ماموریت ما

به نظر می رسد ماموریت اصلی همه انسانها و موجودات هستی بر وصل کردن* استوار باشد چرا که فصل شدن در ذات هر پدیده نهفته است و موجودات با این ماموریت که مانع فصل شدن سازمان یا نهادی باشند متولد یا به مجموعه وارد می شوند.

به عبارت دیگر ماموریت هر یک از افراد و عناصر بر بستر وصل کردن تعریف شده است. حال اگر هر فرد یا  عنصری ماموریت خود را به درستی انجام ندهد  سازمان به سمت فصل شدن و فروپاشی حرکت خواهد کرد.

این نگرش را در سازمانهای انسانی از کشور ٰ، شهر و روستا گرفته تا یک سازمان اقتصادی یا غیر اقتصادی ملموس تر می توانیم مشاهده کنیم. هر عنصر یا فرد اگر ماموریت خود را به درستی انجام ندهد به همان میزان عدم اهتمامش سازمان به سمت تضعیف و فروپاشی سوق پیدا میکند و اگر عناصر دیگری از درون سازمان یا بیرون سازمان به ترمیم خلع ایجاد شده نپردازند طبعا در آینده ای دور یا مزدیک باید شاهد محو سازمان یاد شده باشیم.

تعبیر دیگر این نگرش آن است که ماموریت ها همه مبتنی بر وصل کردن است پس چگونه امکان دارد که فرد یا افرادی از یک سازمان ماموریت خویش را به درستی انجام ندهند یا بر کوس فصل کردن بکوبند.

«ماموریت وصل کردن» را معادل « خوب بودن» بنامیم درنتیجه این سوال مطرح می شود که چرا وقتی هم انسانها ذاتا خوب هستند اما بعضی وقتها رفتاری  غیر خوب یعنی مبتنی بر فصل کردن  از آنها سر میزند. طبیعی است این رفتار ها را نه در درون بلکه  در خارج از افراد یعنی روابط میان آنها جستجو کنیم.

به تعبیر دیگر برای کشف دلایل فصل شدن مجموعه ها باید به روابط بین عناصر و افراد توجه کنیم چرا که در خوب بودن ذاتی افراد تردیدی نیست.
اکنون سوال این است که چگونه ممکن است افراد یک مجموعه چنان اسیر روابط شوند که بر هم بیاشوبند و در پی حذف دیگری برایند. آیا نباید از خود این سوال را کنند که  چطور هر یک از ما اسیر چیز خارج از خود ما شده ایم

این اسیر شدنها در جوامع انسانی کم اتفاق نمی افتد. در جامعه جهانی به عنوان یک کل میبنیم که کشورها اسیر روابط شده و در پی اشغال یا تضعیف یکدیگر برمی آیند. جنگ می کنند. بمب میگذارند و همدیگر را به اشکال مختلف ترور می کنند.در حالی که همه این روابط اصالات می بایست در راستای وصل کردن شکل میگرفتند.

در درون یک کشور به عنوان کل سازمان و کل گروه ها به جدال میپردازند و در پی  حذف یکدیگر برمی آیند در حالی که ماموریت همه بر ایجاد رابطه مبتنی بر وصل کردن استوار است.

درون یک سازمان شاهد ایجاد باندبازی هایی می شویم که همه در نهایت زمینه ساز فصل کردن می شود. افراد با یکدیگر از در فصل کردن وارد می شوند و کسی به این فکر نمی کند که چه شده که ما تا این حد اسیر روابط هستیم و از خویش غافل شده به ماموریت مان فکر نمی کنیم. ماموریتی که ذات ما و آن وصل کردن است.

بیان این مقدمه مطول یک موخره  کوتاه دارد. سوال این است چگونه می شود در یک سازمان مانند شرکت خدمات انفورماتیک دو عضو  سازمان که هر دو ماموریتشان بر تحکیم سازمان و وصل کردن استوار است اسیر چیزی  خارج از خود شوند ، روی بر هم ترش کنند و یکی عامل باعث حذف دیگر  شود. در حالی که هردو خوب هستند. سوال این است که آیا ایندونفر نتوانسته اند عنصر فصل کننده را جستجو و حل کنند و در نهایت از اسارت روابط ناخوب بگریزند؟ آیا این به معنای این نیست ما خود را فراموش کرده ایم و به مقوله های که از جنس ما و ذات ما نیست دل بسته و در آن محبوس گشته ایم؟ در چنین صورتی وا اسفا به سازمانی که در آن خدمت می کنیم.خدایا این امکان را به ما عطا کن که خویش را دریابیم.
 

*تو برای وصل کردن آمدی…………………….نی برای فصل کردن آمدی

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
بدون نظر
  1. دوست می گوید

    با تشکر از اقای قادری برای خدمات ارزشمندشان

  2. ناشناس می گوید

    اقای فراهانی دوباره پا کردی تو کفش شرکت خدمات

  3. ناشناس می گوید

    اقا پاکردی چیه اولا نویسنده قدر انصاف را برای هردو طرف رعایت کرده دوما اینکه نقد منصفانه خیلی هم خوب است وبه اعتقاد من شرکت خدمات باید در انتخاب ، گزینش و نگهئاری نیروهاش دقت کنه حتما اقای قادری هم از مسسولین شرکت انتقاد کرده که ایت بلا به سرش اومده گرچه نویسنده نه خواسته در نوشتارش دنبال مقصر خاصی بگرده

  4. ناشناس می گوید

    به نظر من شایسته سالاری نفش مهمی در پیشبرد کار داره فکر می کنم اقای محرمیان هنوز تجربه کافی برای اینکه جای اقای قادری را بگیره نداره البته این نظر منه

  5. ناشناس می گوید

    به نظر من که پا تو کفش خدمات کردند ابنا ، حالا خود دانید
    اما باز خوبه این پا توکفش کردنا با عث میشه ادما یه کم خودشونو اصلاح کنند

ارسال یک پاسخ

  +  64  =  66