حاشیه و متن مراسم اختتامیه جشنواره مطبوعات/

توی صفحات آخر ویژه‌نامه بیستمین جشنواره مطبوعات، اسم کاندیداها آمده بود. در گوشه و کنار آدم‌ها جدول اسم‌ها را با نگاه بالا و پایین می‌کردند و شاید دنبال اسم خودشان می‌گشتند. درها که باز شد، جمعیت که وارد سالن شد، هنوز جا برای نشستن بود.

سید
سید محمود دعایی

انتخاب علی جنتی به عنوان وزیر ارشاد را هم ستود، هرچند خطاب به روحانی گفت: «البته می‌دانید که من گزینه دیگری را برای پیشنهاد داشتم اما انتخاب شما بسیار به جا بود و فهمیدم که حق داشتید چنین انتخاب شایسته‌ای کنید.»

مهدی محسنیان‌راد، دیگر سخنرانی بود که بخشی از وقت سخنرانی معاونت مطبوعاتی ارشاد به او رسیده بود: «همان تلفنی که به آقای دعایی شد به من هم شد و آقای انتظامی از من خواستند که به جای ایشان من سخنانی را بیان کنم.»

محسنیان‌راد، از 117 سال سابقه روزنامه‌نگاری در ایران سخن گفت و این که با این حال مطبوعات دیر به ایران رسیده‌اند. از کاغذ اخبار نخستین روزنامه ایرانی گفت که در آن زمان وقتی افغانستان در حال جدا شدن از ایران بود، هیچ خبری مربوط به این واقعه نمی‌نوشت ولی در یک خبر چهل سطری، 14 بار از محمدشاه با لقب‌های مختلف نام برده بود.

او گفت: «با اشاره به توقعات مدیران و مسئولان کشور از سال 57 تا امروز گفت: بعضی از سیاست‌های سلیقه‌ای و باید و نبایدها که هر مدیر تعیین کرده است، باعث شده در این مدت نظریه‌های اجتماعی مسلکی و آزادی در رسانه‌ها با هم در جدال باشد. امروز نیز همین امر باعث شده تا روزنامه‌نگاران دچار یک سردگرمی مقطعی شده و خودسانسوری نبود امنیت شغلی نتیحه آن است.

او از پژوهش‌هایش نیز حرف زد و گفت که هنوز از مطبوعات توقع می‌رود که مردم را تربیت کنند. در حالیکه مطبوعات دیده‌بان جامعه‌اند.

همچنین اضافه کرد که طی این 177 سال یک تیم پژوهشی تمام باید و نبایدهایی که حکومت‌ها از مطبوعات خواسته‌اند بررسی کرده‌اند و دیده‌اند این خواسته‌ها نهایتا 50 درصد هم رای نمی‌آورد.

گفت که اگر ساکنان کشور را به دو دسته کارکنان دولت و بقیه تقسیم کنند، این بقیه هیچ وقت نتوانسته‌اند درباره آن یکی گروه چیزی بنویسند مبادا به آنها بربخورد. و اگر نوشته‌اند همیشه اوضاع طوری بوده که آن گروه حتی با پسرک روزنامه‌فروش هم می‌توانسته برخورد کند.

گفت که وقتی زنده‌یاد معتمدنژاد نخستین سمینار مطبوعات را برگزار کرد از همه دعوت شد که درباره سانسور و خودسانسوری مقاله بنویسند ولی هیچ کس ننوشت: «دست آخر ایشان از من خواستند که در اینباره مقاله‌ای بنویسم. زمانی که من در آن سمینار مقاله‌ام را ارائه دادم مرحوم محیط ‌طباطبایی کنار من نشسته بود. دهانش را نزدیک گوش من آورد و گفت: شیرشان نکن، بگذار بتوانند بنویسند.»

ادامه مراسم همراه بود با تجلیل از چهار چهره برگزیده جشنواره که حسن روحانی، علی جنتی، رضا داوری اردکانی و حسین انتظامی جوایز آنها را اهدا کردند. فرج‌الله صبا عصازنان به همراه دخترش و به سختی از پله‌ها بالا رفت تا یادمان بیاورد که سال‌های زیادی گذشته است و او دیگر آن مرد خوش‌سخن همیشگی نیست که از قول چارلی چاپلین به دخترش، نامه‌ای نوشت و آنقدر آن را خوب نوشت که بعد از آن هر چه تلاش کرد به آدم‌ها بگوید که آن نامه جعلی است و زاییده تخیل او کمتر کسی باورش شد.

استاد احمد سمیعی‌گیلانی، همسر شیهد غلامرضا نامدارمحمدی و پرویز خرسند که جایزه‌اش را به همسرش تقدیم کرد به خاطر «رنج همه این سال‌های زندگی پریشان» همه سال‌هایی که نه حقوقی داشت، نه بیمه‌ای نه حقوق بازنشستگی.

آخرین سخنران هم حسن روحانی بود که با حرف‌هایش سالن را به وجد آورد. این تنها اختتامیه‌ جشنواره‌ای بود که حسن روحانی در آن حضور یافت. پیش از آن نهایتا پیام او در مراسم خوانده شده بود، اما حالا حضورش در کنار روزنامه‌نگاران، دل خیلی‌ها را خوش می‌کرد.

او گفت که بر سر حرف‌هایش مانده است و خواست که ما این نکته را از یاد نبریم. گفت که آهسته و پیوسته باید حرکت کرد و خواست که لااقل به همراهان دولت هم فرصت حرف زدن بدهند.(اینجا)

حضور و سخنان روحانی حسن ختامی بود بر جشنواره بیستم. جشنواره‌ای که به روزنامه‌نگاران این امید را می‌دهد که اینجا چراغی برای نوشتن روشن است.

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

  ×  2  =  10