گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های امروز

 

کیهان:چه چیز بحرانی است؟

«چه چیز بحرانی است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛ظرف هفته های گذشته مجموعه ای از علائم ونشانه ها در فضای سیاسی و اقتصادی کشور ظاهر شده که سرجمع همه آنها القای وضعیت بحرانی در کشور بوده است. ابتدا یک سناریوی هماهنگ از خارج از ایران کلید خورد که تهران را به انجام اقدامات تروریستی، دست داشتن در حادثه 11 سپتامبر، تلاش برای ساخت سلاح هسته ای و نقض جدی حقوق بشر متهم می کرد. پس از آن موجی از تهدید ایران به حمله نظامی به راه افتاد و مقام های رسمی در جاهایی مانند آمریکا و اسراییل (مانند باراک و پانه تا) که عموما از اظهارنظر درباره چنین موضوعاتی خودداری می کنند حتی درباره زمان اقدام احتمالی علیه ایران (کمتر از 9 ماه) هم اعلام نظر کردند.

پس از آن، دولت آمریکا تقریبا با عجله بانک مرکزی ایران را تحریم کرد و در حالی که خود می دانست چنین اقدامی عملا غیرممکن است، از امضای اسناد حقوقی مربوط به آن امتناع نکرد. گام بعدی انتشار مجموعه ای از اخبار بود در این باره که اتحادیه اروپا در آستانه اجماع درباره تحریم نفتی ایران تا حدود یک ماه دیگر است و در این صورت ایران از بخش بزرگی از درآمد نفت خود محروم خواهد شد. در مرحله بعد خبرهایی منتشر شد مبنی بر اینکه آمریکایی ها مرخصی آن دسته از نیروهای نظامی خود را که خلیج فارس و خاورمیانه محل ماموریت آنهاست لغو کرده اند و یک زیر دریایی اتمی مجهز به موشک های بالستیک هسته ای هم در راه خلیج فارس است.

در کنار همه اینها نوعی التهاب در بازار ارز ایران پدید آمد که منابع غربی بلافاصله آن را به تاثیر تحریم ها بر اقتصاد ایران بویژه تحریم بانک مرکزی -که تازه در صورتی که همه چیز آنطور که اسراییلی ها می خواهند پیش برود 6 ماه دیگر اجرا خواهد شد- ربط دادند. جالب است که برخی منابع غربی از جمله مقام های رسمی آمریکایی که در این باره موضع گرفته اند، رزمایش ارتش در تنگه هرمز را هم که در واقع تمرین عملی مسدود کردن این تنگه بود ناشی از «تاثیر فشارها» بر ایران ارزیابی کرده اند. و آخرین قدم هم البته از داخل ایران برداشته شد: جریان فتنه عملا انتخابات مجلس نهم را تحریم کرد ولو اینکه به دلایلی ترجیح می داد واژه تحریم را به کار نبرد.

پس از کنار هم گذاشتن همه این وقایع که به وضوح یک برنامه هماهنگ و دارای جدول زمانی و تقسیم کار به نظر می رسد، این سوال رخ می نماید که به راستی چه خبر است؟ آیا وضعیت کشور بحرانی است؟ و آیا زمان آن رسیده است که ایران درباره رفتار خود در محیط سیاست خارجی و امنیت ملی به «تنظیم مجدد معادله هزینه- فایده» بپردازد؟

این نوشته در این باره که از میان همه خبرهایی که در صدر این نوشته به آن اشاره شد کدام یک تا چه حد واقعی است و عملیات متعدد دشمن سرجمع موفق بوده یا نه بحث نمی کند. این مسئله، خود موضوع نوشته هایی مستقل و تفصیلی است، پیش از این بارها به آن پرداخته شده و از این به بعد هم خواهد شد.

اما یک نکته را از یاد نبریم. رابرت گیتس که باید او را استراتژیست بزرگ امور ایران در آمریکای فعلی دانست، زمانی گفته بود مشکل ما با ایران این است که ایران اساسا نیازی به محاسبه مجدد درباره سود و زیان اصرار بر برنامه های هسته ای، موشکی و منطقه ای اش نمی بیند و تا وقتی ایران وادار به محاسبه مجدد نشود انتظار تغییر محاسبات آن بی جاست. گیتس مبدع استراتژی وادار کردن ایران به محاسبه مجدد است و راهبرد پیشنهادی او هم این است که هزینه های مربوط به تداوم برنامه های استراتژیکی ایران چنان افزایش پیدا کند که ایران احساس کند تداوم این برنامه ها به جای آنکه عاملی برای تقویت قدرت و تثبیت جایگاه آن باشد، به تهدیدی برای موجودیت آن تبدیل شده است.ظاهرا قضیه از این قرار است که آمریکایی ها به این نتیجه رسیده اند که شب انتخابات مجلس در ایران، بهترین زمان برای القا این موضوع به افکار عمومی و جامعه سیاسی درایران است که شرایط آنقدر بحرانی است که هر چه زودتر باید تصمیم هایی جدید گرفت و طرحی نو در انداخت.

در این باره اتفاق نظر وجود دارد که بخش بزرگی از آنچه اکنون در محیط امنیتی ایران می بینیم عملیات روانی است نه اقدام واقعی و آمریکایی ها می خواهند از تهدید نتیجه بگیرند نه اقدام چرا که هزینه اقدام بسیار بالاست. اما مهم این است که بتوان از حد این کلیات فراتر رفت و در این موضوع تامل کرد که پس پشت این سناریو چیست؟ آیا ما در میانه یک بازی بزرگ نیستیم که قرار است کسانی در داخل ایران اجرای فاز نهایی آن را بر عهده بگیرند و دوران جدیدی از تجدید نظرطلبی را با استناد به بحرانی بودن وضعیت کشور کلید بزنند؟

اجازه بدهید ببینیم چه کسانی و چگونه از بحرانی جلوه دادن فضای کشور نفع می برند و هر یک در پی چیستند.

مسلما بازیگر نقش اول دراین سناریو غربی ها هستند. دولت آمریکا به چند دلیل مهم نیاز دارد پی در پی اصرار کند: «اوضاع در ایران رو به وخامت است.» دلیل اول این است که آمریکایی ها می خواهند کسی به این موضوع توجه نکند که وضع آنها در منطقه خاورمیانه از هر زمان دیگری در طول تاریخشان وخیم تر است و با هر معیاری که سنجیده شود ایران تا اینجا برنده بازی است. دومین دلیل این است که اوباما در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 2012 در ایران درگیر نوعی مسابقه رادیکالیسم علیه ایران با جمهوری خواهان است پس طبعا ابتدایی ترین راهبرد رسانه ای که در پیش خواهد گرفت این است که تاکید کند سیاست او در مقابل ایران جواب داده و انتقادهای جمهوری خواهان بی وجه است. در بسیاری از موارد، مخاطب اظهارات بی سر و ته و گاه به شدت مضحک مقام های آمریکایی در این باره که «ایران در آستانه کوتاه آمدن است» در واقع جامعه داخلی آمریکا و صهیونیست هاست و نباید آنها را بیش از این مقدار جدی گرفت. (امیر اورن هفته گذشته در هاآرتص مقاله ای نوشت که تیتر آن این بود: مخاطب جمله همه گزینه ها روی میز است اسراییل است نه ایران) و سومین دلیل این است که اوباما مجبور است بگوید گزینه های فعلی در قبال ایران جواب داده چرا که اگر غیر از این باشد ناچار باید سراغ گزینه های بعدی برود و چیزی به نام «گزینه بعدی» اساسا وجود خارجی ندارد.

پس از آمریکا جریان فتنه در داخل و خارج بیشترین سود را از بحرانی جلوه دادن فضای کشور می برد. این جریان به طورمشخص در پی دستیابی به دو هدف عمده است:
اول، به حداقل رساندن مشارکت مردم چرا که در شرایطی که این جریان در صحنه حضور ندارد، مشارکت بالا به این معناست که مردم برای قهر و اخم آنها هیچ ارزش و اهمیتی قائل نیستند و مشروعیت نظام سیاسی بر خلاف آنچه آنها در پی آن بودند روز به روز در حال مستحکم تر شدن است.

دلیل دوم اما این است که جریان فتنه تصور می کند تنها در صورتی می تواند امیدوار به بازگشت دوباره به صحنه سیاسی باشد که وضعیت کشور به اندازه کافی بحرانی جلوه داده شده و چاره ای جز روی آوردن به پروژه هایی مانند نجات و وحدت ملی برای نظام باقی نماند. در واقع نوعی تقسیم کار بین طرف خارجی و جریان فتنه جود دارد. طرف خارجی سعی می کند محیط امنیت ملی سیاست خارجی ایران را بحرانی کند به این امید که نظام چاره ای جز انعطاف در مقابل جریان فتنه و پذیرش مجدد آنها در جامعه سیاسی کشور نبیند. شاید این پروژه زیاده از حد احمقانه به نظر برسد، ولی متاسفانه -یا شاید هم خوشبختانه- باید گفت دشمنان ایران دقیقا به همین اندازه و بلکه بیشتر احمق هستند.

اما گروه سوم جریانی درون برخی بخش های حاکمیت است که اساسا تداوم بحران را شرط لازم حیات خود می داند و کاملا مراقب است مبادا اوضاع کشور زمانی حتی به مدت چند هفته آرام بگیرد. بحرانی نمایی برای این جریان دو کارکرد مهم دارد:

اول اینکه بنابر یک تجربه تاریخی این جریان تصور می کند بحران برای آن حاشیه امنیت ایجاد خواهد کرد و می تواند با هزینه حداقل به اجرای پروژه های خود بپردازد.

و دوم، منحرفان تصور می کنند اگر وضعیت کشور بحرانی جلوه داده شود آنها در موقعیتی خواهند بود که استدلال کنند راه حل همه این مشکلات نزدیک شدن به غرب و مذاکره با آمریکاست و به این ترتیب نظام رابرای تعدیل خط قرمز پر رنگ و راهبردی اش در این باره تحت فشار بگذارد.

خلاصه کنیم: در واقع بحرانی وجود ندارد، اما اینکه مردم باور کنند اوضاع بحرانی است پروژه ای حیاتی برای بازیگرانی بسیار با انگیزه و پای کار است.

خراسان:انفعال سوال بر انگیز در برابر نوسانات نرخ ارز

«انفعال سوال بر انگیز در برابر نوسانات نرخ ارز»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان است که در آن می‌خوانید؛این روزها التهاب در بازار ارز، افزایش نرخ انواع ارزها از جمله دلار و نوسان شدید و بعضا 200تومانی قیمت ارز طی یک روز، باعث نگرانی فعالان و دلسوزان اقتصاد ایران شده است. اما آن چه آزاردهنده تر است انفعال دستگاه های مسئول در برابر حل این معضل و ضعف مدیریت بحران است. در شرایطی که قیمت دلار طی سال جاری رشد حدود 50درصدی را تجربه کرده است.

سوالات زیادی درباره دلایل این رشد و پیش بینی وضعیت آینده قیمت ارز وجود دارد که همچنان بدون پاسخ باقی مانده است.

شاید لازم به تذکر چندین باره نباشد که افزایش شدید قیمت ارز از یک سو و نوسان شدید آن از سوی دیگر چه آثار مخربی بر اقتصاد کشور به جا می گذارد. چرا که طی چند ماه اخیر درباره تبعات تورمی افزایش نرخ ارز بر کالاهای وارداتی و سلب قدرت برنامه ریزی به عنوان یکی از اصلی ترین ارکان فعالیت اقتصادی بسیار سخن به میان آمده است و تبعات اقتصادی افزایش و نوسان نرخ ارز اکنون برای افراد عادی جامعه نیز روشن است. پس اجازه دهید از زاویه دیگری به این موضوع نگاه کنیم.

ذخایر ارزی غنی

بحران ارزی اخیر می تواند معلول عوامل متعددی باشد. ابتدا باید عنوان کرد ذخایر ارزی بانک مرکزی به اذعان مقامات رسمی و حتی تریبون های رسانه ای بیگانه غنی است و از بابت تامین ارز مورد نیاز مشکلی نیست. در سال جاری قیمت نفت به طور متوسط بیش از 20دلار گرانتر از قیمت پیش بینی شده در بودجه فروخته شده است. ذخایر پیشین ارزی کشور نیز چه در قالب ذخایر ارزی خارج از کشور و چه صندوق توسعه ملی ظرفیتی به مراتب بیشتر از نیاز بازار به ارز را دارد لذا کمبود ذخایر نمی تواند عامل بروز بحران باشد.

نقش تحریم ها در افزایش و نوسان نرخ ارز

با این حال به نظر می رسد فضای روانی تحریم ها تا اندازه ای در افزایش نرخ ارز موثر باشد. چرا که تحریم های سلسله وار که از تحریم مبادلات بانک های کشور ادامه و به تحریم بانک مرکزی توسط آمریکا و برخی کشورهای اروپایی ختم شد، مبادله ارز را پرهزینه و سخت می کند. به عنوان مثال صنعتگری که باید پول خرید مواداولیه و یا ماشین آلات را به فروشنده خارجی پرداخت کند به جای اعتبارات اسنادی ارزی و حواله های بانکی باید ارز را به شکل نقد به صرافی ها بدهد تا از طریق صرافی ها و بعضا با واسطه یک کشور منطقه که واسط خرید مواد اولیه و ماشین آلات از یک کشور غربی است، گرانتر بخرد. به ویژه این که برخی عملیات روانی درباره تشدید تحریم ها که باعث شده تا برخی اقدام به دپوی ارز برای روز مبادا کنند.

کاهش نرخ سود سپرده ها و رکود سایر بازارهای سرمایه گذاری

در کنار این مسئله باید به کاهش نرخ سود بانکی و فاصله زیاد بین نرخ سود سپرده ها با نرخ تورم اشاره کرد که باعث شده است سپرده گذاری در بانک ها فاقد سودآوری مورد انتظار باشد. در این شرایط رکود در بازارهایی نظیر مسکن و بورس باعث شده سرمایه ها به سمت بازار سکه و ارز حرکت کند. با توقف روند افزایش قیمت جهانی طلا طی 3 ماه اخیر قدرت جذب نقدینگی در بازار ارزی که به رابطه تحریم ها با تقاضای فزاینده ای مواجه است افزایش یافته است.

تورم و کاهش ارزش پول ملی

افزایش نرخ تورم به حدود 20 درصد پس از هدفمندی یارانه ها و کاهش ارزش پول ملی را نیز باید به عنوان یکی دیگر از عوامل افزایش نرخ ارز ذکر است. این در حالی است که طی 6-5 سال اخیر با وجود تورم سالانه بین 10 تا 25 درصد، نرخ ارز از سوی دولت چندان افزایش نیافته بود. اگر چه در این میان دولت طی سال های گذشته معتقد بود که نرخ واقعی ارز بالاست و نباید با افزایش تورم افزایش یابد، با این حال برخی کارشناسان معتقدند ارزش واقعی دلار فراتر از قیمت هایی نظیر 985 و 1050 تومان است که طی سال های 89 و 90 در قانون بودجه پیش بینی شده است. البته برخی دیگر از اقتصاددانان قیمت واقعی دلار را تا 700 تومان نیز اعلام کرده اند. اما آن چه مشخص است ضعف جدی در بنیان های روشن و مورد قبول اقتصاددانان از یک سو و مبنای کاملا غیر شفاف دولت در تعیین قیمت دلار است که اجازه نمی دهد قیمت واقعی دلار را بتوان در اقتصاد ایران مشخص کرد.

خطوط نانوشته سیاست دولت درباره نرخ ارز

در هر حال سیاست دولت درباره نرخ ارز کاملا نامشخص است. از یک سو رئیس جمهور حدود 3 ماه پیش در یکی از سفرهای استانی خود اعلام می کند: «دلار 900 تومان هم نمی ارزد» از سوی دیگر برخی کارشناسان انفعال کامل در برابر افزایش نرخ ارز را شاهدی بر رضایت دولت به افزایش نرخ ارز از جمله دلار می دانند. چرا که این عده معتقدند کسری آشکار بودجه دولت به ویژه برای پرداخت یارانه ها را می توان از طریق گران فروشی ارز جبران کرد. به ویژه این که مقامات دولت علاوه بر این که راه حل کارآمدی برای جذب نقدینگی سرگردان و جلوگیری از جولان پول های مردم در بازار ارز نمی دهند، 2 بار پیشنهاد بانک مرکزی برای افزایش نرخ سود سپرده های بانکی را نیز رد کرده اند. همچنین تأخیر سوال برانگیز دولت در ارائه لایحه بودجه 91 که می توانست قیمت دلار در بودجه را روشن کند و معلوم شود دولت چه قیمتی برای ارز دولتی در سال آینده پیش بینی کرده است، نشان می دهد دولت همچنان در تلاش است فضای اقتصادی کشور را غیر شفاف نگه دارد و با درآمد ارزی بیشتری که به دست آورده است فاز دوم هدفمندی را با افزایش یارانه نقدی اجرا کند.

در مجموع به نظر می رسد قطعا راه های برون رفت از این بحران وجود دارد و اگر منفعت های زودگذر جایگزین دوراندیشی نشود و رئیس جمهور به عنوان اصلی ترین مسئول اجرایی کشور در برابر اعداد و ارقام کاملا نگران کننده افزایش و نوسان نرخ ارز خود را مسئول بداند و از کارشناسان دلسوز اقتصادی برای همفکری درخواست کند، می توان امیدوار بود از این بحران به سلامت بیرون آییم. 
 
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوی اسلامی است که در آن می‌خوانید؛سال میلادی در این هفته ورق خورد و جهان برحسب این تقویم، سالی پر از نشیب و ناکامی را پشت سر گذاشت. سالی که شکست‌ها و بحران‌های پی در پی اقتصادی برای جهان سرمایه‌داری غرب و ماشین جنگی آمریکا در جهان رقم زده شد به گونه‌ای که کارشناسان برای سال پیش‌رو نیز چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای را پیش‌بینی نمی‌کنند.

در این هفته اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند. ایشان در این دیدار دانشجویان عضو این اتحادیه را فرزندان عزیز ملت ایران و سرمایه‌های ارزشمند کشور برشمرده و علم‌‌آموزی به معنای دقیق کلمه و گسترش فکر درست و تبیین مواضع حقیقی نظام جمهوری اسلامی را از وظایف این دانشجویان دانستند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطر نشان کردند: پیروزی انقلاب اسلامی و روحیه غیرقابل توصیف حضرت امام خمینی(ره) در اتکاء به خدا و اعتنا به ملت، زمینه‌ساز باور ملی، بیرون آمدن از حصار روحی و حل مشکلات کشور شد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی با تاکید بر ضرورت مجاهدت، تقویت نقاط مثبت و توانایی‌های علمی در این مسیر، خاطر نشان کردند: دشمن با اعمال حجم وسیعی از اقدامات سیاسی و امنیتی و اقتصادی در همه ابعاد در مقابل جمهوری اسلامی ایران، مرتب در حال لغزش و شکست است.

کاهش شدید ارزش پول ملی، افزایش لجام گسیخته تورم و رکود در امر تولید و صادرات، از عوارض صعود سرسام‌آور قیمت دلار در هفته جاری بود که لحظه به لحظه بالا رفت و همه چیز را تحت‌الشعاع خود قرار داد بدون آنکه مسئولین خم به ابرو آورده و در این باره اظهار نظری کرده و یا اقدامی برای کنترل آن انجام دهند.

این وضعیت متاسفانه بار دیگر چهره تلخ، اما غیرقابل انکار واقعیت‌های اقتصاد شعاری و بی‌برنامه را به نمایش گذاشت. هر چند که شیطنت‌های آمریکا و متحدانش در گسترش تحریم‌های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران و دامن زدن به این حالت بی‌تاثیر نبود لکن عدم استفاده از کارشناسان دلسوز و صاحبنظران خبره در امر اقتصاد نیز به پدید آمدن چنین حالتی کمک کرده است.

عدم برنامه‌ریزی دولت برای کنترل نقدینگی مخرب و سرگردان، کاهش جذابیت بازار پول و سپرده‌گذاریها در بانکها و بی‌انضباطی مالی دولت به همراه دهها عامل ریز و درشت دیگر اکنون وضعیتی را پیش آورده که مردم مجبورند علاوه بر عدم امید به بهبود اقتصادی و مالی در کوتاه مدت، زیر بار فشار تورمی که دولت هیچ‌گاه زیر بار این واقعیتها نرفته، کمر خم کنند و اگر با بهره‌گیری از افراد خبره و دلسوز، هر چه سریعتر سیاستهای مناسب اتخاذ نشود، باید در انتظار عوارض غیرقابل جبران این بی‌تدبیری‌ها به بدنه زندگی مردم بود.

در این هفته آبهای نیلگون خلیج فارس و تنگه هرمز، عرصه برگزاری رزمایش دریادلان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و بکارگیری آخرین دستاوردهای موشکی و تدافعی متخصصین ایرانی بود. وسعت منطقه‌ عملیاتی و بهره‌گیری از تاکتیک‌های ویژه، آزمایش موشک ضد رادار "محراب" برای نخستین بار و چند موشک دیگر بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های بین‌المللی داشت و توانست توان بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران را از شرق تنگه هرمز تا اقیانوس هند به نمایش بگذارد.

بررسی رخدادهای خارجی را با تحولات منطقه خاورمیانه آغاز می‌کنیم که این هفته نیز در اولویت خبر اکثر رسانه‌های جهان قرار داشت.

خبر برگزاری دور جدید مذاکرات سازش میان رژیم صهیونیستی و حکومت خودگردان فلسطین درحالی اعلام شد که این بار، نقش میزبانی آن را به رژیم اردن محول کرده‌اند. پیرامون این قضیه چند نکته قابل تأمل وجود دارد. نخست اینکه، صهیونیستها به دلیل وقوع حوادث یکسال اخیر و خیزش سراسری ملتهای عرب، در تنگنا و مخمصه قرار گرفته‌اند. آمریکا و سایر حامیان بین‌المللی این رژیم که از مهار قیام‌های مردمی در منطقه عاجز مانده و وحشت زده شده‌اند به تکاپو افتاده‌اند تا به هر شکل ممکن روند سازش را احیا کنند بلکه بتوانند از این طریق راه نجاتی برای رژیم صهیونیستی بیابند.

قدرتهای هوادار رژیم صهیونیستی که از ابتدا تلاش کردند بر موج قیام‌های آزادی خواهانه در منطقه سوار شوند اکنون به مرور متوجه این حقیقت می‌شوند که ماهیت غالب قیام‌های در جریان در منطقه، ضد صهیونیستی است و از این رو، تنها چاره را به جریان انداختن روند سازش تشخیص داده‌اند. این کشورها در تلاش هستند تا با کشاندن جریان‌های سازش طلب عرب به پای میز مذاکره با صهیونیستها، مشروعیت ساختگی برای این رژیم دست و پا کنند تا بلکه بتوانند این رژیم را از ترکش‌های ویرانگر انقلاب‌های مردمی در منطقه مصون نگاه دارند.

از سوی دیگر، انتخاب اردن به عنوان میزبان جدید مذاکرات سازش بیانگر آن است که این کشور تنها و آخرین تکیه گاه برای اهداف صهیونیستی است، چرا که تا پیش از این، اینگونه مذاکرات عمدتاً در مصر برگزار می‌شد و برخی مواقع نیز رژیم‌های تونس و مغرب این وظیفه را برعهده داشتند و کمتر سابقه داشته است که امان برای ایفای این نقش برگزیده شود. با اینحال نتیجه دور جدید مذاکرات سازش هرچه باشد نمی‌تواند رژیم رو به موت صهیونیستی را به حیات باز گرداند و طوفان انقلابهای مردمی در منطقه در آینده‌ای نه چندان دور پایه‌های این رژیم غاصب را برخواهد چید.

این هفته تحولات عراق با اعلام رسمی خروج نظامیان آمریکا و همچنین اوجگیری تنش بر سر مسئله "طارق الهاشمی" معاون رئیس‌جمهور عراق که متهم به دخالت‌های مستقیم در حوادث تروریستی این کشور شده است، شکل تازه‌تری به خود گرفت. با پایان یافتن سال میلادی 2011 به عنوان موعد مقرر خروج رسمی نظامیان آمریکا از عراق، مردم این کشور، این رویداد را جشن گرفتند و نوری مالکی نخست‌وزیر عراق نیز روز آخر سال 2011 را روز ملت عراق و روز عید نامید. اکنون، شرایط جدیدی بر عراق حاکم شده است و همانگونه که نخست‌وزیر عراق نیز تاکید کرد توجیه برای اقدامات تروریستی و همچنین فعالیت‌های مسلحانه گروهها در این کشور، از میان رفته است و طبعاً باید منتظر استقرار تدریجی صلح، امنیت و ثبات در این کشور بحران زده شد.

با اینحال مسائلی وجود دارد که نمی‌توان نسبت به اعاده ثبات و آرامش در آینده نزدیک به عراق خوشبین بود چرا که بازیگران قدرتمندی هنوز در این کشور ایفای نقش می‌کنند که دنبال منافع و اهداف خود هستند. اصلی‌ترین این بازیگران، آمریکاست که با وجود اعلام عقب نشینی، قطعاً تلاش خواهد کرد در این کشور نفوذ و مداخله خود را حفظ کند. دوم، برخی گروههای زیاده طلب و رقیب دولت شیعی عراق هستند که منافع آنها نیز ایجاب می‌کند این کشور همچنان در بحران باقی بماند.

این جریانها که خود از سوی آمریکا و برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان و اخیراً ترکیه حمایت می‌شوند درصدد هستند مانع از مسلط شدن دولت کنونی عراق بر اوضاع شوند و از هر وسیله‌ای برای دستیابی به هدفهای خود بهره می‌برند. ماجرای طارق الهاشمی نیز در همین چارچوب قرار دارد. دولت و قوه قضائیه عراق اعلام کرده است که "طارق الهاشمی"، معاون رئیس‌جمهور عراق و از مسئولان گروه "العراقیه" در بسیاری از ترورها و انفجارهای عراق دست داشته است و به همین خاطر حکم جلب وی صادر شده است ولی طارق الهاشمی نه تنها به این حکم تمکین نکرد بلکه به کردستان رفت و از آنجا علیه دولت مرکزی موضع گیری کرد.

الهاشمی، نوری مالکی را مورد انتقاد قرار داد که چرا در زمانیکه آمریکائیها در صحنه سیاسی عراق حضور فعال داشتند اتهام وی را پیگیری نکرده است که این سخن، حاوی اعتراف وی به حمایت‌های همه جانبه آمریکا از شخص وی و جریان متبوعش می‌باشد. بهرحال تا زمانی که این گونه توطئه‌ها و برنامه‌ها در عراق در جریان است و قدرتهای خارجی و گروههای زیاده طلب به اقدامات مخرب خود ادامه می‌دهند، بعید است عراق روی صلح و ثبات واقعی را ببیند.
این هفته ناآرامی‌ها در سوریه درحالی ادامه یافت که ناظران اتحادیه عرب به دیدار از این کشور ادامه دادند و به بررسی اوضاع سوریه پرداختند.

درحالیکه اولین واکنش ناظران اتحادیه عرب به رخدادهای سوریه نسبتاً مثبت بوده است، غرب به تبلیغات خصمانه خود علیه دمشق ادامه داد. همزمان، یک نشریه غربی گزارش داد سازمان‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس طرحی را برای اعلام منطقه پرواز ممنوع در سوریه آماده کرده‌اند. این نشریه در این باره افزود عواملی از "سیا" و "ام. آی. سیکس" هم اکنون در سوریه هستند تا مقدمات این کار را فراهم سازند.

برخوردهای پی در پی و خشن با سوریه از سوی غرب و همپیمانان آنها در اتحادیه عرب درحالی صورت می‌گیرد که هرگز اینگونه برخوردها با دیگر رژیم‌های سرکوبگر عربی، از جمله بحرین و یمن صورت نگرفته است. این مسئله، سیاسی بودن اقدامات علیه سوریه را روشن می‌سازد و برخورد دوگانه حاکم بر مناسبات جهانی را مورد تاکید قرار می‌دهد.

رسالت:زن و خانواده در آیینه اندیشه‌های راهبردی

«زن و خانواده در آیینه اندیشه‌های راهبردی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛اگر چه این نگاه انحرافی فمینیستها  که به مسائل زنان همواره از عینک مردانه نگریسته شده، قابل نقدهای بسیاری است اما باید بپذیریم که بررسی مسائل راهبردی زنان و خانواده پس از انقلاب اسلامی ایران همواره از برخی رودربایستی ها و محذوریت های اخلاقی رنج برده و بسیاری از دستاوردها و چالش ها در این حوزه مورد غفلت واقع شده است.

شب گذشته جلسه ای در محضر رهبر معظم انقلاب برگزار شد که در این جلسه برای اولین بار مسائل راهبردی حوزه زنان نظیر منزلت و نقش زنان در انقلاب اسلامـی و جایگاه آنان در پیشرفت همه‌جانبه‌ی کشور، حقوق و مسئولیت‌های فردی و اجتماعی زنان، موقعیت، مؤلفه‌ها و کارکرد خانواده از منظر اسلام،  نقد بنیان‌های فمینیسم و وجه ایرانی آن، مسائل و مظلومیت‌های زنان در ایران و راه‌های مواجهه صحیح با آن‌ها، جایگاه و نقش زن در خانواده و بررسی فقهی مسائل مربوط، آسیب‌شناسی و راه‌های تقویت خانواده در ایران، مقایسه‌ی وضعیت خانواده در جمهوری اسلامی ایران و کشورهای غربی به طور جدی مورد تحلیل و تبیین قرار گرفت. این نشست در ادامه سلسله جلسات اندیشه‌های راهبردی به موضوع «زن و خانواده» اختصاص یافته بود.

زنان نیمی از جامعه ایران و خانواده مهمترین سلول اجتماعی در کشورماست. جامعه ایران یک اجتماع خانواده محور است که اگر این سلول اجتماعی  در معرض آسیب قرار بگیرد به طور مستقیم بر فضای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور اثر می گذارد. تلاش های بسیاری پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران صورت گرفت تا در راستای روند مدرنیزاسیون سلول خانواده به عنوان سنگ بنای جامعه سنتی و مذهبی در ایران سرطانی شود. یکی از این تلاشها ابلاغ قانون کشف حجاب در 17 دی 1314 توسط رضاخان پهلوی است.

زنان ایرانی از پیش از ورود اسلام حجاب فاخر و پوشش متمدنانه ای داشته اند که بسیاری از ملل دیگر  بر اساس اسناد و مکتوبات موجود این حجاب را به عنوان الگو انتخاب می کرده اند. پس از ورود اسلام به ایران حجاب تقدس پیدا کرد و قوانین و حدود اسلامی برای رعایت عفاف و حجاب زن سبب شد که گوهر حقیقی زن درخشش مضاعفی در جامعه ایرانی پیدا کند.

با روی کار آمدن رضا شاه در ایران و اصرار بر اجرای پروژه نوسازی غربی مبتنی بر این ایده که ما اگر می خواهیم پیشرفت کنیم باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم ارتباط عجیب و غریبی بین بی حجابی زن های ایران و پیشرفت برقرار شد. رژیم در راستای اهداف استعماری دولت انگلیس برای سرطانی کردن سلول خانواده در ایران سرانجام قانون کشف حجاب را ابلاغ کرد و سر انجام در روز 17 دی 1314 ش رضاشاه به همراه تاج الملوک و دو دخترش شمس و اشرف برای انجام مراسم فارغ‌التحصیلی در دانشسرای مقدماتی‌، بدون حجاب حاضر شد و از آن روز به بعد جنایات و فجایع بسیاری علیه زنان ایران رخ داد که تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. در واقع پدیده بی حجابی به جامعه ایران که همواره یک جامعه عفیف و با حجاب بود در این مقطع تحمیل شد.

مستر همفری کارشناس و جاسوس انگلیسی  در خاطرات خود می نویسد: وقتی عازم محل مأموریت خود (عربستان‌) شد وزیر مستعمرات بریتانیا جمله‌ای ارزشمند به او آموخته و گفته است که‌: «ما اسپانیا را از کفار (مسلمین‌) فقط به سبب شراب و فحشا پس گرفتیم و امیدواریم بتوانیم تمام بلاد را با این دو قدرت نیرومند به دست آوریم‌.» این اقدام رضاخان موجب به وجود آمدن یک شکاف مصنوعی بین معدودی از زنان بی حجاب و کثیری از زنان باحجاب در جامعه ایران گشت.

 این شکاف با تداوم سیاست های مذهب ستیزانه و غرب گرایانه فرزند رضاخان در دوره پهلوی دوم نیز وجود داشت. در این مقطع رژیم طاغوت تمام امکانات خود اعم از سینما، تلویزیون، تئاتر، مجلات و … را بسیج کرد که سیاست سرطانی کردن سلول خانواده در ایران را با از بین بردن عفاف و حجاب در جامعه و تداوم روش رضاخان اما به شکل نرم پیگیری کند.

دامن زدن به فحشا با دایر کردن مراکز فساد در کشور، ابتذال اخلاقی در محافل دانشگاهی و به اصطلاح علمی، استفاده ابزاری از زن در سینما و تئاتر به عنوان یک کالای جنسی و … از جمله اقداماتی بود که رژیم پهلوی در راستای تعمیق شکاف بی حجابی در جامعه ایران انجام داد. پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آوردگاه یک واکنش طبیعی در برابر این ظلم تاریخی علیه زنان بود. فهم رابطه بین خانواده و انقلاب اسلامی مسبوق به تبارشناسی تاریخی خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی و مداقه در شناخت «هویت زن مسلمان» است.  در حقیقت انقلاب اسلامی  کنشی بود که در مقابل کنش‌های تخریبی علیه خانواده و کاستن از منزلت زن در طول تاریخ به وجود آمد. این حرکت استمرار بدیهی مجاهدت‌های انبیای الهی و علی‌الخصوص خاتم المرسلین حضرت محمد (ص) در صیانت از کیان خانواده و مبارزه با سنت‌های جاهلی در تحقیر زنان و از همه غم‌انگیز‌تر زنده به گور کردن دختران بود.زنان و حضور فعال آنها در مسائل سیاسی و اجتماعی و مشارکت آنها در تصمیم گیری های کلان جامعه رهاورد سی ساله انقلاب اسلامی است.  انقلاب اسلامی زن را به جایگاه اصیل خود بازگرداند و وی را از موجودی منفعل به انسانی فعال و اجتماعی تبدیل کرد.

 به برکت انقلاب امروز دختران و زنان ایران اسلامی در آموزش عالی حتی از پسران و مردان نیز پیشی گرفته اند و آمار 70 درصدی ورودی دختران به دانشگاه ها برای بسیاری از غربی ها غیر قابل باور است. امروز به یمن اعتماد به نفس دختران ایرانی، در امر پزشکی بانوان، دیگر نیازی به پزشکان مرد نیست .

حضور زنان در عرصه مدیریت سیاسی بخصوص در سطوح ارشد و مشارکت فعال آنها در سه قوه قابل توجه است. حضرت امام خمینی(ره) در مورد فعالیت اجتماعی واشتغال زنان همیشه این نکته را بیان می‌کردند که: «فعالیت اجتماعی، سیاسی کنید ولی حدود شرعی از جمله رضایت همسر را رعایت کنید.» حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه ایران مراحل جامعه پذیری خود را سپری کرده و علی رغم وجود برخی چالشها از جمله تهاجم فرهنگی دشمن ،اما الگوی عالی حجاب در حال گسترش است و…
امام راحل (ره) با تاکید بر نقش نهاد خانواده می‌فرمایند: «شما خانم‌ها شرف مادری دارید که در این شرف از مردها جلو هستید و مسئولیت تربیت بچه در دامن خودتان را دارید.» ایشان همچنین ضمن تبیین نقش زنان در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی تاکید فرمودند: «زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد.

امروز زن ایرانی دارای منزلت و جایگاه بی نظیری است که می‌تواند الگوی بسیاری از زنان مظلوم جهان واقع شود.امروزه رسانه های غرب جنسیت زن را بر انسانیت او غلبه می دهند و می کوشند زنان را با الگوها و ویژگی های ناپسند مردانه نظیر خشونت و وحشی گری تطبیق دهند.

آنان به جسم زن اصالت می دهند و روح او را نادیده می انگارند.در الگوی زن مدرن زنان باید با زبان، لباس، ادبیات و روش مردانه رفتار کنند. در الگوی زن مدرن ، گرایش زنان به صفات مردانه، پوشش های مردانه و هر آنچه که مردان می توانند انجام دهند و آزادی جنسی برای زن و شکستن تمامی محدودیت هایی که پیش از آن برای زنان متصور بود دو رکن اساسی مطرح می شود.حال آنکه این دو ویژگی نه تنها در راستای آزادی زنان و عدالت جنسی نیست بلکه زنان را از بعد انسانی خارج می کند و در رقابتی نابرابر به مثابه ابزاری در خدمت سرمایه داری و شهوت پرستی مردان می گمارد.

امروز در سرآغاز قرن بیست و یکم زن خسته از مادیت، صنعت و تکنولوژی، تنها شاهراه نجات خود از این مزبله دهشت انگیز معنویت و سنت می بیند و بدین سو در حال حرکت است. عصر حاضر را باید عصر ایمان و علم، عصر سنت و صنعت، عصر ایدئولوژی و تکنولوژی، عصر دین و اخلاق و ارزش‌های الهی – انسانی، عصر تکامل وجودی انسان‌ها و نیز عصر بازگشت به اصل از دست رفته و "روزگار وصل به اصل”‌ نامید.

مردم سالاری:چرا چنین شد؟

«چرا چنین شد؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمدحسین روانبخش است که در آن می‌خوانید؛بعد از اینکه چند روز پیش اعلام شد که باراک اوباما قانون تحریم بانک مرکزی ایران را امضا کرده است، بازار ارز و طلا که طی ماه های اخیر وضعیت نابسامانی داشت، به شدت دچار جو روانی ناشی از اعلام این دستور شد و نوسانات عجیب و غریب نرخ دلار، تمام بخش های مختلف اقتصاد کشور را تحت الشعاع قرار داد.  این در حالی بود که مقامات مختلف سیاسی و اقتصادی ایران تاکید داشتند که قانون مزبور کارایی چندانی ندارد، اما این سخنان و تحلیلها تقریبا هیچ تاثیری نداشت و مورد توجه کسی قرار نگرفت !

 اگر چه این سوال شاید ظاهرا خوشایند نباشد، اما باید پرسیده شود که واقعا چرا باید یک چنین خبری چنین تاثیر روانی بر اقتصاد ایران داشته باشد و کسی نتواند به مردم اطمینان دهد که اتفاقی نمی افتد یا اتفاقی که در پی اجرای چنین قانونی از طرف غرب، می افتد چنین نیست که ظرف دو سه روز دلار را 25 درصد گران کند؟!  برای پاسخگویی به این سوال فقط کافی است مشتی از خروارها سخن و وعده و رفتارهایی که منجر به چنین وضعیتی شده را مرور کنیم: مثلا در آخرین ماه های سال 89 مقامات وزارت بازرگانی بارها و بارها و بارها تاکید کردند که در سال 90 هیچ تغییر قیمتی در کالاها و خدمات  نخواهیم داشت. اینک در ماه دهم سال ، بد نیست این مقامات مختلف بگردند و به اندازه انگشتان دست ، کالاها و خدماتی را بیابند که به قیمت اسفند سال 89 است!

شاید هم بهتر باشد کمی خاص تر موضوع را مورد بررسی قرار دهیم. مثلا در مورد طلا و سکه; دوازدهم شهریور 90 محمود بهمنی رییس کل بانک مرکزی به مردم  به شدت هشدار داد که وارد بازار ارز و سکه نشوید و اگر وارد این بازار شدید و ضرر کردید،جای گلایه ای باقی نیست! مطمئنا کسانی بودند که به این گفته رئیس اعتماد کنند، اما در آن زمان قیمت هر قطعه سکه بهار آزادی طرح جدید 565 هزار تومان بود و امروز بهای آن از 615 هزار تومان هم فراتر رفته است. به این ترتیب به قول نویسنده نکته سنجی در سایت عصر ایران، کسانی که توصیه های آقای رییس کل را به عنوان عالیترین مقام پولی کشور پذیرفتند،ضرر کردند و آنان که گفته های رئیس را پشت گوش انداختند بردند و چه بردی هم کردند! ادامه داستان هم جالب است.

مثلا یکروز همین مقام عالی رتبه اقتصادی دستور داد که قیمت سکه 80 هزار تومان کاهش پیدا کند و اتفاقا دو روزه هم این اتفاق افتاد اما بعد از دو روز، قیمت بالاتر از قبل شد ! در مورد دلار هم می توان نمونه هایی از این دست آورد : 13 مهرماه که دلار 1250 تومان بود، محمود احمدی نژاد در جمع مردم همدان به بحث بازار ارز و فعالیت های عده ای در این بازار اشاره کرده و گفته بود:  "در بازار ارز نیز این کار را (اخلال در بازار) می کنند. ما آن قدر ذخیره ارزی داریم که تمام نیازهای کشور،  تمام واردات کشور و مسافرت های کشور را به خوبی انجام دهیم، به خدا اگر این زشت کاری ها و خودخواهی ها نباشد قیمت ارز باید پایین بیاید.

الان یک دلار آمریکا در اقتصاد ما به اندازه 900 تومان هم نمی ارزد. (به نقل از خبرگزاری فارس – 13 دی 90) . حالا ولی در روزهایی که دلار نوسانی بین 1500 تا 1800 تومان دارد ، دولت خودش این دلار را که 900 تومان نمی ارزد، گران کرده و به مسافران 1270 تومان می فروشد و تازه بر اساس دستورالعمل جدید به جای 2000 دلار، فقط 1000 دلار به آنها می دهد! در کنار آن البته مرتب دستور و ماموریت داده می شود که فورا بازار ارز ساماندهی شود!
همه اینها که گفتیم اما یک بعد ماجرا است. در کنار این حرفها ببینیم رسانه ها بخصوص صداوسیما چگونه با مردم رفتار می کند؟ در این ماه ها هر وقت قیمت ارز یا سکه کمی، فقط کمی پایین آمده صداوسیما آنرا در بوق وکرنا کرده و گزارش های مختلف درباره آن داده است.

زمانی که براساس دستور رئیس بانک مرکزی، سکه دو روز ارزان شد ، صداوسیما چنان با این موضوع برخورد کرد که گویی یکبار دیگر آرمسترانگ قدم بر کره ماه گذاشته است ! ولی در روزهایی که وضعیت برخلاف این است ، مخاطبان صداو سیما خبرهایی مثل تولد چهارقلوها را باید به کرات مشاهده کنند! جالب تر از همه اینها، برخوردهایی از این دست است که سایت مثقال که اطلاعات لحظه ای قیمت جهانی طلا و قیمت آن در بازار داخلی و قیمت انواع ارز را نشان می دهد، فیلتر می شود! این آخری دیگر در نوع خودش شاهکاری است! همه اینها فقط یک بخش از ماجرا بود.

آمارسازی ها، وعده های تکراری، انکار مشکلات، فرافکنی های عجیب و غریب، اصرار بر اشتباهات فاحش و… بسیار بیشتر از این حرفها است و همه اینها از چشم مردم دور نمی ماند، دور نمی ماند و نتیجه این می شود که شده است! با این همه می توان هنوز هم آن را نادیده گرفت یا صورت سوالی که در ابتدای این نوشته آمده را با قدرت پاک کرد; اما فردا و فرداها این سوال فربه تر می شود و جوابگویی به آن سخت تر است.

می توان امروز گفت که همه این نابسامانی ها در بازار و اقتصادبازی است و مردم فریب آن را نمی خورند اما به این ترتیب وضعیت بدتر و بدتر می شود و راه برون رفت از آن بسته و بسته تر.  می گویند جلوی ضرر را از هر جا که بگیری منفعت است اما باور کنید جلوی ضرر را گرفتن با انکار کردن آن خیلی فرق دارد; به این ترتیب این پرسش پیش می آید که  آیا همتی هست که جلوی ضرر بیش از این، گرفته شود؟

شرق:شورای گفت‌وگو باید بماند

«شورای گفت‌وگو باید بماند»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمد پارسا است که در آن می‌خوانید؛
بعد از یکصد سال بالاخره دولت به بخش خصوصی هویت داد. شورایی به اسم شورای گفت‌وگوی بخش خصوصی و دولت شکل گرفت و هشت نفر از وزرا شامل امور اقتصادی و دارایی، صنایع و معادن، تعاون، بازرگانی، جهادکشاورزی، کار و امور اجتماعی، نفت و نیرو و دو نفر از معاونان قوه‌قضاییه، چهار نفر از روسای کمیسیون‌های اقتصادی، برنامه و بودجه، صنایع و معادن، کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی، رییس‌کل بانک مرکزی، معاون برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رییس‌جمهور، رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، دبیرکل اتاق تعاون جمهوری اسلامی ایران، شهردار تهران و هشت نفر از مدیران‌عامل شرکت‌های برتر خصوصی و تعاونی از بخش‌ها و رشته‌های مختلف.

در هفت‌ماهه اخیر جلسات منظمی ماهی دو بار را تشکیل دادند و مسایل روز اقتصاد را بحث کردند. سعی شد که وام‌های تولیدکنندگان تمدید شود. روی بدهی‌های معوق دولت به پیمانکاران و صنعتگران خصوصا صنعت برق، بحث شد و راه‌‌حل‌های مختلفی برای کسری بودجه پیشنهاد شد و برای تحریم‌ها هم راه‌حل‌هایی اندیشیده شد.

قرار بود روی رشد اقتصادی از محل افزایش بهره‌وری بحث شود و به این ترتیب برای سهولت کسب و کار و رشد اقتصادی و اشتغال‌زایی، این شورا فقط و فقط نقش مشورتی داشته و دارد و در حوزه مسوولیت قوای سه‌گانه وارد نمی‌شود ولی ادامه این جلسات به انتقال به مسایل بخش خصوصی و تعاونی به‌طور مستقیم به سیاست‌گذاران با روحیه تعامل و همکاری می‌تواند افق روشنی را برای آینده اقتصاد کشور بگشاید.

اتاق‌های بازرگانی و ازجمله اتاق ایران به‌عنوان سمبل بخش خصوصی باید هرچه بیشتر تبدیل به موتور اقتصاد کشور شوند. اصل 44 و خصوصی‌سازی و واگذاری کار مردم به مردم می‌تواند خلاقیت‌های تک‌تک افراد جامعه را برای شکوفایی اقتصادی به کار گیرد و هوشمندی دولت، مجلس و قوه‌قضاییه در تشکیل شورای گفت‌وگو و شور و شوق بخش خصوصی را در افزایش سرمایه‌گذاری و جذب سرمایه‌های خارجی بیشتر خواهد کرد.

به‌‌رغم تعطیلی موقت دو جلسه اخیر شورای گفت‌وگو باید امیدوار بود دولت و مجلس محترم همچنان مثل گذشته در برگزاری جلسات به صورت جدی‌تر کوشا باشند و نفرات اول هر ارگان در جلسات به صورت مستمر مشارکت کنند و این دریچه بازشده تعاملی بین بخش خصوصی و نظام را همچنان باز نگه دارند خصوصا در شرایط سخت فعلی که مورد هجوم همه‌جانبه قرار داریم. باید تعطیلی این جلسات در حد شایعه باشد و اعضای محترم با جدیت هرچه بیشتر در جلسات مشارکت کنند.

فراموش نکنیم که در 150سال اخیر بخش خصوصی مورد هجمه و حمله تفکرات مارکسیستی بوده است. همه ما و بیشتر همه بخش خصوصی اعتقاد به عدالت اجتماعی دارد. باید بتوانیم تولید ثروت داشته باشیم که آن را توزیع کنیم. بدون تولید ثروت توسط آحاد جامعه و بروز خلاقیت‌های کارآفرین‌ها، ایجاد ثروت و ایجاد اشتغال و سرآمد شدن طبق افق برنامه 20ساله 1404 شکل نمی‌گیرد. بدون خصوصی‌سازی واقعی و رشد اقتصادی آن هم بیشتر از محل افزایش بهره‌وری (دو و نیم تا سه‌و‌نیم‌درصد) اقتصاد ما رقابتی نمی‌شود و صادرات‌محور نمی‌شویم.

بدون ایجاد عدالت اجتماعی ایجاد امکانات برابر برای اشتغال پرداخت‌های بیشتر از محل بهره‌وری نیروی کار کارآمد اقتصاد شکوفا نمی‌شود. کارگر، کارمند، کارشناس، کارآفرین، دولت، مجلس، قوه‌قضاییه در کنار هم و با تعامل مثبت می‌توانند رشد از محل بهره‌وری را که خیلی مهم‌تر از رشد از محل سرمایه‌گذاری است شکل دهند. بستر چنین رشدی در سهولت کسب و کار، تعامل مثبت و سازنده در شورای گفت‌وگو و دیگر نهادهاست. پس دولت، مجلس و قوه‌قضاییه نباید از ایجاد شورای گفت‌وگو و قانونی‌شدن آن نگران باشند. چرا که کل نظام راه رشد را در برنامه 20ساله و در قالب اصل 44 دیده است.

توجه کنیم که در برنامه 20 ساله باید دولت بیش از 80 درصد درآمد را از محل صادرات غیرنفتی تامین کند و محور تامین درآمد بخش خصوصی باشد. شورای گفت‌وگو، اتاق بازرگانی ایران و نهادهای سیاست‌گذار هیچ‌کدام به تنهایی و بدون توجه به سیاست‌های کلان نظام نمی‌توانند موفق شوند.

تهران امروز:ایستاده با مشت

«ایستاده با مشت»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم فرشاد مهدی‌پور است که در آن می‌خوانید؛سگ حیوان وفاداری است، اما همین سگ اگر پارس کند و بخواهد به آدمی، یورش برد، کاری می‌کند کارستان، چونان تمام گرگ‌سان‌ها و حکایت آمریکا و ایران، داستان گرگ و میش، که خوی گرگ درندگی است و میش راه‌واری و آسودگی و حتی اگر میش بخواهد سَرِ خود بگیرد و راهش را برود، گرگ را از دریدن و خون‌ریختن چه باک. با گرگ، باید به‌سان خود او برخورد کرد و محکم ایستاد، تا او بر جا میخکوب شود، وگرنه هر گامی که عقب بروی، او با گام‌های سریع‌اش، چند قدم جلوتر خواهد آمد.

اول. سرمایه‌داران حاکم بر ایالات متحده و کمونیست‌های صدر اتحاد جماهیر شوروی، بالاخره روزی فهمیدند که مسابقه پایان‌ناپذیرشان برای تولید سلاح‌های اتمی، به‌معنای نابودی کل کره ارض است و هر که ضربه اول را بزند،‌ در ضربه دوم (که به شکلی نظم‌یافته و خودکار طراحی شده) نابود خواهد شد؛ آنها تصمیم گرفتند تا ذیل سیاست بازدارندگی، از گسترش سلاح‌ها بکاهند و آن ‌را در عددی ثابت نگه دارند و مانع از سلاح‌سازی دیگران شوند و این پیمان از زمان جنگ سرد تا امروز پابرجاست. جنگ سرد ایران و آمریکا نیز بیش از 2 دهه است که جریان دارد (آمریکایی‌ها یک دهه تمام، همه‌کاری از کودتا و دخالت نظامی گرفته تا درگیری دریایی و هوایی و حمایت از صدام متجاوز انجام دادند و بعد از آن عملیات نرم را در اولویت قرار دادند)

و چنان وضعیت درهم‌ تنیده‌ای از نقاط اشتراک و افتراق در میان‌شان ایجاد شده که تقریبا به‌شکلی کاملا نامتقارن منافع عمومی آن‌ها در هر جایی از جهان، به‌یکدیگر گره خورده است، تا جایی که پس از آغاز موج اول انقلاب‌های عربی، وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد که اکنون در خاورمیانه و آفریقای عربی، صحنه، صحنه رویارویی تهران و واشنگتن است.

دوم. در خلال بحران هسته‌ای 10 سال گذشته، همواره غربی‌ها و مخصوصا اسرائیلی‌ها بر این نکته تاکید داشته‌اند که ایران در حال رسیدن به نقطه بدون بازگشت است، جایی که توان لازم را برای ساخت بمب اتمی دارد و بعد از آن، دیگر امکان برخورد متعادل نظامی با این کشور از بین خواهد رفت. صرف‌نظر از یاوه‌گویی همیشگی صهیونیست‌ها،وضعیت رابطه ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها به‌نظر می‌رسد رفته‌رفته در حال رسیدن به چنین نقطه‌ای باشند و شاید هم، اکنون همان‌جا ایستاده‌اند! این نقطه جایی است که در آن صرف‌نظر کردن یک طرف از موضعی، نه‌تنها طرف مقابل را راضی نمی‌کند و وجه امتیازدهی ندارد، بلکه می‌تواند توازن قوا را به‌کلی برهم زند.

ایران اکنون از چه ویژگی‌ای می‌تواند دست بردارد که آمریکایی‌ها را راضی و خشنود کند؟ هر کدام از ویژگی‌ها با قید و‌بندی حقوقی، تصویری قانونی پیدا کرده و رقیب، خود را در آن موارد محق می‌داند و ایران را مجرم، پس چه جای امتیازدادن و گرفتن و بلعکس، آمریکا چه کند تا ایران از در ترمیم رابطه با او درآید؟حتی خروج آمریکایی‌ها از عراق را نمی‌توان نشانه‌ای دال بر تایید این نظر گرفت، چرا که در تحلیل موجود، آن‌ها مجبور به ترک عراق بودند و گزینه‌ای دیگر پیش روی‌شان نبود. اینجا همان‌جایی است که کسی برگی برای بازی کردن ندارد.

سوم. نقطه بدون بازگشت در یک شکل، بازگشتنی خواهد بود: آن‌گونه که آمریکا از خوی استکباری خود دست بردارد و ایران، از منطق استقلال‌طلبانه‌اش. در لحظه‌‌ای این‌گونه،‌ دیگر گرگ یا میشی بر جا نمی‌ماند تا تخاصمی در میان باشد و صورت مسئله به‌کلی تغییر می‌کند. هستی جمهوری اسلامی به شکلی جوهری، در پیوند با نفی ظلم در عالم است و شیطان بزرگ (مفهوم برساخته خمینی کبیر) نماد مسلم ظالمان عصر تجدد، نه او را یارای آن است که از چنین خصلتی دست بردارد و نه ایران، تاب جدایی از چنین آرمانی را دارد.

فشار چند وجهی ماه‌های اخیر (تحریم برای توقف برنامه هسته‌ای، جنگ رسانه‌ای ذیل عنوان دفاع از حقوق‌بشر و شکستن محور مقاومت با تدارک خراب‌کاری‌های وسیع در سوریه) که می‌تواند با طراحی عملیات تخریبی در انتخابات پیش‌رو و هم‌نوا شدن برخی جریانات داخلی در حرکت های نابخردانه افزایش یافته و تکمیل‌تر شود، همه برنامه‌ریزی‌هایی برای دشمنی با‌جمهوری اسلامی است و خوشا زمانی که دشمنی این‌گونه به میدان درآمده، خودش زیر بار فشارهای شدید اقتصادی، کمر خم کرده (و هم‌پیمانان گرفتار منطقه یوروی آن، کاملا از ماجرا کناره گرفته‌اند)، بیداری اسلامی دست و پای همه دیکتاتورهای دست‌نشانده را جمع کرده و به‌طریق اولی، امکان حضور اربابان‌شان را و رسانه‌ها، امواجی بزرگ از روشنگری زیرعنوان جنبش 99درصدی علیه سهام‌داران نظام سلطه به‌راه انداختند.

دشمنی که در خانه زمین‌گیر است و حالا برای عبور از تنگه خلیج‌فارس نیز باید منتظر چراغ سبز ایران بایستد، دشمنی فرسوده و ترسو است و ترسو را حرجی نیست اگر به دیوانگی‌ای‌‌ دست بزند، هرچند باید به‌خاطر داشت که آمریکا 20 سال است که از مواجهه رو در رو با ایران، در هراس بوده و حتی در ماجرای پهپاد ساقط‌شده در‌کاشمر نیز، سناریوی بمباران یا ربایش پهپاد به‌سرعت منتفی می‌شود. ترسوها، همیشه هم بی‌عقل نیستند.

حمایت:ریشه ناآرامی‌ها

«ریشه ناآرامی‌ها»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛سودان جنوبی یک سال از برگزاری همه پرسی جدایی آن از سودان می گذرد در هفته‌های اخیر با موجی از ناآرامی‌ها همراه بوده بگونه‌ای که دهها نفر در این ناآرامی‌ها جان خویش را از دست داده اند.

هر چند که شرایط بحرانی حاکم بر سودان جنوبی از نگاه برخی تحلیلگران برگرفته از شرایط نابسامان داخلی بویژه نگاه‌ قبیله‌ای و اختلافات قومی عنوان شده اما بررسی روند تحولات حقایقی دیگر را آشکار می سازد.

اولا، منابع نفتی و آبی سودان جنوبی موجب توجه برخی کشورهای همسایه این منطقه شده است که تلاش دارند تا با ایجاد فضای بحرانی در این کشور از این منابع به نفع خود بهره‌برداری کنند. کشورهایی که همین سیاست را در قبال سودان شمالی نیز اجرا کرده بودند و همچنان نیز به این روند ادامه می‌دهند.

ثانیا، مهمترین بازیگری که در روند بحران سازی‌ها سودان جنوبی ایفای نقش می‌کند. صهیونیست‌ها می باشد. بر اساس اعترافات سیلواکر رئیس جمهور سودان جنوبی از ریشه‌های جدایی این منطقه از سودان صهیونیست‌ها بوده‌اند. اکنون صهیونیست ها که با انزوای شدید منطقه‌ای و بحران‌های داخلی مواجه هستند برآنند تا به هر نحوی شده نفوذ در سودان جنوبی را اجرایی سازند. در این چارچوب آنها در کنار روابط سیاسی و اقتصادی برآنند تا با فضای بحرانی از یک سو افکار عمومی را از سلطه طلبی خود در سودان جنوبی دور سازند و از سوی دیگر با ادعای کمک به برقراری امنیت و کمک‌های بشر دوستانه به آسیب دیدگان ناآرامی‌ها، حضور گسترده در سودان جنوبی را اجرایی سازند. آنها برآنند تا سودان جنوبی را به منطقه نفوذی مبدل سازند که پایگاه آنها در سراسر آفریقا باشد.

ثالثا، محور بازیگر منفی دیگر در سودان جنوبی را باید آمریکا و اروپا دانست. بررسی کارنامه سودان نشان می‌دهد که غربی‌ها بویژه آمریکا، انگلیس و فرانسه تلاش کرده‌اند تا با نفوذ در سودان ضمن سلطه بر منابع نفتی این کشور از آن به عنوان پایگاهی برای تحقق طرح تاسیس 12 پایگاه نظامی در آفریقا (طرح آفریکوم) بهره‌برداری کنند. فاز اول این طرح با تجزیه سودان اجرا شد اکنون آنها برآنند تا با ایجاد فضای بحرانی سودان جنوبی را به پایگاهی برای نظامی‌گری خود مبدل سازند تا در لوای آن طرح تجزیه دوباره سودان شمالی (جدایی دارفور، شرق و شمال سودان) در کنار سلطه طلبی در سراسر آفریقا را اجرایی سازند. آنها با ادعای برقراری امنیت و کمک‌های بشر دوستانه به دنبال تحقق این توطئه می‌باشند در حالی که همین سیاست را در اوگاندا و نیجریه و سومالی نیز اجرا می‌کنند.

در نهایت می‌توان گفت که بحران امنیتی حاکم شده بر سودان جنوبی بیش از آنکه جنبه داخلی داشته باشد برگرفته از دخالت‌های خارجی است که برای سلطه بر منابع این منطقه و تبدیل آن به منطقه‌ای برای نفوذ به سایر قاره آفریقا اجرا می‌شود. این امر را می‌توان نتیجه اشتباه محاسباتی سران سودان جنوبی دانست که از ابتدا در بازی آمریکایی صهیونیستی قرار گرفته و اکنون به دست همان‌ها در حال نابودشدن است.

دنیای اقتصاد:آمارها و ضعف در توسعه اینترنتی

«آمارها و ضعف در توسعه اینترنتی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم شهرام شریف است که در آن می‌خوانید؛مرکز آمار ایران نتایج تازه‌ترین سرشماری خود در عرصه‌ استفاده از اینترنت را منتشر کرده که تحلیل آن‌ از دو منظر قابل توجه است.

نخست سنجش اعتبار این آمارها ومقایسه آن با آمارهایی است که پیش از این وزارت ارتباطات اعلام کرده بود و دوم نگاهی به وضعیت شاخص‌های اینترنتی بر اساس داده‌های موجود.

بر اساس آنچه مرکز آمار ایران بر اساس آمارگیری نمونه‌ای از خانوارهای ایرانی اعلام کرده تعداد کاربران اینترنت در کشور حدود 11 میلیون نفر و میزان ضریب نفوذ اینترنت 7/14 درصد است. به طور ساده در حدود 85 درصد جمعیت ایران اساسا دسترسی به اینترنت ندارند و این تازه در حالی است که در همین آمارگیری تعریف موسعی از کاربران اینترنت ارائه شده و کاربر کسی است که حداقل یک بار در سال به اینترنت متصل شده است. همچنین آمارهای جدید نشان می‌دهد بخش عمده (85 درصد) کاربران فعلی اینترنت هنوز از Dial Up استفاده می‌کنند و این یعنی در بهترین شرایط تعداد کاربران اینترنت پرسرعت از 15 درصد کاربران فعلی فراتر نمی‌رود.

اما وزارت ارتباطات ایران که متولی توسعه اینترنت در کشور است تا پیش از این سبد کاربران اینترنت در ایران را با فرمولی متفاوت به گونه‌ای دیگر شمارش می‌کرد. بر اساس آمارهای گذشته وزارت ارتباطات میزان کاربران اینترنت در ایران بیش از 35 میلیون نفر و میزان ضریب نفوذ اینترنت در کشور 46 درصد بوده است. بر اساس این آمارها ایران از منظر ضریب نفوذ، تعداد کاربر و رشد اینترنت در منطقه بی‌نظیر و در جهان کم‌نظیر بوده است!

فاصله آمارهای مرکز آمار ایران و وزارت ارتباطات از زمین تا آسمان است. از عینک مرکز آمار ایران که به تعداد کاربران اینترنت در ایران بنگریم به این معنی است که طی این سال‌ها به‌‌رغم تاکیدات برنامه‌های توسعه در کشور، عقب‌ماندگی مشهودی در حوزه دسترسی به اینترنت در کشور مشاهده می‌شود. این عقب‌ماندگی از شهرها به روستاها و از استان‌های متمول‌تر به استان‌های محروم‌تر امتداد یافته است. اما از عینک وزارت ارتباطات، نزدیک به نیمی از کشور به اینترنت متصل‌هستند و نه تنها مشکلی دیده نمی‌شود بلکه اوضاع توسعه ارتباطات اینترنتی از خوب هم خوب‌تر است.

با توجه به اینکه اعلام تمامی آمارهای رسمی کشور صرفا برعهده مرکز آمار قرار گرفته است بنابراین باید شاخص‌های اعلام شده جدید را در جداول با آمارهای وزارت ارتباطات جایگزین کرد و به این ترتیب باید اعتراف کرد با دسترسی فقط 11 میلیون نفر به اینترنت و رشد سه درصدی آن نسبت به دو سال قبل چشم‌انداز مناسبی از آینده اینترنت دیده نمی‌شود.

متاسفانه به نظر می‌رسد ضرورت بحث‌های کلان دیگر موضوع ارتباطات و سنجش توسعه در این بخش را از اولویت همه خارج کرده است، اما از میزان نارضایتی کاربران و مشترکان می‌توان به اهمیت موضوع ارتباطات پی برد.

این روزها صحبت از اینترنت و کندی آن و نارضایتی از خدمات دهی شرکت‌های اینترنتی و شرکت زیرساخت و بحث‌ها و شایعات مربوط به اینترنت ملی نیز بر نگرانی‌های صاحبان کسب و کار و بسیاری از کاربران اینترنت افزوده است. در عصری که دسترسی به اینترنت به ساده‌ترین شاخص توسعه یافتگی تبدیل شده حالا ضعف‌های فنی فراوان و پاسخ‌های ضد و نقیض متولیان، آسمان اینترنت کشور را ابری کرده است. ایجاد این تصور که اینترنت ملی جایگزینی برای اینترنت جهانی یا احیانا قطع کامل جریان ارتباطی می‌شود موضوعی است که نگرانی‌های گسترده‌ای در حوزه‌ اینترنت (اعم از بنگاه‌های اقتصادی و صاحبان کسب و کار و کاربران) ایجاد کرده است.

این موضوع به همراه کندی شدید اینترنت در روزهای اخیر و موضع‌‌گیرهای مبهم مسوولان وزارت ارتباطات بر وضعیت بغرنج فعلی افزوده است.

اینترنت ملی اگر به معنای دسترسی سریع‌تر به سایت‌های داخلی و محتوای فارسی باشد قطعا پروژه بسیار ارزشمندی خواهد بود، اما راه‌اندازی آن، چیزی از وظیفه مسوولان وزارت ارتباطات در توسعه اینترنت بین‌الملل و افزایش شاخص‌هایی چون ضریب نفوذ اینترنت و دسترسی پرسرعت به محتوای مفید اطلاعاتی کم نمی‌کند.

جهان صنعت:چشممان به آتش‌سوزی روشن

«چشممان به آتش‌سوزی روشن»عنوان یادداشت روز روزنامه جهان صنعت به قلم مرجان محمدی است که در آن می‌خوانید؛ قطعی اینترنت در کشور دیگر یک اتفاق نیست و کاربران با این وضعیت چنان خو گرفته‌اند که اگر مدتی اینترنت آنها قطع نشود یا با اشکال و اختلال مواجه نشود، دچار تعجب و شگفتی می‌شوند.

عامل قطعی و اختلال اینترنت هم همیشه در ایران برخورد لنگر کشتی با فیبرنوری در خلیج فارس است که منجر می‌شود اینترنت کل کشور مختل شود. حال اینکه چرا این لنگر کشتی به‌طور دایم با فیبر نوری برخورد می‌کند و قطع می‌شود تا امروز سوال اصحاب رسانه بوده که همچنان از سوی مسوولان بدون پاسخ مانده است.

اما طی چند روز اخیر مشکلات اینترنت بسیار بیشتر از گذشته شده است به طوری که در برخی مناطق کاربران با قطعی‌های چندین ساعته مواجه شده‌اند و این در حالی است که شرکت ارتباطات زیرساخت نه‌تنها این اختلالات را قبول نکرده بلکه ضمن تکذیب این اختلال‌ها اعلام کرده   که هم‌اکنون ظرفیت پهنای باند زیرساخت ارتباطی کشور به طور کامل برقرار و اینترنت بدون مشکل در حال کار است.!

اما گویی شرکت زیرساخت برای اعلام این اطلاعیه کمی عجله کرده است چراکه وزیر ارتباطات در حاشیه جلسه هیات دولت ضمن تایید اختلال اینترنت بعضی از این مشکلات را مقطعی دانسته و گفته است: اختلال‌های موجود که به خاطر قطع شدن کابل در خلیج فارس بود در نصف روز  رفع شد و ما عکس‌های کابل‌های قطع شده را به رسانه‌ها دادیم.

پاسخ وزیر ارتباطات به کاهش سرعت اینترنت این بوده که چون آتش‌سوزی در یکی از ایستگاه‌های مسیر شمال  رخ  داده در نتیجه موجب مشکل شده  است. او اگر چه قول  داده  و گفته که سعی می‌کنیم از سایر مسیرها کمبود را جبران کنیم اما این قول‌ها تازه نیستند و برای 11 میلیون کاربری که طبق آمار سال گذشته مشتری اینترنت بودند دیگر این توجیه‌ها قابل قبول نیست. درحالی که مرکز آمار ایران تعداد کاربران اینترنت را 11 میلیون نفر و دسترسی را 9/84 درصد از طریق دایل‌آپ اعلام کرده است باید دید که بالاخره این مشکل اینترنت در کشور سرانجام ختم به خیر می‌شود یا خیر؟

چه آنکه در سال 1389 از مجموع 3/20 میلیون خانوار کشور، 3/4 میلیون خانوار (4/21 درصد) در محل سکونت به اینترنت دسترسی داشته‌اند که این سهم برای خانوارهای شهری کشور 3/27 درصد و برای خانوار‌های روستایی کشور 9/4 درصد بوده است.نتایج طرح آمارگیری از کاربران اینترنت در سال 1389 نشان داده که در دوره مورد نظر از کل 8/74 میلیون نفر جمعیت کشور، تعداد 11 میلیون نفر کاربر اینترنت بوده‌اند.

بر این اساس ضریب نفوذ اینترنت در کشور 7/14 درصد است که در مقایسه با نتایج متناظر دوره قبل در سال  1387، 6/3 درصد افزایش یافته و این ضریب در نقاط شهری کشور 9/18 درصد و در نقاط روستایی آن 0/4 درصد بوده که در مقایسه با نتایج متناظر دوره قبل در سال 1387 به ترتیب 9/3 و 0/1 درصد افزایش یافته است.همین آمار کافی است که آقای وزیر نگاهی دوباره به پاسخی که در این رابطه داده، بیندازد و خود قضاوت کند.

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

1  ×  5  =