داده ها متولد می شوند اما نمی میرند/ تحول یا جنجال دیجیتال(بخش دوم)

گفت و گو با مهدی شامی زنجانی درباره سند بانکداری دیجیتال

وظیفه وزارت اقتصاد این نیست که تعادل بانک ها را بر هم بریزد و به همه آنها استرس وارد کند.سندی که در حال حاضر وزارت اقتصاد به اسم سند بانکداری دیجیتال ارائه کرده است، حاصل حداکثر دو الی سه ماه کار است! سندی درست شده است که سه سال پیش همان سند را در یک بانک تولید کرده بودیم.وقتی وزارتخانه سندی ارائه می دهد، باید ابهت داشته باشد.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک ، طی سالهای اخیر عمده تمرکز شامی روی بانکداری دیجیتال بوده است. بر همین اساس دور از ذهن نیست که منتقد سندی باشد که از سوی وزارت اقتصاد با نام سند بانکداری دیجیتال به بانکها ابلاغ شده است. وی می گوید: سندی که در حال حاضر وزارت اقتصاد به اسم سند بانکداری دیجیتال ارائه داده ، حاصل حداکثر دو الی سه ماه کار بوده است! سندی درست شده که سه سال پیش همان سند را در یک بانک تولید کرده بودیم.

این نهاد حاکمیتی در جایگاهی نیست که به بانکها ابلاغیه بفرستد که چه انجام دهند. بخش اول مصاحبه با فرزند دانشگاه تهران را در لینک زیر بخوانید.


در ادامه بخش دوم این مصاحبه را باهم می خوانیم:

* 10 سال پیش در صنعت پرداخت هم همین اتفاق افتاد. وزارت اقتصاد با طریق ابزار قراردادن کارگروه بانکداری الکترونیک بانکها را به خط کرد و دستور داد به سمت خرید POS حرکت کنند و اینگونه بود که دستگاه‌های پرشماری روی پیشخوان فروشگاه ها قرار گرفت. به طوری که یک دوره از عبارت توپ فوتبال برای کارتخوان استفاده می شد. نتیجه آن شد که بازاری برای عده‌ای به وجود آمد و  انحرافی که هنوز هم گریبان گیر صنعت پرداخت است. از دهه هشتاد به این سو وزارت اقتصاد همواره در چنین موضوعاتی دخالت کرده و این دخالت مدام تشدید شده و زمینه انحراف را بیشتر فراهم آورده است.

نگاه اکوسیستمی به ما می‌گوید وقتی می‌خواهیم به سمت پیاده سازی  بانکداری دیجیتال برویم به چه حلقه‌هایی احتیاج داریم؟ یک؛ در کانون، شرکت‌های حوزه ICT هستند که سرریز آنها به سایر صنایع اهمیت دارد. دوم اینکه شرکت‌هایی که در یک صنعت کار می‌کنند و می‌توانند خدمات و محصولات حوزه دیجیتال را عرضه کنند، بررسی می‌کنیم. منظور از خدمات و محصولات، Core Banking نیست. منظور ارائه راهکارهای داده‎محور به بانک‌ها است. راهکارهایی مبتنی بر هوش مصنوعی و بلاکچین ارائه دهند. اینها بخش مستقل جریان هستند. بخش دیگر رگولاتوری است. یعنی چقدر در بانکداری دیجیتال توانستید آن کسانی که کارشان قانونگذاری است، نسبت به این موضوع آگاهی‌شان را افزایش بدهید؟ سمت بعدی آموزش و پژوهش است.

* به نظر شما مدیران بانکهای ما چقدر بانکداری دیجیتال را می فهمند؟

 دو سوال و چالش را مطرح می کنم   می‌کنم. سوال اول اینکه از مدیران و اعضای هیات مدیره بانک‌های ما بپرسید بانکداری دیجیتال یعنی چه؟ ابتدا ببینید جواب‌هایشان چقدر با یکدیگر همپوشانی دارد؟ از همین الان می‌گویم که همپوشانی پاسخ‌ها بسیار حداقلی است. سوال دوم؛ پاسخ‌ها تا چه اندازه درست است؟ قطعا پاسخ‌های درستشان بسیار کم است. من برای مدیران 12 بانک این کشور در بالاترین سطح‌ آموزش بانکداری دیجیتال ارائه داده‌ام و با سه بانک همکاری مشاوره‎ای دارم. پس از بیرون گود این حرف را نمی‌زنم.

*از نظر شما بانک دیجیتال چه نوع بانکی است؟

قبل از بانک دیجیتال عصر دیجیتال را باید درک کنیم. بانک دیجیتال بانکی ساخته و پرداخته برای موفقیت در عصر دیجیتال است؛ موضوع در ویژگی‌های عصر دیجیتال است. عصر دیجیتال به داده محوری، پلتفرم محوری، الگوریتم محوری، اکوسیستم محوری نیاز دارد. در کدام یک از بانک‌های ما به اینها توجه شده است؟ کدامیک از بانک‌های ما اکوسیستم بانکی خود را درست کرده‌اند؟ کدام بانک نگاه پلتفرمی به سیستم‌هایش دارد؟ در حال حاضر در دنیا Bank App Store راه افتاده است. یعنی کاربر اپلیکیشن را روی سیستم بانکی اش نصب می‌کند و به راحتی تحلیل انجام می‌دهد. این در حالی است که گارد سیستم بانکی ما برای ارائه داده، بسته است. به عبارت دیگر باید پرسید بانک‌های ما پارادایم دیجیتال را درک کرده‌اند؟ می‌دانند در چه عصری زندگی می‌کنیم؟ می‌دانند تجربه یعنی چه؟ هنوز در نظام بانکی ما به خوبی تفاوت تجربه مشتری با تجربه محصول و خدمت را نمی‌دانند. هنوز وقتی از تجربه دیجیتال حرف می‌زنیم همه فکر می‌کنند منظورمان تجربه آنلاین است.

*یعنی معتقد هستید که در عمل تدوین کنندگان سند از دانش کافی برخوردار نیستند؟

جالب است بدانید کسانی برای بانک‌ها سند و نقشه راه می‌نویسند که نمی‌دانند بانکداری دیجیتال چیست. وقتی ندانید کجا می‌خواهید بروید، هرجا بروید مقصد است. درباره استراتژی دیجیتال، بانک‌ها هنوز به این نتیجه نرسیده‌اند که هیچ تحولی قابل برون سپاری نیست. مثل این است که به کسی بگوییم جای من لاغر شو! یا به نفری هزینه‌ای بپردازیم که جای ما خوش اخلاق شود. تحول را نمی‌توان به شرکت‌های دیگر واگذار کرد. می‌توان برای سیستم مشاور گرفت، اما درد و رنج و سختی را من باید تحمل کنم تا متحول شوم. وقتی صحبت از بانکداری دیجیتال می‌کنیم یعنی تحول در بانک‌ها. چند نفر از مدیران بانک‌های ما مدیران تحولی‌اند؟

*به نظر شما مدیران ما اساسا مدیران تحولی هستند؟ پاسخ این سوالات وضعیت را بیشتر روشن می‎کند.

بانکی که سه سال روی بانکداری دیجیتال کار کرده است وقتی وزارتخانه از آنها می‌خواهند گزارش دهند حتی اعتماد به نفس این را ندارند که بگویند سه سال کار کرده‌ایم. دست و پای همه می‌لرزد که باید در این فرمت خاص گزارش بدهند. این معضل نظام بانکی ماست. دست و دل بانکی هم که در حوزه بانکداری دیجیتال کار کرده است، برای ارائه کارش می‌لرزد. مدیران بانکی ما ترجیح می‌دهند آب در دل مدیران بالادستی‌شان تکان نخورد.

*محصول این حرکت را چه می‌دانید؟ دو مساله وجود دارد. یکی اینکه می‌گوییم این راه اشتباه است. پاسخ این است که پس راه درست چیست؟ دوم اینکه این راه اشتباه به کجا می‌رسد؟

یک بزرگی می گفت:وقتی مفاهیم جدید به کشور ما وارد می‌شود. ابتدا تا جایی که می‌توانیم در برابرش مقاومت می‌کنیم و بعد از مدتی که می‌بینیم،عقب افتادیم برایش سمینار و آموزش فراهم می‌کنیم؛ بعد به لجنش می‌کشیم و تهی‌اش می‌کنیم و بعد پرتش می‌کنیم آن طرف و در نهایت می‌گوییم این هم جواب نداد و می‌رویم سراغ مفهوم جدید. ما در کشورمان بسیاری از مفاهیم جدید را این‎گونه به زمین گرم زدیم. بسیاری از مواردی که در دنیا مسائل زیادی را حل کرده است. به این دلیل که فقط با کلمه‌اش پز داده‌ایم. با کلمه‌اش ردیف بودجه درست کرده‌ایم و نفهمیدیم. آخر هم به این می‌رسند که بانکداری دیجیتال نسخه شان نیست. مانند این است که اسلحه روی شقیقه کسی بگذاریم و بخواهیم سه ماهه زایمان کند. به نظر شما چه به دنیا خواهد ‌آورد؟

*ضرورت زمانه است که بانک‌ها را به سمت بانکداری دیجیتال می‌برد. سمت دیگر نسخه اشتباه است. اما اساسا  چرا در یک مفهوم نوین در بانکداری یک وزارتخانه باید الزام ایجاد کند؟

بانکداری دیجیتال یک طرز فکر و نگرش است. آیا وزارتخانه مسئول این طرز فکر است یا مسئول نتایج عملکرد بانک‎ها؟ شما می‌توانید در حوزه نتیجه و عملکرد بانکی را تحت فشار قرار دهید، اما در استراتژی نمی‌توانید آن را تحت فشار قرار دهید. مسیر را نمی‌توانید دیکته کنید اما مقصد را چرا. بنابراین چنین جایگاهی را برای وزارت اقتصاد قائل نیستم؛ جایگاهی که برای بانک‌ها اجبار به همراه می‌آورد.

*معتقد هستیدوزارت اقتصاد نباید در جایگاه تعیین استراتژی برای بانک‎ها قرار بگیرد.چرا چنین جایگاهی را قائل نیستید؟

به این دلیل که اینها ابتکارات مدیریتی و تصمیم یک تیم مدیریتی هستند. وزارت اقتصاد مدیر بانک‌های ما نیست. مدل مدیریت ورزش را در کشورمان در نظر بگیرید. باشگاه فرهنگی ورزشی ما هیات مدیره و مدیرعامل دارد بعد معاون وزیر برایش تصمیم می‌گیرد که چه کسی سرمربی تیم بشود! برای اینکه مربی برود یا بماند یا پول مربی را چطور بدهند. ما چنین مدلی در کشور داریم. اگر قرار است مهره‌هایی که گماشته‌ایم کار کنند و به آنها اعتماد داریم، آنها باید مسیر را انتخاب کنند.

وقتی حاکمیت شرکتی را مطرح می‌کنید سهامدار و مدیرعامل و هیات مدیره باید استقلا داشته باشند و هر یک وظابف و کار خودشان را بر انجام دهند. شما می‌گویید سهامدار از نقش خود خارج شده و وارد هیات مدیره شده و بعد به همه بانک‌ها دیکته شده است؟
زمانی است که دو بانک را کامل زیر نظر دارید. آن وقت برای آنها هر کاری می‌توانید بکنید. سوال من این است که آیا بیش از این 20 بانکی که در کشور کار می‌کنند وزارت اقتصاد در جایگاهی که به آنها بگوید که چطور بانک را مدیریت کنید،هست؟ اما در این جایگاه هست که بگوید در نظام اقتصادی کشور اختلال ایجاد نکنید. این قواعد را باید رعایت کنید.

*زمان دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد آقای پورمحمدی معاون وقت بانک و بیمه وزارت اقتصاد آن طور نقش ایفا  کردند و زمینه انحراف صنعت پرداخت را فراهم کردند. در دولت یازدهم ،  آقای طیب نیا وزیر اقتصاد وقت، تصور می‌کرد بانکها اداره های تحت مدیریت وی هستند و در نتیجه از بالا مدیرعامل عوض می‌کرد. در زمان آقای کرباسیان وی دستور دد بانکها سریع کربنکینگ پیاده سازی کنند. زمان آقای دژپسند هم سند بانکداری دیجیتال ابلاغ شد. به نظر می رسد به مرور فرهنگ دخالت تشدید شده است. چرا وزارت اقتصاد   تصور می‌کند که صاحب بانک‌هاست؟

احساس و نیت خیر دوستان را که فکر می‌کنند در حال انجام دادن کار بزرگی هستند، درک می‌کنم، اما این راهش نیست. نقد اول اینکه کار وزارت اقتصاد این نیست که تعادل بانک‌ها را به هم بریزید و در همه آنها استرس وارد کنید. برای موضوعی که می‌دانید از پس آن بر نمی‌آیید و می‌دانید کارهایی که انجام می‌دهید میلیاردها تومان را در نظام بانکی ما هدر خواهد داد.

نقد دوم این است که چه سندی را در اختیار بانک‌ها قرار می‌دهید؟ آن سندی که در حال حاضر وزارت اقتصاد به اسم سند بانکداری دیجیتال ارائه داده ، حاصل حداکثر دو الی سه ماه کار بوده است! سندی درست شده است که سه سال پیش همان سند را در یک بانک تولید کرده بودیم. وقتی وزارتخانه سندی ارائه می‌دهد، باید ابهت داشته باشد.

نقد سوم و نقد بسیار بزرگ در نظر نگرفتن بلوغ متفاوت بانک‌ها در این مسیر است. ما در بانکی یک سال و سه ماه زمان صرف کردیم که به یک اجماع برسیم که بانکداری دیجیتال چیست. در چنین شرایطی از بانک‌ها خواسته می‌شود در چند ماه نقشه راه را تدوین کنند! بانک‌ هم ناگزیر برای آن که در لیست بدها قرار نگیرد چند صد میلیون به فلان شرکت پرداخت ‌کند تا ظاهر خود را نگه دارد.

*چرا این اتفاق می‌افتد؟ این فضا ناشی از چیست؟

احساس می‌کنم کشورمان دچار سندروم نمایش(Show) شده است. عده‌ای که مدیریت را رها کرده‌اند و به عبارتی سازمانشان را روی Auto Pilot گذاشته‌اند. عده‎‌ای هستند که کار می‌کنند، اما حجم نمایش بر حجم کاری که می‌کنند، غلبه دارد. این روزها در کشور حرف از استارت‌آپ‎ها تمام فضا را گرفته است. همه به دنبال تسهیلات و غیره هستند. ما در این کشور مسائلی داریم که پدر استارت‌آپ‌ها هم نمی‌تواند آنها را حل کند. بعضی‌ها راه افتاده‌اند از اهمیت استارت‌آپ‌ها در حوزه ICT می‌گویند؛ در صورتی که وقتی در این کشور سیل آمده بود. استاندار لرستان سه روز بعد سیل به مردم اعلام کرد، شناسنامه‌هایشان را بردارند، بروند کمک دریافت کنند. زندگی طرف را سیل برده شناسنامه می‌خواهید؟ شناسنامه او اثر انگشتش است. آیا توانسته‌ایم بانک اطلاعات ملی جامعی درست کنیم؟ در چنین وضعیتی برای چند استارت‌آپ‌ روبان افتتاح پاره می‌کنیم و نمایش برگزار می‌کنیم که ببینید چقدر قشنگ هستند. این‎ها مسائل کشور را حل نمی‎کند.

*علت چیست که فکر می‌کنید ما از بانکداری دیجیتال عقب هستیم؟

ما دو مفهوم Digitazation و Digitalization داریم؛ یعنی دیجیتال سازی و دیجیتالی سازی. بین سال 86 تا 88 مشاور دفتر مدیریت پروژه طرح جامع مالیاتی بودم. 200 میلیارد تومان پروژه داشتیم. تمام دغدغه این بود که بدانیم از چه کسانی چقدر باید مالیات بگیریم؟ آنجا فردی با من همکار بود که در آستانه  بازنشستگی قرار داشت. وی می‌گفت زمانی که استخدام شدم یک نفر داشت در طرح جامع مالیاتی ایران بازنشسته می‌شد. یعنی 60 سال بود این طرح داشت، اجرا می‌شد که نظام مالیاتی ایران را درست کنند. عقبه داستان چیست؟ داده. ما این داده را نداریم. ما در نظام بانکی مشتریان برگزیده‌ای داریم. 20 درصد مشتریان هستند که حدودا 60 درصد منابع را تامین می‌کنند. ما از اینها در نظام بانکی چه می‌دانیم؟ منظورم قسمت فساد نیست. در بخش واقعی، به هر حال این مشتریان ارزشمند هستند و باید تسهیلاتی برای آنها قائل شد. بانک به هیچ عنوان نمی‌داند این مشتری ارزشمند کجا سرمایه‌گذاری می‎کند؟ کدام بانکداری دیجیتال ؟ پایه بانکداری دیجیتال ایجاد این زیرساخت‌هاست. کدام بانک دغدغه این موارد را دارد؟

*یعنی اعتقاد دارید که در عصر داده محور قرار ندارین؟

در حال حاضر پروژه تدوین نقشه راه تحول دیجیتال ایران را با رویکرد اقتصاد دیجیتال انجام می‌دهیم. یکی از کارهایی که انجام دادیم، این بود که آمدیم مسائل اساسی کشور را در منابع مختلف در نظر گرفتیم. با نزدیک به 30 کارشناس با دیدگاه‌های مختلف و بعضا متناقض گفتگو کردیم. به سه مشکل اساسی رسیدیم. یک؛ ناکارآمدی عملکرد. دو؛ فساد اداری. سه؛ ناهنجاری‌های اقتصادی به ویژه عدم شفافیت. این سه مساله سایر مسائل را تحت تاثیر قرار می‌دهند و نکته جالب این است که اینها باعث شدند، روی مسائل انتهای شبکه سرریز شوند. مسائل انتهای شبکه شامل مسائل اجتماعی و روانی مردم، اختلالات روحی روانی و افت فاحش سرمایه اجتماعی. یعنی هر چه ناکارآمدی دارید در قالب روح و روان و اعتماد مردم خودش را نشان می‌دهد. همین تفکر می‎تواند در صنعت بانکی هم به‎کار گرفته شود. به بانک‌ها لیستی بدهید که پنج مشکل بزرگ‌شان را بنویسند. بعد این لیست‌ها را با آن نقشه راه و آن سند مطابقت دهید.

* به نظر شما مطابقت دارد؟

 به این نگاه در دنیا می‌گویند. نگاه مدگرایانه.

*نگاه مدگرایانه در فناوری و دیجیتال چیست؟

نگاه مدگرایانه در فناوری و دیجیتال یعنی اینکه ظاهرم را بیارای و هر رذالتی که در درونم بود، بپوشان. از درون متحول نشده‌ام، فقط ظاهر شیکی دارم.

*از اقتصاد دیجیتال صحبت کردید. این موضوع را تا چه اندازه شناختید؟

کاری که ما در حال انجام آن هستیم تدوین نقشه راه تحول دیجیتال ایران با رویکرد اقتصاد دیجیتال است. یعنی تمرکز روی اقتصاد است اما ولی تحولی جامع را می‌خواهیم. در این پروژه، کارفرما وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات است و مجری پروژه، دانشگاه تهران است و بنده هم مدیر پروژه هستم. البته ما در مسیر هستیم. اکوسیستم تحول دیجیتال کشور را در شناسایی کردیم. اگر اقتصاد دیجیتال و تحول دیجیتال را برای حل مسائل کشوربه کار نگیریم، آینده‌ای نخواهیم داشت.

ما در این پروژه ابتدا به سراغ مسائل اساسی کشور رفتیم و 11 مشکل اصلی را شناسایی کردیم. ما به دنبال روابط علت و معلولی بین این 11 مساله هم بودیم. باید می‎فهمیدیم کدامیک روی دیگری تاثیر می‌گذارد؟ ریشه‌ها و پیامدهای این مسائل را شناختیم. در دنیا مطالعه کردیم که تحول دیجیتال و اقتصاد دیجیتال چگونه توانسته‌اند این مسائل را حل کنند؛ در گام بعدی وضع موجود اکوسیستم تحول دیجیتال ایران را شناسایی کردیم. در گام آخر هم نقشه راهی برای گذار، ارائه خواهیم کرد. این پروژه انشاالله مهر 98 به پایا ن می‎رسد.

 

 

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

75  −    =  74