حکیمی، شریفی دیگری شده است؟
آیا ناصر حکیمی مهران شریفی دیگری شده است که در زمان خود زمینه انحرافات استراتژیک زیادی را در حوزه بانک و پیمنت فراهم آورد به طوری که هنور هزینه خطاهای آن زمان را می پردازیم از جمله توجه کمی بجای کیفی به توسعه شبکه پایانه های فروشگاهی
وقتی به کارنامه وی در بانک مرکزی نگاه میکنیم در واقع همان خطاهای استراتژیک را به وضوح می بینیم. اینکه راهبردهای اصلی در بانکداری الکترونیک و پرداخت مغفول مانده یا مورد کم لطفی قرار گرفته و برای اینکه این غفلتها و بی مهری ها کمتر دیده شوند با راه اندازی سامانه هایی که اگر چه مهمند اما از درجه اهمیت دو و سه برخوردارند عملا نگاه ها را از تمرکز روی مشکلات اصلی دور نگاه می دارند.
طبعا همانطور که شریفی همیشه سرش شلوغ بود حکیمی دوبرابر شلوغتر شد است چون عمر بانکداری الکترونیک ما دو برابر شده است. البته نگارنده امیدوار است شلوغ بودن سر مسئولین فناوری اطلاعات بانک مرکزی نسبت مستقیم با عمر بانکداری الکترونیک نداشته باشد چون وقتی عمر بانکداری الکترونیک ما مثلا صد برابر شود در این صورت فرصتی حتی برای نفس کشیدن این مسئولین باقی نخواهد ماند.
به هر روی بازنشستگی مهران شریفی یک سعادت اجباری شد تا وی از دام انتقادات رهایی یافته و احساس آسودگی خیال کند اما حکیمی هنوز راه درازی تا بازنشستگی دارد و لذا بانکداری الکترونیک و وی بعید است به زودی از دست هم خلاصی یابند.
در چنین صورتی چه خواهد شد؟
دامنه هزینه خطاهای راهبردی بانکداری الکترونیک و پرداخت به صورت مداوم رشد خواهد کرد. حکیمی یک روز می گوید تعریف بانکداری متمرکز در حال نهایی شدن است چند ماه بعد میگوید نیازی به بانکداری متمرکز نداریم و کسب و کار مهم است و ifw را کلید می زند. یک روز می گوید نیاز به کارت هوشمند نداریم اما یک سال بعد هوشمند کردن کارتها به پروژه مهم تبدیل می شود. امضای الکترونیک را کلید میزند اما بعد از چند سال کسی دقیق نمی داند چند سال دیگر باید صبر کند تا این خدمت عمومی شود. البته نگارنده امیداور است روزی نرسد که حکیمی بگوید نیازی به امضای دیجیتال نداریم.
یک روز سپاس را مستقر می کند اما سه سال طول میکشد تا مشخص شود این همان چیزی نبوده که می بایست باشد .
طرحی برای اخذ کارمزد راه می اندازد اما بدون هیچ گونه پنل اجرایی عملا باعث سوخت شدن فرصت های این مسیر می شود و…
برخی معتقدند که در حوزه فناوری های نوین در بانک مرکزی یک مغز بیشتر نیست و آن کسی نیست جز ناصر حکیمی اگر این مسئله حقیقت داشته باشد دو مسئله نمایان می شود اولا این تنها مغز متفکر عرصه بانکداری و پرداخت الکترونیک پر اشتباه ظاهر شده است از سوی دیگر باید تاسف خورد که مغز دیگر در کشور نیست که بتواند بهتر از این که هستیم امور را اداره کند؟
چه باید کرد؟
راهی نیست جز اینکه این مونولوگ کسل کننده در بانک مرکزی پایان یابد. اینکه یک نفر فکر کند و دیگر اجرا کنند طبعا هزینه های آزمون و خطا را بالا میبرد. در جهان مرسوم است چند نفر فکر میکنند (هیات مدیره) و یک نفر(مدیرعامل) اجرا می کند. در ایران هیچ کس فکر نمی کند(هیات مدیره) یک نفر فکر میکند(مدیرعامل) سازمان هم اجرا می کند. طبعا در چنین صورتی نتایج اصلا آن چیزی نیست که باید منتظرش باشیم.نتیجه آن میشود که اکنون شاهدش هستیم.
احسنت افرین
نمردیم یه نظر کارشناسانه دیدیم
متین.
گیرهای زیادی در کشور داریم به مراتب بزرگتر از مسائل بانکداری الکترونیک.
اما این دلیل نمیشود، عیبها یاین حوزه و فعالان آن را نگفت.
کاملا صحیح فرمودید. متاسفانه معلوم نیست در بانک مرکزی چه خبر است؟
البته در یک نکته نوشته شک دارم و آن همه کاره بودن حکیمی است. متاسفانه عرصههای تخصصی همیشه از فشارهای بیرونی رنج میبرند و حتم دارم که از میان nتا سازمان عریض و طویل با اسامی بامسمای نظارتی و غیره و غیره، بانک مرکزی هم در رنج و فشار است.
یا حق.
توی بانک مرکزی احمدی (دبیر کل )همه کاره است….هم توی دولت احمدی نژاد و هم این دولت….میگن با اژه ایی فامیله…
توی بانک مرکزی احمدی (دبیر کل )همه کاره است….هم توی دولت احمدی نژاد و هم این دولت….میگن با اژه ایی فامیله…
عالی گفتید موافقم