شوک پاريس و واکنش سرد بازارها
در بعد اقتصادي، کارکرد بهتر اقتصاد آمريکا نسبت به ديگر اقتصادهاي دنيا، سبب افزايش شديد ارزش دلار آمريکا شده است.Read more: http://www.donya-e-eqtesad.com/news/966690/#ixzz3sIZFUZIu
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک« شوک پاريس و واکنش سرد بازارها » عنوان يادداشت روز روزنامه دنياي اقتصاد به قلم حسين راهداري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
اگرچه حوادث تروريستي سيزدهم نوامبر پاريس از نظر بعد انساني فاجعه قابل مقايسه با حوادث يازدهم سپتامبر 2001 در آمريکا نبود، اما با توجه به زيادهرويهاي داعش و تروريستهاي اين گروه در گذشته، اين اتفاق به کرات با يازدهم سپتامبر آمريکا مقايسه شد و مانند آن حوادث انتظار ميرفت که حوادث تروريستي در پاريس، تبعات شديدي هم در عرصه سياسي و هم اقتصادي دنيا داشته باشد. بهخصوص در بعد اقتصادي انتظار ميرفت که قيمت طلا و نفت متاثر از اين حوادث، روند معکوسي در پيش گرفته و افزايش شديدي را تجربه کنند؛ اما گذر کوتاه زمان نشان داد حوادث پاريس، بر خلاف آن انتظارات اوليه، در حد يک فاجعه تروريستي باقي ماند که تغييرات چندان شگرفي را نيز حتي در مواضع سياسي کشورها در سوريه ايجاد نکرد.
تبعات اقتصادي اين اتفاق بر بازارها نيز به سرعت تخليه شد و بازارها حوادث پاريس را فراموش کردند، اما دليل اين فراموشي چه بوده است؟ اگر بخواهيم در مورد بازارها بهخصوص بازار کالاهاي مهمي همچون نفت و طلا کمي به عقبتر برويم، اتفاقات يکي دو ساله اخير در دنيا و بهخصوص منطقه از جمله درگيريهاي اوکراين، ظهور داعش و درگيري بين فلسطينيان و اسرائيل نشان داد که گويا بازارهايي که بهطور سنتي از اين حوادث تاثير شديد ميپذيرفتند، نسبت به اين حوادث ضد ضربه شدهاند و روند کاهشي را برخلاف انتظارات افزايش قيمت در اين بازارها در پيش گرفتهاند. عدم تاثير حوادث تروريستي پاريس بر بازارهاي مختلف را ميتوان در همين راستا دانست.
کليد اصلي حل اين معما را بايد در تغييرات اقتصادي و سياسي ايالاتمتحده آمريکا دنبال کرد. در بعد اقتصادي، کارکرد بهتر اقتصاد آمريکا نسبت به ديگر اقتصادهاي دنيا، سبب افزايش شديد ارزش دلار آمريکا شده است. با توجه به دلاري بودن قيمتگذاري بيشتر کالاها از جمله طلا و نفت، مهمترين پارامتر کاهش قيمت حال حاضر اين بازارها، افزايش ارزش دلار آمريکا بوده است که تاکنون عوامل ديگر توانايي مقابله با آن را نداشتهاند. علاوهبر اين افزايش توليد نفت شيل آمريکا و نيز رقابت توليدکنندگان مختلف براي تصاحب مشتريان، بازار نفت را با اضافه عرضه نفت مواجه کرده که نيروي کاهش قيمت نفت را دوچندان کرده است.
افزايش توليد نفت آمريکا، استقلال انرژي اين کشور و حتي احتمال صدور مجوز صادرات نفت از اين کشور براي اولين بار طي دهههاي گذشته، تغييرات محسوسي را در سياست اين کشور در خاورميانه به دنبال داشته است. بهطور سنتي حضور و دخالت قدرتهاي بزرگ و بهخصوص آمريکا طي لااقل صد سال اخير در خاورميانه حول محور نفت و تامين امنيت عرضه نفت بهعنوان مهمترين فاکتور تامين انرژي بهخصوص براي اقتصادهاي پيشرفته غربي بوده است، اما به دو دليل دخالت آمريکا در خاورميانه در حال کمرنگتر شدن است. يک دليل اينکه افزايش توليد نفت آمريکا و استقلال تامين انرژي اين کشور، اهميت خاورميانه و تامين امنيت عرضه نفت از اين منطقه را براي آمريکا کمتر کرده است. دليل ديگر اينکه وقتي منافع آمريکا در منطقه زياد نباشد، آمريکا از متحدان خود بهخصوص اروپا و نيز ديگر کشورها مانند چين که از امنيت خاورميانه منتفع ميشوند، انتظار دارد نقش پررنگتري را در اين منطقه بازي کنند و بار مالي تامين امنيت آن را به عهده گيرند. خروج آمريکا از عراق، عدم واکنش جدي پس از آن به ظهور داعش و نزديکي به ايران باوجود مخالفت جدي متحدانش در منطقه از جمله اسرائيل و عربستان، در همين راستا قابل توجيه است.
اتفاقات تروريستي فرانسه، بيش از آنکه نشاندهنده عزم جهاني و در راس همه آمريکا براي برخورد با مساله داعش باشد، تقويتکننده انتظار آمريکا از متحدانش براي هزينه کردن براي برخورد با اين مساله است، اما برخورد با داعش از ابتدا بهعنوان هزينهاي ديده شده است که جبهه مخالف حضور بشار اسد در اين کشور، حاضر به پرداخت جدي آن نبوده است شايد به اين دليل که درآمد آينده اين هزينهکرد مالي مشخص نيست؛ زيرا سرزمينهاي تحت کنترل داعش از نظر نفتي غني نيستند و يکي از دلايل عدم اثر ظهور داعش بر بازار نفت نيز همين مساله بوده است. علاوهبر اين چنددستگي در اين جبهه نيز وجود دارد. برخي از کشورهاي اين جبهه به ظاهر مخالف داعش هستند، اما در باطن براي مطامع سياسي، وجود آن را ضروري ميدانند و آن را حمايت ميکنند.
برخي ديگر از اين کشورها نيز اگرچه مخالف واقعي داعش هستند، اما از هزينههاي مالي آتي اين کار و تهديد امنيت داخليشان توسط داعش هراسان هستند و سعي ميکنند در اين معرکه بهطور مستقيم وارد نشوند. مثلا اسپانيا بعد از حوادث پاريس، ضمن حمايت از برخورد با داعش، از حضور نظامي در برخورد با اين گروه سر باز زد. از اين منظر بهنظر ميرسد که با توجه به مشکلات عميق اقتصادي اروپا و بهخصوص فرانسه، جبهه برخورد با اين گروه آنچنان که انتظار ميرفت، وسيع و همهجانبه نباشد.
علاوهبر اين، برخورد نظامي با داعش در عراق و سوريه يک بخش ماجرا است. بخش ديگر ماجراي تروريستي در پاريس، در خود اروپا و بهخصوص فرانسه و بلژيک رقم ميخورد. حوادث پاريس نه اولين حادثه، بلکه در ادامه حوادثي است که در چند سال اخير بهدليل رشد افراطيگري در اروپا رخ ميدهد. جمعيت مهاجر و پناهنده مسلمان از کشورهاي سابقا مستعمره به کشورهاي بهخصوص فرانسوي زبان و طرد و تحقير اجتماعي اين مهاجران و پناهندگان و نسلهاي بعدي آنها در عين داشتن تابعيت کشورهاي ميزبان، از دلايل مهم رشد افراطيگري در اروپا بهخصوص فرانسه و بلژيک بوده است. واضح است که با نابودي داعش، زمينههاي فعاليتهاي اين گروهها از بين نميرود. بنابراين بخشي از دلايل حوادث تروريستي پاريس، مساله داخلي فرانسه و اروپا است که حل آن، تغييرات اجتماعي را ميطلبد نه برخورد نظامي و اجماع جهاني. با توجه به آنچه ذکر شد، اگرچه حوادث پاريس از بعد انساني و تاثيرات بدي که براي تصوير مسلمانان در اروپا خواهد داشت، بسيار دردناک است، از منظر سياسي منطقه و نيز اقتصادي تاثيرات چنداني نداشته و نخواهد داشت. در ضمن اقدامات نظامي پس از آن با داعش، فقط يکسري تصميمات گرفته شده را با هزينه فرانسه تسريع خواهد کرد و اين کشور نيز از اين هزينه- البته بهصورت مديريت شده- براي آرام کردن افکار عمومي مردم کشورش استقبال کرده و خواهد کرد. در ضمن هيچکدام از اين اتفاقات بهنظر نميرسد بتواند بر سايه قدرتمند افزايش نرخ بهره در آمريکا و مازاد عرضه نفت در بازار غلبه کند.