بابک زنجانی:من رئیس رضا ضراب نیستم

نام بابک زنجانی پس از برملا شدن فساد گسترده مالی در ترکیه بار دیگر سر زبان‌ها افتاده و رسانه‌های ترکیه می‌گویند رضا ضراب که به خاطر پولشویی بازداشت شده، در بازجویی از بابک زنجانی به عنوان «رئیس» خود نام برده است.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک،فردا نیوز نوشت:  بابک زنجانی در این خصوص واکنش نشان داده است و طی مطلبی که در سایت شرکت سورینت منتشر کرده، نوشته است: «برخی از اخبار منتشرشده در رسانه‌های ترکیه در مورد من صحیح نمی‌باشد و لازم می‌دانم در این زمینه توضیحاتی را ارائه نمایم.

در فعایت‌های تجاری خود که در حجم غیر قابل انکاری صورت می‌گیرد به جز محدودیت‌های خاصی که نسبت به هموطنان ایرانی اعمال می‌شود هیچ‌گونه محدودیت و بازجویی دیگری صورت نگرفت. تمامی فعالیت‌های من در ترکیه دارای اسناد و مدارک می‌باشد و در ترکیه هیچ فعالیت غیر قانونی انجام نداده‌ام.

از نام‌های برده‌شده در بازجویی تنها رضا ضراب را به دلیل ایرانی‌بودنش می‌شناسم. با رضا ضراب در تمام عمرم تنها چند دفعه‌ای ملاقات داشتم اما هیچگونه فعالیت تجاری مشترکی انجام نداده‌ایم و از فعالیت‌های رضا ضراب هیچ اطلاعی ندارم. حتی نمی‌دانم محل کار ایشان کجاست! اگر هم فعالیت‌های غیر قانونی انجام داده باشد خودش مسئول است و این مسئله به من هیچ ارتباطی ندارد.

نزدیک به شش ماه است که از ایران خارج نشده‌ام و هنوز هم در تهران هستم و این خبر که قرار است من با رضا ضراب در آنکارا ملاقات داشته باشم، یک دروغ محض است.

من یک فرد مشهور هستم و هر کسی من را می‌شناسد. به همین دلیل سفر من به روش‌های غیر قانونی یا استفاده من از اسناد جعلی غیر ممکن است.

در خبرها از تجارت طلا به‌وسیله هواپیما سخن رانده شده که این نوع تجارت تماما قانونی است. من مطابق قوانین از کشور غنا 1500 کیلوگرم طلا خریداری کردم و برنامه‌ام این بود که 500 کیلو گرم آن را در ترکیه و بقیه آن را در دوبی به فروش برسانم که در فرودگاه آتاترک مدارک طلاها خواسته شده بود و تا زمانی که مدارک آورده شود، هواپیما از زمین بلند نشد و پس از رسیدن مدارک، هواپیما از ترکیه خارج شد. از طرف مقامات ترکیه این قضیه چندین بار از همه نظر مورد بررسی قرار گرفته و هیچ جرمی در مورد من پیدا نکردند.

من رئیس رضا ضراب نیستم و حجم کلی روابط تجاری ما یک در هزار هم نیست و همه آنها در چارچوب قانون صورت گرفته است.

در سال‌های اخیر ترکیه در حال پیشرفت تحت رهبری نخست‌وزیر رجب طیب اردوغان، نه‌تنها برای من بلکه برای تمامی صاحبان سرمایه کشورهای مسلمان به یک قطب مرکزی سرمایه‌گذاری تبدیل شده است. من به علت اطمینانی که به رهبری و تدبیر نخست‌وزیر رجب طیب اردوغان داشتم در ترکیه سرمایه‌گذاری کردم. نسبت به ترکیه به عنوان کشوری که به سرعت مسیر پیشرفت را طی می‌کند و نخست‌وزیر ترکیه رجب طیب اردوغان به عنوان یک مسلمان، احساس غرور می‌کنم.

گروهی که من صاحب آن هستم شامل 65 شرکت است و درآمد سالیانه آن شش تا هفت میلیارد یورو می‌باشد و من به کارهای کوچکی که در خبرها از آن نقل شده است، هیچ احتیاجی ندارم. به دست آوردن و حفاظت از ثروت به این بزرگی از طرق غیر قانونی و کنترل‌نشده غیرممکن است.

به عنوان یک شهروند ایرانی من تاوان محدودیت‌ها و نگاه بدبینانه‌ای را می‌دهم که نسبت به ایرانیان وجود دارد. با وجود اینها ارادتم نسبت به ترکیه و نخست‌وزیر آن رجب طیب اردوغان که با ایشان از نزدیک آشنا نشده‌ام، هرگز کم نخواهد شد و به سرمایه‌گذاری در ترکیه ادامه خواهم داد و کسانی را که این خبرهای جعلی را در مورد من منتشر می‌کنند، خوشحال نخواهم کرد.

در خصوص ادعایی که در مورد من شده هر نوع مدارک و اطلاعات و کمکی از من خواسته شود، آماده همکاری هستم.»

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
بدون نظر
  1. مرتضی خاکپور می گوید

    واکنش بابک زنجانی به نامه 12 نماینده: من قهرمانم

    ورود بابک زنجانی را به جرگه رزمندگان
    و جانبازان زیر 25 ٪ تبریک می گویم .
    و برای ایشان صبر 26 ساله آینده را آرزومندم .
    و بدانند که هر دردی را همدردی هم هست . ؟!
    پس ای همدرد خوش آمدی ؟!
    مقدمت مبارک ؟!
    http://mkhakpour9.persianblog.ir

    سزاي نيكي بدي است

    ضرب المثل
    روزي يك نفر چوپان در بيابان مي‌گذشت تا زمين علف ‌دار خوبي براي گوسفندان خود پيدا كند ديد جنگل آتش گرفته ماري هم در ميان آتش مانده است با خود گفت: «خوب است كه اين مار را از آتش نجات بدهم». رفت مار را برداشت در توبره كرد و رفت كه از آتش بگذرد. يكدفعه مار سر از توبره درآورد و گفت: «اشهدت را بگو كه ميخوام ترا نيش بزنم».

    چوپان بيچاره گفت: «خيلي خب اين هم مزد من بود؟ بيا بريم از سه تا موجود ديگر بپرسيم اگر گفتند سزاي نيكي بدي است مرا نيش بزن والا از توبره بيا بيرون و برو» مار گفت: «بسيار خب». رفتند و رفتند تا رسيدند به جوي آبي، چوپان از آب پرسيد: «آيا سزاي نيكي بدي است؟» آب گفت: «بلي» چوپان پرسيد «چرا؟» آب گفت: «براي اينكه از من زراعت مي‌كني و سر جوي آب بعد از آب خوردن دست و روي خودت را مي‌شويي و آب دهانت را در من مي‌اندازي»

    در اينجا چوپان بيچاره يك سؤال را باخت و نااميد شد. مار گفت: «ديدي كه يك سؤال را باختي برو تا دو سؤال ديگر را بكني». چوپان راه افتاد و رفت و رفت تا رسيد به درختي رفت چوپان از درخت پرسيد: «آيا سزاي نيكي بدي است؟» درخت گفت: «بلي» چوپان باز دلش شكست و پرسيد: «چرا؟» درخت گفت: «شما مي‌آييد پاي درخت كه من باشم در سايه‌ام استراحت مي‌كنيد از ميوه‌ام مي‌خوريد، برگم را به گوسفندانتان مي‌دهيد و در آخر هم شاخه‌هاي مرا براي چوبدست مي‌شكنيد».
    در اينجا اميد چوپان قطع شد مار گفت: «ديدي دو سؤال را باختي يك سؤال ديگر داري». چوپان راه افتاد و رفت و رفت تا رسيد به يك روباهي، چوپان تا به روباه رسيد گفت: «شيخ روباه بگو ببينم سزاي نيكي بدي است؟» روباه گفت: «بايد من اصل مطلب را بدانم بعد بگويم» چوپان داستان آتش گرفتن جنگل و گرفتار بودن مار را براي روباه تعريف كرد. روباه با خود فكري كرد و گفت: «من اول بايد ببينم وقتي كه تو مار را توي توبره كردي چطور به ميان توبره رفت حالا هم مار را با توبره به زمين بگذار و مار يك مرتبه ديگر برود به ميان توبره كه من ببينم و دربياييد كه فتوي بدهم».

    مار از توبره درآمد به محض اينكه رفت به ميان توبره روباه گفت: «امانش نده بزن با سنگ او را بكش كه سزاي نيكي بدي است و اين را هم در گوش بگير كه دوباره مار را در آستين خود راه ندهي!»

    فردوسي بزرگ نيز مي فرمايند :

    سر ناكسان را برافراشتن

    وز آنان اميد بهي داشتن

    سر رشته خويش گم كردن است

    به جيب اندرون مار پروردن است

    http://mkhakpour9.persianblog.ir

ارسال یک پاسخ

15  ⁄    =  5