ضد جنگترین دکترین سیاست خارجی یا ابزار شوخی چینیها
پس از چند روز تحلیل درباره آینده سیاست خارجی آمریکا در دوره ریاست جمهوری اوباما، وی چهارشنبه گذشته در کالج وستپوینت از آینده رهبری آمریکا در جهان سخن گفت. در حالی که برخی این سخنرانی را کاملا ضدجنگ دانستهاند، اعتراضاتی نیز پس از این سخنرانی مطرح شد. چینیها ترجیح دادهاند، با سخنان اوباما در مورد رهبری جهانی شوخی کنند.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک،از تابناک در حالی که واشنگتنپست این سخنرانی را نمایش ضدجنگترین دکترین در سیاست خارجی آمریکا دانسته، سخنگوی وزارت خارجه چین ترجیح داده است با شوخی، مواضع اوباما در مورد رهبری جهان توسط آمریکا در قرن آینده را به چالش بکشد.
«گین گانگ» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا درباره سخنان اوباما گفته است: «به نظر میرسد آمریکا از اینکه رهبر جهان باشد لذت میبرد». وی در مورد پیشبینی اوباما درباره رهبری آمریکا در قرن آینده و با اشاره به «پل» هشتپایی که نتایج جام جهانی پیشین فوتبال را پیشبینی میکرد، گفته است: «در حوزه روابط بینالملل، هشتپایی وجود ندارد که آینده را پیشبینی کند».
تابناک بدون قضاوت در مورد محتوای سخنرانی اوباما، خلاصه بخشهای مهمتر آن را منتشر کرده که به قرار زیر است؛
توصیف وضعیت جهان در هنگام به قدرت رسیدن اوباما
وقتی من در سال 2009 در اینجا سخنرانی میکردم، بیش از صدهزار سرباز در عراق داشتیم و برای افزایش تعداد نظامیان خود در افغانستان آماده میشدیم و بر رهبری القاعده که مرتکب حملات یازده سپتامبر شده بود، متمرکز بودیم و کشور در حال تلاش برای خروج از بدترین رکود اقتصادی پس از رکود بزرگ بود، ولی اکنون پس از چهار سال و نیم همه سربازان ما از عراق خارج شدهاند، جنگ در افغانستان برای ما رو به پایان است، رهبری القاعده متلاشی شده است و بنلادن دیگر وجود ندارد و ما توجه خود را بر ساختن یک اقتصاد در حال رشد به عنوان منبع اصلی قدرت آمریکا متمرکز کردهایم.
توصیف وضعیت کنونی آمریکا: چالشها و فرصتها
آمریکا به نسبت قدرتمندترین وضعیت خود در تاریخ را دارد و آنهایی که از افول آمریکا سخن میگویند، یا تاریخ نمیدانند و یا اینکه جناحی حرف میزنند. ارتش ما بینظیر است، تهدید مستقیم علیه ما کم شده و کمتر از دوران جنگ سرد است. اقتصاد ما پویاترین اقتصاد جهان است و کسب و کار در امریکا خلاقانهترین است. خودکفایی انرژی ما در حال افزایش است و ما محور اتحادهای مختلفی هستیم که در تاریخ بیسابقه هستند.
امریکا به جذب مهاجرین مشتاق ادامه میدهد، ارزشهای ما جهانی شده است و هر اتفاقی که در دنیا میافتد، از توفان در فیلیپین تا بحران در اوکراین نگاهها به سوی آمریکاست. آمریکا در قرن سال گذشته برای جهان، کشوری ضروری بوده و در قرن آینده هم خواهد بود.
دنیا در حال تغییر است و چالشها و فرصتهای جدیدی پدید آمده است. حوادث یازده سپتامبر نشان داد که پیشرفت فناوری و جهانی شدن به بازیگران غیردولتی نیز توانایی آسیب رساندن به آمریکا را داده است. پیشرفت طبقه متوسط از برزیل تا هند، ادامه درگیریهای طایفهای، دولتهای فروپاشیده و قیامهای مردمی از دیگر مسائلی هستند که میتواند چالش ایجاد کنند.
نقش آمریکا در آینده جهان
پرسش این نیست که نسل جدید آمریکاییها دنیا را رهبری میکند یا خیر، بلکه این است که چگونه رهبری خواهد کرد؟
در اینجا دو نگاه کلی وجود دارد؛ برخی که واقعگرایان روابط بینالملل نامیده میشوند، مدعیاند آنچه در سوریه یا آفریقای مرکزی رخ میدهد، به ما ارتباطی ندارد و عدهای دیگر که طرفدار مداخله هستند، میگویند، بیتوجهی به این رویدادها برای ما خطرناک است. هر کدام از این دو نگاه شواهدی تاریخی را در تأیید نظر خود بیان میکنند.
ولی به نظر من، هیچ یک از این دو دیدگاه به تنهایی برای زمان کنونی کارآمد نیست. این یک واقعیت محض است که آمریکا نمیتواند در قرن بیست و یکم انزواطلب باشد.
ولی پیگیری اهداف آمریکا در سطح جهانی به این معنا نیست که هر مسألهای، راهکاری نظامی دارد. از زمان جنگ دوم جهانی تاکنون، خسارتبارترین اشتباهات ما نه از احتیاط و خودداری بلکه از علاقه به ماجراجوییهای نظامی پدید آمده است؛ بدون اینکه حمایت و مشروعیت بینالمللی از اقداماتمان را ایجاد کرده باشد و مردم امریکا را برای این کار آماده کرده باشیم. همان گونه که ژنرال آیزنهاور در سال 1974 به عنوان یک نظامی کارکشته گفته است، «جنگ تراژیکترین و احمقانهترین اشتباه بشریت است و جنگطلبی و توصیه به آن یک، جنایت سیاه علیه همه بشریت است».
من بر این باورم که آمریکا باید همیشه رهبری صحنه جهانی را در دست داشته باشد. اگر ما این کار را انجام ندهیم، دیگری چنین ارادهای ندارد. ارتش آمریکا ستون فقرات این رهبری هست و خواهد بود؛ ولی اقدام نظامی نمیتواند تنها و یا حتی اولین ابزار این رهبری در هر موقعیتی باشد. داشتن بهترین چکش دلیل نمیشود که هر مشکلی را یک میخ ببینیم.
ابزارهای قدرت و رهبری آمریکا
من اکنون میخواهم نظرم را در مورد شیوه استفاده از این قدرت عظیم نظامی آمریکا شرح دهم.
شرایط استفاده از قدرت نظامی
نخست اصلی را تکرار میکنم که در شروع دوره ریاست جمهوری گفتم. ایالات متحده در صورت نیاز، از نیروی نظامی یکجانبه استفاده خواهد کرد؛ وقتی که منافع حیاتی ما اقتضا کند، وقتی که مردم ما تهدید شوند، وقتی که موضوع حیات ما در میان باشد و وقتی که امنیت متحدان ما در خطر باشد. در این موقعیت متناسب بودن واکنش و کارایی و عادلانه بودن اقدام آمریکا پرسشهای مهمی هستند، ولی آمریکا برای حفاظت از مردم خودمان، کشورمان و سبک زندگی خودمان از کسی اجازه نمیگیرد.
از سوی دیگر، هنگامی که تهدید مستقیم نباشد، آستانه استفاده از نیروی نظامی بالاتر خواهد رفت. در چنین شرایطی، ما نباید یکجانبه اقدام کنیم، بلکه باید متحدان و شرکایمان را برای اقدام جمعی به حرکت درآوریم. ابزارهای ما در این شرایط گستردهتر خواهد بود و شامل دیپلماسی و توسعه، تحریم و منزوی کردن، توسل به حقوق بینالملل و در صورت کارایی، ضرورت و درست بودن توسل به اقدام نظامی چندجانبه خواهد بود. اقدام چندجانبه شانس بیشتری برای موفقیت و پایداری دارد و احتمال خسارتبار بودن آن کمتر است.
اصلیترین تهدید علیه آمریکا
نکته مهم دوم از نظر من این است که در آینده قابل پیشبینی، تهدید مستقیم اصلی برای آمریکا در داخل و خارج، تروریسم است، ولی توسل به استراتژی حمله به هر کشور مأمن تروریسم، سادهلوحانه و ناپایدار است. ما باید استراتژی ضدتروریسم خود را تغییر دهیم، به موفقیتها و شکستهای خود در عراق و افغانستان توجه کنیم و به دنبال شراکت کارآمدتر با کشورهایی باشیم که تروریستها به دنبال جای پایی در آن هستند.
از نظر اوباما امروز تهدید تروریستی اصلی علیه آمریکا نه یک القاعده متمرکز، بلکه مجموعهای از گروههای پراکنده وابسته به القاعده و افراطی است. وی توانایی ارتش افغانستان برای تأمین امنیت انتخابات اخیر این کشور را نمونهای روشن از پیروزی این استراتژی میداند. وی برای پیشرفت این استراتژی از درخواست پنج میلیارد دلار برای کمک به آموزش، ظرفیتسازی و شراکت با دیگر کشورها در مبارزه با تروریسم خبر داد.
رئیس جمهور آمریکا در همین چهارچوب، سوریه را مثالی میداند که راه حل نظامی ندارد؛ بنابراین، باید برای حل آن با کمک متحدان آمریکا راه حلی سیاسی تهیه شود. وی حضور فراوان عناصر تندرو در سوریه را یک خطر جدی دانست و از درخواست از کنگره برای افزایش کمک به گروههای معتدل در میان مخالفان سوری خبر داد.
اوباما البته تأکید کرده است که مشارکت با دیگران در مبارزه با تروریسم، نافی نیاز به اقدام مستقیم آمریکا در صورت ضرورت نیست. وی البته بر رعایت استانداردهای لازم در چنین مواردی تأکید کرد و آسیب ندیدن غیرنظامیان در حملات پهپادهای آمریکایی را به عنوان یک مثال مطرح کرد. و در نمونهای دیگر تأکید کرد که دستگاههای اطلاعاتی آمریکا در جمعآوری اطلاعات نباید به گونهای عمل کنند که شرکای آمریکا را ناراضی کند.
سازمانها و نهادهای بینالمللی: ابزاری در اختیار آمریکا
سومین جنبه از رهبری ادعایی آمریکا به روایت اوباما، تلاش برای تقویت و اعمال نظم بینالمللی است. وی صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و ناتو را از جمله نهادهایی میداند که آمریکا با خردمندی در سالهای پس از جنگ دوم جهانی ایجاد کرده و باعث کاهش نیاز به اقدامات یکجانبه شدهاند. وی اقدام علیه روسیه در موضوع اوکراین و نیز ایران در مسأله هستهای را نمودهایی از این جنبه رهبری آمریکا دانسته و در ادامه به چالشهای آتی و از جمله موضوع چین اشاره نموده و ضرورت همکاری برای مقابله با این چالشهای جدید را یادآوری کرده است.
هنجارها، دموکراسی، حقوق بشر و کرامت انسانی!
چهارمین جنبه رهبری آمریکا از دید اوباما، تقویت هنجارهای بینالمللی و حاکمیت قانون است. وی به همین سبب بر ادامه تلاش خود برای بستن زندان گوانتانامو تأکید میکند، زیرا آن را مخالف ارزشهای آمریکایی میداند. اوباما روش جمعآوری اطلاعات توسط آمریکا را نیز با همین موضوع گره زده و وعده اصلاح آن را مطرح میکند. از دید وی، چهارمین عنصر رهبری آمریکا، تمایل به اقدام به نیابت از کرامت بشری است. حمایت از دموکراسی و حقوق بشر در این راستا، موضوعی در چهارچوب امنیت ملی آمریکا قرار میگیرد. اقتصاد بازار نیز در همین چهارچوب مورد اشاره قرار میگیرد. وی برمه را مثالی میداند که با توجه به همین بعد از قدرت آمریکا، از کشوری متحد با کره شمالی به شریکی برای آمریکا تبدیل شده است.
از نظر وی، رهبری جهانی لازم میدارد که آمریکا، جهان را همان گونه که هست ببیند، ولی همزمان باید به جهان آن گونه که باید باشد هم توجه کند.