وارونگی نظام ارزشی در حرفه و کسب و کار

وقتی اشتباه در یک جامعه کم‌اهمیت شمرده می‌شود این فرایند کژ در عرصه اجتماعی و اقتصادی نتایج ویران‌کننده اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی را در پی خواهد داشت.

روایتی از پیامبر(ص) وجود دارد مبنی بر اینکه وقتی گناهان کوچک را کم‌اهمیت بشماریم به‌مرور جمع شده و به تل انبوهی از گناه تبدیل خواهند شد.

حال این روایت را از زوایه دیگری نگاه کنیم؛ وقتی اشتباه در یک جامعه کم‌اهمیت شمرده می‌شود این فرایند کژ در عرصه اجتماعی و اقتصادی نتایج ویران‌کننده اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی را در پی خواهد داشت.

وقتی افراد یک جامعه در سطوح مختلف اشتباهات کوچک را کم‌اهمیت بشمارند این مساله به انبوهی از اشتباهات کوچک در عرصه‌های مختلف تبدیل می‌شود اما فاجعه زمانی تشدید می‌شود که به‌مرور، اشتباهات بزرگ هم کوچک و کم‌اهمیت شمرده می‌شود و در چنین زمانی باید منتظر انحطاط اخلاق و اقتصاد و نهایتاً جامعه باشیم.

1- چیزی که کمتر بدان توجه می‌شود آن است که فرایند کوچک دیدن، بدین معنا نیست که ارزش واقعی اشتباه پایین است بلکه منشا قضاوت، یا به تعبیر دیگر و از زاویه دید خاطی، این اشتباه، کوچک و کم‌اهمیت است. در نتیجه چنین روندی، یک نمودار شکل می‌گیرد که در بستر زمان و مکان اشتباهات و خطاها به مرور بزرگ‌تر و مخرب‌تر می‌شوند درحالی‌که خاطی همچنان اشتباهاتش را کوچک می‌شمرد. برای مثال اگر زمانی بر گرفتن یک هدیه غیرنقدی کوچک چشم فرو می‌بست بعد از چند سال همان هدیه ناقابل تبدیل به کیف پول انگلیسی می‌شود و خاطی با توسل به توجیهات مختلف، همچنان خطای خود را کم‌اهمیت می‌شمرد. حال چنین فرایندی در کل جامعه وقتی به «روند» تبدیل شود طبعاً حدس زدن نتیجه چندان سخت نیست.

 2- هم‌اکنون در بسیاری از بخش‌های اقتصادی و غیراقتصادی جامعه، کم‌اهمیت شمردن اشتباه به یک رویه تبدیل شده است. حاصل چنین روندی وجود انبوهی از طرح‌های به سرانجام نرسیده و کژرفتاری‌های مدیریتی و اقتصادی و اجتماعی در جامعه است. این درحالی‌است که کسی مسئولیت هزینه‌های مختلف مالی و اجتماعی این طرح‌ها را بر عهده نمی‌گیرد. 3- تخلف‌های متعددی در جامعه دیده می‌شود اما کمتر کسی بر اهمیت این انبوه کژرفتاری‌ها و کژمَنِشی‌ها اهمیت قائل است. از سوی دیگر جامعه نیز نسبت به انبوه خطاها حساسیت خاصی نشان نمی‌دهد. در تحلیل جامعه‌شناختی چنین روندی، عوامل مختلف را می‌توان برشمرد اما سوال اصلی این است که چرا شاخک‌های اجتماع، دیگر نسبت به اتفاقات تلخ و شیرین واکنشی نشان نمی‌دهد؟ گویی بر کژی رضایت داده‌اند.

 4- برخی اصطلاحات در جامعه گرچه چیپ هستند اما در خود، واقعیت‌های تلخی را حمل می‌کنند: «فلانی جزو گروه فلان شخص است»، «با آمار سعی کنید مساله را حل‌وفصل کنید»، «همه می‌خورند ما چرا نخوریم»، «کی کار درست انجام می‌ده که ما انجام بدیم»، «اینم یکی مثل شانا و شادا و. . . »، «زیاد‌‌گیر نده خطرنامه» و بسیاری از این‌گونه عبارت‌ها که همه نشانه‌هایی از این مساله است که افراد جامعه هم اشتباه و هم احتمال بروز اشتباه را کم‌اهمیت می‌شمرند و حتی حاضر نیستند به این مساله فکر کنند که حاصل چنین نگاهی در سطح کلان، به انحطاط کلی جامعه منتهی می‌شود.

 5- شاید «وجود پول‌های بدون زحمت» باعث شده تا برخی تصمیم‌گیرندگان ریسک‌های فعالیت‌های خود را چندان بااهمیت نشمارند و جامعه نیز به دلیل تکرار، اشتباهات را کم‌اهمیت شمرده و به‌راحتی از کنار آنها می‌گذرد. وزیر اقتصاد به‌راحتی مدیرعامل عوض می‌کند. مدیرعامل که عوض شد و با تغییرات مدیران زیردست، جریان کسب‌وکار بانک و سازمان عوض می‌شود و در چنین وضعیتی قاعده هرم سازمان دچار چالش، سردرگمی و بی‌انگیزگی می‌شوند. در یک بانک بی‌انگیزه چگونه می‌توان انتظار برنامه‌ریزی بلندمدت داشت و از انضباط حرف زد و به بهبود و آینده امیدوار بود. برخی نتایج نتیجه چنین «کلان‌روندی» چه خواهد شد: الف) قبح اشتباه و تخلف از بین می‌رود. بداخلاقی به ارزش اجتماعی تبدیل شده و اخلاق حرفه‌ای و سلامت نفس به مرور جای خود را به کج‌اندیشی حرفه‌ای می‌دهد. استفاده ابزاری از قانون، جای احترام و تبعیت از قانون و مقررات را می‌گیرد. ب) افراد جامعه همواره مترصد فرصت‌های ناسالم هستند و لذا تولید فرصت سالم کم اتفاق می‌افتد. ج) تولید، ضد ارزش تلقی شده و فاقد سودآوری خواهد شد. د(ارزش‌های واقعی وارونه شده و عباراتی چون زرنگی و سوءاستفاده به ارزش تبدیل می‌شود. به تعبیر دیگر، نظام ارزشی جامعه دچار تغییرات بنیادین شده و به سمت کج‌مَنِشی و وارونگی ارزش‌های اخلاقی سوق پیدا می‌کند؛ و نهایتاً جامعه دچار وارونگی نظام ارزشی خواهد شد. ه) یکی از نتایج وارونگی نظام ارزشی در جامعه آن می‌شود که کسی که به هدف خدمت به بخش دولتی وارد می‌شود «ثروت‌اندوز» شده و بخش خصوصی که هدفش کسب سود و ثروت است به ریزخوار دولت تبدیل می‌شود.

6- وقتی در جامعه به این نقطه رسیدیم که وارونگی نظام ارزشی بر جامعه استیلا پیدا کند، نسل جوان ما دچار دوگانگی بنیادینی خواهد شد اما در نهایت فرهنگ غالب را خواهد‌پذیرفت. درعین‌حال کسانی که نظام ارزشی جدید را نپذیرند طبعاً از سیستم حذف شده و منزوی خواهند شد و بر همین اساس جامعه به مرور شاهد فرایند انزوا و مهاجرت نخبگان مستقل خواهد شد. هوش کلی جامعه نزول کرده و «چالش هوش متوسط» به یکی از معضلات مهم جامعه بدل می‌شود.

 7- اما چه باید کرد؟ انتخاب با نخبگان جامعه است؛ نخبگان اگر خدمت در عرصه دولتی را انتخاب می‌کنند قاعدتا معنویت اعتبار و محبوبیت اجتماعی جذاب است و بدیهی است برای آن گروه از نخبگان جامعه که ثروت جذابیت دارد باید در مسیر فعالیت‌های اقتصادی گام بردارند. به تعبیر دیگر اگر یک جامعه سالم می‌خواهیم نخبگان جامعه ما باید از ابتدا بدانند که چه چیز برایشان جذاب است. اگر واقعا به خدمت باور دارند به عرصه کار در دولت همت گمارند. نمی‌توان حضور در عرصه دولتی را به هدف کسب ثروت انتخاب کرد. به تعبیر دیگر نمی‌توان چراغ راهنمای راست را زد و سپس چرخید به سمت چپ. در چنین جامعه‌ای طبعاً دچار وارونگی ارزش‌ها خواهیم شد.

8- اما سوال اینجاست که چگونه از وارونگی نظام ارزشی در یک جامعه پیشگیری کنیم؟ ازآنجاکه وارونگی نظام ارزشی طی پروسه زمانی دست‌کم چند دهه به وجود می‌آید طبعا بازگشت به نظام ارزشی اخلاق‌مدار در کوتاه‌مدت مقدور نیست. در عین حال گام‌های شروع مشخص است؛ زمینه‌سازی برای اینکه نخبگان مستقل بازگردند و «رفتار اخلاقی» به باور جامعه تبدیل شود، و این مساله جز از طریق نهاد‌سازی با محوریت توسعه رقابت سالم در ساختار اقتصاد جامعه ممکن نیست. احترام به کسب ثروت و واگذاری آن به بخش خصوصی زیر چتر رقابت سالم، زمینه‌سازی برای توسعه نهادهای صنفی، استقلال قوا و تقویت رکن چهارم دموکراسی یعنی مطبوعات، چهار عاملی هستند که مقدمه این فرایند تلقی می‌شوند.

 9- اما نهادسازی صحیح با محوریت توسعه فرهنگ رقابت سالم با توسعه نهادهایی که گسترش رقابت سالم در جامعه را تضمین می‌کنند ممکن می‌شود. کاهش تصدی‌گری دولت و گسترش بخش خصوصی درعین‌حال فرایند نظارت همراه با «خود نظارتی» در جامعه باید گسترش یابد. کوچک کردن دولت و توسعه بخش خصوصی در کنار توسعه نهادهای صنفی قاعدتاً باید در اولویت قرار گیرد.

 10- شاید باید دولت لایحه‌ای به مجلس بفرستد که هیچ نهاد دولتی حق راه‌اندازی سایت خبری ندارد چون زمینه ممانعت از ایجاد شفافیت را به‌وجود می‌آورد. اگر رسانه‌ها به‌عنوان ناظر بر نهاد‌های مختلف در جامعه رکن چهارم دموکراسی هستند دولت نمی‌تواند با ایجاد رسانه،‌مانعی در مسیر نظارت بر خود را فراهم آورد.

 11- اقدامات بانک مرکزی زمانی متوقف می‌شود که خود طرح در عمل اثبات شود که کارایی ندارد وگرنه هیچ‌وقت مدیران بانک مرکزی با انتقاداتی که از بیرون بیان می‌شود تصمیمات خود را تغییر نداده‌اند. این غرور کاذب تنها ریشه در یک مساله دارد؛ مدیران ایده‌های خود را بی‌نقص می‌پندارند و ریسک‌های فعالیت برای تصمیم‌گیران کم‌اهمیت است. از نظر آنان، یک طرح یا موفق می‌شود یا نمی‌شود. اگر موفق شد که در بوق و کرنا می‌شود و اگر ناموفق بود مشمول زمان شده و در خاطرات گم می‌شود و همچنین به‌راحتی می‌توان قصورها را به گردن دیگران انداخت.

 12- انتخاب با ماست؛ یا اسارت در روزمرگی را‌پذیرفته‌ایم و کلان‌روندِ «کم‌اهمیت شمردن اشتباهات و ریسک‌ها» جامعه و اقتصاد ما را به سمت قهقرا می‌برد یا اینکه به‌اندازه سهم خودمان مقاومت می‌کنیم و با عزم جزم، در مسیر ایجاد یک جامعه سالم گام برداریم.

منبع: ماهنامه بانکداری آینده، شماره 12 و 13 مرداد و شهریور 1395-

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

91  ⁄    =  13