همهچیز زیر سر «ترامپ» نیست
بخش اول گفتگوی اختصاصی با سیدکمال سیدعلی مدیرعامل صندوق ضمانت صادرات ایران;
تا زمانیکه در خواسته و نیازهای صحیح آگاهی وجود نداشته باشد نمیتوان سیاست امروز را براساس زورگویی و قدرتی که آمریکا دارد تبیین کرد / ابزارهایِ پرداختِ دیگری مانند اعتبار اسنادی، ضمانتنامه و شرایط قوی در اروپا مطرح هستند، اما وظیفة ذاتی مؤسسات بیمهاعتباری در ایران گسترش صادرات است نه سودآوری / یکسانسازی زمانی اتفاق خواهد افتاد که افراد با قراردادن ریال روی کانتر بانکها بتوانند ارز خریداری کنند.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، حتی با وجود احتمالاتی که در رابطه با افزایش نرخ ارز وجود داشت، کمتر کسی گمان میکرد یکباره چنین هجمهای در بازار اتفاق افتد؛ در شرایطی که دولت، بازار و جایگاه نرخ ارز به عنوان مهمترین مسائل در عرصه سیاستگذاری اقتصادی شمرده میشوند. تمایل به ایجاد ترکیب خردمندانه و بهبود در فضای توسعه اقتصادی، سبب نمایان شدن تفاوت تفکر میان دمکراتها و جمهوریخواهان آمریکا شده است. در همین راستا گفتوگوی جناب آقای سیدکمال سیدعلی پیشکسوت محترم حوزه بانکی را میخوانید، به باور ایشان در بستر مقابله با افزایش احتمالی تحریمها بهتر است کمربندها را محکمتر بسته و عزم خود را بیشتر از گذشته جزم کنیم. بانکداری آینده شما را به خواندن این گفتوگو دعوت میکند:
*مبنای این گفتوگو نگاه بر پیشبینی آینده و سناریوهای پیشرو بنا نهاده شده است و این که در این مسیر نیازمند جامعهشناسی رفتار مشتریان و واکنش بازار هستیم، نظر شما در این رابطه چیست؟
اقداماتی که بانک مرکزی در رابطه با نرخ ارز انجام داد در راستای کاهش التهاب و هیجان بازار بود، زیرا بنا بر اصول موجود در دنیا طی اتفاقی غیرمترقبه نرخ ارز در یک روز 500 تومان بالا رفت، به همین دلیل، واکنشهای غیرمترقبهای پدید آمد. بهعنوان مثال اگر یکباره در بورس قیمت سهام 20درصد کاهش یا افزایش پیدا کند، دولت ناچار به ورود و انجام اقدامات موثر است. ورود دولت به بازار و پیشگیری برخی اقدامات در رابطه با ارز، منجر به اعلام نرخ 4200تومانی شد. متعاقب این ماجرا رفتار آمریكا در خروج از برجام مطرح بود که طبیعتا نمیتوان این دو موضوع را جدا از یکدیگر دانست؛ امروز بدون در نظر گرفتن خروج ترامپ و آمریکا از برجام پرداختن به نحوه توزیع ارز و یکسانسازی نرخ امکانپذیر نیست، بههرترتیب باید مشخص شود که با افزایش تحریمها و مشکلات آتی روبهرو خواهیم بود یا خیر. به تبع این موضوع دولت و بانک مرکزی باید نسبت به سناریوهای مختلفِ مدنظرشان ملاحظات بیشتری انجام دهند. یکسانسازی زمانی اتفاق خواهد افتاد که افراد با قراردادن ریال روی کانتر بانکها بتوانند ارز خریداری کنند، اما اکنون چنین اتفاقی نمیافتد و دقیقا به همین علت دولت ناچار به اصلاح تصمیمات اخذ شده است.
*با توجه به اینکه در حال حاضر در دوران بحران به سر میبریم، آیا میتوان تقسیمبندیای مبنی بر دوران «بحران و غیربحران» انجام داد؟
بله، موضوع تحریم و فشاری که در آینده ایجاد میکند باید در تصمیمگیریها اعمال شود، موضوع مشخص آن است که در دوره بحران باید کمربندها را محکمتر ببندیم.
* «باید کمربندها را محکمتر ببندیم» بدین معنی است که در دوران بحران چه اقدامات کارآمدتری را میتوان پیش گرفت؟
یک زمان هست که تجارت خارجی، سرمایهگذاری و بازرگانی خارجی تحت تاثیر تحریم قرار میگیرد، اما در رابطه با ارز، باید دید با افزایش تحریم و فشارها، بانک مرکزی و دولت چه الزاماتی را در نظر میگیرند.
بستن کمربندها دقیقا به منزله مدیریت منابع همسان با مدیریت مصارف ارزیست؛ به این معنا که ارزهای وارد شده در حوزههای توریسم، درمان، هتل و سفارتخانهها به نحو احسن مدیریت شوند. در این میان بانک مرکزی باید هرچه سریعتر در رابطه با بخشنامهها و مقررات اقدام کند زیرا در حال حاضر مسافران خارجی ارز خود را با 4200 تومان تبدیل نمیکنند بلکه با همکاری تورلیدر بهصورت زیرزمینی به قیمت 6500 تومان فروخته میشود، بانک مرکزی ملزم است هرچه سریعتر جلوی چنین اقداماتی را بگیرد.
*ممکن است فشارها افزایش پیدا نکنند؟!
با توجه به تجارب موجود، رفتار آمریکا نهتنها در رابطه با ایران بلکه در مورد اروپا و دیگر کشورها غیرقابل پیشبینیست، بنابراین بعید نیست فشارها در مورد ایران افزایش یابند. به نظرم اتفاقا باید سناریوی بد دیده شود.
*میتوانیم بد و خوب را با هم ببینیم، وقتی تصمیمگیریها به سمت سناریوی بد سوق پیدا کنند رفتارهای پرهزینهای به دنبال خواهند داشت؟!
وقتی از مصرف حقیقی صحبت میکنیم باید در نظر داشته باشیم که واردات کالا، خدمات، و حتی ارزی که بابت قاچاق كالا، خروج سرمایه، سرمایهگذاری، سفته بازی هزینه میشود، تماما واقعی هستند.
*در روند معمول نیاز واقعی ارز چقدر است؟
ارز مصرفی در ایران سالانه حدود 75 الی 80 میلیارد است که 50 میلیارد به واردات کالا، 10 الی 15 میلیارد به خدمات و حدود 10 میلیارد دلار به كالاهای قاچاق، مرزها، لنجها، کولبران، بوتیکها و کالاهای لوکسی که از طریق چمدان وارد کشور میشوداختصاص مییابد.
*باید در نظر داشته باشیم که ورود میزان مشخص ارز به سبد ارزی کشور برای مصرف در هزینههای نامبرده الزامیست.
بله همینطور است علاوه بر آن شرایط فروش نفت و صادرات غیرنفتی باید روال عادی را طی کند تا بتوانیم سالی 10، 15 میلیارد دلار مازاد داشته باشیم.
*منظورتان این است که تراز پرداختها باید حدود مثبت 15 میلیارد دلار باشد؟
بله. روال عادی مصرف ارز در کشور ما سالانه 75 تا 85 میلیارد و درآمدِ معمول 95 تا 100 میلیارد دلار است.
*ترکیب ارزآوری صادرات غیرنفتی چقدر است؟
در صادرات غیرنفتی میتوان 15 میلیارد دلار به پتروشیمی و 10میلیارد دلار به میعانات نفتی اختصاص داد، همچنین 20 میلیارد دلار به صادرات زعفران، صنعت، پسته و سایر کالاهای صنعتی مرتبط است.
*درواقع میتوان گفت تنها 20 میلیارد دلار از درآمد صادرات کشور مستقل از نفت است؟
به نظرم پتروشیمی صنعتی است که توسط بخش خصوصی ایجاد شده؛ کارخانههایی در این صنعت فعالیت میکنند گاز را به سایر مواد پتروشیمی تبدیل کرده و به فروش میرسانند، بنابراین در زمره درآمدهای نفتی محسوب نمیشود، اما Condensate (میعانات گازی) زاییده نفت است و متولی فروش آن دولت و وزارت نفت هستند.
*عدم ورود ارز به کشور در شرایط بحران مسالهای نگرانکننده است زیرا اگر موفق به فروش محصولات نفتی و غیرنفتی نشویم دلاری هم دریافت نخواهیم کرد، این موضوع چقدر میتواند تحتتاثیر بحران قرار گیرد؟
بستگی به میزان فشار دارد، اما حتی در شرایطی که مناسبترین اقدامات در مقابله با تحریم؛ احتیاط، بستن محکم کمربند، توجه به کالای داخلی و… هستند، نباید خود را بازنده میدان بدانیم و تصور کنیم كار سختتر از گذشته است. در گذشته تحریمهایی مبنی بر قطعنامههای سازمان ملل وجود داشته که با همراهی اتحادیه اروپا و اجماع آمریکا با کشورهای دیگر اتفاق میافتاد، حتی چین و روسیه نیز به این قطعنامهها رأی دادند، اما بهرغم تحریمهای موجود 100 میلیارد دلار فروش نفت داشتیم.
*این فروش بعد از تشدید تحریمها نبود بلکه قبل از تحریمها بود.
خیر، تجارت نفتی ما 200 میلیارد دلار بود. درست است که فروش نفت به یک میلیون بشکه رسید اما قیمت 120دلار بود که با سه میلیون بشکه 35 دلاری برابری میکند.
*در یک بازه زمانی فروش نفت به كمتر از 500 هزار بشکه رسید؟!
خیر به 700، 800 هزار بشکه رسید که متاسفانه خیلی کم بود، اما قیمت از طرف دیگر بالا رفت.
*آن زمان عدم ورود ارز به ایران یکی چالشها بود.
بله، کشورهایی مانند چین، هند و کره تمایل داشتند کالا از کشور آنها به ایران وارد شود، اما ژاپن و دیگر کشورها خیلی با ما همراه نبودند، اما امروز اروپا، چین و دیگر کشورها هنوز در خرید نفت مخالفتی به عمل نیاوردهاند.
*موضوع حائز اهمیت نحوه عملکرد ما در شرایط تحریم است که باید در هر حال نیازمان را برآورده کنیم.
متأسفانه باید واقعیتی را بیان کنم؛ در دولت آقای احمدینژاد به دلیل همراهی با سیستم قضایی قدرت تصمیمگیری بیشتری وجود داشت، به همین دلیل مبارزه با تحریم خیلی هم ناموفق نبود.
*اما بسیار پرهزینه بود؟!
این را به خاطر داشته باشید که تحریم به مثابه رانت و فساد هستند و زمان تحریم جلوگیری از رانتهای را باید به عنوان اولین اقدام برشمرد.در این شرایط بیشتر جرأت تصمیمگیری مطرح میشود، باید برای این مساله مجموعهای را در نظر بگیریم که مجوزهای خاصی را تهیه و اعلام کند تا حتی با ایجاد پوشش برای شرکتها و عدول از مسیر عادی، نیاز کشور برآورده شود.
*نظام بینالملل دارای قوانینی است که فعالیتهای ما به واسطه تحریم در مغایرت باآن قرار میگیرد، آیا میتوان در این شرایط راهحلهایی برای جذب منابع و هزینهها یافت؟
صددرصد راهحلهای مختلفی مانند انعقاد قرارداد، مذاکره و… وجود دارد، به عنوان مثال در صورت اجرا و منعقد کردن قرارداد پیمان پولی، وضعیت كمبود ارز بهبود خواهد یافت. مثال بعدی در توسعه صادرات است، همانطور که مستحضرید صادرات ما باید از 45 میلیارد به 60 میلیارد دلار افزایش یابد و راهکارهایی که برای رسیدن به این نقطه استفاده میکنیم بسیار حائز اهمیتاند. متاسفانه شنیدهها در موضوع واردات حاکی از 20 میلیارد دلار ثبت سفارش است و با این وجود بدیهی است که در آینده به واسطه تحریم مترصد پدید آمدن کمبودها هستیم.
*ممکن است ارز را بگیرند و در جای دیگری صرف کنند، شما از کجا میدانید که 20میلیارد دلار عدد حقیقیست؟
با فرض درست بودن این موضوع چرا باید 20 میلیارد دلارِ 4200 تومانی بدهیم تا 40 هزار میلیارد سوبسید عاید واردكننده شود؟! مگر اینکه هدف ما یکسری کالاهای اساسی صنعتی و اجناسی مانند دارو، مواد غذایی و… باشند که در صورت مواجه شدن با تحریم به آنها نیاز پیدا خواهیم کرد.
*قرار گرفتن نفت در مقابل کالا تأمین کالاهای اساسی را با سهولت بیشتری مواجه میکند؟!
قطعا اقتصاد در دنیا راه خود را خواهد یافت، کشورهای خارجی هم تمایل دارند کالای خود را به ما بفروشند، ما هم قصد خرید داریم، با یک حساب سرانگشتی میتوان مواردی که در تحریم قبلی پول نقد به ازای آنها داده میشد را بیان کرد. حدود 20 تا 30 درصد خریدها گرانتر انجام می شد، بدلیل ریسک فروش به ایران، پرداخت پیش پرداخت و هزینه های انتقال پول.
*یکی از چالشهای موجود همسو نبودن بخش سیاسی و اقتصادی است که حتی با وجود موافقت اروپا با ما کشورهای دیگر را در برقراری رابطه با ایران دچار تردید میکند، زیرا آنها همواره ریسك و هزینههای خود را مدنظر دارند، به عنوان مثال «توتال» که با وجود حمایت رئیسجمهور کشورش از طرفداری ایران سر باز زد.
مسلما این شکاف وجود دارد، اما بحث طرفداری اروپا از ایران به دلیل منافع اقتصادی نیست، زیرا منافع اقتصادی ما در برابر اروپا و آمریکا بهمراتب پایینتر است. نگاه بهایران از لحاظ حوزه امنیتی است، ایران به عنوان منطقهای امنیتی برای اروپا اهمیت دارد و تمایل دارند که در آینده انتقال نفت از حوزه خلیج فارس به این کشور وجود داشته باشد، نفت منطقه حرکت کند و تبدیل به انبار باروت نشود. تجمع منافع امنیتی در منطقه خلیجفارس میتواند آسیبهای عمدهای به دنیا و اروپا وارد کند.
*با وجود اینکه شواهد منتفع شدن ایران را از این موضوع نشان میدهد، اگر به عمق ماجرا نگاه کنید باز هم ضرر ایران را خواهید دید، چراکه ترس اروپا سبب مراوده با ایران است نه مسائل اقتصای، این چالشی است که کمتر به آن توجه شده است.
مقصودتان ترس از چیست؟
*به نظر میرسد آنها از اینکه ایران هستهایتر و خطرناکتر شود واهمه دارند، پس برای حفظ شرایط موجود تلاش میکنند.
فرمایش شما در این بُعد قضیه صحیح است، اما از طرف دیگر ترامپ با حرکتی بسیار تند و تیز به سمت دنیا حملهور شده و اگر خاکریزهای اول از دست برود زیر دست و پای آمریکا له خواهند شد، اگر دقت کنید محیطزیستشان در حال از بین رفتن است، حقوق بشر را نقض کردهاند، تعرفههای تجاری و موازین حقوق بینالمللی را به نحوی دیگر زیر پا گذاشتهاند.
*در این میان ترامپ استدلالهای خود را دارد و معتقد به رابطهای برابر و ایجاد فرصتسازی است و همانطور که میدانید نرخ بیکاری این کشور بسیار بهبود یافته شده است.
به هر حال هر کسی که ادعای بزرگ مدیریت دنیا را دارد باید هزینه آن را هم پرداخت کند. آیا اکنون بیشترین منافع سازمان ملل در اختیار آمریکا نیست؟
*بههرحال چنین زاویه دیدی وجود دارد.
مسلما ایجاد منافع ملی سبب بالا بردن نرخ تعرفه تا این حد قابل تحمل برای کشورها نیست.. حتی در شرایط برهمخوردن عُرف بینالمللی، رئیسجمهور ترامپ با نگاه متفاوت از عرف گذشته روی کار میآید که زیادهخواهی یا کمخواهی او در طولانیمدت مشخص خواهد شد. درحالحاضر ترامپ نرخ بیکاری را پایین و محبوبیت خود را بالا برده است که نشان میدهد شاید جهان 4 سال دیگر نیز با چنین شخصیتی روبهرو باشد، با توجه به اینکه نمیتوان به سمت جنگ رفت، دنیا باید برای این موضوع آمادگی کافی و راهحل پیدا کند. بعد از جنگ جهانی سعی آمریکا بر این بود که دنیا یک دهکده جهانی شود، ولی ترامپ برعکس عمل می کند.
*اگر حضور ترامپ را به عنوانِ واقعیت بپذیریم، باید در رابطه با عبارتهای درست بازتعریفی انجام داد و عبارات پیشین را به فراموشی سپرد، در چنین شرایطی کشور نیازمند تعریف واقعیتهای جدید و بازتعریف دیپلماسی اقتصادی و سیاسی جدید ست، به نظر شما آیا جهان نباید به این سمت حرکت کند؟
جمعآوری تکنولوژی، قدرت نظامی و افراد متفکر از آمریکا کشوری قوی ساخته که نشاندهنده تفاوت بسیار زیاد ترامپ و اوباما و فاصله بسیار زیاد تفکر دموكراتها با جمهوریخواهان است.
ادامه دارد….
منبع: ماهنامه بانکداری آینده شماره 32 خرداد 97