راه حل «کیسینجر» برای خاتمه بحران اوکراین: فنلاندیزه کردن اوکراین

کیسینجر: بنابر فنلاندی سازی اوکراین، این کشور در انتخاب نظام سیاست داخلی و در شراکت اقتصادی و سیاسی با اروپای غربی آزاد است اما عضو ناتو،نمی شود. بروکینگز:این ایده، خوب است اما واقع گرایانه نیست.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک،از مشرق "بحران اوکراین"، پیش از آنکه به سقوط دولت «یاناکویچ» منتهی گردد و پیش از آنکه معترضین غربگرای اوکراینی در «میدان استقلال کیف»؛ اعتراضات را به یک جنگ شهری لجام گسیخته تبدیل نمایند، بحران نبود بلکه یک مناقشه و درگیری قابل حل بود. با این حال، اکنون بحران اوکراین به یک بحران جهانی تبدیل شده که خیلی از کارشناسان را یاد دوره "جنگ سرد" انداخته است.

پیش از هر چیز، بعید به نظر می رسد، آنطور که رسانه ها آب و تاب می دهند؛ یک جنگ واقعی در کار باشد، نه آمریکا و نه هیچ یک از اعضای اتحادیه اروپایی، در شرایط جنگی قرار ندارند. ولی می توان، حدس زد که ماجرا چنانچه تا الآن توانسته، به مهمترین مسئله استراتژیک بین المللی تبدیل شود. همین حالا، می توان به کنج رفتن موضوع هسته ای ایران و مذاکرات اخیر با 5+1 که برای ماه ها، بحث برانگیزترین موضوع دیپلماتیک بود را بخوبی حس نمود. همین فرآیند، برای اوضاع آشفته سوریه نیز قابل رؤیت است.

کلاف سر در گُم اوکراین، همچنین می تواند مابقی پرونده های مشترک بین غرب و "بلوک امنیتی- راهبردی جاری ایران- روسیه" را تحت الشعاع قرار دهد؛ چنانچه حجم انبوهی از اندیشکده های آمریکایی و اروپایی طی همین چند روز اخیر، بطور مداوم درباره تأثیرات متقابل بحران اوکراین و بحران سوریه، قلم زده اند. بی تردید، اگر دستگاه دیپلماسی کشورمان نیز بتواند از طریق همکاری و هم اندیشی با سایر نهادهای استراتژیک به یک رویکرد واقعی تر از ماجرا برسد؛ این بحران می تواند به چشم اندازهای راهبری- امنیتی «جمهوری اسلامی» کمک کند یا آن را در جهت عقب گرد تحت الشعاع قرار دهد.

تا امروز، بسیاری از برآوردهای سیاسی یا حتی راهبردی از صحنه درگیری های اوکراین، بازی را منعطف با دو قطب دیده است؛ روسیه واحد و بلوک غرب واحد. خیلی از تحلیل گران، بازی غرب در عرصه اوکراین را بعنوان یک بازی یکپارچه قلمداد کرده اند و گمان می برند که بازی آمریکا و اتحادیه اروپایی در میدان اوکراین؛ یکی و واحد است.

با این وجود، ماجرا پیچیده تر است و باید آن را حداقل دارای سه قطب فعال فرض نمود: 1- روسیه، 2- آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی و 3- آلمان. آلمان از همان ابتدای دومینو، بعنوان دومین واردکننده بزرگ از اوکراین، نقش جدی بازی کرد. این نقش غیرقابل واگذاری حتی با جایگشت وزیر خارجه این کشور، تغییری نیافت و این نشان می داد که آلمان؛ در پی یک بازی راهبردی است.

در اینجا، بیش از این فرصت پرداختن به زوایای گوناگون این سه قطبی کمترشناخته شده نیست؛ اما بطور خلاصه باید گفت که آلمان بعد از چند دهه سیادت اقتصادی بر اروپای واحد و بازیابی و تثبیت این قدرت اقتصادی در جهان، در جستجوی تبدیل کردن داشته های اقتصادی خویش به یک نظم نوین امنیتی- راهبردی است. صدر اعظم آلمان و دیگر استراتژیست های آنان، بواقع از حاشیه بودن سیاسی و امنیتی در معادلات جهانی که حاصل تحمیل قدرت های دیگر بعد از جنگ جهانی دوم بود، خسته هستند و خواهان بازیابی سیادت قدیمی ژرمن ها بر حداقل اورپا هستند؛ در این مختصات، اوکراین به مثابه سکوی پرتاب است و این مسئله در نقش آفرینی های میدانی و سیاسی آلمان در اعتراضات «کیف»، نمایان است.

در حالیکه مناقشه بین آمریکا و روسیه بر سر اوکراین با ابراز تهدیدهای متنوع سیاسی، اقتصادی و نظامی در حال گسترش است، آلمان نیز به فکر منافع خویش است. بنابر این طی هفته گذشته، «هنری کیسینجر» – استراتژیست مشهور آمریکایی صهیونیست- در مقاله ای که برای «روزنامه واشینگتن پست» نوشت، در لفافه هم به مقامات آمریکا و هم به «پوتین» یادآوری کرد که باید تا دیر نشده؛ بحران را به اتمام رساند و به "توازن مدنظری" رسید. هر چند که در این پیشنهاد نیز، این استراتژیست آمریکایی سعی کرد، قسمت بزرگ تر کیک را به آمریکا و غرب نسبت دهد اما شاید حرف زدن از پایان بحران؛ به این دلیل باشد که سهم آلمان بزرگتر از آنچه هست، نشود. «کیسینجر» در مقاله اش با عنوان: "بحران اوکراین چطور خاتم خواهد یافت؟"، می نویسد:

 

 

***

بحران اوکراین چطور خاتم خواهد یافت؟[1]

«هنری کیسینجر»

راه

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

  ⁄  5  =  2