دل پُرِ نویسنده معروف از اهالی سینما

«در شرایطی که نیاز به پول داشتم آوسنه باباسبحان را به سینما دادم به کارگردان مسعود کیمیایی. آوسنه باباسبحان را 10 هزار تومان فروختم. کیمیایی فیلم خاک را با اقتباس از آن داستان ساخت که متاسفانه به آن وفادار نمانده بود و نارضایتی خودم را همان موقع طی نوشته ای ابراز کردم.»

روزنامه هفت صبح: «در شرایطی که نیاز به پول داشتم آوسنه باباسبحان را به سینما دادم به کارگردان مسعود کیمیایی. آوسنه باباسبحان را 10 هزار تومان فروختم. کیمیایی فیلم خاک را با اقتباس از آن داستان ساخت که متاسفانه به آن وفادار نمانده بود و نارضایتی خودم را همان موقع طی نوشته ای ابراز کردم.» وی در ادامه می گوید: «در همان سال ها نمایشنامه ای نوشته بودم به نام تنگنا. وقتی به زندانت افتادم این نمایشنامه بدون اجازه من به فیلم برگردانده شد و نامش شودگوزن ها، آن هم بدون هیچ اشاره ای به نمایشنامه و نویسنده اش.»

روزنامه شرق نوشت: نویسنده رمان سلوک در بخش دیگری از سخنانش به ماجرای نوشتن سربداران نیز اشاره می کند: «گمانم سال 56 بود که به درخواست محمدحسین پرتوی طرح سریالی را برای تلویزیون ملی ایران نوشتم. طرح من آماده و فصل اول آن نوشته شده بود. محمد حسین پرتوی به واسطه خواهرش نصرت که قول داده بود مراعات امانتداری را بکند نسخه زیراکسی فیلمنامه را با خود به تلویزیون برد – بی هیچ قرارداد یا پیش پرداختی – مدت ها گذشت. بالاخره خبر آوردندکه تلویزیون بااین موضوع که دولت آبادی سربداران را بنویسد مخالف است و موضوع مسکوت گذاشته شد تا سال 58.»

وی در ادامه سخنان خود را اینگونه ادامه م دهد: «حالا انقلاب شده بود. بار دیگر پرتوی پیدایش شد و این بار گفت قرار است سربداران ساخته شود. کارگردانش را هم گذاشته اند محمدعلی نجفی. از من دعوت کرد که به دفتری در بلوار کشاورز رفتم. ملاقات و چای و گفتگو. بعدها خبردار شدم که به آقای نجفی هم گفته اند فلانی – یعنی من – نباید سربداران را بنویسد. من به کار خود بازگشتم و سربداران به راه خود رفت و نتیجه آنکه نویسنده سریال شهر من شیراز که پیش از انقلاب از تلویزیون پخش می شد نویسنده فیلمنامه سربداران شد. از آن زمان دیگر از پرتوی خبری نشد.»

نویسنده رمان جای خالی سلوچ از کیمیایی نیز با این سخنان گلایه می کند: «فیلم گوزن ها وقتی ساخته شد من در زندان بودم. پدرم روی تخت بیمارستان افتاده بود و خانواده ام هم در شرایط مناسبی به سر نمی برد. کیمیایی نمی توانست در آن شرایط حالی از خانواده من بپرسد؟ سراغی از پدرم بگیرد؟ آخر این سینما چه دارد؟ به خودم گفتم با توجه به شرایط اگر می خواستی نام من را روی فیلم نگذاری اشکالی ندارد نگذار اما می بینی که من در زندانم لااقل سراغی از پدر و مادرم می گرفتی که بسیار دل نگران بودند و تنگدست هم.»

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

49  ⁄  7  =