیت پلتفرمها موضوع قابل بررسی است؛ در این حوزه تلاشهای بسیاری صورت گرفت و این تلاشها چقدر مؤثر واقع شد. آیا پلتفرمها به اندازه کافی درست طراحی شده اند یا نه بیشتر نمایشی هستند. سهولت ارتباط و اتصال به پلتفرمها توسط فینتک ها چقدر است؟
در بحث سوم: محصولات چقدر نوآورانه بودند. آیا همه تقصیرها به مقوله تجاریسازی و پلتفرم مربوط است یا افرادی که نوآوری میکنند ایده و محصولشان نوآورانه نیست؟ در میزگرد پیش رو سرکارخانم آمنه نادعلیزاده؛ معاون اداره نظام های پرداخت بانک مرکزی، آقای رضا بیات؛ مدیر اداره زیرساخت و پشتیبانی فناوری اطلاعات بانک مرکزی و آقای مهدی فقیهی؛ مدیر مرکز نوآوری فینوداد به بیان نقطه نظرات خود پرداخته اند.
* خانم دکتر نادعلیزاده آیا با این جمله که تب نوآوری پایین آمده موافقید و دیگر اینکه آیا باید این موضوع را فرصت تلقی کنیم یا تهدید؟
نادعلیزاده: به نظرم در مورد فروکش کردن تب نوآوری یا ایدهها و برودکستینگ باید از چند جهت مورد بررسی قرار داد. مقوله اول اقتصاد است. اقتصاد نقش اساسی در کلیه زمینهها از جمله تکنولوژی و فناوری دارد. در شرایطی که به لحاظ اقتصادی دچار چالشهای اساسی هستیم، و در شرایط عمیق رکودی بسر میبریم، قاعدتا بازدههی سرمایهگذاری مطلوب نبوده،و تقاضای سرمایهگذاری کاهش مییابد. ظهور فناوری و تکنولوژی در کشور نیازمند حضور سرمایهگذاران در این عرصه است و شاید یکی از دلایلی که تب فناوری و یا نوآوری در کشور فروکش کرده مرتبط به مقوله اقتصاد است.
* در این صورت این عامل یک عامل تهییجکننده است؛ وقتی توانایی اقتصاد کاهش مییابد فناوری و نوآوری میتواند به کاهش هزینهها کمک کند و در بهبود مؤثر باشد.
نادعلیزاده: برای یک سرمایهگذار قیمت تمامشده نهادههای تولید اهمیت دارد؛ اگر سرمایهگذاری در گذشته با مبلغ مشخصی وارد محیط سرمایهگذاری میشد و بازدهی لازم را کسب میکرد امروز باید این مبلغ را افزایش دهد؛ چون نهاده تولید و دستمزد و هزینه تکنولوژی افزایش پیدا کرده است. قیمت تمام شده نهاده تولید به عنوان یک اصل در تولید و سرمایهگذاری مطرح است.
* فناوری و نوآوری نیروی انسانی را دستخوش تغییر قرار میدهد و خیلی هزینهها و سرمایهها به این سمت مهاجرت میکنند؛ چون با پول کمتر میتوانند سود بیشتری کسب کنند.
نادعلیزاده: به نظرم اینکه تکنولوژی نیروی انسانی را از عرصه خارج کند یک نگاه عام است.
* نگفتم از عرصه خارج میکند؛ بلکه دستخوش تغییر قرار میدهد.
نادعلیزاده: مسئله دیگر اینکه قواعد بازار هنوز جایگاه خود را پیدا نکرده است؛ کماکان یک سری قواعد دست و پا گیر وجود دارد یا یک سری قواعد و مقررات لازم به وجود نیامدهاند و قانونگذاری نشده یا اینکه قوانین تعدیل پیدا نکرده است؛ بنابراین همه این عوامل سبب کاهش رغبت سرمایهگذار برای ورود به این عرصه میشود.
* یکی از نهادهای رگولاتور بانک مرکزی است. حال شما که در بانک مرکزی حضور دارید پاسختان به این مسئله چیست.
نادعلیزاده: به نظرم این موضوع ریشه تاریخی دارد. قانون پولی و بانکی که قانون مرجع بانک مرکزی است مصوب سال ۱۳۵۱ است و هیچ تغییری نداشته است؛ بنابراین متأثر از قوانین بالادستی از جمله قانون ذکر شده، قانونگذاری در زمینههای مدنظر نیز میتواند با تأخیر صورت پذیرد.
* البته بانک مرکزی اقدامات بسیار مفیدی انجام داده است؛ مثلاً به جای اینکه مقرر بگذارد سیاستهای کلی خود را در حوزة نوآوری مطرح کرد که دست استارتاپها و نوآوریها باز باشد؛ یعنی زاویه را باز نگه داشت. یا اینکه در حوزه پرداخت نهادسازی کرده است.
* آقای بیات نظر شما در این رابطه چیست؟
بیات: در بحث نوآوری، تعریف نوآوری اهمیت بسیاری دارد و در مرحله بعد آنچه در آن میگنجد اهمیت دارد و در نهایت شاخصهایی اهمیت دارند که بر اساس آنها بتوان بالا یا پایین آمدن تب نوآوری را سنجید.
اگر نوآوری را اتفاقی بدانیم که پیش از این امکان اجرای آن نبوده است به گونة دیگری میتوان این بحث را پیش برد؛ ولی معنی عام و مصطلح آن این است که هر کسی استارتاپی دارد؛ یعنی نوآوری میکند. مرکز ملی نیز تعریف مشخصی دارد: «کسب و کار نوآور مجازی نوعی کسب و کار در فضای مجازی است که نخست ابتنای فعالیت آن بر قابلیتهای فضای مجازی بوده و بدون آن امکان تحقق نداشته باشد و دوم به علت نو بودن، فقدان تجربههای قبلی و شناخت کافی از پیامدهای توسعه فعالیت، ساز و کارها و رویههای متداول در کشور نمیتواند برای صدور مجوز و تنظیم رفتار آن فعالیت، مورد استفاده قرار گیرد.» بر اساس این تعریف نوآوری کاری است که بدون فضای مجازی امکان نحقق ندارد در حالی که ما کمتر کاری با این ویژگی داریم.
به عنوان مثال مردم به بانکها میروند و خدمات مورد نظر خود را دریافت میکنند؛ ولی با نوآوری آن را تسهیل میکنند. بنابراین رسیدن به تعریف درست برای نوآوری اهمیت بسیاری دارد.
در مورد اینکه تب نوآوری پایین آمده یا نه تصور میکنم رابطة نزدیکی بین نوآوری و فناوری وجود دارد؛ مثلاً بلاکچین در بازار مد میشود و از فردای آن روز همه تصور میکنند هر کاری را میتوانند در این قالب انجام دهند و نام آن را نوآوری میگذارند در حالی که وقتی طرحشان را ارائه میکنند متوجه میشویم که ویژگیهای اصلی فناوری و دلیل به وجود آمدن آن را فراموش کردهاند و فقط قصد دارند چیزی را در این قالب قرار دهند.
*با توجه به اینکه تکنولوژی جدیدی به بازار وارد نشده است، میتوان گفت که تب نوآوری افت کرده است؛ ممکن است آنچه ارائه میشد حاصل نوآوری نباشد؛ ولی خیلیها تصور میکردند که نوآوری کردهاند.
بیات: درست است. تبی راه افتاده بود؛ چون به وسیله فناوری تحریک شده بودند و الان هم فناوری جدیدتری پیشرویشان نیست؛ بنابراین به نظر میرسد نوآوری کاهش یافته است.
* حال تصور کنید محصولاتی به فرآیند تجاریسازی رسیدند به نظرتان در فرایند تجاریسازی از زمان شکلگیری محصول تا زمان استفاده مردم چقدر درست رفتار کردهایم؟ مثلاً مقوله سندباکس خوب بود یا بد؟ آیا به درستی طراحی شد؟
بیات: به نکتهای اشاره کنم طرحی که برای مردم فایده داشته باشد مردم ناخودآگاه به آن جذب میشوند؛ حتی اگر مجوز نداشته باشد؛ حتی اگر رگولیشنی برای آن وجود نداشته باشد. در جامعه طرحهای مختلف با استقبال شدید مردم مواجه شده است و هیچ قاعده و قانونی هم برایشان وجود ندارد؛ حتی از منظر برخی رگولاتورها فعالیتشان غیر قانونی است؛ ولی کار میکنند؛ چون کار مردم را راه انداختهاند.
* چون نوآوری هستند در حوزه قوانین قرار نمیگیرند.
بیات: ما به واسطه تحریمها و محدودیتهایی که داریم یک سری اقدامات را نمیتوانیم به شیوه عادی که همه دنیا انجام میدهند، انجام دهیم؛ بنابراین به سمت نوآوریهای بومی حرکت کردهایم؛ این کار فقط در ایران نوآوری است؛ وگرنه مثلاً انتقال ارز در همه جای دنیا در صرافیها یا بانکها انجام میشود؛ ولی در ایران برخی شرکتها خدمات خاصی برای خرید و فروش ارزی ارائه میدهند و مورد استقبال قرار گرفتهاند و حتی برند شدهاند؛ چون فایدهشان مشخص و واضح است و مردم کاملاً آن را لمس کردهاند. طرحهای انتزاعی به نتیجه مطلوب نمیرسند.
در مورد نحوه برند شدن باید بگویم که ما هیچ قاعدهای برای این موضوع نداشتیم؛ حتی تا چند ماه پیش که سندباکس بورس راهاندازی شد سندباکسی در کشور نداشتیم اینها مانند فوتبالیستها که از زمین خاکی شروع و رشد میکنند مشتری و بازار پیدا کردند و برند شدند و امروز به فعالیتشان ادامه میدهند ما هیچ سیاستی به کار نبردیم.
* آقای فقیهی نظر شما چیست آیا موافقید که تب نوآوری در کشور ما فروکش کرده است؟
فقیهی: نوآوری در خلأ اتفاق نمیافتد و یک اکوسیستم دارد مثل یک موجود زنده است که حیات دارد و برای رشد و ارتقاء آن نیازمند تأمین یک اکوسیستم هستیم. نوآوری در اکوسیستمی رخ میدهد که از اجزاء مختلفی شکل گرفته است و زیرساخت قانونی دارد و رگولاتوری یکی از بحثهای مرتبط با نوآوری است. بحث تأمین منابع و تسهیلات و منابع مالیای که به اکوسیستم نوآوری تزریق میشود یکی دیگر از اجزاء محسوب میشود. محیط آموزشی و پژوهشی کشور از بحثهای دیگر است؛ در کل نظام آموزش و پژوهش کشور دچار مشکل هستیم و این نظام را نمیتوانیم در چرخه ایده و نوآوری و تجاریسازی حرکت دهیم و نمیتوان گفت فقط حوزه فینتکها یا حوزة بانکی مشکل دارند؛ اگر بخواهیم آیتمها را در اکوسیستم نوآوری کشور نام ببریم بسیار زیاد هستند.
طی سالهای اخیر اتفاقی رخ داده و به نوآوری آسیب جدی وارد کرده است و آن اینکه در سالهای متفاوت رشد اجزای بدن نوآوری، متوازن نبوده است. در سالهای اخیر تعداد زیادی مرکز شتابدهی نوآوری افتتاح کردهایم و فضاهای نوآوری را توسعه دادهایم و هیاهوی نوآوری را در کشور ایجاد کردهایم؛ اما دیگر بخشهای لازم رشد نکردهاند؛ مثلاً در موضوع رگولاتوری، منابع مالی و … عقب ماندهاند و پولی که باید به نظام نوآوری کشور تزریق شود متناسب با رشد شتابدهندهها و استارتاپها نبوده است؛ از طرفی در جذب سرمایهگذار خارجی در کشور موفق نبودهایم.
در حوزه تجاریسازی دچار مشکلات عدیدهای هستیم. مخترع در نهایت قصد دارد اختراع خود را به یک محصول تبدیل کند؛ اما در کشور ما ۹۰ درصد اختراعات حقیقی و 10 درصد حقوقی است. اما در کل جهان ۸۰ درصد حقوقی و ۲۰ درصد حقیقی است؛ اگر یک NTT حقوقی اختراعی را ثبت کند قطعاً دنبال تجاریسازی آن است؛ اما یک دانشگاهی صرفاً دنبال ارتقاء هیئت علمی خود است. این روند معلول نظام ثبت اختراعات کشور است که ممیزی اختراعات به صورت حرفهای رخ نمیدهد و به نظام آموزش و پژوهش کشور سیگنال نمیدهیم که در چه زمینههایی اختراع میکنیم؛ گاهی اوقات افراد صرفاً اختراعات را ثبت کردهاند تا از آن شخصی کنند؛ بنابراین نوآوری اکوسیستمی است که اجزای آن متناسب با یکدیگر رشد نکردهاند.
* آیا به معنای واقعی اکوسیستم زندهای که اجزاء آن با یکدیگر پینگپنگ پویایی داشته باشند، داریم؛ به ویژه اکوسیستمی که از نقطة ساخت تا فروش است؟
فقیهی: نباید به این موضوع به صورت صفر و یک نگاه کرد. در سال 96 که عضو هیئت مدیرة شاپرک بودم به یاد دارم اولین کاری که انجام شد بحث پرداختیاری بود. بانک مرکزی در این زمینه اقدامات لازم را تا جایی که میتوانست انجام داد؛ بنابراین در حد محدودی شکل گرفت؛ ولی مسائل و چالشهای جانبی مثل شیوع بیماری کرونا بر نهادهای نوآوری در کل دنیا تأثیر گذاشته است؛ بسیاری از ایونتها برگزار نشدهاند؛ بحث دیگر اینکه طی سالهای گذشته این موارد شتاب یافتهاند؛ ولی یک کف حداقلی داشتهایم؛ مثلاً بانک مرکزی در مورد فینتکها چند دستورالعمل ارائه یا بورس سندباکسی ایجاد کرده است؛ ولی آنچه مطلوب نظام اکوسیستم نوآوری است اتفاق نیفتاده است.
* خانم نادعلیزاده لطفاً به مواضع بانک مرکزی در زمینه نوآوری اشاره کنید.
نادعلیزاده: رگولاتوری مانند بانک مرکزی براساس وظایف ذاتی خود که حفظ ارزش پول، تسهیل دریافتها و پرداختهاست، به توسعه مالی پایدار نظر ویژهای داشته و چنانچه فرایند و یا ساز و کاری منتج از نوآوری این شرایط را فراهم کند، وارد عمل شده و بنا بر مقتضیات مقررات را تعدیل یا اعمال میکند و چرا که بر اساس هدفگذاری انجام شده، متمایل است شرایط را برای فعالیت نوآوریها تسهیل کند؛ بنابراین نگاه بانک مرکزی منفعلانه نیست؛ بلکه محتاطانه است؛ به نظرم اگر از این واژه استفاده کنیم خیلی بهتر است. چون امروز خیلی مد شده که بانک مرکزی را گوشه رینگ میگذارند.
* من موافق رفتار بانک مرکزی هستم؛ چون به جای مقرره گذاشتن، سیاست گذاشته است و مسیر کلی حرکتها درست بوده است این مسئله نشان میدهد جهان را رصد کرده و نه با سرعت زیاد و نه با سرعت کند تصمیمگیری کرده است.
نادعلیزاده: به نظرم در شرایطی که قواعد مشخصی برای بازی وجود ندارد و مقررات کماکان دست و پا گیر است سیاستگذاری هم میتواند برای رگولاتور ریسک داشته باشد؛ یعنی یک سری سیاستها ممکن است آزمون نشده باشند و در نهایت منجر به بروز مخاطرات شوند که رگولاتور مجبور به پاسخگویی شود؛ مثلاً صندوقهایی که به صورت قارچگونه رشد کردند و بانک مرکزی قبلاً مواضع خود را مشخص کرده بود؛ ولی در نهایت ریسک آنها متوجه بانک مرکزی شد. این مقولهای است که به نوآوری ارتباط خاصی ندارد؛ ولی در مورد نوآوری هم میتوان چنین مثالهایی را بیان کرد؛ مثال ملموستر آن لنتکها هستند.
لنتکها مرزهای بانکی را رد کردهاند و وارد حوزههای بانکی شدهاند و شروع به سپردهگیری کردهاند و این روند قواعد را بر هم میزند؛ بنابراین اگر بانک مرکزی اجازه دهد اینها در محیط شکل بگیرند و آزادانه فعالیت کنند، نمیتوان گفت که بانک مرکزی به فناوری نگاه مثبتی داشته است؛ چون ریسکهایی متوجه جامعه میشود که بانک مرکزی در نهایت باید پاسخگوی آنها باشد و در برخی موارد حتی ممکن است جبران خسارت این ریسکها متوجه بانک مرکزی شود. به این ترتیب بانکهای مرکزی عموماً محتاط وارد چنین حوزههایی میشوند و معمولاً هم به توسعة مالی پایدار فکر میکنند و به نظرم این رویکرد منطقی است.
* در مطالعات ویژه و کلان بانک مرکزی چه نکاتی آمده و چه چیزهای نیامده است و مرزبندیهای آن را روی چه چیزهایی منطبق شده است؟
نادعلیزاده: پرداختیاری یک مصداق بسیار بارز است. معاونت فناوری بانک مرکزی در حوزه پرداخت تقریباً پیشتازتر از بقیة معاونتها بوده است؛ چون جنس کار او این است و باید مطالعه و فضا را باز کند؛ ولی خط قرمزها کاملاً مشخص است؛ یعنی سیاستهای پولی و نظارتی بانک مرکزی کاملاً مشخص است و اگر نوآوری وارد این خط قرمزها شود بانک مرکزی معمولاً حضور فعالانه دارد؛ ولی من شخصاً معتقد به این نیستم که این خط قرمزها تا ابد در همان جایگاه میمانند؛ یعنی خط قرمزها به صورت کنترل شده و البته با مطالعه و بررسی میتوانند عقبتر بروند و شرایط شکلگیری نوآوری را فراهم کند.
* مشخصاً در مورد سندباکس بگویید.
نادعلیزاده: قبل از پرداختن به مقوله سندباکس باید دو مفهوم را مشخص کنیم؛ یکی مفهوم «تنظیمگری» و دیگری «حاکمیت با فاصله» است. مفهوم تنظیمگری مانند سیاستگذاری و تسهیلگری و سیاستهای بازار یک رویکرد و اساساً به این مفهوم است که مداخلاتی انجام میشود تا هدفی تحقق یابد. در کنار مفهوم تنظیمگری نظریه دولت تنظیمگر شکل میگیرد. دولت تنظیمگر اساساً معتقد است که تنظیمگری یک مقوله ابزاری است و ابزار تنظیمگری قواعد حاکمیتی را دنبال میکند. این نظریه بسیاری اوقات به چالش کشیده شده است.
نظریه «حاکمیت با فاصله» نقصانهای دولت تنظیمگری را به نوعی نمایان میکند و به این نظریه رجحان میدهد؛ ولی امروزه نمیتوان گفت که کدام یک از این نظریهها نسبت به دیگری برتری دارد؛ یعنی مسئلهای به نام منفعت عمومی وجود دارد که باعث میشود هر کدام از این نظریهها یکدیگر را به چالش بکشند؛ اگر دولت مداخلهگر یا تنظیمگر قواعدی را اجرا میکند در واقع منفعت عمومی را مستمسک میکند؛ همچنین نظریه «حاکمیت با فاصله» نیز میتواند برای اعمال قواعد خود از این مسئله استفاده کند.
موضوعی که بابشده سندباکس است. سندباکس توانسته هر دو نظریه را در دل خود جا دهد. در واقع منفعت عمومی به عنوان یک ناجی در میانه قرار دارد تا ارتباطی بین نظریه دولت مداخلهگر و حاکمیت با فاصله ایجاد کند؛ بنابراین سندباکس محیطی است که هم رگولاتور و هم بخش خصوصی میتوانند حضور قوی در آن داشته باشند بدون اینکه برونرانی در آن اتفاق بیفتد یا یکی از آنها متورم شود و دیگری را از میدان خارج کند. این رویکرد باعث میشود تا هدفی شکل بگیرد تا مورد پذیرش هر دو سو باشد.
بانکهای مرکزی اساساً به نظریه سندباکسی به این شکل، معتقد شدهاند؛ یعنی فوائدی را مشاهده کردهاند از طرفی ترندی ایجاد شده است مبنی بر اینکه بانکهای مرکزی خیلی متمایلاند که به سمت رویکردهای سندباکسی بروند؛ چون یک سری محیطهای واقعی اما تحت کنترل نهاد ناظر ایجاد میکند و نهاد ناظر و رگولاتور میتواند به راحتی آزمونهای خود را انجام دهد و نتایج مطلوب خود را کسب کند. در بانک مرکزی ایران هم این اتفاق افتاده است و در کشور ما با توجه به اینکه مقوله سندباکس بسیار داغ شده و مسئله سندباکسِ ملی مطرح شده است و مصوبههای بالادستی وجود دارند؛ حتی در سیاستهای اقتصاد مقاومتی به گونهای تعبیر میشود که برخی از بندهای سیاست اقتصاد مقاومتی مسئله سندباکس را پررنگ میکند؛ بنابراین بانک مرکزی هم ترجیح میدهد تا از این شرایط استفاده کند؛ چون سندباکس یک محیط ضابطهمند است و میتواند به عنوان ابزار به بانک مرکزی کمک کند تا چابکتر و سریعتر از گذشته نوآوری را معرفی کند.
* امروز سندباکس در چه نقطهای قرار دارد؟
نادعلیزاده: فاز مطالعاتی آن هنوز به اتمام نرسیده است؛ به دلیل اینکه هر قدر مطالعه کنیم، مجدداً مواردی وجود دارد که کامل بر آن مسلط نشدهایم. علاوه بر حوزه فناوری، سایر حوزههای بانک مرکزی را وارد این مقوله کردیم و طرح اصلی نیز در هیئت عامل بانک مرکزی طرح شده است؛ برخی معاونتها نگاه منتقدانه به این موضوع داشتند که این مسئله باعث میشود تا مسئله سندباکس در بانک مرکزی پختهتر شود. نمیتوانم بگویم پلتفرم فنی به طور کامل ایجاد شده ولی تمهیدات لازم برای ایجاد این پلتفرم فنی هم صورت گرفته است به هر حال رویکرد بانک مرکزی در راهاندازی سندباکس مقداری با گذشته متفاوت شده است و ترجیح میدهد نوآوری را وارد سندباکس کند و نتایج آزمونش را اخذ کند و اگر موفقیتآمیز بود اجرایی کند.
* به نظرتان ذینفعان چه زمانی میتوانند از آن استفاده کنند؟
نادعلیزاده: نمیتوانم زمان مشخصی را اعلام کنم.
* یعنی فازهای اجرایی برای آن پیشبینی نشده است؟
نادعلیزاده: چرا پیشبینی شده است؛ و گانت زمانی نیز استخراج شده، لیکن بنا به ماهیت موضوع، به مسیر مواردی اضافه میشود که پیشبینی زمانبندی اختتامیه را مقداری با دشواری مواجه میکند.
بیات: در بانک مرکزی بیشتر دنبال این هستیم که سیاست کلی را مشخص کنیم. قصد نداریم محدودیتهای پیچیده در مواجهه با نوآوریها اعمال کنیم؛ ولی یک سری اصول را هم بیان میکنیم. این اصول مبتنی بر وظایف اصلی بانک مرکزی است.
* نهادهای حاکمیتی مانند بانک مرکزی میتوانند از دو طریق در ایجاد و تقویت اکوسیستم نوآوری مؤثر باشند؛ یکی سیاستهای خودشان و دیگری سیاستهای برونبانکی با نهادهای دیگر. لطفاً از این زاویه توضیحات خود را ارائه کنید.
بیات: حفظ ارزش پول وظیفه بانک مرکزی است. این وظیفه باید در هر حالتی انجام شود و بانک مرکزی موظف است ارزش پول ملی را حفظ کند؛ اگر یک عملکرد سنتی یا نوآورانه بخواهد آن را تهدید کند قطعاً با آن مخالفت میکنیم؛ مثلاً خانم نادعلیزاده به لنتکها اشاره کردند که شروع به فعالیت در بازار کرده بودند؛ اما با مخالفتهایی از سمت بانک مرکزی مواجه شدند؛ چون برخی اصول اولیه را زیر سؤال بردند. ولی در موارد دیگر بانک مرکزی حمایت هم کرده است؛ مثلاً پیشرفتهای حوزه پرداخت بسیار ملموس است و در حوزههای دیگر این همه نوآوری کمتر دیده نمیشود.
ادامه دارد…