ناگفتههایی از لوزان به روایت نیویورکتایمز
مذاکرات لوزان یکی از صدها مباحثه انجامشده میان مقامات ایران و آمریکا بود؛ مقاماتی که یکی از سختترین مذاکرات مربوط به توافقنامههای کنترل تسلیحاتی تاریخ را پشت سر گذاشتند. اما مسئله اینجاست که چطور دو کشوری که تا این اندازه به هم بیاعتماد هستند توانستند دستیابی به یک توافق را مدیریت کنند.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک،«فرارو» به نقل از نیویورک تایمز ادامه داد: پس از دو سال دیپلماسی محرمانه، افزایش تدریجی تعاملات، هشت روز مذاکرات متوالی و چندین شب بیدار ماندن و مذاکره کردن در لوزان سوئیس – آنقدر فشرده که مقامات در زمان صرف صبحانه مانند کسانی بودند که از یک پرواز 20 ساعته آمدهاند – توافقی که روز پنجشنبه نهایی شد، مملو از شرط و ماده بود.
این توافق محدودیتهای جدی را بر فعالیتهای هستهای ایران اعمال میکند و از نظر تئوریک بازه زمانی برای تولید تسلیحات هستهای را به یک سال میرساند. هر دو طرف سازش قابل توجهی از خود نشان دادند. این توافق برای آمریکا بدین معنی است که یک ایران مجهز به زیرساختهای محدود هستهای را پذیرفته است. برای ایران نیز این توافق به معنی پذیرش محدودیتهای شدید بر تاسیسات هستهای و تعهد به آنچه اوباما سرزدهترین رژیم بازرسیهای تاریخ دانسته، خواهد بود.
هرگاه که وندی شرمن، مذاکرهکننده ارشد آمریکایی در هتل رفت و آمد میکرد، یک وایتبرد نیز با خود حمل میکرد که مقامات ایرانی یا آمریکایی درک خود از مسائل را گاه به انگلیسی و گاه به فارسی روی آن نوشته بودند.
این وایتبرد نقش دیپلماتیک مهمی داشت و به دو طرف اجازه میداد پیشنهادات خود را بدون آنکه روی کاغذ آورده شود، مطرح کنند. به گفته چندین تن از مقامات آمریکایی که برای تنظیم این مقاله با آنها گفتوگو شد، این مسئله به ایران اجازه میداد بدون ارسال یک سند به تهران برای بازبینی که ممکن بود از سوی تندروها لطمه بخورد، مذاکره کند.
یکی از مقامات کاخ سفید در اینباره گفت: «این ایده یک راه حل با فناوری بسیار پایین بود.» (اما مشکلات خود را هم داشت. یکی از مقامات آمریکا با ماژیک معمولی روی وایتبرد نوشت و بعد به سختی توانست ارقام محرمانه طبقهبندیشده را پاک کند.)
و این شرایط بسیار متفاوت از سال نخست ریاست جمهوری اوباما بود که به گفته یکی از مشاوران ارشد وی، مسئله ایران بیش از هر موضوع دیگری در «اتاق وضعیت» آمریکا مورد بحث قرار میگرفت. اوباما در پایان سال نخست به نتایج مهمی رسید. اینکه اگر ایران به بمب دست پیدا کند، «مهار» کلاسیک کارساز نخواهد بود. کشورهای عرب سنی، از جمله عربستان نیز تلاش خواهند کرد که اقدامی مشابه صورت دهند. ضمن اینکه استراتژی دولت بوش مبنی بر توقف مذاکرات تا زمان توقف چرخش تمام سانتریفیوژها نیز به نظر بیهوده بود. ایران در سال 2003 تنها صدها سانتریفیوژ فعال داشت، این تعداد در زمان روی کار آمدن اوباما به هزاران سانتریفیوژ رسیده بود و حال بالغ بر 19 هزار دستگاه بود.
تاکید بر برچیدن کامل برنامه هستهای ایران نیز کارساز نبود. این مسئله تنها باعث نابودی مذاکرات پیش از آغاز آن میشد. آمریکا امیدوار بود که با اعمال تحریمهای اقتصادی ایران شرایط غرب را بپذیرد. با گذر زمان اما بلندپروازیهای اهداف دولت اوباما تقلیل یافت.
اوباما عمیقا بحث مصالحه فنی تا مشکلات سیاسی را بررسی میکرد. وی خلاصه سه پیشنهاد متفاوت در مورد چگونگی تبدیل راکتور آب سنگین اراک را به صورتی که این راکتور فعال بماند اما پلوتونیوم لازم برای ساخت بمب را تولید نکند، مطالعه کرده بود. اما با نزدیک شدن ضربالاجلها و گذر از آنها، دولت آمریکا مجبور بود که سازش بیشتری داشته باشد. برای مثال، به جای اعمال محدودیتهای سختگیرانه در طول یک توافق 15 ساله، مذاکره در مورد اعمال سختگیرانهترین محدودیتها در یک بازه زمانی حداقل 10 ساله را آغاز کرد.
یک ماه پیش زمانی که جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا آماده بازگشت به مذاکرات لوزان میشد، فرانسویها با صراحت پرسیده بودند که آیا وی و تیمش آنقدر روی این توافق سرمایهگذاری کردهاند که ممکن است برای عدم عبور از ضربالاجل پایان مارس، دست به سازشهای غیرعاقلانهای بزنند یا خیر.
یکی از مشاوران کری در پاسخ به منتقدان گفت: «شما اینگونه مسائل را میشنوید و دلتان میخواهد بگویید چرا شما ماهها پای میز مذاکره نمینشینید تا ببینیم آیا میتوانید بهتر عمل کنید؟»
شرمن به عنوان یکی از منظمترین دیپلماتها همچنان وایتبردهای خود را به دنبال داشت و این مسئله در تضاد با اتاقهای لوکس محل مذاکرات در بوریواژ بود. اما در روند مذاکرات، به نظر میرسید هر مسئلهای که حل میشود، دو مشکل دیگر جایگزینش میشوند.
کری به وضوح حس میکرد که در قفس است. او سه بار به دوچرخهسواری رفت (دو بار مجبور شد برگردد تا به تلفن رئیسجمهور پاسخ دهد). او برای خوردن اسنک، خیابانی را در پیش گرفت و نهایتا در کافهای دیده شد؛ در حالی که در جشن تولد چند خبرنگار آمریکایی شرکت کرده بود. در داخل اتاقهای مذاکره، دستگاه اسپرسو مدام روشن بود چراکه ایرانیان و آمریکاییها سعی میکردند بیدار بمانند.
اما زمانیکه ضرب الاجل 31 مارس رسید، ترک میز مذاکره گزینه درستی نبود. یکی از مقامات ارشد آمریکایی گفت: «مسئله، شکلگیری این گردهمایی بود. حال شما میتوانید توافق را ببینید و مفاد آن را میدانید اما کنار هم قرار دادن آن، مسئله دیگری است.»
ایرانیها میدانستند این ضربالاجل برای کری – که نیاز داشت به کنگره نشان دهد پیشرفتهایی صورت گرفته – اهمیت زیادی دارد اما برای طرف ایرانی اینطور نبود. کری اما همچنان به برنامه زمانی بازگشت خود پایبند بود؛ شاید به عنوان یک تاکتیک برای فشار. در واقع تیم وی چمدانها را برای بارگیری در هواپیما سه بار بستند چراکه حس میکردند زمان بازگشت نزدیک شده است.
این در حالی بود که پس از یک دور شببیداری و مذاکره در روز چهارشنبه، زمانی که از همتای ایرانی وی محمدجواد ظریف سوال شد که چقدر خوابیده است، او گفت: «دو ساعت و من خوششانسشان بودم.»
تبادلات پایانی سخت بود. زمانی که طرف ایرانی تاکید داشت که بخشی از سانتریفیوژهای فوردو را نگه دارد و اوباما پس از آنکه ارنست مونیز، وزیر انرژی آمریکا اطمینان داد که این تاسیسات هیچ تهدیدی نخواهد داشت، این امتیازدهی را پذیرفت.
در مورد راکتور آب سنگین اراک که قرار شد بازطراحی شود نیز راهحل مسئله به همین شکل به دست آمد. به گفته یکی از مقامات ارشد آمریکایی، مونیز گفت که این راکتور، پلوتونیم در سطحی که برای تولید سلاح استفاده میشود تولید نخواهد کرد و اگر ایران بخواهد تقلب کند، همان موقع قابل کشف است.
مسئله پیچیده دیگر این بود که طرف ایرانی نمیخواست فهرست کامل موارد مورد توافق منتشر شود. بنابراین توافق شد که هر طرف موارد خود را منتشر کند؛ البته تا جایی که این موارد به طور مستقیم در تناقض با هم نباشند. اما دو سندی که از اتاق مذاکرات خارج شد، تفاوتهایی داشت. در شرایطی که کری روز پنجشنبه پشت میکروفن از اعمال تمام محدودیتها بر ایران صحبت کرد، ظریف روایت متفاوتی داشت: «ما به غنیسازی ادامه میدهیم، ما به تحقیق و توسعه ادامه میدهیم، راکتور آب سنگین اراک بهروزرسانی میشود و تاسیسات فوردو همچنان باز میماند.»
منبع:ایسنا