تفاوت های دهه ۶۰ تا ۹۰ از نظر اقتصادی و بانکداری

اسدالله امیراصلانی از مواجهه با جنگ اقتصادی یا وقوع جنگ احتمالی می گوید:

بدون شک نیازمند نحوه صحیح عملکرد نظام بانکی هستیم، اما بانک‌های ایران امروز مشکلات بسیاری دارند که وجود افتراق جامعه در دوران جنگ اقتصادی نیز مزید بر علت شده، در این میان نباید رشد بالای نقدینگی را نادیده گرفت که مانند هیولایی بزرگ، لجام‌گسیختگی‌ای را در بانک‌ها ایجاد کرده که بدون شک اگر راه‌حل مناسبی برای آن نیاندیشیم نمی‌توان انتظار آینده‌ای روشن در نظام بانکی را داشت.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، در راستای توسعه اقتصادی، در این میان آقای اسدالله امیراصلانی؛ پیشکسوت حوزه‌ بانکی، به تدوین قانون و مقررات در زمان جنگ اشاره می‌کنند، اما باید دید اکنون که در ژرفنای جنگ اقتصادی قرار داریم آیا امکان بروز جنگ مستقیم احتمالی وجود دارد یا خیر، پیشی‌بینی این شرایط و بررسی راه‌حل‌های موجود سوالاتی را پدید آورده که پاسخ‌های ایشان در مصاحبه با «بانکداری آینده» را در ادامه می‌خوانید.

*در زمان جنگ تهیه دلار برای خرید کالاهای اساسی تا چه اندازه سخت بود؟
در زمان جنگ مثل هر زمان دیگر تامین ارز از راه صادرات اعم از نفتی و غیر نفتی است، بااین تفاوت که در زمان جنگ با تحریم کشورهای سلطه‌گر صادرات به کندی انجام می‌شود و در خصوص نفت باید گفت با قیمت نازل‌تر از قیمت بین‌المللی و هزینه بیشتری فروش می‌رود که ارز حاصل به لحاظ مقدار، کمتر از ایام صلح است.

*بانکداری زمان جنگ تحمیلی چه مشکلاتی داشت؟
بانکداریی زمان جنگ به لحاظ وضع قوانین و مقررات و آئین نامه‌ها و پیاده کرده آن‌ها در متن جامعه مشکلی نداشت، مثلا قانون ادغام بانک‌ها، قانون ملی‌شدن بانک‌ها، قانون پرداخت خسارات به بانک‌ها و قانون اداره امور بانک‌ها و قانون عملیات بانکی بدون ربا که از قوانین مادر بود همه در زمان جنگ تدوین، تصویب و عملی شد. قانون عملیات بانک بدون ربا در طول دوره اول مجلس شورای اسلامی با تشکیل کمیسیون ویژه حذف بهره، بررسی و در اوایل دوره دوم مجلس شورای اسلامی به تصویب مجلس و تائید شورای نگهبان رسید و در سال 1362در بانک‌ها عملیاتی گردید.
پس از ادغام بانک‌های تجاری، بانک تجارت و ملت تشخص پیدا کردند و تبدیل شعب شهرستان‌های بانک صادرات بانک‌های استان شکل گرفتند و بانک‌های تخصصی کشاورزی و صنعت و معدن و مسکن از ادغام بانک‌ها و موسسات همگن به وجود آمدند.
بنابراین ملاحظه می‌شود در بخش سازمانی و تکنیک‌ها در بانک‌ها تغییرات بزرگ به وجود آمد و ما در جنگ بودیم،بانک‌ها نقش اصلی بانکداری را که تجهیز منابع و اعطا تسهیلات و ارائه خدمات بود انجام می‌دادند. آنچه درزمان جنگ نظام بانکی را به شدت تحت تاثیر قرار داد و اثر نا‌مطلوب در نقش اصلی داشت‌کمبود منابع دولت برای اداره کشور بود که  به صورت تبصره‌های گوناگون در بخش‌های مختلف ارز، منابع سیستم بانکی یعنی پول مردم تامین می‌شد، با کاهش بین المللی بهاء نفت و کاهش مالیات‌ها  به علت جنگ و افت موسسات تولیدی و کاهش سود‌آوری و عدم امکان استقراض خارجی این امر اجتناب ناپذیر بود. حجم تبصره‌ها برای فعالیت متعارف بانک‌ها با بخش خصوصی امکانات کمی باقی می گذاشت.
به خاطر دارم یک گروه شاید 7 نفره از طرف بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول ماموریت داشتند که بانکداری 11 کشور در حال توسعه از جمله ایران را بررسی و گزارش کنند. این گرروه درباره بانکداری ایران این اشکال را وارد دانستند که در ایران همه بانک‌ها به سپرده‌گذاران خود با یک نرخ مساوی سود می‌دهند و از طرفی تسهیلات آن ها در اعطا و تسهیلات گوناگون نرخ مشابه مشخص دارد و این با قانون عملیات بانکی آن‌ها منافات دارد و شبیه بانکداری مبتنی بر بهره است.
جلسه‌ای در وزارت دارایی با من داشتند که با توجه به عوامل اضطراری یاد شده در وضع تبصره‌ها توضیح دادم و مدارک ارائه کردم که سود واقعی قابل تقسیم در بانک‌ها نوعا مختلف و همگی کمتر از نرخ سودی است که به سپرده‌گذاران پرداخت می‌شود و دولت ما‌به‌التفاوت را به جبران سود ترجیحی تبصره‌ها از سود سهم بانک و خدمات آن‌ها به سپرده‌گذاران بیشتر از سود واقعی می‌دهد و این هیچ منافاتی با قانون عملیات بانکی ندارد و در بخش تسهیلات حجم عمدۀ آن که در هنگام بحث فروش اقساطی مسکن و مواد اولیه و قطعات بود دقیقا مطابق قانون است و سود حاصل از مشارکت حقوقی در شرکت‌ها با تصویب صحیح و محاسبات حسابرسی شده پرداخت می‌شود و کوچکترین شبهه‌ای در آن نیست. فقط در مشارکت مدنی و مضاربه با بانک‌ها به دلیل عدم نظارت غالبا سودی کمتر از سود واقعی دریافت می‌کردند و این اشکال بر نظام وارد است.

 

*به نظر شما بانک‌ها در آن دوره مأموریت ویژه‌ای پیدا کرده بودند؟
میتوان گفت ماموریت ویژه داشتند. دربخشهایی از تولید معمولا دولتها به بخش خصوصی کمک میکنند. تا سیاست ها در رسیدن به اهداف رشد با جلوگیری از تورم تسهیل گردد. درزمان جنگ دولت قادر به اینکار نیست، بنابراین به صورت قانون و تبصرههای موقت بودجه به عهده بانکها احاله میشود. مثلا درفلان بخش تسهیلات بانکی برای راه اندازی باید 4% باشد و حال آنکه به سپرده گذاران 12% سودپرداخت میکند. مابه التفاوت را دولت متعهد میگردد در بودجه سالهای بعد منظور و به بانکها پرداخت نماید. همانطور که گفته شد در زمان مصدق با انتشار اوراق قرضه کمک مستقیم مردمی شکل گرفت و در زمان جنگ تبصره‌ها همان نقش را به صورت غیرمستقیم داشتند.

 

*با توجه به رشد نقدینگی فکر می‌کنید آن زمان سطح شبه‌پول تا حدی بالا رفته بود که باعث عدم تعادل و غیرفعال کردن بازارهای دیگر شود؟
خیر، در دو دولت اخیر یعنی دوره آقای احمدی‌نژاد و آقای روحانی رشد نقدینگی به شدت افزایش پیدا کرده است. آقای احمدی‌نژاد دولت را با 460 هزار میلیارد تومان تحویل گرفت با 900 هزار میلیارد تومان تحویل داد و آقای روحانی 900 هزار میلیارد تحویل و تا به حال به بیش از  به 1500 هزار میلیارد تومان رسید و60% رشد داشته است.

*در شرایط کنونی با جنگ شدید اقتصادی روبه‌رو هستیم، تصور کنید اگر جنگ نظامی اتفاق افتد رفتار بانک‌ها چگونه خواهد بود؟
ما هشت سال تجربه جنگ نظامی داریم در آن دوره به کمک بانک‌ها تسهیلات به وجود آمد،خدای نخواسته چنانچه مورد مشابه حادث شود با اقتضا شرایط باید راه‌های مختلف را بررسی کرد.

*الان هم دقیقاً همین اتفاق افتاده و عملاً استقراض غیرممکن است؟
الان شرایط‌ متفاوت‌تر است. در زمان جنگ صادرات غیرنفتی بسیار ناچیز حدود 500 میلیون دلار حاصل از صادرات فرش وخشکبار بود،ولی در حال حاضر به برکات پتروشیمیهاوعملکرد خوب بخش خصوصی در صادرات غیرنفتی در شرایط بسیار بهتری است علاوه بر آنکه در زمان جنگ  همه  دولتها درمقابل ما بودند و الان بعضی درکنار ما هستند.

*شرایط سیاسی با عناوینی که در اقتصاد جاری‌ست تفاوت دارد، زیرا شرکت‌هایی مانند توتال یا شرکت‌های خودرو ایران را ترک کرده‌اند؟!
ظاهرا آنها نمی‌توانند شرکت‌های خود را مجبورکنند ولی اعلام کرده‌اند هر کدام از تحریم آمریکا تبعیت کنند اروپایی‌ها آن شرکت را تحریم خواهند کرد و شرکت‌هایی که متابعت نمی‌کنند و متحمل زیان می‌شوند آن‌ها گفته‌اند ضرر آن‌‌ شرکت‌ها  را جبران می‌کنند.

*در اقتصاد آزاد دولت پول چندانی برای جبران اینگونه خسارات ندارد، از طرفی نمی‌توان انتظار داشت چنین شرکت‌هایی به دنبال منافع خود نباشند. مصداق بارز آن عراق است که با وجود سرویس‌دهی فراوان به ایران پشت کرد زیرا شرکت‌های خصوصی‌اش در سمت آمریکا منافع بیشتری داشتند. 
اینکه دولت‌های اروپایی که به شرکت‌های خود وعده جبران زیان می‌دهند پول دارند یا نه شاید وعده‌های آن‌ها را،شرکت‌های مخاطب که در جریان و شرایط اقتصادی آن‌ها هستند بهتر می‌توانند ارزیابی کنند. ولی به هر حال چنانچه همین وعده باطل از آب در آید حرف آخرهمان است، که مرحوم آیت ا… هاشمی رفسنجانی در اوج جنگ تحمیلی وقتی ناوهای آمریکایی و اروپایی وارد خلیج فارس شدند، در خطبه‌های نماز جمعه ایراد کرد، ایشان گفتند: ما از این ابزارهای جنگی غول آسای شما هیچ هراسی نداریم فقط با یک توپ 105  تنگه هرمز را میبندیم وگفته‌های اخیر آقای روحانی مشابه آن بود.

*الان طبق آمار 19درصد نفت دنیا از مسیر تنگه هرمز صادر می‌شود.
بله، اما این میزان درصد هم رقم کمی نیست. 

*باید توجه داشته باشیم که استفاده از تهدید تبعات خاص خود را به دنبال دارد و ممکن است در مقابل از پولتیک استفاده شود. 
مسلماً دولت‌مردان ما افراد عاقلی هستند و عواقب صحبت‌های خود را می‌دانند.

*اما اینطور به نظر نمی‌رسد؟
ولی به نظر می رسد یکی از دلایلی که  اروپایی‌ها در مقابل آمریکا ایستادگی کردند همین مسئله است معاملات بسیار بزرگ آن‌ها با آمریکا،  با معاملات کوچک ما قابل مقایسه نیست و به نظر میرسد اروپاییها  مسائلی بلندمدت و کلان را در نظر  گرفته ند. 

*البته صحبت‌های اخیر مقام معظم رهبری احتمال خروج ایران از برجام را افزایش می‌دهد.
خیر، معنای فرمایش ایشان این نیست.

*صحبت‌های ایشان حاکی از آن است که امضای برجام یک اشتباه بود و حتی از خط‌قرمزها عم عدول کرده‌اند؟!
روی صحبت ایشان با آمریکاست، حتی با اینکه اعتماد چندانی هم به اروپا نیست، اما دستور صریح این است که مطمئن شوید آنهامسائل را جبران می‌کنند و در این صورت کار ادامه می‌یابد و در غیر اینصورت برجام منتفی است.

*نمی‌توان این بحث را که صراحتاً اعلام کرده‌اند برجام یک اشتباه است را نادیده گرفت،‌چون استفاده از چنین عبارت‌هایی تاکنون بی‌سابقه بوده است؟!
بله، این مباحث نشان‌دهنده سیاست‌های کلی‌ست، طبق فرموده مرحوم امام خمینی(ره) در موردی فرمودند عیب ما آن است که علم غیب نداریم. مقام معظم رهبری عدم اعتماد اجمالی به آمریکا را اظهار داشتند اما هیچ کس علم غیب نداردکه شخصی مانند ترامپ روی کار می آید و تمام دنیا را بهم می‌ریزند.

*در‌هر‌صورت به جرأت می‌توان احتمال خروج ایران از برجام بالا رفته است.
فعلاً تصمیم صریح در این زمینه به طور رسمی از طرف نظام اعلام نشده  است باید منتظر بود.

*اگر دو سناریوی خروج و عدم خروج از برجام را در نظر بگیریم چه شرایطی را پیش‌بینی می‌کنید؟ چنانچه از برجام خارج شویم چه حملاتی اعم از لفظی و غیرلفظی را در پیش خواهیم داشت؟
اینها مسائل اقتصادی و پولی نیست که بنده و شما راجع به آن بحث کنیم.

*مقصود بنده هم بررسی آثار این اتفاق در بانک و اقتصاد است. 
اینها مربوط به مسائل کلان سیاست‌های مملکت است  باید در شورای امنیت و کمیسیونهای آن  کشور با در نظر گرفتن عوامل بسیاراز جمله  فرصت ها در جهان و تهدیدها چه از شرق و چه از غرب مورد بررسیهای دقیق کارشناسی قرار گرفته و در شورای امنیت مطرح و به بالاترین مرجع  تصمیمگیری گزارش شود و  روشها و  استرتژیهای پولی و اقتصادی در آن  سیاستها مشخص گردد.

*به هر حال شما هم می‌توانید تحلیلی داشته باشید؟
با توجه به آنچه عرض شد بنده هیچ تحلیل شخصی از این مسئله که پیچیدگی خاص خود را  دارد ندارم.

*اگر از شما سئوال کنند در صورت خروج ایران از برجام چه رخ می‌دهد پاسخی نخواهید داشت؟
می‌گویم باید صبر کرد و دید که چه رخ می‌دهد. مسائل اجتماعی به گفته بعضی ازجامعه شناسان 7 تا 9 لایه دارد که با بروز و ظهور هرلایه حادثه متفاوتی رخ می‌دهد. به طور مثال وقتی مدودف نخست وزیر روسیه بود یک شکل از حکومت از نظر مردم روسیه و جهان تصور می‌شد و با روی کار آمدن پوتین تصور مردم آنجا و جهان تغیر کرد روسیه قوی‌تر ظاهر شد این تفسیر یک لایه اجتماعی است و آثار آن در مردم آن کشور و جامعه نمایان است. بنابراین در خصوص سئوال باید نظرات مختلف و تخصصهای لازم را در نظر داشت و اما تمام عوامل و واکنش‌ها را پیش‌بینی و اظهارنظر کرد.

*در رابطه با زمزمه کنار گذاشتن دولت آقای روحانی چه نظری دارید؟
بعید می‌دانم چنین اتفاقی بیفتد، ممکن است بعضی از وزراء تغییر کنند.

*ممکن است فرض محال اتفاق بیفتد؟!
مسئله خیلی ساده نیست. این موضوع با توجه به آرا مردمی شوک شدید به جامعه وارد می‌کند  در شرایط حاضر به صلاح کشور نخواهد بود.

*به آقای بنی‌صدر هم خیلی‌ها رأی داده بودند.
اما بنی‌صدر با چادرنماز فرار کرد.

*در آن زمان به آقای بنی صدر11میلیون معادل 30درصد جمعیت وقت ایران رای دادند اما به آقای روحانی 20 میلیون رای دادند که معادل 25 درصد جمعیت کشور است.
تفاوت خیلی زیاد است  بنیصدر وارداتی بود خیلی شناخت روی او نبود و بتدریج برای  همه  مردم ماهیت خود را آشکار کرد مخصوصا مسائلی را که به اتفاق منافقین در 14  تیر ایجاد و موجب خشم و اعتراض امام علیه الرحمه شد.حضرت امام او را از مجاهدین عزل کرد و تمام اعتبارش زائل شد و متعاقبا مجلس رای عدم صلاحیت داد مقایسه دو سناریو، مشترکات قابل قبول ندارد و به قول اهل منطق مقایسه مع الفارق است.

*نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد محبوبیت ایشان اصلاً با قبل قابل‌مقایسه نیست؟!
طبیعی است وقتی معیشت مردم دچار مشکل می‌شود همه را از چشم دولت می‌بینند و نارضایتی ایجاد می‌شود و محبوبیت کاهش  می‌یابد، ولی این‌که شاهد کنار رفتن دولت باشیم، چنین به نظر نمی‌رسد.          

                      
*یکی از گزینه‌های جریان اصولگرا دادن عدم کفایت به روحانی ست و ممکن است به نتیجه برسد. 
خیلی بعید است.

*آیا می‌توان گفت اتفاقات اخیر شبیه به اتفاقات ابتدای جنگ است؟
خیر. آقای روحانی و بنی‌صدر به هیچ‌وجه شباهتی به هم ندارند. 

*قصد شباهت این دو نفر نیست، بکله اتفاقات در حال رفتن به همان سمت هستند؟
در زمان امام  ره مقام معظم رهبری رئیس جمهور بودند و آقای موسوی نخست‌وزیر، همیشه بین ریاست‌جمهوری و نخست‌وزیری تنش بالایی ‌وجود داشت و مسائل مرتب به امام ارجاع می‌شد خاطرم نیست وقتی ‌آقای ایروانی وزیر دارایی بودند، می‌خواستند آقای نوربخش را از بانک مرکزی بر دارند باید موضوع به تصویب مجمع عمومی بانک‌ها می‌رسید که اکثریت آنها مخالف برداشتن‌ آقای مرحوم نوربخش  بودند، جلسه با حضور شخص آقای نخست‌وزیر تشکیل شد باز هم اکثریت مخالف عزل بودند آقای موسوی موضوع را خدمت امام  عنوان کرد که امام فرمودند سران سه قوه با حضور مرحوم حاج احمد آقا تشکیل جلسه دهند و به تصمیم رسیدند همان را اجرا کنند. در جلسه با ارائه دلایل طرف ریاست مجلس و قوه قضاییه دلایل عزل را کافی ندانستند ولی آقای موسوی گفتند در صورت عدم موافقت جلسه ایشان از نخست وزیری استعفا خواهند کرد و آقایان اظهار داشتند در شرایط فعلی جامعه امام به هیچ وجه تغیییر دولت راضی نیستند.

*چه کسانی قصد داشتند فرد دیگری جانشینی ایشان شود؟
بدیهی است آقای ایروانی وزیر دارایی بودند و مایل بودند رئیس کل بانک مرکزی هماهنگ با وزراتخانه داشته باشند آقایان عمدتا افراد انجمن‌های اسلامی دولت و بانک‌ها بودند که در حکومت  باید افراد مقید به مسائل اسلامی حضور داشته و آنرا شرط موفقیت‌های بهتر اهداف حکومت اسلامی می‌دانستند.

*گزینه آنها برای جایگزینی چه کسی بود؟
آقای قاسمی. 

*خاطرتان هست چه دلایلی مطرح شد؟
خیر. آن زمان   من مشاور آقای دکتر نوربخش بودم پیشنهاد کردم گزارشی در عملکرد ایشان تهیه و به هیئت تصمیم گیرنده و در چنین گزارشی خواسته بودند، ارائه نمائیم  ایشان موافق نبودند و اظهار داشتند وقتی نخواهند من کار بکنم اصراری ندارم در نهایت من گزارشی را تهیه و برای هیئت ارسال داشتم، آن زمان جلسه‌ای شبیه Bankers بود که با فاکتورهایی، مقام صد بانک مرکزی دنیا را ارائه می‌کرد.در آن گزارش بانک مرکزی ایران با این که کشور در حال جنگ بود و مشکلات اش زیاد، ولی درجدول آن نشریه بانک مرکزی ایران جز ده بانک اول جهان بود. من برگی از جلسه را به همراه ترجمه و گزارش برای هیئت دادم.

*علت کسب این رتبه چه بود؟
حفظ ارزش پول و ایفاء تعهدات خارجی و فاکتورهائی متعددی که نشریه برای ارزیابی بانک های مرکزی منظور می‌کند.

*آیا مطالعاتی در رابطه با وضعیت بانکی عراق هم داشتید؟
در این رابطه حضور ذهن ندارم ولی در گزارش نشریه مذکور مقام بسیار پائینی داشت.

*آقای موسوی می‌خواستند که آقای نوربخش برود؟
بله آقای ایروانی وزیر دولت آقای موسوی بود با خواسته وزیر موافق بود.

*بعد از آن آقای دکتر نوربخش برکنار شدند؟
بله، همانطور که گفتم جلسه با اینکه موافق ماندن آقای نوربخش بود ولی با مخالفت شدید آقای موسوی که تا حد استعفا پیش رفته بود جلسه با عزل موافقت کرد چون امام در حین جنگ موافق تغییر دولت نبود.

*تحلیل این است که هر تیمی در رأس امور قرار می‌گیرد عملکردی جهادی‌تر داشته باشد.
عملکرد جهادی هم نیازمند ابزار و امکانات است.  همه در این زمینه موقع انتخابات استدلال‌ها و راه‌های خروج کشور از تنگنا‌ها را فرمودند‌ و ماشنیدیم ، ولی نسخه‌ها در مرحله عمل با بیماری ها تطبیق نمی‌کند.

*خاطرتان هست آقای قاسمی بعد از این اتفاقات چند سال ماندگاری داشتند؟
خیر حضور ذهن ندارم، ولی بعد از مدتی آقای دکتر عادلی رئیس بانک مرکزی شدند که همان زمان من هم به عنوان مدیر عامل بانک ملی انتخاب شدم.

*آقای عادلی چطور شد که به بانک مرکزی آمدند؟
آقای عادلی کارمند وزارت امور خارجه و سفیر ایران‌در ژاپن و کانادا  و زمان کوتاهی هم انگلیس بودند ایشالا در ملاقاتی که با آقای هاشمی داشتند و برنامه‌هایی در خصوص مسائل اقتصادی ارائه کرده بودند مورد پسند آقای هاشمی بود و به عنوان ریاست کل بانک مرکزی انتخاب شدند.

*اما ایشان در دوره خود یکی از ناموفق‌ترین رئیس‌کل‌های بانک مرکزی به حساب می‌آمدند؟
من اعتقاد ندارم که ایشان ناموفق بودند. 

*بحران ارزی که در زمان ایشان اتفاق افتاد سبب پدید آمدن این شائبه شد. 
بحران ارزی دلایل خاص خود را داشت، به نظرم نفت آن زمان 14 یا 18 دلار به فروش می‌رفت و رو به افزایش داشت دولت قصد داشت قیمت نفت در بودجه را بشکه‌ای 20 دلار در نظر بگیرند. ولی به  اصرار آقایی هاشمی تا آنجا که به خاطر دارم با بشکه‌ای 24 دلار بستند لذا ما واردات بسیار زیادی داشتم که عمدتا وسائل وکالا‌های زیر بنائی بود کارخانه لاستیک، کارخانه سیمان و کار خانه‌های پتروشیمی و از این قبیل که دو سه سال اول حکومت آقای هاشمی وارد شد در سال‌های بعد به هیچ وجه امکان واردات آن‌ها  نبود شاید لقب دولت سازندگی بهمین دلیل باشد. هنگام سر رسید، قیمت نفتبه نرخ پیش‌بینی نرسید و بدهی‌ها معوق گردید و حدود 30 میلیارددلارسررسیدگذشته داشتیم.

*این مبلغ در آن دوره خیلی زیاد بود؟!
بله، زیاد بود ولی آقای هاشمی به آقای عادلی گفتند این ترکیه همسایه ما چقدر بدهی دارد؟ بالای چهل میلیارد، مصر چقدر بدهی سر رسید گذشته دارد؟ بیش از 45 میلیارد و برزیل بیشتر از اینها. گفتند ما کشور نفتی هستیم توان داریم بدهی‌ها و سود آن را بپردازیم با طلب‌کارها مذاکره کنید. در این راستا من به اتفاق آقای دکتر عادلی و آقای سیف که درآن هنگام مدیرعامل بانک صادرات بود به آلمان رفتیم بانک‌های آلمان از سفر ما استقبال کردند و آمادگی خود را برای تقسیط بدهی‌ها اعلام نمودند که بعد ها توافق نامه‌هایی تنظیم و بخشی توسط آقای احمد عزیزی در لندن و شخصی دیگر توسط آقای نقشینه در هامبورگ با طلب کاران تصفیه شد.

*در آن دوران عملکرد آقای قاسمی چگونه بود؟
گاهی مواردی در رابطه با مسائل پولی وبانکی ایجاد میشود و برجستگی خاصی دارد. مثل قارچ گونه رشد کردن موسسات اعتباری در زمان آقای بهمنی و سیف که همه به آن توجه میکنند ولی درزمان ریاست آقای قاسمی مسئله خاصی ظهور و بروز نداشت که به آن اشاره کرد.

* آقای قاسمی قبل از بانک مرکزی کجا بودند؟
آقای قاسمی کارمند بانک مرکزی بود و بعد از مراجعت از بورسیه آمریکا ریاست یکی از ادارات بانک مرکزی را به عهده داشت و بعد در مجموعه آقای ایروانی ابتداء به مدیر عاملی بانک ایران و سپس به ریاست بانک مرکزی انتخاب شد.

*به نظر شما انتخاب آقای سیف توسط آقای روحانی تا چه اندازه درست بود؟
من معتقدم باید یک اقتصاد دان در ریاست بانک مرکزی باشد و لذا بهنگام انتخاب رئیس کل به آقای ترکان گفتم شنیدم آقای سیف برای بانک مرکزی مطرح است ولی منطقی آنست که آقایروحانی یک نفر اقتصاددادن در نظر بگیرد. چونبانک مرکزی کار بانکی نمی‌کند متعهد است که حفظ ارزش پول، تراز پرداخت‌ها و اجرا صحیح سیاست‌های پولی را به عهده گیرد.پیشنهاد دادم مثلا آقای دکتر عادلی باتوجه به یک دوره تجربه در بانک مرکزی به علاوه یک دیپلمات است که به ایفاء درست پست کمک میکند یا آقای دکتر شیبانی را مجددا انتخاب کنند دکترای اقتصاد است و 18 سال در بانک مرکزی بوده و به هر حال یک اقتصاددان در بانک مرکزی میتوانددرست عمل کند.

*در تجربه بانک مرکزی آقای عادلی مسائل ارزی رخ داد، فکر می‌کنم عدم انتخاب ایشان به دلیل همین کارنامه‌ای‌ست که خیلی هم جذابیت ندارد. 
 یکی از ویژگیهای رئیس کل باید تشخیص خواستههای اشتباه و ایستادگی و مخالفت با آن باشد و این مسئله خیلی مهم است آقای عادلی این ویژگی را داشتند. ایشان در پاورقی یکی از روزنامهها در خصوص استقلال بانک مرکزی می‌نوشت که به صورت جزوه‌ای چاپ شد. لزوما مخالف آن بودند بعضی از آقایا ن فکر میکردند استقلال بانک مرکزی مثل استقلال یک کشور در دولت ایران که اعتقادات خود را دارد برای هر کاری تصمیم بگیرد است، برداشتها صحیح نبود و الان در مجلس شورای اسلامی استقلال بانک مرکزی را بررسی میکنند.

*استقلال بانک مرکزی مسئله‌ای‌ست که تأکید بسیاری روی آن می‌شود، اما اقدامات در این جهت بسیار اندک است؟!
به هر حال امروز مسائل به گونه ایست که استقلال بانک مرکزی ضرورت دارد ونبود آن خسارت‌های زیاد به وجود می آورد.

*یعنی فکر می کنید آقای همتی بهتر از آقای سیف عمل می‌کنند؟
 بله همانطور اشاره کردم آقای همتی اقتصاد خواندهاند و در تجربه هم مدیرعامل بانک سینا و مدیر عامل بانک ملی بوده اند.

*در آخر هم این مسائل به زیان آقای روحانی تمام شد.
بله، همان‌طور که گفتم اگر رئیس‌کل بانک مرکزی یک اقتصاددان خبره باشد سریعاً مخالفت کرده و قیمت حقیقی را برای دلار اعلام می‌کند، دلیل کاملاً روشن است زیرا در حال حاضر مواد مخدر و خیلی از کالاهای قاچاق از مرزها وارد می‌شود و ما نمی‌توانیم از ورود آن جلوگیری کنیم. وقتی کالایی را قاچاق اعلام می‌کنیم دیگران برای داشتن آن حریص می‌شوند و به‌هر شکلی شده آن را تهیه خواهند کرد که در این شرایط کنترل آن نه‌تنها امکان‌پذیر نیست بلکه کاملاً بی‌معناست. حتی راهکار دیگری را هم در پیش گرفتند که به کالاهای اساسی ارز دولتی تخصیص داده شود، مسئله‌ای نیست می‌توان از این طریق گندم، برنج، شکر، دارو و… را تأمین کرد اما باقی صنایع باید ارز را از بازار آزاد تهیه کنند و نرخ آن هم کاملاً مشخص است که در این رابطه هم مجدداً نباید از مسائلی مانند نیما و… استفاده کرد. این‌ها اقداماتی غیرکارشناسانه هستند؛ در تمام دنیا به صادرکننده سوبسید داده می‌شود، اما در کشور ما به صادرکننده گفتند که ارز را طبق نرخ تعیین شده به دولت بدهد تا آن را به بخش واردات تزریق کنند. این یعنی ارز را از صادراتچی بگیرید و به وارداتچی سوبسید دهید. در‌صورتی‌که این روند معکوسی‌ست که در هیچ‌جای دنیا اتفاق نمی‌افتد و سبب خواب صادرات می‌شود. فرض کنید آن زمان که نرخ ارز ثابت اعلام شد دلار 6هزار تومان بود، اما کسی که به این صحبت‌ها گوش کرد و ارز خود را با قیمت 4هزار تومان در اختیار وارداتچی قرار داد برای خرید کالا و صادرات آن باید دلار 6هزار تومان را هزینه کند، در‌صورتی‌که کشور مقابل جنس را با این قیمت از او نمی‌خرد و توان رقابت را از دست خواهد داد. بنابراین دلایل کاملاً روشن است، اما توجهی به آن نشده.

 
*علت اینگونه تصمیم‌گیری‌ها چیست؟
علت اصلی یک بانک مرکزی ضعیف است که انفعالی عمل میکند و تسلیم تصمیم گیریهای غیرکارشناسی میشود.

 

منبع: منبع ماهنامه بانکداری آینده شماره 34 مرداد 97 

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

8  ×  1  =