نگاهی به فیلم خوب، بد، زشت

توکو (زشت): وقتی می‌خواهی تیراندازی کنی، خوب تیراندازی بکن. وراجی نکن. بلوندی (خوب): خطاب به توکو در اواخر فیلم در گورستان زمانی که بلوندی به توکو دستور میدهد که قبری را جهت به دست آوردن پولها میکند: توی جهان دو گروه آدمه: اونهایی که تفنگ تو دستشونه و اونهایی که زمین رو میکنن، حالا تو بکن

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/5-The-Good-the-Bad-and-the-Ugly/9-The-Good-the-Bad-and-the-Ugly.jpgسکانسی در اواسط فیلم که رومرو، بلوندی را گیر می آورد و با کلک افرادش را از در می فرستد و خود از پنجره می آید بسیار جالب و تا حدی برای تماشاگری که تا اینجای فیلم بیشتر مزخرفات و مسخره بازی های رومرو را دیده غافلگیرکننده و عجیب است. رومرو در این صحنه خود را به حشره تشبیه می کند. گویی او مسخ هویتی خود را پذیرفته و بدان آگاه است. در ادامه وقتی که می خواهد بلوندی را بکشد شلیک توپ به ساختمان آنها و ریزش ساختمان را می بینیم که هم بلوندی نجات می یابد و هم بار طنز به فیلم اضافه می کند. این صحنه از معدود صحنه هایی در چنین فیلم هایی است که خلق آن از ذهن خلاق و متفکر لئونه بیرون آمده است و شبیه ایده های سینمای صامت چاپلین و کیتن است. شلیک توپی که با منهدم ساختن ساختمان زندگی دوباره به بلوندی می بخشد. نقش طنزآمیز رومرو با آن همه بی خیالی و در عین حال بی رحمی که بلوندی را در آن صحرای خشک با خنده و قساوت قلب پیاده می کشاند و او را تا لب مرگ می برد و تنها به خاطر منافع خود او را نمی کشد قابل تامل است. و بعد از آن تغییر لحن او و چاپلوسی اش به خاطر فهمیدن نام قبری که پول ها در آن مخفی شده رذالت درونی آدم ها را به خوبی به تصویر می کشد که با کوچکترین تغییری چگونه نقاب بر چهره می زنند و رنگ عوض می کنند. البته رومرو در جایی در برابر نگاه های بلوندی مجبور به اعتراف می شود و در توجیه بلایی که سر او آورده می گوید: «اگر تو هم جای من بودی همین کار را می کردی. » لئونه به سنجش خوبی و بدی و زشتی در نهاد افراد می پردازد و این که شرایط عینیت یافتن آن چگونه است قضاوت را به عهده تماشاگر می نهد. او نقش «موقعیت» و عوامل بیرونی را در زندگی که آنان را وادار به آدمکشی می کند به نمایش می گذارد. از تیتراژ انیمیشن ابتدای فیلم می توان پی برد که زیاد نباید فیلم و وقایع آن را جدی گرفت. به این خاطر کشته شدن آدم ها در فیلم همراه با صحنه های فجیع و دلخراش نیست. موسیقی زیبای انیو موریکونه هم که دیگر جای هیچ حرفی باقی نمی گذارد، کافی است در جایی یک لحظه این موسیقی را بشنویم و بدون بروبرگرد لحظه های به یاد ماندنی این فیلم را در ذهن تداعی کنیم. کاراکتر بد هم از آن آدم های عجیبی است که هر کس پول بیشتری به او بدهد دستورات او را اجرا می کند. وجود چنین شخصیتی در فیلم هجو و استهزای آدمکش های واقعی است که او را اجیر می کنند و جالب اینکه او با وجودی که خود قاتل است اما از هر دو نفر پول می گیرد و هر دو را هم می کشد و زمین را از وجود آنها پاک می کند به این دلیل نسبت واژه «بد» به او طنزآمیز است و تماشاگر کینه ای از او به دل نمی گیرد. او در واقع مثل لاشخور عمل می کند و محیط را از شر آنها تمیز می کند.

منبع: روزنامه شرق

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

12  −    =  3