چند درصدکشورها بانک مرکزی مستقل دارند؟
امروزه نظریه استقلال بانک مرکزی در قوانین پولی و بانکی بسیاری از کشورها متجلی است و از سوی نهادهای پولی و مالی بینالمللی، به صورت یک توصیهی عمومی مورد تأکید قرار گرفته است.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک،به نقل از تراز در ده سال گذشته نیز تعداد کشورهایی که به استقلال بانک مرکزی ترغیب شدهاند و دارای بانک مرکزی مستقل بودهاند، از 53 درصد به 81 درصد افزایش یافته است. غالب کشورهای جهان تحت هدایت نهادهای مالی بینالمللی این مسیر را در پیش گرفتند؛ هرچند عمر ایدهی استقلال بانک مرکزی چندان طولانی نیست، اما باید توجه کرد که استقلال بانک مرکزی اگرچه قاعده-ای عموماً پذیرفتهشده است، لیکن مخالفان و تعدیلکنندگانی هرچند حاشیهنشین دارد که پیشنهادات یا تحلیلهایی متفاوت در این خصوص ابراز میدارند.
از جمله دلایلی که باعث شده است تا کارشناسان اقتصاد ایران بنا را بر دفاع از استقلال بانک مرکزی بگذارند، مشاهدهی تجربه کشورهای پیشرفتهای است که دارای بانک مرکزی مستقل و نرخ تورم کنترلشدهای هستند.
اما باید گفت این تجربیات که معمولاً از طریق وبسایتها، مقالات و کتب درسی نویسندگان غربی به کارشناسان داخلی منتقل میشود، گویای همهی واقعیت نیست. داستان بانکهای مرکزی مستقل در این کشورها بر واقعیات پشت پردهای مبتنی است که از نگاه کارشناسان اقتصادی ایران به دور نگه داشته شده است؛ واقعیاتی که اگر آشکار شوند، در تغییر نگرش موافقان استقلال بانک مرکزی مؤثر خواهد بود.
امروزه در بین کشورهای صنعتی، آمریکا مستقلترین بانک مرکزی را دارد. در وبسایت رسمی فدرالرزرو (بانک مرکزی آمریکا)، به صراحت بیان شده است: «فدرالرزرو به عنوان یک بانک مرکزی مستقل عمل میکند، زیرا در مصوبات فدرالرزرو نه رئیسجمهور و نه هیچ مسئول اجرایی دیگر و یا مقام قانونگذار حق اعمال نظر ندارد. همچنین فدرالرزرو، هیچ نوع وجهی برای تأمین مالی از کنگره دریافت نمیکند.» این حاکی از استقلال بیچونوچرای بانک مرکزی در آمریکاست ؛ اما واقعیت چیز دیگری نیست !
به عنوان مثال اگر قرار باشد با استقلال بانک مرکزی، کسری بودجهی دولتها به حداقل مقدار برسد یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، با مستقل شدن بانکهای مرکزی، بدهی دولتها به بانکهای مرکزی کاهش یابد، بنابراین باید کمترین میزان کسری بودجه یا کمترین میزان بدهی دولت به بانک مرکزی متعلق به آمریکا باشد که دارای مستقلترین بانک مرکزی در دنیاست؛ اما اینگونه نیست. نسبت کسری بودجه به تولید ناخالص داخلی برای آمریکا، در سال 2012، بیش از 10 درصد بوده است. مبلغ کسری بودجه در ایالات متحده گاهی تا 3 برابر کل تولید ناخالص داخلی کشوری چون ایران است که خود هفدهمین اقتصاد جهانی است! دولت ایالات متحده از 1970 تا کنون با کسری بودجه مواجه بوده است. این کسریهای سالانه، به طور پیوسته، بار بدهی دولت ایالات متحده را افزایش میدهد؛ به نحوی که در سال 2012 نسبت بدهی دولت به تولید ناخالص داخلی را به 1.2 برابر رسانیده است ؛ انگلستان نیز از همین وضعیت برخوردار است