ایا ظریف، امیرکبیر سیاست خارجی ایران است؟

از لحاظ تاریخی نقش دکتر ظریف، همانند نقشی است که امیرکبیر صدراعظم تمام تاریخ ایران در جریان مناقشه ارزنۀ الرّوم برای ایران ایفا نمود. عادت داریم که هرجا از سازندگی سخن می گوئیم، نامی هم از امیرکبیر ببریم، که او بزرگترین سردار سازندگی تاریخ ایران است. و کمتر دیده شده است که از نقش و جایگاه تأثیرگذار این امیر بزرگ در عرصه های دیپلماتیک و سیاست خارجی و بخصوص در حلّ و فصل مناقشه چند صد ساله میان ایران و عثمانی سخنی به میان آید. شاید سال ها طول بکشد که ما به اهمیّت

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک،اعتدال نوشت:روزهای پایانی سال 1392 بسیار متفاوت از روزهای پایانی سال 1391 می باشد. سال گذشته در چنین روزهایی مردم ایران با تردید به دروازهای سال جدید نزدیک می شدند؛ و آینده ایران را بخصوص در عرصه های اقتصادی و بین المللی، مبهم، تیره و ناامیدکننده می دیدند. بدون تردید فضای سیاسی-اقتصادی و اجتماعی انتهایی سال 1391 فضایی غبارآلود، اندوهگین و یأس آور بود. و از سوی دیگر نیز همه نگران انتخابی که قرار بود رُخ دهد بودند. بزرگترین نگرانی مردم در پیوند میان اقتصاد داخلی و مساله مذاکرات هسته ای بود. مذاکراتی که دیگر هیچ امیدی به باز شدن گره ی کورش نبود. اما سال 1392 سال امید، تدبیر و افق های روشن شد؛ برخلاف آنچه همه از آن می هراسیدند. سال 1392 با همه اتفاقات ریز و درشتش بدون تردید سال دیپلماسی و سال سیاست خارجی بود.

 

این سال نقطه عطفی در تاریخ مناسبات جمهوری اسلامی با جهان پیرامونش است. کمتر سالی را در تاریخ دیپلماسی ایران سراغ داریم که برای ملّت ایران پیروزی های ارزشمند و قاطعی بدست آمده باشد. مذاکرات "ارزنهً الرّوم"، مذاکرات هوشمندانه قوام السلطنه با سادچیکُف روس، که به خروج نیروهای شوروی از ایران در پایان جنگ جهانی دوّم منتهی شد، و توافق نامه ظریف-اشتون در ژنو، از معدود پیروزی های دستگاه دیپلماسی ایران در دو قرن اخیر بشمار می روند؛ که هرکدام از آنها می توانست به بحرانی عظیم بینجامد؛ و گوشه ای از خاک وطن جدا شود؛ بخصوص در دو مورد اوّل.
در ماه های منتهی به پایان سال جاری، با امضاء توافق نامه ژنو و مذاکرات بعد آن، که همچنان هم ادامه دارد، تب جهانی بحران هسته ای ایران تا حدِّ زیادی فروکش کرد.

هرچند تندورهای داخلی بیشتر از تندروهای آمریکایی و صهیونیست ها نگران از حصول یک تواقنامه نهایی و حلّ و فصل همه جانبه این مناقشه هستند؛ و هرچند هم تا حصول توافق نهایی که رضایت هر دو طرف را تأمین نماید، راهی نه چندان کوتاه در پیش است؛ اما می توان گفت تا همین اندازه نیز پیروزی بزرگی برای مردم ایران و جهان بدست آمده است. بدون شک دنیا این پیروزی عظیم را مدیون درایت، دوراندیشی، عقلانیّت و انتخاب صحیح مردم ایران در انتخابات 24 خردادماه سالی که در روزهای پایانی آن  هستیم، می باشد.

 

مذاکرات هسته ای ایران با گروه 1+5 نشان داد که قرار نیست همیشه تفنگ ها بیاندیشند. ملّت بزرگ ایران با انتخابِ عقلانیّت و تدبیر، بجای خشونت و تهدید، حُسن نیّت خود را به جهان نشان داد، و پیامی شفاف برای دنیا ارسال نمود؛ پیامی که ایرانیان انرژی هسته ای را نه برای مقاصد نظامی و نه برای جنگ افروزی و تهدید، بلکه برای اهداف صلح جویانه و پیشرفت و تعالیِ  نوع بشر می خواهند؛ و البته جهان نیز پیام ارزشمند ملّت ایران را شنید، و بدرستی درک نمود. بدون شک در تحقق این پیروزی بزرگ عوامل فراوانی دخیل بوده اند. امّا نقش و جایگاه وزیر خارجه با تدبیر ایران، دکتر محمّدجواد ظریف به عنوان فرمانده و ناخدای کشتی سیاست خارجی ایران، نقشی انکارناپذیر و تأثیرگذار بود. دکتر ظریف کِشتی بانی است که سیاستی دیگر را با ظرافت در پیش گرفت، تا مناقشه ای بزرگ و به نظر بی پایان، به پایان نهایی اش نزدیک شود.

از لحاظ تاریخی نقش دکتر ظریف، همانند نقشی است که امیرکبیر صدراعظم تمام تاریخ ایران در جریان مناقشه "ارزنۀ الرّوم" برای ایران ایفا نمود. عادت داریم که هرجا از سازندگی سخن می گوئیم، نامی هم از امیرکبیر ببریم، که او بزرگترین سردار سازندگی تاریخ ایران است. و کمتر دیده شده است که از نقش و جایگاه تأثیرگذار این امیر بزرگ در عرصه های دیپلماتیک و سیاست خارجی و بخصوص در حلّ و فصل مناقشه چند صد ساله میان ایران و عثمانی سخنی به میان آید. شاید سال ها طول بکشد که ما به اهمیّت
و بزرگی کار تیم هسته ای و شخص اوّل مذاکره کننده ایران پِی ببریم. همانطورکه هنوز هم به بزرگی کار امیرکبیر در جریان مذاکرات "ارزنۀ الرّوم" پِی نبرده ایم. معاهده ای که با نزدیک به 200 سال از زمان انعقاد آن هنوز می تواند مرجع و منبع مناسبی برای حل و فصل مناقشات مرزی میان ایران با کشورهای همسایه اش در غرب باشد؛ که بسی جای تأسف است که به تعبیر مرحوم دکتر فریدون آدمیّت، نه گزارش درستی از آنچه در آن مجمع گذشته می دانیم؛ و نه سهمی که میرزا تقی خان در گفتگوها و تصمیم های آن داشته، دانسته نشده. و نه به طریق اولی، ارزش آن در تحوّل تاریخی مناسبات دو کشور همسایه- ایران و عثمانی [و عراق کنونی]- شناخته گردیده است.

امروز هم در میان همهمه و سروصدای دوستان و دشمنان، موافقان و مخالفان، خردمندان و بی خردان، کار به غایت ظریفِ دکتر ظریف، کَم شود، و گُم شود. امّا نام ظریف بی هیچ تردیدی بر تارک قله افتخارات تاریخ دیپلماسی ایران برای همیشه جاودانه شده است. مانند نام هایی چون امیرکبیر، قوام السّلطنه و دکتر فاطمی.

رُبرت کِرزن دبیر اوّل هیئت نمایندگی انگلستان در کنفرانس "ارزنۀ الرّوم" درباره شخصیّت امیرکبیر می گوید: «میرزا تقی خان ورای هرگونه قیاسی، برجسته ترین نمایندگان چهار دولت بود، که در کنفرانس گِرد آمده بودند». به واقع حل و فصل مناقشه عظیم و ریشه دار میان دولتین ایران و عثمانی که قدمتی بیش از سیصدسال داشت، و از سوی دیگر گفتگو با نمایندگان دو قدرت جهانی آن زمان یعنی روسیه تزاری و انگلستان، کار چندان آسانی نبود؛ و صبوری حضرت ایّوب را می طلبید. بی جهت نیست که نادر میرزا در توصیف کسیکه می بایست سرآمد و مسئول هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس ارزنۀ الرّوم باشد، می گوید:«فرستاده بزرگ» می بایست گسیل می شد.

و امروز هم مذاکره با کشورهای غربی 1+5 و همپالگی های شرقی شان، کاری کارستان می طلبید، و برای پیروزی در چنین عرصه و مهلکه ای طاقت فرسا، فرستادگانی می بایست گسیل می شدند بزرگ، کاردان، عاقل، دوراندیش و البته ظریف اندیش. که به حمدالله با درایت و هوشیاری همیشگی و خاصّه رهبری معظّم انقلاب این فرستاده بزرگ و همراهانش گسیل شدند. تا ملّتی و جهانی شادمان گردند؛ و دهان های یاوه گویان بسته و چشمانشان گریان. و چنان شد که حتّی صهیونیست ها نیز تفاهم نامه اوّلیه ژنو را پیروزی بزرگی برای دستگاه دیپلماسی ایران نامیدند. اما در این سو برخی بی خردان داخلی آن را شکستی مهلک نام نهادند. دریغا و صد افسوس!!

کنفرانس دوّم ارزنۀ الرّوم که پس از شکست معاهده اوّل و درست در زمانیکه بیم جنگ میان دو کشور همسایه می رفت، در تاریخ روابط ایران و عثمانی پُر معنی و با اهمیّت بود. کنفرانسی که بیش از چهارسال به طول انجامید. و با انعقاد پیمان سال 1363هـ.ق
به سرانجام رسید. و البته کمتر کسی تا به امروز از همّت والای امیرکبیر و یارانش در به سرانجام رسیدن این معاهده آگاه است؛ و یا بدان توجّه کافی می کند. معاهده ای که حتّی پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی و تشکیل دولت نوظهور عراق و تا به امروز هم دارای اهمیّت، جایگاه و اعتبار خاصّی می باشد.

با مطالعه صورتجلسه ها و گزارشات باقی مانده از این کنفرانس نکات فراوانی از مَشقّت ها و مشکلات امیر و همراهانش در به سرانجام رساندن این معاهده دستگیرمان می شود.  بخصوص که این اسناد حکایت از آن دارند که دولت عثمانی «جهت سیاسی کاملاً مشخّص و روشی روشن و پی گیر داشت. امّا در سوی دیگر تیم مذاکره کننده ایران، سیاستش لرزان و شیوه اش نااستوار» بود. چراکه از پایتخت غفلت زده ایرن دستورات و فرامین ضدّ و نقیضی دریافت می کرد. و به همین سبب به تعبیر آدمیّت در مطالعه رفتار و سیاست طرف ایرانی به نوسانات تُندی برمی خوریم. تاجائیکه شخص امیر به صلاحدید خود، فرامینی را که با منافع ملّی ایران در تضاد می دید، نادیده می انگاشت، و به تدبیر خود عمل می کرد.

جالب آنکه امروز نیز مهمترین و بزرگ ترین مشکل تیم مذاکره کننده ایران نه در خارج کشور، که در داخل کشور است. تندروها و کسانیکه می خواهند گِره این مشکل تا به ابد بسته بماند، و باز شدن گِره هسته ای را به مثابه بسته شدن گِره کوری بر منافع فردی و گروهی خود می دانند، نِق  وُ نُق هایشان در نهایت به فریاد و فحاشی تبدیل شده است. آنانی که خود را حتّی دلسوزتر از رهبری معظّم برای انقلاب و نظام می دانند. البته این دایگان مهربان تر از مادر برای انقلاب را دیگر همه به خوبی می شناسند. همان هایی که ادّعای ولایی بودن و ولایت مدار بودنشان گوش فلک را هم کَر کرده است، و به تعبیر اودیلون بارّو که در جریان انقلاب کبیر فرانسه می گفت: «مُردیم از دست این قانون گرایی»، امروز ما هم «مُردیم از دست این ولایت مداری» آقایانِ صد البته ولایت ناشناس. ولایت ناشناسان کوفی مسلکی که نه تنها در برابر اَمر ولی فقیه زمان خود سکوت نکردند و نمی کنند، که با رفتار

و گفتار خود، و با فحاشی ها و بی ادبی های خود، چنان آب به آسیاب دشمنان رهبری و  انقلاب می ریزند، که منافقان و صهیونیست ها هم غلط بکنند به گَرد پایشان برسند.

مشقّات و دشواری های کار دکتر ظریف از این نظر هم شبیه کار و زمانه امیرکبیر است. با این تفاوت که شانس یار دکتر ظریف است که حامی بزرگی چون رهبری نظام و ملّت را در پشت سر خویش می بیند. که اگر پشتیبانی های رهبری و حمایت های غاطبه مردمی بود، چه بسا او هم کم می آورد. محمدجواد ظریف از لحاظ شخصیتی و رفتار و سکنات نیز خلف صالحی برای امیرکبیر می باشد. کاش امیر زنده بود و فرزندان خود را می دید.

مطالعه اسناد و گزارشات هیئت نمایندگی روس و انگلیس و بخصوص سفیر انگلیس در استامبول، وجوه بیشتری از شخصیّت و مَنش فرزند افتخار آفرین ایران را بر ما نمایان می سازد. براساس این اسناد و نوشتجات، "انور افندی" مذاکره کننده ارشد دولت عثمانی «در مذاکرات قابلیّت نشان داده بود، و در دفاع از نظر دولت متبوعش خوب از عهده برآمده» بود. امّا در گفتار خود رعایت ادب را نمی کرد. و همواره می خواست با جنجال و هوچی گری و سخنان تهدید آمیز کار خود را پیش ببرد. «به علاوه اطوار و رفتار وی در کنفرانس اغلب مایه خنده بوده است. بر اثر همین کیفیّات هیچگاه احترام نمایندگان بیگانه را به خود جلب» نمی کرد. و از این رویه او نکته گیری های فراوان شده بود. امّا در سوی دیگر میرزا تقی خان. وزیر نظام ایران را انگلیسی ها در گزارشات خود فراوان تمجید نموده اند. که بسیار سنجیده سخن می گفت.

می دانست کجا دست بالا را بگیرد. و چه جاههایی باید کوتاه بیاید. جایگاه استواری، و تندی را می دانست. و در وقت خود گذشت می کرد و نرمی به خرج می داد. گزارش های نمایندگان انگلیس را که می خوانیم «پُر است از ستایش نسبت به کاردانی و دانایی و نیک رفتاری و بزرگ مَنِشی» امیر بزرگ. و صد البته که از سیاست های او راضی و دل خوش هم نبودند.

تفکّر و قضاوت در باب مقایسه منش و سلوک سیاسی و اخلاق دیپلماتیک محمدجواد ظریف با امیرکبیر را بر عهده خواننده این سطور می گذارم و تنها به بیان این نکته بسنده می کنم، که دکتر  ظریف اخلاق اسلامی-ایرانی را در رفتار خود وارد کرده است. نه آنکه اطوار اخلاقی درآورد، و ژست های پیامبرگونه بگیرد، و در جایگاه معلّم اخلاق بنشیند، و برای جهانیان نسخه های آنچنانیِ انسانی و اخلاقی تجویز نماید. و در داخل مروّج خشونت، بی اخلاقی، دیکتاتوری و دشمنی با نوع  انسان و هرآنچه مفاهیم اولیّه انسانی است باشد.

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

1  ×    =  10