بحران هوش متوسط

هنوز یادمان نرفته است که در پشت دیوارهای تحریم چه رفتارهایی از خود بروز دادیم و حاصلش چیزی شد که حالا در مواجهه با دنیای واقعی اقتصاد و صنعت جهان احساس ترس و بحران می‌کنیم که مبادا زیر چرخ آن له شویم و بر همین اساس سریعا در حالی که تا چند ماه پیش برای مثال با هرگونه مقوله کارت هوشمند و کیف پول غیرمتمرکز مخالف بودیم به یکباره دل به نسخه مشاور خارجی می‌سپاریم و گذشته را به دست بایگانی.

پایگاه خبری بانکداری الکترونیک – محمود فراهانی – هنوز یادمان نرفته است که در پشت دیوارهای تحریم چه رفتارهایی از خود بروز دادیم و حاصلش چیزی شد که حالا در مواجهه با دنیای واقعی اقتصاد و صنعت جهان احساس ترس و بحران می‌کنیم که مبادا زیر چرخ آن له شویم و بر همین اساس سریعا در حالی که تا چند ماه پیش برای مثال با هرگونه مقوله کارت هوشمند و کیف پول غیرمتمرکز مخالف بودیم به یکباره دل به نسخه مشاور خارجی می‌سپاریم و گذشته را به دست بایگانی.

شاید یادمان نباشد اما کارشناسان بسیاری بودند که گفتند کارت‌ها را هوشمند کنیم و به راهی که جهان رفته اعتماد کنیم و ما باور نکردیم که هوش کارشناسان ما هم می‌تواند بالا باشد در نتیجه چنین نگرشی حالا که بحث اتصال به جهان مطرح است الزامات ای‌ام‌وی به امری بدیهی تبدیل شده و گفته‌های خودمان اما از زبان مشاور خارجی قابل استناد شده است.

ذوق‌زده
توسعه ارتباطات اقتصادی و اجتماعی امری بدیهی است اما نباید فراموش کنیم که در اهدای بازارهایمان دست‌کم ذوق‌زده نباشیم و گرد میدان توسعه نیافته اقتصادمان چرخ افتخار نزنیم که بس باید خجل باشیم اینجایی که ایستاده‌ایم جای ما نیست. یکی به شکار ایرباس می‌رود و یکی بازارهای پژو را در ایران گسترش می‌دهد و دیگری سفره بازار پول را چون پیش خدمتی روی دیگری می‌گشاید. در این‌که سفرهای مشترک باز باشد انتقادی نیست اما چون پیش خدمتی دست به سینه و لبخندزنان برای دیگران سفره گشودن چندان زیبنده ما نیست.

تلخ و ناگزیر
در این شکی نیست که با توجه به شرایط حاکم بسامد گیرندگی دانش و تکنولوژی برای کشور ما بالاست. به دلیل فاصله زیاد ایجاد شده با دنیا لاجرم مجبوریم پذیرنده باشیم. اما در این میان آنچه ایجاد نگرانی می‌کند آن است که صورت‌بندی درستی از داده‌ها و ستانده‌هایمان و همچنین راهبردهایی که باید اتخاذ کنیم نداشته باشیم. همیشه این سوال مطرح خواهد بود که آیا معدل جامعه استراتژیست ما از هوش لازم در تدوین راهبردهای مناسب برخوردار است. میزان تشخیص چیست؟

بازار پول
هنوز برای این‌که بازار پول را منظبط کنیم از خواهش و تمنا استفاد می‌کنیم. بانک مرکزی چگونه قصد دارد برای کاهش فاصله نرخ سود و تورم نقشی موثر ایفا کند در حالی که ابتکار عمل در اختیار بانک‌هاست. در این میان نقشی دوگانه را نیز ایفا می‌کند از یک سو به دنبال کاهش تورم به زیر 10درصد است از سوی دیگر قصد دارد نرخ سود سپرده را نیز در فاصله منطقی ازعدد تورم برساند برای مثال اگر نرخ تورم به زیر 10درصد رسید نرخ سود به کمتر از 12درصد تنزل کند.

تورم تک‌رقمی
دولت و بانک مرکزی رویای تورم تک‌رقمی را در سر دارند. چنین عددی در حال حاضر هم وجود دارد به شرط این‌که تقاضاهایی که حاصل فعالیت دولت است را از اقتصاد منها کنیم. در چنین صورتی با توجه به رکود حاکم شاید تورم در مرز صفر قرار گرفته باشد. اما سوال اینجاست که آیا می‌توان تقاضای حاصله از فعالیت‌های دولت در بخش‌های مختلف را از اقتصاد منها کرد؟ دولتی که بودجه سالانه‌اش در مرز 250 تا سیصدهزارمیلیارد تومان است و هر سال نیز دست‌کم 10 تا 20درصد کسری منابع ایجاد می‌کند آیا می‌شود سهمی کمتر از 80درصد در اقتصاد را برای آن قائل بود؟ تجربه و آمار نشان می‌دهد که به هر نسبتی که دولت دچار کسری می‌شود در واقع تقریبا به همان میزان بر عدد تورم اثر می‌گذارد. بنابراین تلاش برای کاهش تورم به سمت تک‌رقمی بیشتر توان اقتصاد را می‌ستاند و هزینه‌های مضاعف بر دوش آن می‌گذارد بنابراین مساله تا حدی روشن است.

ریسک بی‌توجهی به ریسک‌ها
کمتر به ریسک‌هایمان توجه می‌کنیم در حالی که اقتصاد دنیا اساسا بر ریسک‌ها توجه دارد و محاسبات بلندمدت برای محاسبه واقعی و تحلیل ریسک می‌کنند. ریسک‌های اقتصادی و غیراقتصادی با ضریب‌های قابل توجه در ایران کم نیستند اما پول‌های نفتی تا اکنون باعث شده تا کمتر به آن‌ها توجه شود پول نفت احتمالا برای چهار تا پنج سال همچنان غایب سفره‌های ماست اما عادت‌های ناشی از وفور آن به سادگی از بین ما نمی‌رود از جمله تمرکز بر ریسک‌های مترتب به هر فعالیت اقتصادی که باید اعتراف کنیم این مساله خود یک ریسک جدید را بر جمع ریسک‌های اقتصادی ما می‌افزاید. شاید یکی از چالش‌های آتی در کشور همین ریسک باشد: ریسک بی‌توجهی به ریسک‌ها.

با دنیا چه کنیم؟
دنیا تشنه حضور در هر اقتصادی است و حالا کشور ما این فرصت را ایجاد کرده است؛ بازار بکری که ما برای دنیا آماده کردیم بازار کوچکی نیست به‌خصوص به این علت که نمودار رشد دلاری حاصل از نفتش اغلب صعودی بوده، به تعبیر دیگر باران نفت در اغلب سال‌ها خوش باریده و در معدد سال‌هایی دچار کم بارشی بوده‌ایم و خارجی‌ها این را به خوبی رصد و محاسبه کرده‌اند بنابراین از هر فرصتی برای حضور استفاده می‌کنند بنابراین این‌که محتاط بیایند یا با سرعت، چندان اهمیتی ندارد مهم آن است که به‌هرحال می‌آیند (که اکنون بعضی آمده‌اند) در این میان نکته آن است که ما چه برنامه‌هایی داریم و چقدر با مطالعات قبلی به میهمانان تشنه خوش‌آمد خواهیم گفت. میهمانان ما برای میهمانی نیامده‌اند، آن‌ها آمده‌اند که کسب‌و‌کار کنند و کاسبی. بنابراین اگر راهبردها و برنامه‌های از قبل پیش‌بینی شده‌ای نداشته باشیم- که اغلب نداریم یا راهبردهایمان چندان مطالعه شده نیست- قطع به یقین میهمان ما اندوخته‌هایمان را با خود می‌برد و اجناسی درجه دو و سه برای ما باقی می‌گذارد راهی نداریم که این هنر را در جامعه تقویت کنیم که یک تبادل متوازن را در مواجهه با اقتصاد دنیا کلید بزنیم، این‌که فقط به ترسیم آمارهای فاصله‌هایمان از دنیا دلخوش کنیم نتیجه موثری به دست نمی‌دهد چنین نگاهی آن می‌شود که خودمان را گاندی فرض کنیم و چون هند منتظر اجماع ملی برای اقتصاد بنشینیم.

بسته سال 95
بسته سیاستی ناظر برای بازار پول چند سالی است که مد شده و بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار آن را برای بانک‌ها ابلاغ می‌کنند. بانک مرکزی امسال قصد دارد بسته سیاستی بازار پول را با چه شاخصه‌هایی ابلاغ کند؟ بعضی از شاخص‌های موجود به شرح زیر است: دارایی‌های سمی بانک‌ها همچنان بالا و نگران کننده، بدهی دولت به بانک‌ها بدون چشم‌انداز مشخص با عددی نزدیک به 60هزارمیلیارد تومان، بدهی دولت و شرکت‌های دولتی به اقتصاد نزدیک 550هزارمیلیارد تومان، رکود در بخش مسکن و صنعت پابرجا، رکود و اقتصاد در محاق هزینه‌های دولت، بانک‌ها در تنگنای اعتباری به سر می‌برند و منابع را به هر ترفندی از شعبه یکدیکر می‌ربایند و موسسات غیرمجاز هم که همچنان پررونق هستند. قیمت نفت هم در این میان در اعداد غیرجذاب سیر می‌کند. با توجه به چنین شاخص‌هایی بسته سیاستی چه خواهد بود. نقطه شروع کجاست.

وضعیت فوق‌العاده اعلام کنیم؟
شاید بحران واقعی در کشور ما غلبه هوش متوسط بر هوش بالاست. شاید اگر این بحران را به گونه‌ای مدیریت کنیم و از آن خارج شویم چندان مشکلات زیادی نداشته باشیم اما در حال حاضر معدل هوش در اقتصاد و هرم مدیریت در حد متوسط است این هوش درعین‌حال که عادت به جامعه‌ای توام با وفور درآمد نفتی را زندگی کرده است قادر نیست طرح موثر برای خرج از بحران ارائه کند. شاید سخت‌ترین سوال اقتصاد همین باشد که چگونه از بحران غلبه هوش متوسط بر اقتصاد رهایی یابیم.

 
منبع: ماهنامه بانکداری آینده – شماره 6

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
بدون نظر
  1. مجتبی می گوید

    مقاله خوبی است. این درد در دانشگاه های ما هم وچود دارد

ارسال یک پاسخ

17  +    =  19