گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های امروز

کیهان:ضربه سنگین امنیتی عملیات قندیل

«ضربه سنگین امنیتی عملیات قندیل»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛درگیری روزهای اخیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با گروهکهای ضدانقلاب در منطقه کوهستانی و صعب العبور شمال غرب کشور که ترکیبی از گروهک های سنتی ضدانقلاب و گروههای جدید که پس از اشغال عراق توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی تشکیل شده اند، ثابت کرد که سپاه در شناسایی و شکار عوامل ضدانقلاب از توانمندی بالایی برخوردار است و علیرغم اشراف دشمن بر کوههای مرتفع و صعب العبور، می تواند ضربات اساسی بر آنها وارد نماید. در این میان سپاه در چارچوب پروتکل امنیتی با دولت اقلیم کردی از کوههای مرزی سردشت، پیرانشهر و اشنویه عبور کرد و ضدانقلاب را در عمق کوهستانهای شمال عراق مورد تعقیب قرار داد و دهها نفر از آنان را به هلاکت رساند.

سپاه در کوهستانهای مرتفع شمالی عراق با نیروهایی درگیر شد که از گزارش های ویژه اطلاعاتی آمریکا برخوردار بوده و به عبارتی تحت پوشش کامل و همه جانبه اطلاعاتی آمریکا قرار داشتند و از سوی دیگر به انواع سلاح های پیشرفته آمریکایی مجهز بودند. پیروزی سپاه بر چنین نیرویی در واقع پیروزی بر پارتیزان های تعلیم دیده و مجهز آمریکایی بود و از این رو از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به یاد بیاوریم بامداد صبحی در دی ماه 1385 که شش فروند هلی کوپتر آپاچی- مجهز به سیستم خاص لیزری و قابلیت پرواز در تاریکی مطلق- در یک ساختمان دیپلماتیک ایران در اربیل -مقر حکومت دولت اقلیم کردستان عراق- فرود آمد و 5 نفر از نیروهای ایرانی را با خود به بغداد برد و با افتخار فراوان اعلام کرد که تعدادی از نیروهای سپاه پاسداران ایران را دستگیر کرده است و حال آنکه حمله به یک مقر معین که فاقد حفاظت و ایمنی خاص است، حتی برای یک دسته 10-12 نفره نظامی هم افتخار ندارد چه رسد به نیروی اشغالگری که- در آن زمان- نزدیک به 300 هزار نیروی نظامی و امنیتی در عراق داشت. عملیات اخیر سپاه پاسداران در نوار مرزی سردشت و در عمق چند کیلومتری خاک عراق و کشتن دهها نفر از پارتیزان های آمریکایی و اسرائیلی به خوبی نشان می دهد که موازنه عملیاتی به نفع که و به ضرر چه کسی است.

در واقع در عملیات اخیر ایران با پارتیزان های جدید و قدیم آمریکا و اسرائیل، سپاه نشان داد که از یک طرف ظرفیت اطلاعاتی بالایی دارد، از سوی دیگر از ظرفیت عملیاتی چشمگیری برخوردار می باشد و علاوه بر این ها می تواند هماهنگی های لازم در داخل و خارج مرز برای ضربه زدن به ضدانقلاب فراهم کرده و بلافاصله آن را به اجرا بگذارد. در خصوص عملیات یاد شده نکات زیر قابل ملاحظه می باشد:

1- برخلاف آنچه که تبلیغ می شود «پژاک»- که در درگیری های اخیر فعال تر از بقیه گروهک های ضدانقلاب بود- بخشی از PKK نیست کما اینکه برخلاف آنچه آمریکایی ها ادعا می نمایند، شاخه ایرانی PKK هم نیست. پ.ک.ک واقعا نماینده سیاسی کردهای ترکیه است و از پشتیبانی بخش زیادی از کردهای ترکیه استفاده می کند و سابقه ای چند ده ساله دارد. پ.ک.ک اگرچه به دلیل ارتکاب به جنایات و توسل به شیوه های غیرانسانی یک گروه مردود به حساب می آید ولی بالاخره دارای خط مشی و چارچوب معین و استراتژی های اعلام شده است در حالیکه هیچکدام از این خصوصیات در مورد پژاک صدق نمی کند. پژاک از پشتیبانی کردهای ایران برخوردار نیست و حتی نتوانسته در روستاهای نزدیک مرز برای خود پایگاه و جان پناه بدست آورد و لذا در موارد متعدد اقدام به قتل یا گروگان گیری روستاییان بی پناه کرد حاشیه مرز کرده است. برخلاف PKK، پژاک از حمایت خارجی برخوردار است. آمریکایی ها رسما از این گروهک حمایت می کنند حتی رادیو فردا -وابسته به سیا- در برنامه ای در سپتامبر 8002 -شهریور 68- که متن آن هم اکنون هم روی صفحه ویکی پدیا وجود دارد، این گروه را مورد حمایت آمریکا دانست. پژاک زمانی متولد شد که آمریکا عراق را به اشغال خود درآورده بود و برنامه ای برای مشغول کردن ایران به اجرا گذاشت. جالب این است که در همان زمان گروههای سنتی ضدانقلاب نظیر حزب منحله دمکرات و گروهک کومله به گمان اینکه آمریکا دنبال جایگزین کردن نیروی جدید به جای نیروهای سنتی است به افشاگری علیه این گروهک- پژاک- روی آورده و نقش آمریکا را در راه اندازی آن برملا کردند.

پژاک اولین کنگره رسمی خود را در سال 4002- یک سال پس از اشغال عراق- برگزار کرد. محل این کنگره ساختمانی در اطراف مقر نظامیان آمریکایی در شهر سلیمانیه بود و در همان زمان خبرگزاری رویترز و روزنامه واشنگتن پست گزارش دادند که در اطراف مقر نظامیان آمریکایی در سلیمانیه نیروهای گروه تازه تاسیس پژاک را با سلاح های آمریکایی دیده اند. نکته جالب تر این است که اعضای پژاک ترکیبی از نیروهای منطقه ای- چند کشور منطقه- هستند و وجه مشترک آن ها این است که در برنامه ای آمریکایی علیه ملت های منطقه ایفای نقش می نمایند و این نکته ای است که دولت اقلیم کردی را در همکاری با نیروهای امنیتی و نظامی ایران متقاعد کرده است. یک نکته جالب دیگر این است که دولت ترکیه در اسفند 88 از پلیس آلمان درخواست کرد که در دستگیری گروهی از PKK با نیروهای امنیتی آنکارا همکاری کند. در این بین نیروهای پلیس آلمان همزمان به یک گروه کوچک به سرپرستی حاجی احمدی که خود را رهبر پژاک معرفی می کند، برخورد و به گمان اینکه این ها هم بخشی ازPKK است دستگیر کرد ولی دو روز بعد در حالی که عناصر PKKرا به نیروهای امنیتی ترکیه تحویل داد، تیم حاجی احمدی را آزاد کرد. و حال آنکه در همان زمان دستگاه اطلاعاتی ایران تقاضای انتقال اعضای این گروهک را به ایران داشت این خود دلیل جداگانه ای است که نشان می دهد از نظر غرب هم پ.ک.ک غیر از پژاک است.

2- گروهک هایی که این روز مورد تعقیب و شکار نیروهای سپاه پاسداران واقع شده اند، وانمود می کنند که «برای احقاق حقوق مردم کرد» مبارزه می کنند و حال آنکه از یک طرف خود این ها تنها وقتی تحت فشار قرار می گیرند از مبارزه مدنی و نه تجزیه طلبی حرف می زنند و از سوی دیگر عملیات های تروریستی این گروهک نوعاً در مناطقی رخ می دهد که محل اصلی کسب و کار و درآمد و تجارت کردهای ایرانی و کردهای عراقی است. همه می دانیم که اشتغال در مناطق صعب العبور چقدر اهمیت دارد و در عین حال چقدر دشوار است. ناامن کردن مناطق کسب و کار و تجارت کردها ضربه مهم و اساسی به زندگی مردم محروم در دو سوی مرز است و به همین دلیل کردها نفرت عجیبی از پژاک دارند و از نیروهای امنیتی در ریشه کن کردن آنان پشتیبانی می کنند. از این رو عملیات اخیر سپاه که چشم انداز پاکسازی این گروهک در دو سوی مرز را به تصویر کشید و بارقه ای از بهبود شرایط کسب و کار را در این مناطق صعب العبور به وجود آورد، مورد پشتیبانی کردهای محروم قرار گرفت.

3- مناطق عملیاتی سردشت و از آن طرف ارتفاعات «قندیل» در خاک عراق محل عملیات پیروزمندانه والفجر2 در 92تیرماه سال 26 است. در این عملیات، رزمندگان اسلام،- بخصوص تیپ 33 المهدی فارس- پنجه در پنجه نیروهای ویژه ارتش عراق انداختند و بر آن چیره شدند آن عملیات پس از آن اتفاق افتاد که چند عملیات، از جمله عملیات رمضان نتوانسته بود در دشت های جنوب راه پیش ر وی رزمندگان اسلام را بگشاید و پیروزی در عملیات والفجر 2 ، نشانه توانمندی ویژه ای بود که قفل جنوب را گشود. در واقع عملیات این روزهای سپاه در این منطقه هم نشان می دهد که علیرغم پروژه های سنگین دشمن، نیروهای اطلاعاتی ایران روز به روز قدرتمندتر شده اند. عملیات در منطقه بسیار سخت قندیل نشان داد که سپاه در اوج آمادگی اطلاعاتی و عملیاتی است.

جالب این است که عملیات سپاه درست در زمانی انجام شد که به لحاظ فصلی، ضدانقلاب امکان می یابد از سوراخ های تعبیه شده در کوه های مشرف به مرز ایران سر بیرون بیاورد و به خودنمایی بپردازد. در این میان یک نکته کلیدی این است که برخلاف ضد انقلاب استقرار یافته در این نقاط و برخورداری آنان از پشتیبانی جدی اطلاعاتی، تسلیحاتی و لجستیکی آمریکایی ها، سپاه در منطقه ای با آنان درگیر شد که فاقد پاسگاه های پشتیبانی بود. کما اینکه پاسگاه های حکومت اقلیم کردی نیز در این مناطق بسیار اندک بوده و اساساً امکان بهره گیری از امکانات و پشتیبانی لازم برای سپاه وجود نداشته است. در عملیات اخیر، نیروهای ضد انقلاب با پشتیبانی آمریکا از کوه های شمالی این منطقه به سمت مناطق پایین تر که امکان عملیات در آن بیشتر است،گسیل شده و گمان می کردند می توانند یک تابستان خونین را در منطقه کردستان ایران رقم بزنند به گونه ای که از یک سو ایران با یک چالش عمده امنیتی مواجه شود و از سوی دیگر برای آمریکایی ها و صهیونیست ها امکان به تصویر درآوردن یک ایران «با موقعیت ضعیف امنیتی» فراهم گردد. ابتکار عمل سپاه پاسداران یادآور ابتکار عمل حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه است که توانست با پیش دستی از یک توطئه پیچیده جلوگیری کند.

4- پیش از این ما در همین ستون از یک سند که یک طرح آمریکایی را فاش می کرد، خبر دادیم که بر اساس آن آمریکایی ها روی ایجاد درگیری در مناطق قومی ایران و بخصوص در آن مناطقی که از نظر مذهبی میان مذهب غالب کشور و مذهب غالب در منطقه خاص تفاوت وجود دارد، تأکید کرده بودند.

در آن سند که مربوط به «مرکز امنیت آمریکای جدید» بود، مسئولان امنیتی آمریکا گفته بودند: «به جای شعار جدایی طلبی باید روی درگیری های قومی تأکید کرد وقتی در عمل درگیری به وجود می آید نفرت مردم از حکومت افزایش می یابد چرا که در این صورت یا حکومت متهم به دست داشتن در درگیری می شود و یا متهم به ناکارآمدی می گردد و این هر دوموقعیت امنیتی ایران را شکننده می کند.»

در واقع عملیات برون مرزی سپاه و تعقیب تروریست های آمریکایی در ارتفاعات «قندیل» نشان داد که سپاه چشم فتنه ای آمریکایی را از حدقه درآورده و «مسئله امنیتی» را به منطقه تحت پوشش آمریکا منتقل کرده و این در حالی است که تجربه 01 سال اخیر نشان داده که آمریکایی ها در حل «مسئله امنیتی» از توانمندی چندانی برخوردار نیستند.

خراسان:چرایی ترور دانشمندان ایرانی

«چرایی ترور دانشمندان ایرانی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی خراسان سید حمید حسینی است که در آن می‌خوانید؛سه شنبه ۱۰ آذر ماه ۱۳۸۹، ۶ روز قبل از برگزاری دور دیگری از مذاکرات ایران و ۱+۵ در ژنو دکتر شهریاری و دکتر فریدون عباسی ۲ چهره شاخص علمی و دانشگاهی ایران در زمینه فیزیک هسته ای در ۲ عملیات جداگانه تروریستی مورد سوء قصد قرار گرفتند که منجر به شهادت دکتر شهریاری و زخمی شدن دیگر دانشمند هسته ای کشورمان شد.

 شنبه اول تیر ماه ۱۳۹۰ در حالی که پس از اعلام رسمی ایران برای ۳ برابر کردن غنی سازی ۲۰ درصد و آغاز نصب سانتریفیوژهای جدید شاهد افزایش تحرک در فضای مذاکرات هسته ای هستیم و با دیدار صالحی و آمانو در وین و ارائه طرحی از سوی روسیه برای مذاکرات گام به گام با ایران زمزمه های آغاز دور جدیدی از مذاکرات هسته ای آغاز شده که صالحی روز گذشته از آن به عنوان «تلاش هایی برای گشودن درها» یاد کرده است، دکتر داریوش رضایی استاد فیزیک هسته ای و بنابر اعلام خبرگزاری ایسنا از متخصصان مرتبط با سازمان انرژی هسته ای در یک اقدام تروریستی به ضرب گلوله در تهران به شهادت رسید.

اگرچه تا لحظه نگارش این یادداشت اطلاعات کاملی درباره کم و کیف مظنون و یا مظنونان حمله تروریستی به این استاد فیزیک هسته ای وچگونگی ارتباط وی با فعالیت هسته ای کشورمان منتشر نشد اما به وضوح در روند چالش هسته ای ایران و غرب حذف چهره های علمی و نیروهای متخصص از مجموعه فعالیت های هسته ای ایران از چندی پیش از سوی طرف مقابل به طور جدی دنبال می شود.

به عبارتی در حالی که حمله نظامی به تأسیسات هسته ای ایران از سوی آمریکا و متحدانش ناممکن است و هزینه های بسیاری برای آن ها از جهت اقدامات متقابل و عکس العملی ایران خواهد داشت و تحریم های فزاینده اقتصادی نیز در عمل نتوانسته است در روند برنامه هسته ای ایران خللی ایجاد کند، اقدامات تخریبی در دستگاه ها و تجهیزات هسته ای شبیه آن چه در موضوع استاکس نت مطرح شد و همچنین آسیب زدن و حذف دست اندرکاران برنامه هسته ای و به تعبیر روزنامه اسرائیلی هاآرتص «انتقال پیام به جامعه علمی ایران و نیز ترساندن دانشمندان هسته ای» در دستور کار مخالفان برنامه هسته ای صلح آمیز ایران قرارگرفته است.

توسل به حربه حذف فیزیکی متخصصان و دانشمندان مرتبط با فعالیت های هسته ای ایران اگر چه به زعم غرب این پیام هشدار آمیز را به ایران خواهد داد که آن ها از هر اهرمی برای متوقف کردن این مسئله استفاده خواهند کرد. اما در بطن خود نشان دهنده اهمیت ویژه دستیابی به ابعاد مختلف فناوری هسته ای است و این که طرف مقابل برای جلوگیری از دستیابی ایران به این توان حاضر است به چنین اقداماتی دست بزند اهمیت استواری و صلابت ما برای پیشبرد این فعالیت ها را دوچندان می کند .

این اقدامات تروریستی را در نگاه کلان می توان با توجه به بومی شدن دانش هسته ای در ایران حرکتی مقطعی و از روی استیصال دانست که راه به جایی نخواهد برد و علامت سوال های جدی تری را در مقابل شعارهای مدعیان حقوق بشر قرار خواهد داد.

جمهوری اسلامی:برای اقتدار قوه قضائیه

«برای اقتدار قوه قضائیه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛دو سال است که همزمان با سالگرد برملا شدن فاجعه بازداشتگاه کهریزک، درباره محاکمه و تعیین تکلیف متهمان این فاجعه مطالب ضد و نقیض به رسانه‌ها راه می‌یابد و کسی نیست که به سؤالها و ابهامات افکار عمومی در این زمینه پاسخ روشنی بدهد.
در تازه‌ترین ادعا، اخیراً دادستان سابق تهران که یکی از متهمان اصلی فاجعه بازداشتگاه کهریزک است اعلام کرده:

دادسرای کارکنان دولت بیش از یک سال است که به موضوع شکایت خانواده‌های مذکور علیه سه نفر از قضات ویژه رسیدگی کرده و با استعلام از مبادی ذی ربط و انجام تحقیقات لازم و مکفی، سرانجام طی 43 صفحه، قرار منع تعقیب قضات را صادر و صریحاً در این رسیدگی اعلام شده که قضات دادسرای تهران در این حادثه هیچ گونه مدخلیتی نداشته و کوچک‌ترین قصور یا اتهامی متوجه آنان نیست. تصمیم بازپرس دادسرا توسط قاضی اظهار نظر دادسرای کارکنان دولت تأیید و قرار صادره به طرفین ابلاغ شده است.

در مقابل، خانواده‌های سه تن از مقتولان فاجعه بازداشتگاه کهریزک می‌گویند شکایات آنها در شعبه‌های 3 و 13 دادسرای کارکنان دولت در تهران مطرح است و اصولاً هنوز متهم مورد بازجوئی قرار نگرفته چه رسد به اینکه قرار منع تعقیب صادر شده باشد. در یکی از این پرونده‌ها نیز قرار منع تعقیبی که صادر شده بود با اعتراض شاکی، توسط قاضی دیگر لغو شده است.

اکنون که بیش از دو سال از فاجعه کهریزک گذشته، چند نکته مهم هنوز در اذهان وجود دارند که موجب شده‌اند پرونده این فاجعه همچنان مفتوح باشد.

نکته اول اینست که خانواده‌های قربانیان فاجعه کهریزک همچنان شاکی هستند و به شکل‌های مختلف شکایت خود را دنبال می‌کنند. آنها بارها گفته‌اند بهیچوجه از شکایت خود منصرف نخواهند شد و تا مجازات عاملان اصلی و آمران این فاجعه، خواسته‌های خود را پیگیری خواهند کرد.

دوم اینکه حتی رسیدگی به پرونده متهمان انتظامی این فاجعه و صدور حکم محکومیت بعضی افراد نیز در عین حال که گام مثبتی بود اما کافی نیست، زیرا در آن پرونده نیز عوامل اصلی مورد تعقیب قرار نگرفته‌اند. رسیدگی به اتهامات دانه‌درشت‌ها در این پرونده نیز بخشی از خواسته‌های شاکیان است که هنوز مورد توجه قرار نگرفته و به همین جهت این پرونده نیز باید در دستور کار قرار داشته باشد.

سوم اینکه برخلاف انتظار افکار عمومی و برخلاف عرف رسیدگی به اتهامات، دادستان سابق تهران که از متهمان اصلی فاجعه کهریزک است و به همین دلیل دستگاه قضائی حکم تعلیق وی را صادر کرده، توسط رئیس‌جمهور به یکی از مسئولیت‌های مهم اجرائی منصوب شده است! این اقدام رئیس‌جمهور در همان زمان مورد اعتراض رسانه‌ها قرار گرفت و در افکار عمومی بازتاب منفی گسترده‌ای داشت ولی مورد اعتنا قرار نگرفت.

این اقدام، آشکارا به منزله صدور حکم تبرئه متهم مورد نظر توسط قوه مجریه است درحالی که وی همچنان از نظر قوه قضائیه متهم محسوب می‌گردد. چنین وقایعی برخلاف مصالح نظام است.

چهارم اینکه ماجرای فاجعه بازداشتگاه کهریزک بهیچوجه از امور اختلافی نیست و هیچکس، اعم از دست اندرکاران قوای سه گانه و فعالان سیاسی از جناح‌های مختلف و عموم مردم، در تخلف بودن آنچه در این بازداشتگاه صورت گرفته و ضرورت رسیدگی به پرونده متهمان و برخورد قاطع با مجرمان این فاجعه تردیدی ندارند. رسیدگی سریع و شفاف به چنین پرونده‌ای علاوه بر آنکه در راضی کردن افکار عمومی نقش مهمی دارد، می‌تواند به تقویت نظام جمهوری اسلامی بیانجامد. یک نظام حکومتی هنگامی قدرتمند خواهد بود که بدون ملاحظات سیاسی و صنفی و گروهی و جناحی به اتهامات رسیدگی کند و با مجرمان قاطعانه برخورد نماید. در نقطه مقابل، بی‌تفاوتی در برابر چنین فجایعی و یا عملکردهای غیرشفاف می‌تواند اعتماد مردم به مسئولان را دچار خدشه نماید و از استحکام نظام بکاهد.

با توجه به اقتضای نکات یاد شده، اکنون همه نگاه‌ها به قوه قضائیه است. انتظار از قوه قضائیه اینست که با اعلام واقعیت‌های مربوط به پرونده فاجعه بازداشتگاه کهریزک، افکار عمومی را از ابهامات پاک سازی نماید و به سؤالهای موجود پاسخ بدهد. واقعیت اینست که اظهارنظر درباره نتایج بررسی‌های انجام شده در خصوص این پرونده از حقوق و وظایف قوه قضائیه است نه خود متهمان یا حتی شاکیان و یا رسانه ها. اگر امروز افراد متهم درباره وضعیت خود اظهارنظر می‌کنند و رسانه‌ها درباره این اظهارنظرها سؤالاتی را مطرح می‌نمایند و خانواده‌های جان باختگان فاجعه نیز همچنان برخواسته‌های خود پافشاری می‌کنند به این دلیل است که قوه قضائیه روشنگری لازم را انجام نداده است.

درحال حاضر، سؤال اصلی افکار عمومی از قوه قضائیه اینست که اصولاً رسیدگی به پرونده متهمان فاجعه بازداشتگاه کهریزک در چه وضعیتی قرار دارد؟

در کنار این سؤال این خواسته نیز در افکار عمومی وجود دارد که قوه قضائیه درباره این پرونده با شفافیت و بدون کمترین ابهام اطلاع رسانی کند تا زمینه‌ای برای شایعات و میدان‌دار شدن این و آن از جمله خود متهمان باقی نماند. طرح این سؤال و این خواسته به معنای حمایت از یکی از طرفین ماجرا نیست، بلکه آنچه مطلوب است اینست که عدالت اجرا شود. قوه قضائیه در نظام جمهوری اسلامی باید مظهر عدالت باشد و این آرمان مقدس هنگامی تحقق خواهد یافت که مسئولان و قضات این دستگاه، عدالت را درباره کسانی که در خود این قوه متهم می‌شوند دقیق‌تر و بی‌ملاحظه‌تر اجرا کنند و اطلاعات مربوط به آن را شفاف‌تر اعلام نمایند. این کار می‌تواند به اعتبار و اقتدار قوه قضائیه کمک کند. مسئولان قوه قضائیه باید بدانند اقتدار و اعتبار این قوه را نمی‌توانند از بیرون این قوه تأمین کنند. اعتبار دستگاه قضاء یک امر ذاتی است، یعنی فقط از درون خود این دستگاه می‌تواند تأمین شود. ماده اصلی و تنها ماده تأمین کننده اقتدار قوه قضائیه عدالت است، چیزی که فقط در دستان قضات و مسئولان قوه قضائیه است.

رسالت:آرامش، هم استراتژی هم تاکتیک

«آرامش، هم استراتژی هم تاکتیک»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم دکتر امیر محبیان است که در آن می‌خوانید؛آرامش گهواره قدرت است. این سخنی است که اندیشمندان از دوران کهن برآن تأکید کرده‌اند، انسان‌های آرام و نیز کشورهایی که ثبات و آرامش بر آنها حکمفرماست؛ نمادی از قدرت را به نمایش می‌گذارند، در مقابل، انسانهای مضطرب و ناآرام و کشورهای پرتنش در اذهان، بی‌قدرتی و ضعف را تصویر می‌کنند. اهمیت آرامش تا حدی است که به‌عنوان نتیجه باور و یادخدا دانسته شده است.‏

ایران برای پیشبرد اهداف کلان راهبردی خود در منطقه ، جهان و شاید برای مردم ما، مهمتر از همه در درون کشور، نیازمند آرامش است. مدیران کشور در محیط آرام باید برنامه‌ها را طراحی و اجراء کنند و مردم نیز در آرامش به ارزیابی اقدامات آنها پرداخته و تفاوت مدیران و طرحهای کارآمد را از ناکارآمد بازشناسند. اهمیت این آرامش تا به حدی است که خطوط امنیت و منافع ملی برآن انطباق یافته است و برهم زنندگان آرامش، معارضان با امنیت و منافع ملی شناخته می‌شوند.‏

اما آرامش چیست؟ و چرا اصولگرایان باید گسترش و تعمیق آن را به مثابه یک راهبرد پی گیرند؟ ‏

‏ ‏‏1.آرامش یک پدیده ذهنی است و از درون به بیرون سرایت می‌کند. آن‌گاه که فرد نتواند مسایل را حل کرده و در برابر امواج تنش‌‌های درونی از پای درآمده و آرامش خویش را از دست دهد، این ناآرامی را به اطرافیان و تمامی محیط انتقال داده و عملاً ذهن او دیگر امکان برنامه‌ریزی و کنترل محیط را به‌صورت خردمندانه از دست می‌دهد. اگر این فرد یک مدیر میانی یا مدیر ارشد باشد، تنش‌های درونی او به جامعه سرایت کرده و همگان را به آسیب خود مبتلا خواهد کرد.‏

‏ ‏‏2.آرامش معادل سکوت نیست، گروهی تصور می‌کنند که فرد آرام همان فرد ساکت است، این تصور نادرست است، چه بسا انسان‌های ساکتی که در درونشان غلغله‌ای از هیجانات و بحران‌های بی‌صدا می‌جوشد و چه انسان های سخن‌گویی که کلامشان پیام‌آور آرامش درونی است. پس معنای جامعه آرام، جامعه‌ای ساکت و بی‌پرسش نیست.‏

‏ ‏‏3.آرامش نتیجه زدایش سموم روانی است. ضمیر ناخودآگاه افراد، گاه مملو از سموم روانی حاصل از میل به قدرت، ترس و طمع است و این افراد در رفتار و کلام خود خواسته یا ناخواسته این سموم را به شنوندگان و مخاطبان خود انتقال می‌دهند؛ سیاستمدارانی که میل به قدرت و طمع به آرزو‌های دور و دراز و از همه مهمتر میل به کنترل همگان اندیشه آنها را مسموم کرده است؛ آفتی برای محیط سیاسی هستند. اینان درون آشفته خود را به جامعه تسری می‌دهند و محیط ذهنی و اجتماعی و سیاسی را آشفته می‌کنند.‏

اینان از رسانه به‌عنوان وسیله انتقال تنش‌های خود به جامعه سود می‌برند و حاصل آن تیترهای جنجالی ولی بی‌محتوا و یا خبرهای اساسا دروغی است که ذهن جامعه را مدتها به خود مشغول می‌کند. این چنین جامعه‌ای هیچگاه نخواهد توانست به اولویت‌های اصلی خود بپردازد.‏

بنابراین شایسته است، اصولگرایان و به‌یژه رسانه‌های آنان علی رغم جذابیت خبری تنش‌ها و جنجال‌ها، منافع ملی را اولویت داده و در مسیر آرامش اجتماعی حرکت کنند.‏
چهره‌های شاخص اصولگرا نیز به‌جای طرح چهره و کلام خود در رسانه‌ها به هر قیمت، شایسته آن است که پیام‌آوران آرامش، عقلانیت و امید آفرینی در جامعه باشند.

متأسفانه گاهی شنیده می‌شود که کسانی براساس تز، بدنامی بهتر از گمنامی است، خواهان طرح خود در رسانه‌ها به هر قیمت هستند؛ بی‌گمان این دیدگاهی دینی و اخلاقی نیست، به‌واقع گمنامی بسیار بهتر از بدنامی است و چه بهتر آن که به مثبت‌اندیشی، عقل‌گرایی و امیدآفرینی شهره و نامدار گردیم تا بداندیشی و عقل ستیزی ویاس آفرینی.‏

قدس: اقتدار ایران در دریا

«اقتدار ایران در دریا»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛حضرت آیةا… خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، صبح دیروز وارد بندر عباس شدند و از منطقه یکم و کارخانه های نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بازدید کردند. ایشان در سخنانی در جمع فرماندهان و نیروهای قرارگاه مقدم نیروی دریایی ارتش و یگانهای نمونه نیروهای مسلح در منطقه، سخنان مبسوطی را ایراد نمودند که به فرازهایی از آن اشاره می شود.

مقام معظم رهبری در فرازی از فرمایشاتشان، دریا را فرصتی بزرگ و راهبردی برای کشورها و ملتها دانستند و تأکید کردند: «منافع و امکانات این دریاها متعلق به ملتهاست.» نقش دریاها در عرصه مناسبات بین المللی از جایگاه قابل اعتنایی برخوردار است و همواره منازعات دولتها بر سر حضور آنها در دریاها بوده است، به نحوی که پهنه آبی خلیج فارس و دریای عمان صحنه رویارویی ابر قدرتها بوده است تا از این منظر قدرت خودشان را در تعاملات جهانی تثبیت کنند.

بنابراین، کشور و دولتی مستقل که بتواند از ساحل آبی خودش صیانت کند و بدون حضور بیگانگان اعمال قدرت نماید، توانسته است از منافع دریا بهره مند گردد. در گذشته این مؤلفه اقتدار ایران به دلیل وجود حکومتهای غیرمستقل و دست نشانده، به عرصه تاخت و تاز بیگانگان تبدیل شده بود و ملت ایران از این نعمت خدادادی نه تنها بی بهره بود، بلکه این موقعیت بستر نفوذ دشمنان را به ایران نیز فراهم کرده بود.

اما اکنون وضعیت به گونه ای دگرگون گردیده که جمهوری اسلامی از طریق این عرصه آبی، اقتدار خودش را به جهانیان نشان می دهد، به نحوی که حضرت آیةا…خامنه ای در این زمینه فرمودند: «ساحل ممتد و طولانی این منطقه، در اختیار دولتی مستقل و ملتی سرافراز و بیدار است که قدرت و اراده ملی خود را می شناسد و با اتکا به خداوند، اراده خود را بر هر قدرت سیاسی و نظامی تحمیل و او را مجبور به عقب نشینی خواهد کرد.» در شرایط فعلی، دشمن بر این واقعیت واقف است که در کنار دیگر مؤلفه های توانمندی جمهوری اسلامی، یکی دیگر از ابزارهای توانمندی ایران، قدرت این کشور در دریاست که تاکنون با توجه به تهدیدهای متعدد قهری؛ بیگانگان همواره با پاسخ کوبنده ایران در عرصه آبها مواجه شده و نقش تأثیرگذار ساحل طولانی خلیج فارس و دریای عمان را به وضوح لمس کرده اند. اظهارات دولتمردان ایران، به منزله برخورداری از مؤلفه های قدرت در دریاست.

اکنون مقطعی جدید از تاریخ ملتها آغاز گردیده و دیگر زمان تحمیل اراده و رابطه امردهی به پایان رسیده است. عصر بیداری ملتها و تمایل به استقلال از قدرتها، سالهاست به برکت انقلاب اسلامی، منطقه و جهان را در بر گرفته است. اگر دولتمردان در عدم همراهی با قدرتهای بیگانه کوتاهی کنند، ملتها با هدایت مسیر استقلال، دولتهای وابسته را به تمکین وادار می کنند و یا مجبور به هزیمت خواهند نمود. موج بیداری اسلامی در ماه های اخیر در جهان اسلام، مؤید این ادعاست. اکنون سیاستهای نخ نمای استکبار و زورگویان از حیز انتفاع ساقط گردیده و کارایی گذشته را برای آنها ندارد.

 ملتها در آغازین سالهای قرن 21 ، به این واقعیت پی برده اند که می توان بدون اتکا به قدرتهای علیا و ادبیات تحمیلی آنها در قرون گذشته، ادامه حیات داد. استقلال و تعیین سرنوشت، از مهمترین آرزوهای ملتهاست که در سالهای اخیر به مطالبه رایج و عمومی تبدیل گردیده است. افکار عمومی در کشورها با هرگونه استبداد داخلی و استعمار خارجی مقابله کرده است. خیزشهای فعلی جهان اسلام، از این منظر قابل توجیه است، به گونه ای که حضرت آیةا…خامنه ای در این زمینه فرمودند: «اگر حتی برخی دولتهای منطقه همچنان تمایل به تبعیت از دستورات قدرتهای مستکبر را داشته باشند، ملتهای منطقه هوشیار و بیدار شده اند.»

مقام معظم رهبری در فراز دیگری از فرمایشهای خود، حضور نظامی بیگانگان در منطقه را موجب ناامنی معرفی می کنند. کشورهای حاشیه خلیج فارس باید بدانند عقد قرارداد و دعوت از بیگانگان به منطقه برای حضور در ترتیبات امنیت کشورهای ساحلی، نمی تواند پیام آور صلح و ثبات باشد. تاریخ ائتلافها و اتحادها در این زمینه، بیانگر این واقعیت است که امنیت خلیج فارس و همسایگان جنوبی ایران با حضور کشورهای پیرامونی قابل حل است و ورود بیگانگان، نه تنها در این زمینه راهگشا نخواهد بود، بلکه ارائه مدلهای غیربومی بر پیچیدگی توافقها خواهد افزود. پهنه آبی خلیج فارس و دریای عمان، عرصه صلح و دوستی بین ایران و همسایگان می تواند باشد و کشورهای بومی قادرند با طرحهای منطقه ای، مناسبات سیاسی، امنیتی و اقتصادی را مدیریت و فرصت حضور از بیگانگان را سلب کنند.

حضرت آیةا…خامنه ای در خصوص رویارویی با دیگران فرمودند: «تا جایی که بتوانیم، از هر رویارویی تصادفی و یا حساب شده نیز پرهیز خواهیم کرد، اما کسانی که پیشرفت خود را با تحکم و زورگویی تأمین می کنند، باید مقابل خودشان یک ملت مقتدر را احساس کنند.» جمهوری اسلامی جنگ طلب نیست و همواره بر همزیستی مسالمت آمیز تأکید کرده است. بر کسی پوشیده نیست، تهران در سالهای گذشته به عنوان مرکز ثقل حل و فصل مناقشات در جهان اسلام مطرح بوده و هست.

ایران بر اساس آموزه های دین مبین اسلام، صلح و ثبات جهانی را توأم با عزت و کرامت انسانها تعقیب می نماید. جهان کنونی، ترکیبی از دوستیها و دشمنیهاست. برخی دولتها که اساس رفتارها و مناسبات بین المللی خود را بر مبنای اصول معرفتی ماتریالیسم تعریف نموده اند، تعقیب منافع را به هر قیمتی در دستور کار قرار داده و رویارویی با ملتها را از منظر منافع ملی دنبال می کنند که نسبتی با اخلاق و انسانیت ندارد.

جمهوری اسلامی بر این باور است که ضمن دعوت ملتها به صلح و آشتی، اگر کشوری علیه جمهوری اسلامی دست به تعرضی بزند، با ملتی مقاوم و مقتدر روبه رو خواهد شد که این تجربه را در دوران دفاع مقدس تحصیل نموده است؛ موضوعی که اعتراف دولتمردان و نخبگان خارجی، بر این ادعا مهر تأیید می زند.

بنابراین، جمهوری اسلامی ضمن طی نمودن قله های پیشرفت و اقتدار در تنگناهای ایجاد شده از سوی بدخواهان و دشمنان، همواره بر دوستی و همسویی با کشورهای منطقه تأکید و به آنها یادآوری می نماید که ترتیبات امنیتی منطقه با حضور دولتهای همسایه، بدون حضور بیگانگان قابل حل است و آنها باید بدانند همسویی با کشورهای فرامنطقه ای، ملتها را از همراهی با دولتها باز خواهد داشت.
 
مردم سالاری:ضرورت فرایند اصلا حات در فضای سیاسی کشور

«ضرورت فرایند اصلا حات در فضای سیاسی کشور»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم آیت قیصر بیگی است که در آن می‌خوانید؛گفتمان اصلا حات می تواند امروز سخن مشترک آن دسته از گروه ها، نیروها وجریان های سیاسی- اجتماعی باشد که ضمن پاسداشت دستاوردهای عظیم انقلا ب و انباشت تجارب ملی، نگران آینده ایران و نظام جمهوری اسلا می درگذار ازدوران حساس و پرمخاطره کنونی اند از این رو اصلا حات گفتمانی است متکی برخواسته های تاریخی و جنبش های اجتماعی و تلا ش های سیاسی که نقطه آغاز و تکوین آن، جامعه مردم سالا ری دینی است. اندیشه اصلا حی، مردم را محق و حکومت را مکلف می داند; مشروعیت حکومت به آن است که حق مردم را ادا کند و اختیارات خود را مقید به قانون بداند; مسوولیت حکومت در برابر مردم و پاسخگو بودن آن نتیجه این ضرورت است.

مطالبات روند اصلا حات در گفتمان اصلا ح طلبی به طور خلا صه می تواند تاکیدی بر آرمان های اساسی انقلا ب یعنی «استقلا ل،آزادی، جمهوری اسلا می» باشد که به طور خلا صه بررسی می شود.

اصلا حات و استقلا ل و تمامیت ارضی ایران: استقلا ل بازتاب خواست تاریخی ملت ایران در رهایی از استبداد و وابستگی به بیگانگان است که نهایتا در قالب سه آرمان به هم پیوسته و هم عرض، یعنی آزادی، استقلا ل و جمهوری اسلا می در خلا ل انقلا ب اسلا می تجلی یافت. استبداد دیرپا در عرصه ملی و استعمار فراگیر در عرصه جهانی، از جمله موانع اساسی در راه شکوفایی و بالندگی توانایی های ایران در همه زمینه ها بوده اند ازاین رو اصلا حات بر مقابله عمیق و همه جانبه با این دو عامل تاکید دارد.

مبنای استقلا ل، نفی سلطه، مبارزه با خود کامگی، تمرکز بر منافع ملی و تکیه بر راهبردهای ملی و برای پیشرفت و توسعه همه جانبه است. آزادی و مردم سالا ری لا زمه استقلا ل، توانمندی اقتصادی، علمی و صنعتی شرط تحقق آن است. زیرا داشتن جامعه برخوردار شرط نیل به استقلا ل است و استقلا ل در عرصه اقتصادی منوط به توان تولید ثروت است.

حفظ تمامیت ارضی ایران که از جمله دستاوردهای بزرگ دوران دفاع مقدس است  و با بهای فداکاری ها و ایثارگری های بی نظیر بهترین فرزندان این سرزمین، نه تنها در عرصه پاسداری از مرزهای آرمانی اسلا م و ایران که در میدان دفاع از مرزهای جغرافیایی این زادوبوم به دست آمده است، همچنان یک اصل مبنایی دراندیشه اصلا حی است.

اصلا حات و آزادی: آزادی موهبتی الهی است که هیچ فرد و نهاد و نیرویی حق سلب آن را از انسان ندارد. حق حاکمیت انسان برسرنوشت و توان اعمال این حق، مصداق مهم و بارز آزادی است و آزادی بیان و اندیشه و اجتماعات و بی هزینه  بودن نقد منصفانه قدرت لا زمه تحقق آن است. آزادی به این معنی مهمترین عامل پیشرفت جامعه و رشد معنوی و مادی آن و برخورداری همه افراد از حرمت و حقوق اساسی است. دراین عرصه حق آزادی مخالف و رقیب اهمیت فوق العاده دارد. وجود تشکل ها، احزاب قانونی و رسانه های آزاد همگانی برای بسط آگاهی و انعکاس نظرات و نیازهای جامعه و دفاع از حقوق و منزلت مردم در نظام جمهوری اسلا می امر گریزناپذیر است.

وظیفه مهم حکومت رفع موانع ساختارهای حقوقی و اجتماعی بر سر راه پیدایش و تداوم کار احزاب و نهادها و گروه ها و تشکل ها و تضمین آزادی های قانونی شهروندان  است. توجه ویژه به آزادی های علمی و فراهمآوردن امکان تضارب آرا و اندیشه ها و ایجاد امنیت و اطمینان خاطر برای اصحاب معرفت و دانش و دانشگاهیان و روشنفکران و هنرمندان که مهمترین سرمایه های معنوی کشورند از جمله اولویت های بینش و روش اصلا حی است.

نظر به آرمانهای اصیل انقلا ب اسلا می می توان دریافت که اعتقاد به حقوق انسانها مستلزم اعتقاد به آزادی اوست. در واقع حقوق انسان مبنای بهره و ری و آزادی او در عرصه های مختلف از جمله عرصه های سیاسی و اجتماعی محسوب می شود. از سویی دیگر لا زمه اعتقاد به اصل توحید و برابری انسانها در برابر خداوند، مساوات انسانها در برخورداری از حقوق و التزام و تعهدشان در احترام به حقوق یکدیگر و ممنوعیت تصرف، نقش و تعدی به حقوق یکدیگر است.

برپایه آنچه یادآور شد، در جامعه مردم سالا ر افراد در سرنوشت آینده زیست اجتماعی و نحوه اداره جامعه به یک اندازه حق دارند و در این امور هیچ کس از حق ویژه و در نتیجه آزادی بیشتر و امکان تصرف گسترده تر برخوردار نیست. حکومت و اعمال قدرت برای اداره جامعه در واقع حقی است که آحاد جامعه به انگیزه تامین آسایش دنیوی و اخروی، امنیت، تحقق اهداف فردی و اجتماعی به فرد یا گروهی تفویض می کند.

اصلا حات و جمهوریت نظام: در عرصه حیات سیاسی، مردم سالا ری کم هزینه ترین و پرفایده ترین شیوه زندگی جمعی است که عرف بشری نیز درباره آن به اجماع رسیده است. اصلا حات، دموکراسی سازگار با دین را برای تحقق آرمانهای تاریخی ملت ایران، یعنی آزادی، استقلا ل و پیشرفت همه جانبه ممکن و ضروری می داند و بر حاکمیت انسان بر سرنوشت خود (چنانکه در قانون اساسی نیز آمده است) اهتمام دارد. اصلا حات حکومت را برآمده از رای آزاد و اراده و رضایت مردم و تحت نظارت آنان می داند و هرگونه دیکتاتوری و تحمل رای و خواست فردی و گروهی را بر خلا ف مشیت الهی و نیز خواست و مصلحت جامعه می بیند.

در این نگاه اقتدار واقعی از قدرت برآمده از مردم و تحت نظارت آنان و مسوول در برابر آنان نشات می گیرد و بر همین اساس براهمیت و محوریت نهادهای محدودکننده قدرت و تشکل های قانونمند واسطه میان قدرت و مردم و در راس آنها مجلس شورای اسلا می تاکید می شود. به این سبب انتخابات آزاد اصل و اساس نظام مردم سالا ری به حساب میآید و برای تحقق آن، آزادی های قانونی از جمله آزادی اندیشه، بیان، اجتماعات و آزادی نقد قدرت متمرکز و مصونیت صاحبان نقد و نظر اهمیت بی بدیل دارد.

اصلا حات و اسلا میت نظام: اصلا حات معتقد به حضور فعال و مثبت دین در حیات اجتماعی است و برجهت گیری روشن و موثر انقلا ب اسلا می که دین را طرفدار بلکه منادی آزادی، دموکراسی، عدالت و حاکمیت انسان بر سرنوشت خود می داند پای می فشارد و جمهوری اسلا می را به عنوان حاصل این انقلا ب و مورد نظر امام (ره) و تصویب مردم، پاس می دارد.

این تفکر، تحجر را آفت بزرگ درون دینی می داند که خود نتیجه دلبستگی به عادتهای فکری و آداب اجتماعی به ارث رسیده از گذشته و حاصل ظاهرپرستی به جای خداپرستی است. خشونت و استبداد رای و تحمل برداشت های تنگ نظرانه به نام دین بر جامعه موجب رشد سکولا ریته و لا ئیسیته در جامعه به خصوص در میان نسل جوان می شود. اصلا حات بر این باور است که جامعه چه در نظر و چه در عمل نیازمند نوآوری و تحول سازگار باشرایط تاریخی و اجتماعی و توسعه دموکراتیک است.

نوآوری و نواندیشی به تناسب زمان با وفاداری به دین و فرهنگ و به خصوص وحی الهی به عنوان منبع ممتاز شناخت حقیقت  و یافتن شیوه  زندگی انسان است. اصلا حات نیز بر طبق  آموزه های دینی  بر تغییر و اصلا ح تمام امور  به وضع بهتر  تاکید دارد.
همچنین اصلا حات انسان را جانشین  خدواند،  ذی حق  و دارای  منزلت و کرامت  می داند که باید مسیر  رشد و کمال  او در عرصه های اجتماعی،  اقتصادی،  فرهنگی و سیاسی  از هر نظر  گشوده شود.  به هیچ   نام و عنوانی نمی توان انسان را تحقیر  کرد و راه را برشایستگی های  فردی واجتماعی  او بست. 

مهمترین  و مخرب ترین  آسیب ها  و آفت ها  در برابر هر  جامعه ای  چه  قدیم و چه  جدید،  تضعیف  یا فروپاشی  بنیان های اخلا قی است. در این مسیر  جامعه و نظام  سیاسی ایران به اعتبار  وجه دینی آن به  طور خاص  در معرض آفت های اخلا قی چون ریا، تظاهر، دروغ و خود مداری نیز هست. به هیچ  بهانه و عنوانی نمی توان مدار نظم اخلا قی جامعه  را در هم ریخت  و به توجیه  بی اخلا قی  و بداخلا قی،  دروغ و فریب،  خشونت و استبداد، ایجاد  رعب و وحشت،  تحقیر و تبعیض، تحجر، تنگ نظری، هرج ومرج و خودداوری نشست.

باید سیاست را  که حول  قدرت شکل می گیرد بر اخلا ق  در عرصه  عمومی متکی کرد.  فراهم کردن  زمینه های لا زم  برای ارتقای سلا مت  اخلا قی جامعه ایرانی از جمله مردم سالارانه کردن حوزه  قدرت و سیاست  و معیار قرار دادن فضایل  انسانی واخلا ق محمدی(ص) در روابط  و مناسبات  فردی و اجتماعی از جمله  مبانی  مهم اصلا حات  به شمار می آید از این رو افرادی  که دلسوز  نظام هستند می بایست اهمیت  روند اصلا حات و نقش  آن در توسعه  و اصلا ح  وضع جامعه را مدنظر  داشته باشند. به طور کلی در عصر  حاضر زنده کردن ارزش های اصیل انقلا ب  و تلا ش  در جهت اصلا ح  روبه  رشد آنها امری  ضروری  به نظر می رسد، از این منظر  جریان اصلا ح طلبی  ضمن این که می تواند ارزش ها  و دستاوردهای انقلا ب  را  حفظ کند و بسط  دهد، راهگشای  بسیاری از مشکلا ت و تنگناهای موجود می شود،  و از طرفی  این رویکرد  اتحاد هر چه  بیشتر نیروهای ارزشی و انقلا بی نظام را سبب می شود  که این امر در راستای  ترقی  و پیشرفت  مملکت  به حساب  می آید.  ارتباط  بین تفکر  اصلا حی  و اصول اساسی  انقلا ب  یک ارتباط  مثبت  و تکمیلی  است. همان طور که مردم  آزادی  می خواهند در عین حال اسلا م،  جمهوریت  و سرافرازی  کشورشان  را می خواهند.

ابتکار:شاه نشینی ترک ها در شطرنج منطقه 

«شاه نشینی ترک ها در شطرنج منطقه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم سیامک کاکایی است که در آن می‌خوانید؛نگرش جدید ترکیه به مساله اسراییل و فلسطین مربوط است به مسایل کلی فلسطین که در چند سال اخیر مطرح بوده است. در یکی دو دهه گذشته به ویژه از سال 1996 به بعد روابط ترکیه و اسراییل وارد دوره جدیدی شد و با گسترش همکاری‌های نظامی و قراردادهای امنیتی میان دو طرف و افزایش مبادلات تجاری همزمان شد. در این دوران این امر همیشه به عنوان نقطه انتقادی از جانب کشورهای همجوار ترکیه و کشورهای عربی در خصوص مواضعی ترکیه نسبت به اسراییل، مطرح بوده که چنین رویکردی به اسراییل را به زیان کشورهای عربی و اسلامی می‌دانستند.

این مساله پیش از جکومت عدالت و توسعه بود، در زمانی که حزب عدالت و توسعه زمامداری حکومت را بدست گرفت به تدریج شاهد چرخش درنگرش‌هایی نسبت به اسراییل بودیم، نه اینکه تغییر عمده ای شاهد باشیم. این تغییر نگرش نیز بیشتر در دولت دوم اردوغان به چشم می‌خورد.اولین بار که مقامات ترکیه و به ویژه شخص آقای اردوغان از واژه تروریسم دولتی اسراییل استفاده کرد و حملات اسراییل به جنین و غزه را محکوم کرد. اردوغان این حملات را یک نمونه از تروریسم دولتی خواند.

همچنین تحولات مربوط به سال‌های 2004 و 2006 از جمله مواردی بود که ترکیه محکوم کرد.از این زمان بود که در واقع زمزمه‌های فاصله میان ترکیه و اسرایل پدید آمد و به یک نقطه‌ای رسید که در اجلاس داووس 2009 (مجمع اقتصادی داووس) که این نشست پس از حملات اسراییل به غزه انجام گرفته بود و تحولات مربوط به غزه نیز بر این اجلاس تاثیر گذاشته بود. در این نشست آقای اردوغان سخنرانی کرده بود که به مجادله لفظی میان اردوغان و شیمون پرز انجامید. همانطور که می‌دانید اردوغان با لحنی تند اسراییل را محکوم کرد که اسراییل در غزه کودکان را می‌کشد و این ترورسیت است.

 در حقیقت این اتفاق در روابط ترکیه و اسراییل مرحله‌ جدیدی بود. به عبارت دیگر این خط شروع تاثیر زیادی بر دیدگاه‌های بعدی مقامات اسراییل بر روابط با ترکیه گذاشت. این اقدام اردوغان سبب شد که چهره اردوغان به ویژه در کشورهای عربی، بین فلسطینی‌ها و غزه کاملا مورد توجه قرار بگیرد. اگر یادمان باشد در آن دوران پرچم ترکیه در این کشورها به احتزاز درآمد و این نشان‌دهنده افزایش اقبال در میان افکارعمومی کشورهای عربی و فلسطین‌ نسبت به ترکیه و اردوغان بود.

باید اضافه کرد که چنین اقبالی سبب شد که اردوغان همان سیاست خود را نسبت به اسراییل حفظ کند. اگرچه مجموعه این شرایط منجر به قطع روابط میان دو کشور نشده است. قرار گرفتن ترکیه در چنین فضایی باعث شد به تصمیم‌گیری در آنکار برای اعزام کشتی به غزه تا محاصره آنجا شکسته شود و مدام مقامات ترکیه از محاصره غزه توسط اسراییلی‌ها انتقاد می‌کردند.

اعزام کشتی مرمره آبی یا آزادی باز هم نقطه‌ای است در روابط ترکیه و اسراییل و آن هم در زمانی به اوج خود رسید که اسراییلی‌ها این کشتی را مورد هدف قرار دادند و نه نفر از خدمه کشتی ترک‌تبار کشته شدند. در اینجا بود که این عبارت وارد ادبیات روزنامه‌ای درارتباط با ترکیه و غزه شد که” ترکیه برای فلسطین خون داده است.» پس از این ماجرا روابط ترکیه و اسراییل وارد دوره سرد و تیره شد. این امر منجر به کشمکش‌های سیاسی و انتقاد‌های آشکار و پنهان نسبت‌ به یکدیگر شد و سردی حاکم بر روابط دو طرف کاملا محسوس بود. به این معنا که حتی رفت‌و‌آمدی میان مقامات سطح پایین نیز میان دو طرف انجام نشد.

از طرف دیگر در رسانه‌های ترکیه دید انتقادی نسبت به ترکیه اوج گرفت و فیلم مشهور به دره گرگ‌ها که ضد‌اسراییلی بود در ترکیه پخش شد و حتی باعث شد در اسراییل سفیر ترکیه فراخوانده شود که معاون وزیر خارجه اسراییل صندلی خود را بالاتر از سفیر ترکیه قرار داد که این امر نوعی بی‌احترامی به دیپلمات ترکیه تلقی شد. تا زمان انتخابات اخیر پارلمان در ترکیه که با پیروزی حزب عدالت و توسعه انجام شد و بازهم این امر خوشایند اسراییل نبود و حتی بسیار دیر این پیروزی را تبریک گفتند.

بنابراین چنین شرایطی و همزمانی این انتخابات با تحولات سوریه و مواضعی که ترکیه نسبت به سوریه و دید انتقادی به بشاراسد، این ذهنیت در محافل سیاسی و رسانه‌ای پیش آمد که شاید ترکیه و اسراییل وارد دوره‌ای در بازبینی روابط خود شدند و یخ‌های حاصل از تنش‌ها به مرور آب می‌شود. در کنار این امر امریکایی‌ها نیز ترکیه را به بهبود روابط با اسراییل تشویق می‌کردند. اما سخنرانی که اردوغان درباره اسراییل کرده و شرایطی را که درباره عادی‌سازی روابط با اسرییل بر آن تاکید داشت (البته درباره عادی‌سازی این برداشت اشتباه نشود چراکه ترکیه هیچ‌گاه روابط خود را با اسراییل، حتی پس از جریان کشتی آزادی، قطع نکرد، بلکه این روابط رو به سری گرایید) و این سه شرط برای عادی‌سازی روابط عبارتند از:

1.عذرخواهی از ترکیه برای حمله به کشتی آزادی
2.پرداخت غرامت
3.رفع محاصره از غزه

در حقیقت این سه شرط نشان داد که در مواضع ترکیه نسبت به اسراییل تغییری ایجاد نشده است. این امر برای اسراییلی‌ها و امریکا خوشایند نبود و با توجه به این امر و سفر اخیر خانم کلینتون به ترکیه، باید گفت که درخواست اصلی اوباما از مقامات ترکیه این است که روابط خود را با اسراییل عادی کنند و این موضوع برای امریکا بسیار مهم است. با توجه به این مساله اخیرا باز دو رویداد دیگر حادث شده که نشان می‌دهد ترکیه به دنبال ایفای نقش اساسی‌تری نسبت به فلسطین است.

1.اردوغان قصد دارد که به غزه سفر کند که این رویداد بسیار مهمی است. حتی در رسانه‌ها گفته شده که اردوغان قصد دارد در ماه رمضان به غزه برود که از تاثیرات معنوی آن نیز بهره ببرد. بنابراین چنین سفری دارای پیام متفاوتی است هم برای فلسطینی‌ها و هم برای اسراییل و همچنین برای سیاست خارجی ترکیه.

2.سفرای فلسطینی‌ها قرار است نشستی را در ترکیه برگزار کنند که با حضور محمود عباس است. این امر نیز پیامی دارد که نشان می‌دهد:

الف) ترکیه خواهان این است که سیاست مستقلی فرای فشارهای امریکا و درخواست اسراییلی‌ها نشان دهد.

ب‌) همچنین ترکیه به این وسیله قصد دارد نشان دهد که نسبت به حقوق مردم فلسطین حساس است و تحولات مربوط به آن را دنبال می‌کند.

ج‌) ترکیه عملا به این وسیله بر این موضوع تمرکز می‌کند که به کشوری پیشتاز در خاورمیانه تبدیل شده است. و این عبارت در محورهای انتخاباتی حزب عدالت و توسعه بود که ترکیه در دوره جدید سعی دارد « تبدیل به کشور رهبر و پیشتاز در منطقه شود»

د‌) ترکیه قصد دارد با ایفای این نقش‌ها مدار اصلی نگاه‌ها را در محیط منطقه به خود جلب کرده و نشان دهد که این کشور نقطه ثقل و یا مرجع رجوعی در منطقه و یا در مورد مساله اسراییل و فلسطین است.

ه‌) ترکیه با این تحرکات دیپلماسی خود عملا قصد دارد که اسراییل را در وضعیتی قرار دهد که ناگزیر از عذرخواهی از ترکیه شود. که این امر برای ترکیه بسیار مهم است.
در نهایت این امر که قرار است در سپتامبر در سازمان ملل بحث دولت فلسطین مطرح شود و این‌که چند سالی است بحث از دولت مستقل فلسطین است، ترکیه قصد دارد نشان دهد که پیش‌قراول پدید آمدن چنین مساله‌ای است و نفوذ خود را در میان افکارعمومی عربی و اسلامی و کشورها به نمایش بگذارد.

از طرف دیگر به اتحادیه اروپا و امریکا نشان دهد که دیپلماسی ترکیه واقعا دگرگون شده است و دارای ظرفیت‌های جدیدی است که تمام عناصر بازیگری مهم منطقه‌ای را دارد. اینگونه هم نیست که قصد داشته باشند که تاکتیکی و یا نمایش قدرت باشد، بلکه به نظر می‌رسد که آنکارا اعتقاد به چنین دیپلماسی دارد.

همین امر نیز عامل اصلی سیاست پیش‌روانه و پیشتاز از سوی ترکیه در منطقه شده است. بنابراین اگر اردوغان به غزه سفر کند و نشست سفرای فلسطینی‌ در ترکیه برگزار شود، کاملا مشخص است که در آینده ترکیه به مداری تبدیل خواهد شد که خود فلسطینی‌ها نیز در ارتباط در بحث اعراب و اسراییل به این مدار توجه خواهند کرد. بر همین اساس این احتمال بسیار زیاد است که ترکیه قصد دارد راه را بگونه‌ای باز کند تا در مذاکرات آینده اعراب و اسراییل حضور پیدا کند. همانطور که می‌دانید مذاکراتی با عنوان نشست چهارجانبه با حضور اتحادیه اروپا، سازمان ملل، امریکا و روسیه مطرح است. با این سیاست شاید نام ترکیه در کنار این اسامی قرار بگیرد.

بنابراین به نظر می‌رسد که دولت جدید اردوغان اهداف راهبردی و بلندمدتی را در ارتباط با فلسطین تدوین و تعریف کرده است و بر اساس این اهداف راهبردی به سمت پیشتازی در خاورمیانه حرکت می‌کند.احتمالا امریکا و اسراییل نیز تا حدودی ناگزیرند که به بخشی از خواست‌های ترکیه توجه کنند و یکی از مهمترین خواست‌ها که در بالا نیز ذکر شد، مساله عذرخواهی اسراییل از ترکیه است.

 درباره عذرخواهی نکردن در اسراییل دیدگاه واحدی هم وجود ندارد، به ویژه آنکه نظامیان خواهان چنین عذرخواهی هستند. اما به طور کلی اگر این اتفاق بیفتد، دارای پیام و پیامد‌های متفاوتی است که یکی از آنها این است که منجر به گسترش روابط میان دو کشور خواهد شد. موضوع مهم دیگر نیز این است که جایگاه ترکیه را نسبت به گذشته در منطقه خاورمیانه افزون‌تر خواهد کرد.

در پایان باید در نتیجه گفت که ترکیه در مسیری در دور سوم حکومت عدالت و توسعه حرکت می‌کند که تبدیل به مرجع کاملی برای کشورهای خاورمیانه شده است و این کشور به دنبال ارائه الگوی سیاسی و حتی ارتباط برقرار کردن با مخالفان در کشورهای مختلف همچون سوریه است. در کنار این مسایل اگر این رویکرد استقرار پیدا کند باید نقش جدیدی را برای ترکیه تعریف کرد که دارای مشخصه‌های نوینی است. همچنین باید اضافه کرد که فعالیت سیاست خارجی ترکیه در خاورمیانه بیش از پیش این عبارت را به ذهن متبادر می‌کند که اردوغان به دنبال سیاست نئوعثمان‌گرایی است.

آفرینش:میدان‌های نفتی و کاهش صادرات ایران

«میدان‌های نفتی و کاهش صادرات ایران»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛«کشور نیجریه در سال جاری میلادی از کشورمان به عنوان دومین صادر کننده بزرگ اوپک جلو زده است و رتبه جهانی ایران را در این زمینه ازآن خود کرده است » عبارت فوق مهمترین نتیجه ای است که می توان از گزارش آماری سالانه جدید اوپک در مورد کشورمان استنتاج کرد .گزارشی که بیانگر آن است که ایران در سال جاری با تولید روزانه 2 میلیون و 248 هزار بشکه نفت از نیجریه با صادرات روزانه 2 میلیون و 464 هزار بشکه عقب افتاده و عملا رتبه همیشگی و دومی خویش را دراوپک از دست داده است.

این در حالی است که کشور مان در چند دهه ی گذشته همواره پس از عربستان به عنوان دومین کشور صادر کننده نفت عضو اوپک مطرح بوده اما اکنون با پایین رفتن در رتبه صادرات نفت عملا از درآمد های نفتی خود کاسته است.

در این بین هر چند گزارش آماری اخیر اوپک بیانگر این نکته است که کشورمان در ظرفیت پالایشگاهی ایران در سال گذشته میلادی (2010) 18 درصد رشد داشته اما کاهش صادرات نفت و همچنین روز افزون کاهش تولید نفت خطراتی است که اکنون صنعت نفت کشورمان را تهدید می‌کند. در این میان از یک سو در مقیاس جهانی ما شاهد آن هستیم که بنا به آمارهای بین المللی بعضی از کشور‌های عضو اوپک از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی و آنگولا، با توجه به سرمایه‌گذاری و همکاری با شرکت‌های خارجی، همواره در حال بالا بردن ظرفیت تولید نفت خام خویش می باشند و از سویی نیز ایران به نگاه برخی از موسسات بین المللی همچون اوپک و آژانس بین‌المللی انرژی و بسیاری دیگر از کارشناسان داخلی وخارجی با خطر کاهش روز افزون تولید و ظرفیت تولید نفت روبه‌رو است و آمارهای چند سال گذشته نیز این خطر را برجسته تر می سازد.

در این بین اکنون باید پرسید که چگونه است که صادرات نیجریه در سال 2010 با 46 درصد رشد روبه رو بوده است اما ما همچنان در زمینه تولید و صادرات نفت با مشکلات بیشماری روبرو هستیم ؟

آنچه مشخص است در واقع با تدوام وضعیت فعلی دراوپک و تدوام رقابت در افزایش ظرفیت و توان تولید در بسیاری از کشور ها و همچنین عملکرد نه چندان مطلوب کشورمان در این حوزه از یک سو باید همچنان شاهد افت تدریجی یا حداکثر ثابت ماندن تولید نفت خام در کشور بوده و از سویی نیز با توجه به افزایش مصرف داخلی کشور شاهد امر دیگری چون کاهش روز افزون صادرات نفت باشیم امری که با توجه به وابستگی اقتصاد کشور به در آمد های حاصل از این محصول می تواند تاثیری همه جانبه بر کشور گذارد.

در این حال باید گفت که مسلم است که برای جلو گیری از کاهش رتبه منطقه‌ای و جهانی تولید و صادرات نفت کشور و عقب ماندن از کشورهایی همچون عراق باید جدا از اقدامات شعاری دست به اقدامات جدی از جمله سرمایه گذاری داخلی و مشارکت بیشتر با کشور های خارجی در این حوزه بود امری که اگر شکل واقعیت به خود نگیرد دور زمانی نخواهد بود که رتبه جهانی تولید وصادرات نفت کشورمان بد وبدتر نیز گردد.

شرق: خودزنی نروژی

« خودزنی نروژی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی شرق به قلم دکتر احمد نقیب‌زاده است که در آن می‌خوانید؛هربرت مارکوزه، جامعه‌شناس انتقادی برجسته آلمانی در دهه 1950 پیش‌بینی کرد که تراکم نیروهای مخرب در جوامع سرمایه‌داری که به دلیل نظام سرکوب به وجود می‌آید، روزی دست به کار تخریب این جوامع از درون خواهد شد. در آن روزگار شاهد مثال این تحلیل آلمان نازی بود که همه سعی داشتند آن را به پرانتزی تشبیه کنند که باز و سپس بسته شد و دیگر هم تکرار نمی‌شود.

اما موج نئونازی‌های اروپا از آغاز دهه 1970 نشان داد که این پرانتز تکرار شدنی است. برخی دولت‌های غربی برای سرپوش نهادن بر نارضایتی‌های گسترده‌ای که در میان اقشار متوسط به پایین وجود دارد، مهارت خاصی دارند. اما وقتی این نارضایتی‌ها از حد خاصی گذشت پنهان کردن آن هم آسان نخواهد بود. چنان که حوادث 11 سپتامبر هم با اهمال یا حتی همکاری نیروهای خودی تحقق یافت.

آنهایی که در میان مشاغل مختلف شاهد تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌های بی‌حساب و کتاب هستند، روزی کاسه صبرشان به پایان می‌رسد.

در سال‌های اخیر نیروهای امنیتی زیادی به دلیل همکاری با تروریست‌ها دستگیر و روانه زندان شده‌اند. آنچه در نروژ گذشت نه به دست بیگانگان صورت گرفت و نه مبارزه‌ای حساب شده بود. از یک سو کار ساده‌ای بود که صدها قربانی گرفت و از سوی دیگر حکایت از مرض مزمنی داشت که زخم چرکیده آن سر باز کرد. حکایت این بیماری همان حکایتی است که در ایتالیا، در فرانسه، در یونان و در اسپانیا هم نشانه‌های آن به وضوح دیده می‌شود.

ده‌ها سال است که سیاستمداران فاسد، قدرت را بین خود دست به دست می‌کنند و وقتی افتضاحات آنها مثل رابطه برلوسکونی با یک دختر نابالغ برملا می‌شود با وقاحت از کنار آن می‌گذرند. آنچه در نروژ گذشت در عین حال حکایت ناکارآمدی سیستم‌هایی است که دیگر پاسخگوی مسایل نیستند. حزبی می‌آید و حزبی می‌رود بدون آنکه چیزی تغییر کند. اگر این بحران در نروژ که مثال و الگوی کشورهای مرفه و مثال بارز سوسیال دموکراسی اروپایی بود، اتفاق بیفتد باید منتظر بود که حوادث وحشتناک‌تری در سایر کشورهای غربی به وقوع بپیوندد. از سوی دیگر این فاجعه حکایت جنون انسان تنها و بی‌پناه عصر جهانی شده هم هست.

 دولت‌ها ضعیف‌تر شده و ابعاد مسایل جهانی بیش از مسایل داخلی تاثیر‌گذار شده است. سیل مهاجران غیرقانونی به کشورهایی که خود در بیکاری غوطه‌ورند و اقتصاد ناسالم آنها در حال فروپاشی است، بومیان را نگران‌تر و آینده را در نظر آنها تاریک‌تر می‌سازد. یک جوان بیکار فکر می‌کند دولتش کار او را به خارجی‌ها داده است. مهاجران و پناهندگان همیشه اولین قربانیان بحران‌های اقتصادی در کشورهای غربی هستند. مثل آنچه در سال‌های 19-1918در آمریکا اتفاق افتاد و هزاران مهاجر بی‌گناه به دست آمریکایی‌های بیکارشده یا ورشکسته به قتل رسیدند.

بد نیست این هشدار را هم به جوانان خواهان مهاجرت به این کشورها بدهیم. در این میان، تایید نروژی بودن این جنایتکار یا جنایتکاران، درد و ژرفای فاجعه را به مراتب عمیق‌تر کرده است، زیرا نشان می‌دهد عامل این فاجعه یک خارجی نبوده است و در واقع، تیر غربی‌ها کمانه کرده و به سینه خود آنها بازگشته است. البته از آن نوع تقاص‌هایی است که ما ایرانی‌ها به آن شدیدا اعتقاد داریم.
      عزیزم بد مکن تا بد نبینی/ درخت بد نکار تا بد نچینی.

دنیای اقتصاد:نگذاریم دیر شود!

«نگذاریم دیر شود!»عنوان سرمقاله‌‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم دکتر علی دادپی است که در آن می‌خوانید؛سرانجام اتحادیه اروپا با پرداخت 109 میلیارد یورو برای نجات اقتصاد ورشکسته یونان موافقت کرد؛ در حالی که امید چندانی به موفقیت دولت یونان برای انجام اصلاحات ساختاری لازم وجود ندارد.

اما نگرانی بازارهای جهانی از سقوط ارزش یورو و آغاز یک دوره رکود اقتصادی دیگر در حالی که اثرات بحران اقتصادی 2008-2007 هنوز پابرجا است، باعث شد تا کشورهای اروپایی در نهایت به نجات یونان بشتابند. طنزآمیز اینجا است که مردم یونان در حالی کمک اتحادیه اروپا را می‌پذیرند که با هرگونه پیش‌شرط این اتحادیه برای تغییر سبک زندگی و ساختار اقتصادیشان به شدت مخالف هستند. تناقض ذاتی اقتصاد اتحادیه اروپا در همین جا است: داشتن یک پول واحد بدون یک سیاست پولی واحد و یک بانک مرکزی واحد.

اما کابوس یورو به پایان نرسیده است. بعد از یونان ناظران با نگرانی تحولات ایتالیا را دنبال می‌کنند. گرچه دولت برلوسکنی با سرعت شگفت‌انگیزی یک برنامه اقتصادی چهار ساله را به تصویب مجلس نمایندگان این کشور رسانده است، اما کارشناسان اعتقاد دارند که این بودجه مشوق اصلاحات ساختاری اقتصاد این کشور نخواهد بود. به عنوان نمونه حتی وزیر اقتصاد این کشور لوایح خصوصی‌سازی این برنامه را ابراز نیت دولت به خصوصی‌سازی دانسته است و نه تصمیم دولت برای خصوصی‌سازی.

 این در حالی است که اقتصاد این کشور به شدت به اصلاحات ساختاری و تغییرات بنیادی احتیاج دارد و بدون خصوصی‌سازی بعید است نرخ رشد اقتصادی ایتالیا افزایش پیدا کند. اما مانند یونان هم ساختار اداری و گروه‌های ذی‌نفع اجتماعی در برابر چنین تغییراتی مقاومت خواهند کرد. این مقاومت باعث کندی روند این اصلاحات و توقف اصلاحات در بخش‌هایی از اقتصاد خواهد شد. شاید بروز یک بحران باعث شود تا این گروه‌های اجتماعی از مقاومت در برابر این اصلاحات دست بردارند؛ اما آن موقع بسیار دیر خواهد بود.

این تحولات باید زنگ خطر را برای سیاست‌گذاران و دست‌اندرکاران اقتصادی کشورمان به صدا درآورده باشند. تنها یک نگاه گذرا و سطحی به بخش‌هایی مانند بانکداری، بیمه و خدمات آشکارکننده این واقعیت است که در اقتصاد ما نه بازاری برای مبادله ریسک وجود دارد و نه مکانیسمی ‌برای کاهش هزینه‌های این بنگاه‌ها.

 این بخش‌ها تاکنون به مدد بهره‌برداری از بودجه عمومی ‌و درآمدهای نفتی توانسته‌اند به عملیات خود ادامه بدهند و در نتیجه انگیزه کمی ‌برای اصلاح ساختار خود و روند تصمیم‌گیری‌هایشان داشته‌اند. شاید جالب باشد که بدانیم در اقتصاد کشور ما با وجود آنکه وام‌های بانکی همیشه نقش مهمی‌ در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی خانواده‌های ایرانی و بنگاه‌های اقتصادی کشور داشته‌اند، چیزی به عنوان سیستم سنجش ریسک مشتریان وجود ندارد.

بسیاری باور دارند که اجرای طرح هدفمند‌سازی یارانه‌ها باعث گزارش مثبت صندوق بین‌المللی پول درباره اقتصاد ایران در ماه گذشته شده است. با این حال نباید فراموش کرد که اجرای این طرح تنها یک گام در اصلاح ساختار اقتصادی کشور بوده است و برای موفقیت گام‌های دیگری هم لازم است. تحولات اقتصادی کشورهایی مانند یونان و ایتالیا یادآور این نکته هستند که برای اصلاح ساختار اقتصادی کشور نباید منتظر بحران‌هایی ماند که بقای گروه‌های مختلف اجتماعی را به چالش خواهند کشید و به اینرسی دستگاه اداری و دیوانسالاری مقاومت سیاسی گروه‌های اجتماعی هم خواهد افزود. سوال اینجا است که آیا برای اجرای سیاست‌های مکمل طرح هدفمندسازی یارانه‌ها زمان کافی داریم؟

جهان صنعت:دهک‌بندی خانوار در راه است

«دهک‌بندی خانوار در راه است»عنواتن سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم الهه بیگی است که در آن می‌خوانید؛ خبرهای جدیدی از هدفمندی یارانه‌ها در راه است. گویا قرار است دیگر به همه یکسان یارانه نقدی ندهند.

طبق گفته‌های اخیر دبیر ستاد هدفمندی یارانه‌ها کار مطالعاتی دولت برای شناسایی خانوارهای پردرآمد و حذف آنان از چرخه پرداخت یارانه نقدی در حال انجام است.
فرزین می‌گوید: کمیسیون تحول اقتصادی مجلس این مطالبه را از ما دارد و سوال می‌کند که دولت کی می‌خواهد این حکم قانون را اجرایی کند.

گفتنی است، در ماده «7» قانون هدفمندی آمده است پرداخت یارانه به خانوارها باید متناسب با درآمد آنان انجام شود. علاوه بر این رییس مجلس شورای اسلامی هم گفته بود که مجلس هرگز فکر نمی‌کرد یارانه‌های نقدی به شیوه جاری پرداخت شود.

البته اشاره رییس مجلس به بخش تولید است؛ جایی که بسیاری از کارشناسان و فعالان اقتصادی مدت‌هاست از بروز بحران در آن سخن می‌گویند. اما پیش از این بحث‌ها مجلسی‌ها پیش‌بینی کرده بودند که در سال‌جاری رقم بالایی در حد 10 هزار میلیارد تومان کسری بودجه ناشی از درآمد هدفمندی یارانه‌ها اتفاق خواهد افتاد.

در قانون بودجه سال 1390 درآمد حاصل از هدفمند کردن یارانه‌ها 54 هزار میلیارد تومان منظور شده ولی یارانه نقدی که دولت به خانوارها می‌پردازد بسیار بیشتر از درآمدی است که از محل هدفمندسازی یارانه‌ها نصیب دولت می‌شود.

کارشناسان معتقدند که سال گذشته نیز دولت دو برابر میزان درآمد حاصل از افزایش قیمت کالاهای یارانه‌ای را به خانوارها به عنوان یارانه نقدی پرداخت کرد در حالی که دولت با توجه به درآمد حاصل از هدفمندسازی یارانه‌ها حداکثر می‌توانست 25 هزار تومان به هر نفر در ماه بپردازد.

به هر سو به نظر می‌رسد دولت به دلیل اینکه با کسری مواجه نشود مجبور است اقدام به دهک‌بندی کند.این همان مساله‌ای است که از روز اول مطرح بود و پس از اعتراض نمایندگان به دلیل اشتباهات انجام شده، لغو اعلام شد.اما حال که مجددا خبر آن انعکاس یافته به نظر می‌رسد در صورتی که دولتی‌ها پشیمان نشوند، جمعی از دریافت‌کنندگان یارانه دیگر نیازی نیست در صف جلو بانک‌ها منتظر بایستند. علاوه بر این از این پس باید منتظرخبرهای جدیدتر هم باشیم که شاید چندان خوشایند نباشد.

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

1  ×  10  =