گزیده سرمقاله روزنامههای صبح امروز
گزیده سرمقاله روزنامههای صبح امروز
کیهان:بزرگترین مشکل آمریکا
«بزرگترین مشکل آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛با نگاه به وضعیتی که آمریکا در داخل مرزهای جغرافیایی اش دارد و با سرنوشتی که سیاست های نظامی و امنیتی بسیار پرهزینه این کشور طی 10 سال اخیر در منطقه ما داشته، نیاز آمریکا به تهدید بزرگترین دشمن خود «کاملا طبیعی» است. از این رو تعجبی ندارد که این روزها، مقامات کاخ سفید پی درپی به تهدید ایران در ابعاد اقتصادی، سیاسی و نظامی می پردازند و از انواعی از اقدامات علیه ایران حرف می زنند.
شدت هجمه های تبلیغاتی و رسانه ای مقامات آمریکا علیه ایران گمانه زنی هایی را در سطح بین المللی و منطقه ای سبب شده و این گمانه زنی ها تا اندازه ای فضای پیش رو را با ابهام مواجه کرده است. بر این اساس موارد زیر می تواند به شفاف شدن فضای وضعیت حاکم میان آمریکا و ایران کمک کنند:
1- تهدید ایران به «حداکثری کردن فشار» در شرایطی صورت می گیرد که در فاصله صدور قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل تا امروز در صحنه عمل اتفاق جدیدی نیفتاده است. از آن زمان تاکنون حدود 17 ماه می گذرد. این در حالی است که همه گزارش های رسمی و غیررسمی رسیده به آمریکا- از جمله گزارش فرید زکریا- از بی تاثیر بودن تحریم ها علیه ایران حکایت می کنند. امروز آمریکایی ها در حالی از اقدامات جدید علیه ایران حرف می زنند که شرایط جهانی – برخلاف زمان تصویب قطعنامه 1929- با آمریکا همراه نیست مواضع مقامات سه کشور از شش کشور 1+5- یعنی روسیه، چین و آلمان- نشان می دهد که دست آمریکا برای «اقدام» علیه ایران خالی است. البته آمریکایی ها از نفوذ بر بعضی از مدیران بین المللی- نظیر دبیر کل سازمان ملل و مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی- استفاده می کنند تا وانمود شود که موضع آمریکا علیه ایران یک موضع بین المللی است.
2- مواجهه جدید آمریکا با ایران در «دستگاه سیاسی» آمریکا پخت و پز می شود. در اتهام اخیر علیه ایران شاهد بودیم که کاخ سفید، FBI و وزارت خارجه میدان داری کردند و وزارت خانه های خزانه داری و دادگستری هم همراه شدند تا بی محل بودن چک های کاخ سفید برملا نشود یعنی وانمود شود که وزارت خزانه داری هزینه های برنامه کاخ سفید را می پردازد و دادگستری ضمانت اجرایی اتهامات را فراهم می کند.
اما با وجود آنکه اتهامات اخیر علیه ایران ماهیت امنیتی و نظامی دارد، دستگاه های اطلاعاتی و نظامی آمریکا وارد این ماجرا نشدند سکوت رئیس CIA، رئیس پنتاگون، رئیس ستاد مشترک و مشاور امنیت ملی آمریکا نشان دهنده آن است که مقامات ارشد آمریکا اگرچه از تهدید و روی میز بودن «همه گزینه ها» حرف می زنند ولی در عمل خبری از آن نیست و این البته از ناامیدی آمریکا و توجیه ناپذیری اقدامات نظامی علیه ایران خبر می دهد.
علاوه بر این موارد باید گفت برخلاف هیاهوی تهدید نظامی ایران، ما در سطح منطقه و در جاهایی که نظامیان این کشور حضور دارند، طی ماهها شاهد تحرک جدیدی از سوی آمریکایی ها نبوده ایم حتی ناوهای آمریکایی که طی 02 سال گذشته بطور ثابت در خلیج فارس حضور داشته اند، مانند گذشته به هر سؤال مراکز فرماندهی دریایی ایران پاسخ می دهند.
در طول این مدت، تغییر آرایشی نه در خلیج فارس و نه در کشورهای همجوار ایران روی نداده و البته آمریکایی ها به خوبی می دانند که دسترسی سیستم نظامی ایران به این نیروها بسیار آسان است. نیروهای نظامی آمریکا که شاهد شکست آمریکا، رژیم صهیونیستی و اروپا در جنگ های لبنان، غزه، افغانستان و عراق بوده اند به خوبی می دانند که ظرفیت نظامی ایران اگر با ظرفیت تکنولوژیکی غرب فاصله داشته باشد، حداقل صدها برابر عراق و لبنان و… می باشد. ایران یک نظام سیاسی کاملا جا افتاده با رهبری محبوب و مقتدر و نیروی نظامی- اطلاعاتی کاملا مجرب دارد.
با این وصف یک نظامی آمریکایی به خوبی می داند که اگر ضربه ای بزند حتماً ضربه ای را دریافت می کند و می داند که ضربه او تغییری در معادله امنیتی منطقه به وجود نمی آورد. حدود سه سال پیش مؤسسه آمریکایی زاگبی به سراغ نیروهای ارتش آمریکا در عراق رفت و سپس در گزارش خود نوشت 07 درصد نیروها احساس امنیت نمی کنند و معتقدند برنامه آمریکا در عراق با شکست مواجه می شود. دو سال پیش شبیه همین گزارش، توسط مک کریستال فرمانده نظامیان آمریکا در افغانستان برای اوباما ارسال شد که به برکناری او منجر گردید. کاملا پیداست که نظامیان آمریکایی جرأت مواجه با ایران را ندارند و حق هم با آنهاست.
3- کاملا درست است که آمریکا بزرگترین مشکل خود را ایران می داند و به دهها زبان آن را بیان هم کرده است واقعاً هم ما بزرگترین مشکل آمریکا هستیم و علی القاعده – در صورت بقای رژیم استکباری آمریکا- کماکان بزرگترین مشکل آمریکا باقی خواهیم ماند. بزرگترین مشکل آمریکا، وزن بسیار سنگینی در ذهن آمریکایی ها پیدا کرده است. روانشناسی آمریکایی به ما می گوید، آمریکایی ها حریف قدرتمند را تهدید می کنند ولی به «معامله» با او می اندیشند و حریف ضعیف را از میان برمی دارند و درخواست های او برای معامله را رد می کنند. رد معامله پیشنهادی صدام و قذافی نمونه هایی از این موضوع هستند کمااینکه کنار آمدن آمریکا با روسیه (2196) و چین (1197) هم نمونه های دیگری از این مسئله اند. الان مشکل آمریکا دو تاست. مشکل اول این است که ایران برخلاف عراق و لیبی حریف فوق العاده قدرتمندی است.
مشکل دوم این است که این حریف قدرتمند برخلاف چین و روسیه حاضر به معامله نیست. آمریکایی ها می گویند ما حاضریم ایران هسته ای را به رسمیت بشناسیم و در مسائل منطقه ای جایگاه نافذ ایران را قبول کنیم ولی ایران متقابلا حاضر نیست جایگاه ما را در مناسبات و تحولات مناطق اطراف خود به رسمیت بشناسد و با آن کنار بیاید. دو هفته پیش و در زمانی که هجمه تبلیغاتی دستگاه سیاسی آمریکا علیه ایران به اوج خود رسیده بود، روزنامه های نیویورک تایمز و واشنگتن پست بطور همزمان گفتند آمریکا نیازمند مذاکره و توافق با ایران است و اوباما باید ادبیات سیاسی خود را درباره ایران به دوره تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری، زمانی که از تغییر سیاست های آمریکا حرف می زد، برگرداند.
این دو روزنامه، ایران را دوست ندارند و با اوباما نیز خصومتی ندارند. موضع این دو که یکی به هواداری از حزب جمهوری خواه و دیگری به حمایت از حزب دمکرات مشهورند، از یک واقعیت پرده برمی دارد، امروز توافق با ایران رویکرد اصلی آمریکاست. اما چه توافقی؟ آمریکا از ایران می خواهد به تلاش خود برای به ثمر رسیدن جنبش بیداری اسلامی در منطقه خاتمه دهد، عربستان را با رژیم وابسته و فاسد آل سعود رها کند، اجازه بدهد اوپک کماکان تامین بی دردسر نیاز صنایع غرب به نفت را تضمین و در برابر بی عدالتی موجود سکوت کند. آمریکا از ایران می خواهد، حضور نظامی آمریکا در کشورهای اسلامی را نادیده بگیرد.
آمریکا از ایران می خواهد، مدل اقتصادی، سیاسی اسلام- تمدن اسلامی- را رها کند. آمریکا از ایران می خواهد، گریبان غرب و رژیم صهیونیستی در ماجرای فلسطین را رها کند و اجازه بدهد رژیم نامشروع تل آویو به زندگی ادامه دهد. آمریکا از ایران می خواهد تلاش برای روی کار آمدن نظام هایی همگرا با اسلام و ایران در مصر، تونس، لیبی و یمن نداشته باشد و اجازه دهد انقلاب های مردمی به نفع غرب و غرب گراها مصادره شوند.
در یک کلام ایران از خیر بزرگترین فرصت تاریخی برای جهان اسلام و ملت های مسلمان و محرومان دنیا بگذرد و منافع ملی و دینی خود را قربانی منافع دشمنان خود کند. طبیعی است که ایران این ها را قابل معامله نداند و به آن تمکین نکند. آمریکا می داند که اگر از بعد نظامی سر به سر ایران بگذارد و حتی اگر به آن ضربه ای هم بزند کار آمریکا و دوستانش در منطقه سخت تر می شود چرا که در این صورت راه برای حرکت ایران هموارتر می گردد.
4- آمریکا گمان می کند فشار به ایران یا گارد ایران را در برابر غرب باز می کند و یا به نیروهای اپوزیسیون ایران امکان آزادی عمل بیشتری می دهد و این در درازمدت می تواند راهی برای ورود به ایران باز کند. از این رو شاهد هستیم که پرونده حقوق بشر که عمدتا روی بهبود شرایط چهره های فتنه تمرکز دارد، در کنار پرونده هسته ای و بحث انحرافی منصور ارباب قرار می گیرد. اما آمریکا در زمینی مشغول پاشیدن بذرهای توطئه است که پاسخ نمی دهد زمین نظام که طبعش با بذر آمریکایی نمی خواند، زمین مخالفان هم که می پذیرد، شوره زار است و نتیجه ای دربرندارد. غرب این هر دو را بارها- و بخصوص در دو سال اخیر- تجربه کرده است.
با این وجود آمریکایی ها راه رفته را از این رو دوباره به تجربه گذاشته اند. که راه دیگری ندارند. آنان در عمل قادر به لطمه زدن به ایران نیستند نه درخواست اسرائیلی ها و نه درخواست کسانی نظیر پادشاه عربستان نمی تواند خاطره شکست غرب از کشورهایی که به مراتب از ایران هم ضعیف تر بودند را بزداید و امید به پیروزی را جایگزین آن کند کما اینکه رژیم صهیونیستی هر بار سخن از حمله به ایران شده، آن را مسئولیتی جهانی معرفی کرده و تل آویو را از چنین مسئولیتی برکنار خوانده است.
البته تضعیف ایران برای غرب، اسرائیل و رژیم هایی نظیر رژیم عربستان بسیار مطلوب است اما دستگاههای سیاسی و اطلاعاتی آنان، چنین حاجتی را در توان دیوانسالاری نظامی خود نمی بینند. بر این اساس بحث نظامی از نظر آنان تا زمانی که راهی برای «موفقیت قطعی» آن پیدا نشده به عرصه های رسانه ای و دیپلماتیک سپرده شده است از این رو کاری که علی القاعده باید ارتش بکند بر زبان یک سناتور آنهم به مفتضحانه ترین و غیرعملی ترین شکل- ترور فرماندهان سپاه- جاری می شود و همه می دانیم که از بحث ترور فرماندهان سپاه بیش از همه فرماندهان نظامی آمریکا در منطقه می ترسند و با آن مخالفند.
جمهوری اسلامی:ظرفیتهای ایران در مقابل توطئه آمریکا
«ظرفیتهای ایران در مقابل توطئه آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی با آلوده ساختن گزارش خود در مورد فعالیتهای اتمی ایران به سیاست حتی قبل از انتشار، اعتبار خود را بشدت کاهش داد. آقای یوکیا آمانو، با متهم کردن ایران به تلاش برای ساخت سلاح اتمی و نقض مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به جمع همکاران دولت آمریکا برای تکمیل کردن حلقههای توطئهای پیوست که از متهم ساختن ایران به دست داشتن در طرح ساختگی ترور سفیر عربستان در واشنگتن شروع شد، حلقه دوم آنرا گزارش کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل درباره ایران تشکیل داد و اکنون حلقه سوم آن به بهانه گزارش فعالیتهای اتمی ایران توسط مدیر کل آژانس شکل گرفته است.
سیاسی بودن گزارش آقای آمانو را باید در گزارشهای مکرر خود آژانس در زمان مدیر کلی محمد البرادعی و حتی گزارشهای خود آمانو جستجو کرد که هرگز نتوانستهاند دلیل روشنی برای نظامی بودن فعالیتهای هستهای ایران ارائه دهند و همواره به این واقعیت اعتراف کردهاند. جالب اینکه آقای البرادعی، مدیر کل سابق آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اخیراً در مصاحبه با سیمون هرش گفته است: "تاکنون کوچکترین مدرکی که نشان دهد ایران به دنبال ساخت سلاح هستهای و استفاده از مواد غنی شده است نیافتهام و نمیتوانم ایران را به چنین کاری متهم نمایم."
برخلاف معمول، اینبار قبل از آنکه گزارش مدیر کل آژانس به اعضای آن داده شود، گرفتار جنجال تبلیغاتی زیادی شد که مقامات آمریکائی پشت آن قرار دارند.
آنچه در گزارش مدیر کل فعلی آژانس انرژی اتمی آمده نیز صرفاً یک ادعاست و هیچ دلیلی برای اثبات آن ارائه نشده است. آمانو در این گزارش، وجود فعالیت نظامی در منطقه پارچین را نشانه تلاش ایران برای ساخت سلاح اتمی میداند درحالی که اعتراف میکند این منطقه توسط گزارشگران آژانس بازرسی نشده است. این اعتراف، نشان میدهد آنچه آمانو ادعا میکند فقط یک حدس است، آنهم حدسی که بر گزارشهای سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و عکسهای ماهوارهای آنها مبتنی است نه چیز دیگر.
در این میان، بنگاه سخن پراکنی بیبی سی نیز وارد ماجرا شده و تبلیغات وسیعی را علیه جمهوری اسلامی ایران ساماندهی کرده است. دست اندرکاران بیبی سی، این روزها علاوه بر شاخ و بال دادن به گزارش مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره ایران، تلاش میکنند شرایط را بحرانی نشان دهند و از حملات قریب الوقوع آمریکا و رژیم صهیونیستی به مراکز اتمی ایران خبر بدهند. بوقهای تبلیغاتی غربی و صهیونیستی، اخیرا وزیر خارجه سابق آمریکا را نیز وارد معرکه نموده و گفتهاند وی به شبکه تلویزیونی ای. بی. اس گفته است: "برای براندازی نظام جمهوری اسلامی هر کاری که بتوانیم انجام خواهیم داد."
از وزیر خارجه سابق آمریکا و کلیه مقامات آمریکائی باید پرسید شما در 32 سال گذشته برای براندازی نظام جمهوری اسلامی از چه اقدامی خودداری کرده اید که حالا میخواهید آن را انجام بدهید؟ شما خود میدانید و ملت ایران نیز این واقعیت را با تمام وجود لمس کرده که شما هر کاری که میتوانستید در 32 سال گذشته برای براندازی نظام جمهوری اسلامی انجام دادید ولی راه به جائی نبردید. اکنون نیز با اطمینان میگوئیم که باز هم در توطئه هایتان علیه ملت ایران با شکست مواجه خواهید شد و مثل گذشته راه به جائی نخواهید برد. این، واقعیتی است که شما در همین توطئه اخیر یعنی اتهام دست داشتن در طرح ترور سفیر عربستان نیز تجربه کرده اید و با شکست سختی مواجه شده اید. این اتهام را حتی در داخل آمریکا کسی از شما نپذیرفت و معروفترین سیاستمداران شما آنرا امری نامعقول و باور نکردنی دانستند.
شما دولتمردان آمریکائی حتی توطئههای نظامی علیه ایران را نیز در شکلهای گوناگون آن تجربه کرده اید و از آنها هم نتیجهای نگرفته اید. تحمیل جنگ 8 ساله از طریق صدام، طرح ریزی انواع کودتای نظامی و حمله نظامی طبس، از مصادیق بارز توطئه نظامی شما علیه جمهوری اسلامی ایران بودند که همگی با هوشیاری مقامات ایرانی و مقاومت ملت ایران به شکست منجر شدند. ملت ایران با اینهمه تجربه در رویاروئی با توطئههای گوناگون شما دولتمردان آمریکائی، امروز با اطمینان خاطر بیشتر به راه خود ادامه خواهد داد و در برابر زورگوئیهای شما تسلیم نخواهد شد.
آمریکائیها علاوه بر توطئههای نظامی، تبلیغاتی و سیاسی، تحریمهای گسترده اقتصادی را هم علیه ایران تجربه کردهاند. این تحریمها هم نه تنها نتیجهای نداشت بلکه به نفع جمهوری اسلامی ایران تمام شد. این تحریمها همواره مردم و مسئولان نظام جمهوری اسلامی را به اقدامات پیگیرانه برای خودکفائی در رشتههای مختلف تشویق نموده و زمینه را برای قطع وابستگیها و تأمین استقلال اقتصادی فراهم کردند. پیشرفتهای بزرگی که در صنایع دفاعی، انرژی اتمی و رشتههای مختلف علوم در دهههای گذشته نصیب ملت ایران شده، از رهگذر همین تحریمها بوده است. بنابر این، آمریکائیها و فرزند نامشروع آنها رژیم صهیونیستی ملت ایران را از چه چیزی میترسانند؟ آنها مطمئن باشند که انواع فشارها فقط موجب آب دیدهتر و مقاومتر شدن ملت ایران خواهد شد و آمریکائیها خواب بازگشت به ایران را به گور خواهند برد.
نکته مهم دیگر اینست که مرحله جدید توطئه آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران در شرایطی شکل میگیرد که دولتهای آنها دچار شکنندهترین بحرانها هستند. جنبش سرمایهداری در آمریکا و قیامهای ملتهای عرب در منطقه خاورمیانه، تهدیدهائی هستند که آمریکا و رژیم صهیونیستی را در موضع ضعف قرار دادهاند. روشن است که توطئههای جدید علیه جمهوری اسلامی ایران، با هدف از سر گذراندن این بحرانها توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی شکل گرفته اند، لکن تردیدی وجود ندارد که این طراحیهای ناشیانه نیز همچون سایر توطئهها به انزوای بیشتر خود توطئه گران منجر خواهد شد. مشکل اصلی طراحان توطئههائی که علیه جمهوری اسلامی ایران طراحی میشوند اینست که با ظرفیتهای ایران آشنائی ندارند.
ایران، از نظر مردم، مکتب، تجربیات، امکانات و ساختار نظام جمهوری اسلامی از ظرفیتهائی برخوردار است که توطئههای دشمنان را به راحتی خنثی میکند و تهدیدها را به فرصتها تبدیل مینماید. بنابر این، دولتمردان آمریکائی به جای آنکه در انتظار تسلیم شدن ایران باشند، به این واقعیت فکر کنند که خود باید در برابر موضع حق ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران تسلیم شوند.
رسالت:تحزب در مردمسالاری دینی
«تحزب در مردمسالاری دینی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛ در غرب احزاب زاییده جامعه مدنی هستند و پاسخی به بحران هایی بودند که در مسیر توسعه سیاسی و خروج توسن لجام گسیخته سیاست از بیغوله پادشاهان به وجود آمد. مشارکت نیروهای جدید در عرصه قدرت به شکل آنارشیک و غیر منسجم ممکن نبود و یک نهاد اجتماعی سازمان یافته و کانالیزه می بایست شکل می گرفت تا منازعات قدرت را ساماندهی می کرد. این نهاد در قالب حزب که هم متکی به نیروهای اجتماعی بود و هم از یک سازمان اجتماعی برخوردار بود و هم انگیزه های لازم را برای مشارکت در عرصه قدرت داشت ظهور و بروز کرد. در ایران قبل از انقلاب اما بنای حزب بر شالوده فراموشخانه ها و انجمن های سری و مخفی دوران قبل از مشروطه گذاشته شد و حضور انگلوفیل ها و روسوفیل های شناسنامه دار مردم را از ابتدا به این ساختار و نهاد بدبین کرد.
انحراف مشروطه و ذبح شرعیات به پای عرفیات و فرنگی مآبی مشروطه خواهان به این بدبینی دامن زد. احزاب غیر مردمی و دولت ساخته در دوره پهلوی دوم مثل حزب ملیون که توسط نخستوزیر وقت منوچهر اقبال تأسیس شد و یا حزب مردم که توسط اسدالله علم وزیر دربار و یکی از وابستگان محمدرضا پهلوی تاسیس شد نیز نتوانست اقبال مردم را جلب کند. ساختار تک حزبی با ایده حزب فراگیر رستاخیز ملی ایران در دهه 50 که در عمل ابزاری در دست دیکتاتوری محمدرضا بود نیز آخرین میخ ها را به تابوت اعتماد مردم به احزاب در ایران زد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی علی رغم سابقه ملکوک احزاب در ایران و سوءظن عامه مردم به سلسله روندهای مرتبط با تحزب اما عقلانیت سیاسی حاکم بر مردمسالاری دینی مانع از آن شد که به یک باره تمام محاسن و مزایایی که حزب می تواند برای کشور داشته باشد، نادیده گرفته شود. البته همزمان با شکل گیری نهضت امام خمینی(ره) تشکیلات جمعیت های موتلفه اسلامی با هدایت بنیانگذار کبیر انقلاب(ره) شکل گرفت و نقش سازنده ای در دهه چهل و پنجاه ایفا کرد.
با پیروزی انقلاب این تشکیلات در حزب جمهوری اسلامی ادغام شد. پس از انحلال حزب جمهوری اسلامی با هدایت امام(ره) دوباره فعالیت خود را از سر گرفت. حزب موتلفه اسلامی از احزاب موفق نیم قرن اخیر است. در عنفوان روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و تنها یک هفته بعد حزب جمهوری اسلامی با حضور شماری از برجستهترین شخصیتهای علمی، مذهبی و سیاسی ایران که در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی داشتند و از یاران نزدیک حضرت امام خمینی محسوب میشدند تاسیس شد و توصیه های تشکیلاتی و سیاسی پدر معنوی این حزب یعنی آیت الله شهید دکتر بهشتی مقدمات طراحی یک نظام واره جدید از تحزب در مردمسالاری دینی را پایهگذاری کرد.دکتر باهنر، صد روز پس از تأسیس حزب، مواضع آن را در مسائل سیاسی، اعتقادی، اقتصادی و فرهنگی بیان داشت و تعداد اعضای حزب را تا آن روز، دو میلیون نفر ذکر کرد.
هدف این حزب، ایجاد یکپارچگی و همکاری هرچه بیشتر نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی، سامانبخشیدن به حکومت اسلامی و پایهگذاری دولت جمهوری اسلامی طبق قانون اساسی بود. آیت الله شهید دکتر بهشتی در خصوص تشکیلات و ضرورت تحزب پس از انقلاب معتقد است ما برای اینکه بتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم، بیشک باید متشکل باشیم. رابطههای ایمانی، اعتقادی، علمی، و دینی سازماننیافته، برای رسیدن به "بخشی" از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از مراحل یک انقلاب میتواند کافی باشد؛ ولی برای رسیدن به بخشی دیگر از اهداف و تحقق بخشیدن به آن قسمت دیگر از آرمانهای یک انقلاب کافی نیست… ما همچنان بر داشتن یک تشکل پافشاری داریم؛ اما شرط آن این است که
1. تشکل باید پاسدار ارزش ها باشد، نه پاسدار خود. نگهبان ارزشها باشد،
نه نگهبان خود.
2. تشکل باید سازنده ما، آسانکننده خودسازی برای ما و کمکی به "سیر الی الله" برای شرکتکنندگان در این تشکل باشد.
3. شرط سوم، اینکه این تشکیلات به درد مردم بخورد، نه اینکه یک باری باشد بر دوش این جامعه.
مقدمات تئوریک و پراتیک تحزب در جمهوری اسلامی با حزب جمهوری اسلامی گذاشته شد اما واقعیت این است که هنوز به مرحله باروری نرسیده است. چرا که هنوز تعریف دقیقی از حزب و تحزب در جمهوری اسلامی صورت نپذیرفته است.
مقام معظم رهبری در سفر اخیر به کرمانشاه ضمن تاکید بر این مهم که جمهوری اسلامی با تحزب مخالف نیست فرمودند:"حزبی که مورد نظر ماست، عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمایی و هدایت آحاد مردم را به سمت یک آرمانهایی ایفاء می کند." ایشان ا فزودند: "حزب عبارت است از کانالکشی برای هدایتهای فکری؛ حالا چه فکری به معنای سیاسی، چه فکری به معنای دینی و عقیدتی…البته کسانی که یک چنین تواناییای داشته باشند، به طور طبیعی در مسابقات قدرت، در انتخابات قدرت هم آنها صاحب رأی خواهند شد، آنها برنده خواهند شد؛ لیکن این هدفشان نیست."
تعریف رهبر معظم انقلاب قرابت معنایی ویژه ای با برداشت آیت الله بهشتی از تحزب دارد. شهید بهشتی نیز خطر نبود حزب و تشکل را از لحاظ تاریخی نیز بررسی کرده و با اشاره به خطر جنبشی بودن جوامع بخصوص ایران وضرورت ساماندهی تحرکات سیاسی به مواردی مثل خطر باندهای قدرت و ثروت و اطلاع رسانی و بی حساب و کتاب شدن کار سیاسی[ مثل لژهای فراماسونری و انجمن های مخفی و تاثیر آنها در دوره قاجار و پهلوی]، عدم امکان به کارگیری درست نیروها، تشکل همه نیروها جز مسلمانان راستین در خط اسلام و غلبه اقلیت آنها بر مسلمین، و تجربه تلخ مشروطه و امکان نفوذ و انهدام انقلاب، دانسته اما اصراری بر حزب به معنی رایج آن ندارد و حزب را به معنای تشکل و شکل دادن نیروها، وسیله به وجود آوردن طرح و برنامه و نقطه نظرها و موضع گیریها و کادر هماهنگ میداند و تشکیلات را لازمه اداره دوره حکومت و سازندگی برمی شمرد.
چنانچه فعل فعالان سیاسی، کنش کنشگران اصلی و مواضع جریانات و گروه های سیاسی با منافع مردم همسو و همگام باشد یکی از مولفه های عقلانیت سیاسی نخبگان را شامل می شود. در فرهنگ سیاسی – اسلامی ایران همواره این سئوال در افکار عمومی وجود داشته است که اساسا احزاب و گروه ها چه خیری برای مردم دارند؟
اگر مردم امیدی به خیر یک جریان و یا رجل سیاسی نداشته باشند هیچ گاه به وی مراجعه نخواهند کرد. یکی از توصیه های همیشگی مقام معظم رهبری در مقاطع انتخاباتی مختلف خطاب به مردم این بوده است که" فردی را انتخاب کنید که درد مردم را بفهمد." احزاب در مردمسالاری دینی به عنوان حایل و حلقه وصل بین مردم و حکومت وظیفه دارند تا با گفتمانسازی، جامعه را با نظام سیاسی و فرایندهای مرتبط با آن آشنا سازند. ارائه یک مدل رفتاری برای احزاب در زمینه فضاسازی گفتمانی ولایت فقیه در گام اول مستلزم طرح سئوالات کلیدی فلسفه سیاسی اسلام است.
اینکه چه کسی باید حکومت کند؟ و چگونه باید حکومت کرد؟ و… گام دوم نظریهپردازی در ساحات مختلف نظام سیاسی اعم از اسلامیت و جمهوریت نظام است و گام سوم ارائه یک مجموعه در هم تنیده و به هم گرهخورده از نشانههایی است که به طور مرتب حول دال برتر ولایت فقیه معنای خاصی یافته و نظام دانایی ویژهای را در عرصههای مختلف انسانی بویژه زندگی سیاسی یک جامعه ایجاد میکند. نظام اسلامی طالب احزاب اسلامی است.
کار ویژه اصلی حزب اسلامی نمیتواند اکتساب قدرت باشد. انگیزه اصلی احزاب اسلامی برای حضور در انتخابات در فضای قدسی حکومت اسلامی یافت میشود که همان تقرب الهی یا کمک به استمرار ولایت خدا در زمین است. در واقع حزب در مردمسالاری دینی بازوی نظام اسلامی و کانالکشی برای هدایتهای فکری، سیاسی و عقیدتی به منظور افزایش کیفیت حیات مادی و معنوی شهروندان است. حزب اسلامی باید دعوت به خدا بکند و نه دعوت به خود و همین دعوت به خدا به طور طبیعی پویشی مردمی در حمایت از این حزب به وجود می آورد.
مآلا باید پذیرفت که امروز یک تحزب جاندار به فراخور نظام ریاستی و یا پارلمانی و سایر فرماسیون های ساختاری یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای کشور است و باید در کنار پرداختن به این ضرورت به موانع و راهکارهای تقویت فرهنگ تحزب در ساحت سیاست و حکومت ایران نیز پرد.
خراسان:اسرائیل و حمله به ایران
«اسرائیل و حمله به ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سید حمید حسینی است که در آن میخوانید؛گزارش جدید یوکیا آمانو مدیر کل آژانس انرژی اتمی درباره فعالیت های هسته ای ایران طی یکی دو روز آینده به طور رسمی منتشر خواهد شد اما از چند هفته قبل برخی محافل غربی و به ویژه اسرائیلی به استقبال این گزارش رفته و گوشه هایی از آن را منتشر کرده اند.
براساس ادعای این محافل آمانو به طور مشخص در گزارش جدید خود نشانه هایی از رویکرد نظامی برنامه هسته ای ایران را ارائه خواهد داد. همزمان با این گزارش ها دولتمردان تل آویو دور جدیدی از اظهارنظرها درباره احتمال حمله نظامی به ایران را با حرارت بیشتری آغاز کرده اند. آیا باید این اظهارنظرها مبنی بر احتمال حمله اسرائیل به ایران را که تاکنون از سوی مقام های رسمی واشنگتن نیز رد نشده است جدی گرفت و اصولا در شرایطی که ایران با حضور معاون آمانو و بازدید وی از تاسیسات هسته ای کشورمان موافقت کرد و همچنین سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی در نامه ای به اشتون آمادگی ایران را برای برگزاری دور جدیدی از مذاکرات با 1+5 اعلام کرده است و طرح هایی چون طرح گام به گام روسیه برای خروج از بن بست موجود روی میز است چرا گزارشی با چنین رویکردی توسط آژانس تهیه می شود؟ به نظر می رسد پاسخ هر دو سوال را باید در یک زمینه و فرآیندی که از چندی پیش آغاز شده است جستجو کرد.
مقام های اسرائیلی در اظهارنظرهای خود درباره لزوم برخورد با ایران و به عبارتی ضرورت حمله نظامی مدعی هستند که ایران تا 6 ماه دیگر قادر به ساخت یک بمب هسته ای خواهد بود بنابراین تا دیر نشده باید با حمله ای پیش دستانه حداقل فرآیند دستیابی ایران به سلاح هسته ای را به تأخیر انداخت.
در همین راستا وزیر جنگ رژیم صهیونیستی سفرها و مذاکراتی با مقام های آمریکایی و انگلیسی داشته و این رژیم اخیرا یک موشک بالستیک جدید را مورد آزمایش قرار داده و مانورهایی هوایی را نیز برگزار کرده است. تا این جای کار به نظر می رسد اسرائیل خود را برای یک حمله به ایران آماده می کند اما رجوع به سابقه ذهنی موجود درباره تهدیدهای اسرائیل برای حمله به ایران و همچنین روند مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 نشان می دهد که هرگاه قرار است فشار تحریمی جدیدی علیه ایران افزایش یابد تل آویو به مثابه یک لبه این قیچی عمل می کند. «تهدید به حمله نظامی برای ایجاد جو تبلیغی و رسانه ای شدید به منظور راضی کردن طرف های درگیر برای موافقت با تحریم های جدید علیه ایران برای جلوگیری از بروز یک درگیری نظامی»، این سیاست رویکرد ثابت تل آویو طی سال های اخیر در مواجهه با روند مذاکرات هسته ای و 1+5 بوده است بهترین شاهد این ادعا این است که اگر آن ها واقعا قصد حمله داشته باشند نمی بایست آن را اعلام کنند تا طرف مقابل غافلگیر شده و بیشترین خسارت را متحمل شود.
همچنین جدای از این که اسرائیل و آمریکا از واکنش غیرقابل پیش بینی ایران به هر گونه تعرض نظامی و گسترش آتش جنگ به دیگر مناطق خاورمیانه هراس دارند مسائل داخلی هر دو کشور و شرایط موجود اقتصاد جهان نیز اجازه چنین کاری را به آن ها نمی دهد به گونه ای که حتی اخیرا لس آنجلس تایمز از منتفی شدن طرح آمریکا برای تحریم بانک مرکزی ایران به دلیل تبعات آن برای اقتصاد جهانی و بازار نفت خبر داده بود .
در همین راستا ستون نویس روزنامه اسرائیلی هاآرتص در همین زمینه می نویسد: «اسرائیل به هیچ وجه آمادگی ندارد که خود را برای یک حمله نظامی به ایران آماده کند» وی از مقام های اسرائیلی می پرسد: «آیا دولت اسرائیل توانسته از پس مشکلات داخلی خود برآید، بحث اشغال و اشغال گری را پایان دهد و از امنیت مرزهایش مطمئن شود که حالا به فکر جنگ تازه افتاده است؟ آیا جبهه داخلی خود را برای انجام چنین کاری آماده کرده است؟ آیا اسرائیل آمادگی دارد با حوادثی به مراتب شدیدتر و سخت تر که احتمالا از زمان تأسیس در سال 1948 تا کنون سابقه نداشته است مقابله کند؟» از سوی دیگر تهیه گزارشی منفی توسط آژانس علیه ایران در شرایطی که اخبار حکایت از آماده شدن مقدمات دور جدیدی از مذاکرات ایران و 1+5 داشت در ابتدا این گمان را تقویت می کند آمریکا که نقش عمده ای در تهیه اطلاعات گزارش های آمانو دارد تمایلی به برگزاری این دور از مذاکرات ندارد.
این که مذاکره مطلوب چه شرایطی دارد و آیا دورهای قبلی مذاکرات ایران و 1+5 واجد این شرایط بوده است بحثی جداگانه را می طلبد اما به نظر می رسد اگر چه یکی از نتایج انتشار گزارش جدید آمانو علیه ایران با خصوصیات و ویژگی هایی که پیشتر گفته شد تخریب فضای اعتماد سازی و از سرگیری مذاکرات خواهد بود اما تهیه کنندگان گزارش امید دارند با انتشار این گزارش در وهله اول بتوانند اجماع در حال فروپاشی درباره فعالیت های هسته ای ایران را احیاء کرده و دور جدیدی از تحریم های سخت تر علیه ایران را رقم بزنند فشاری که بر پایه این تحلیل می تواند ایران را مجبور به حضور در پای میز مذاکره ای با آن ها نماید که برگ برنده آن را در دست خود می بینند.
در عالم سیاست نباید و نمی توان احتمال هر گونه اقدام غیرمنطقی و حتی حمله نظامی را از نظر دور داشت و نیازی به تأکید نیست که داشتن آمادگی برای مقابله با این تهدیدها ضروری است اما به نظر می رسد مسئولان با عنایت به ماهیت فعلی موج تبلیغاتی احتمال حمله نظامی به ایران و فشارهای سیاسی و رسانه ای ناشی از گزارش جدید آمانو برای تشدید تحریم های ایران باید سیاستگذاری خود را معطوف به کند کردن 2 لبه قیچی تهدید و تحریم کنند.
سیاست روز:سوالاتی که آمانو هنوز پاسخ نداده
«سوالاتی که آمانو هنوز پاسخ نداده»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛گزارش آمانو مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران در حالی انتشار مییابد که محافل رسانهای و سیاسی غرب از مدتها پیش با استناد به این گزارش منتشر نشده، بر لزوم افزایش فشارها بر ایران تاکید کردند.
آقای آمانو مدیر کل در حالی گزارش درباره فعالیتهای هستهای ایران تهیه میکند که وی هنوز به سوالاتی که افکار عمومی جهان در زمینه رفتارهای وی در پرونده هستهای ایران و نقش غرب در این پرونده دارند و دهها سوال دیگر پاسخ نداده است. سوالات افکار عمومی جهان از شخص آمانو در چند محور قابل توجه است.
1) افکار عمومی جهان این سوال را دارد که مگر آقای آمانو به عنوان مدیر کل مسئول اجرای اساسنامه آژانس، از جمله راز داری در تهیه گزارشهایش نمیباشد. پس چرا وی همواره مواضع و کارکردهای خود را با غرب هماهنگ میکند و بر اساس خواستههای آنها گام بر میدارد. چرا وی چند روز قبل از انتشار گزارش درباره ایران به با مقامات ارشد آمریکایی تشکیل جلسه میدهد. وقتی مدیر کل، استقلالی در تهیه گزارشها و حتی اجرای اولیه ترین وظایف خود ندارد، به چه دلیل بر ادامه حضور در این سمت اسرار دارد. با توجه به سوابق آمانو جهانیان خواستار کناره گیری وی از این سمت هستند.
2) افکار عمومی جهان این سوال را دارد که، آژانس بینالمللی انرژی اتمی که سه اصل کمک به کشورها در دست یابی به دانش صلح آمیز هستهای، مقابله با تکثیر و توسعه سلاح هستهای و خلع سلاح دارندگان سلاحهای هستهای را بر عهده دارد، چگونه از این وظایف عدول کرده و صرفا با نسخههای غرب فعالیت میکند.
آژانس در ارائه خدمات به اعضا به صورت گزینشی عمل کرده، چنانکه به دلیل مخالفت غرب، از تامین سوخت 20 درصد برای راکتور تحقیقاتی تهران که صرفا جنبه پزشکی داشته و جان میلیونها انسان به آن وابسته است- به رغم آنکه از وظایف آژانس بوده- خودداری کرده است. آژانس هنوز اقدامی برای تامین این سوخت انجام نداده است. آژانس در برابر آزمایشهای هستهای و 700 میلیارد دلار بودجه جدید آمریکا برای ساخت نسل جدید سلاحهای هستهای در کنار آزمایش موشک بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هستهای با برد 10 هزار کیلومتر توسط رژیم صهیونیستی سکوت کرده و در مقابل، گزارشی بر اساس نسخهها و تجویزهای غرب علیه ایران تهیه میکند. آمریکا صراحتا اعلام کرده، گزارش آژانس برابر با خواست و نظر آنها بوده است که خود سندی بر وابستگی آژانس به غرب و عدم استقلال آن میباشد.
آقای آمانو باید به این سوال پاسخ دهد که چرا به رغم تهدید دانسته شدن آمریکا و رژیم صهیونیستی به عنوان دارندگان سلاح هستهای برای امنیت بین الملل در نشست بازنگری "ان پی تی" در نیویورک، هنوز اقدامی برای رفع نگرانی جهان، از این تهدیدات صورت نداده است. آقای آمانو مدیر کل باید به این سوال پاسخ دهد، آژانسی که وابسته به غرب میباشد و هیچ کدام از وظایف اساسنامهای خود را اجرا نکرده چگونه انتظار همکاری کشورها با این نهاد غیر مستقل را دارد. گزارشهای دو پهلو و همسو با خواستههای غرب در قبال ایران که جهانیان بر صلح آمیز بودن فعالیتهای هستهای آن اذعان دارند از دلایل این بی اعتمادی جهانی به آژانس است که آقای مدیر کل باید پاسخگوی نتایج منفی همگراییهایش با غرب بر آینده آژانس، به جهانیان باشد.
3) افکار عمومی این سوال را از آقای آمانو و آژانس دارد که وقتی چنین نهاد بینالمللی و شخص مدیر کل، چون غلام حلقه به گوش غرب رفتار میکند و به پرونده سازی مغرضانه علیه ایران اقدام میکند، چگونه انتظار دارد که ملت ایران و جمهوری اسلامی پذیرنده ادامه مذاکره با غرب باشند. غربی که برای رسیدن به سلطه طلبیهای خود از یک سو استقلال آژانس را زیر سوال میبرد و خواستههای خود را به آن تحمیل میکند و از سوی دیگر بر تکرار مواضع نخ نما شده تهدید علیه ایران اصرار دارد.
جهانیان این سوال را از آژانس و مدیر کل دارند که چرا به جای مقابله با مداخلات غرب در امور داخلی آژانس و وادار ساختن آنها به کنار نهادن سیاستهای غیر اصولی و تهدید آمیز علیه جمهوری اسلامی ایران، همچنان در کنار آنها قرار گرفته و به موضع گیری غیر اصولی در قبال فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران میپردازد. فعالیتهایی که بازرسان آژانس و نهادهای بین المللی همواره بر صلح آمیز بودن آن تاکید کردهاند. آقای آمانو باید پاسخ دهد که با این شرایط، چگونه انتظار دارد که ایران به آژانس و غرب اعتماد کرده و به مذاکراتی که آژانس با گزارشهای مغرضانه و غرب با مواضع خصمانه موجب تعلیق آن شدهاند، بازگردد.
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که آقای مدیر کل به جای انتشار گزارشهای مورد نظر غرب، به پرونده قطور سوالات افکار عمومی از عملکردهای خود و آژانس پاسخ دهد. چرا که اگر وی و آژانس بخواهند به سیاستهای کنونی خود ادامه دهند، جز انزجار و دوری جهانی از آژانس دستاوردی نخواهند داشت. افکار عمومی جهان بیدار شده و دیگر پذیرنده نهادی وابسته و دست نشانده غرب نمیباشد و در نهایت آن را از صحنه حذف خواهد کرد. ملت بزرگ ایران و نظام اسلامی نیز حاضر به چشم پوشی از حقوق هستهای خود نمیباشند و با وحدت سراسری و پیشرفتهای جدید به اقدامهای مغرضانه آژانس و غرب پاسخ خواهند داد.
مردم سالاری:چرا سکوت وحدت بخش شکسته شد؟
«چرا سکوت وحدت بخش شکسته شد؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمدحسین روانبخش است که در آن میخوانید؛«همه در برابر قانون مساویند »; این یکی از گزاره هایی است که حاکمیت قانون برپایه آن بناشده و عموم معتقدان و ملتزمان قانون آن را پذیرفته اند اما گاهی در مرحله عمل، مصلحت سنجی ها مانع از اجرای تام و تمام آن می شود. این روزها همزمان با پیشرفت قضایی پرونده اختلا س 3 هزار میلیارد تومانی و در حالی که این انتظار به حق از مطبوعات و رسانه ها وجود دارد که با پرهیز از گمانه زنی و جنجال آفرینی، فضایی ایجاد کنند که قوه قضائیه بتواند با بررسی همه جانبه و کامل پرونده و صدور حکم دقیق، اعتماد خدشه دار شده مردم را باز گرداند و مردم را به عدالت قضایی امیدوارتر کند، برخی مقامات دولتی حرف هایی در این خصوص زده اند که نه تنها نوعی رویارویی میان دو قوه را دامن می زند بلکه نوعی اتهام زنی به دستگاه قضایی در بررسی این پرونده است.
این گونه حرف ها و اظهارات اگر چه برای اولین بار نیست که مطرح می شود، اما به نظر می رسد که از نوبت های قبل تر تندتر و بی پرواتر شده است و زمینه را برای دیگرانی هم آماده می کند که منتظر فرمان هستند تا آتش توپخانه را در یکی از خاص ترین دوران سیاسی- بین المللی نظام برروی قوه قضائیه بگشایند و به همین دلیل هم انتظار این است که به دور از مصلحت سنجی های رایج، این گونه شائبه پراکنی ها و تضعیف ارکان حاکمیت با واکنش قانونی و قضایی پاسخ داده شود.
در این زمینه اما علا وه براین، سوالا تی هم شکل گرفته که احتمالا با پیشرفت پرونده می توان به آن پاسخ داد، مثل اینکه چه ارتباطی بین پیشرفت رسیدگی قضایی به اختلا س و دستگیری های تازه با تشدید حملا ت بعضی ها به قوه قضائیه وجود دارد؟ آیا واهمه از افشای بیشتر رفتارهای خلا ف قانون و زمینه سازی ها برای سو» استفاده کنندگانی چون گروه آریا، باعث شده که بعضی ها عنان اختیار از کف داده اند و به تشویش اذهان عمومی روی آورده اند؟ آیا گروهی که به جریان انحرافی درون دولت معروفند حیات سیاسی خویش را بیش از پیش در معرض خطر می بینند و با فضاسازی قصدگریز از مجازات های احتمالی و ماندگاری بیشتر در پست های مهم و کلیدی قوه مجریه را دارند؟
آیا رسیدگی قضایی به پرونده اختلا س را مانعی در پیشبرد اهداف سیاسی و تاثیرگذار در وضعیت انتخابات پیش رو و تغییر دهنده فضای انتخاباتی به ضرر خود، تحلیل می کنند و بر همین اساس می خواهند با اشاعه سخنانی که می تواند بخشی از مردم را تحت تاثیر قرار دهد از شدت این تاثیرگذاری بکاهند و قوه قضائیه را به عقب نشینی وا دارند؟ در این مورد همچنین گفتنی است که در این مدت، چیزی که قبلا «سکوت وحدت بخش» نامیده می شد بدون هیچ دستاویزی (بجز رسیدگی قضایی به پرونده اختلا س) شکسته شده است و لا بد دولتمردان چیزی بالا تر و مهمتر از وحدت را در روزهایی که تهدیدات خارجی و پرونده سازی های غرب اوج گرفته، در معرض خطر دیده اند که این طور بی پروا سکوت ادعایی خود را شکسته اند! با توجه به همه این مسائل، باید اذعان کرد که رفتار قوه قضائیه در مقابل این گونه تحرکات اهمیت فراوان دارد و باید منتظر ماند و دید که آیا این قوه از این آزمون هم سربلند بیرون خواهد آمد؟
تهران امروز:سخنی با آقای رئیس کل
«سخنی با آقای رئیس کل»عنوان یدداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن میخوانید؛رئیس کل بانک مرکزی روز گذشته با اظهار تاثر و ناراحتی از دستگیری پورمحمدی قائممقام سابقش بابت پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی گفت: «هجمههای وارده به بانک مرکزی بیانصافی است، بانک مرکزی نگران تحریم نیست بلکه نگران هجمههای داخلی است و اگر این بانک را تحت فشار قرار دهند کل نظام با مشکل مواجه میشود.»
این اظهارات آقای رئیسکل شگفتی کارشناسان را در پی داشت که آیا اساسا ایشان در جریان اختلاس یا به قول آقای وزیر اقتصاد، مفسده بزرگ اقتصادی صورت گرفته، هستند یا نه؟ چرا که اگر دانسته باشند که چه اتفاقی رخ داده ـ که طبیعتا میدانند ـ حتما آگاه هستند که قائممقام ایشان از چه بابت در بازداشت بهسر میبرد. شگفتانگیز است که آقای رئیسکل بابت دستگیری قائممقام خود که حداقل از منظر دستگاههای نظارتی و قضایی متهم در این پرونده است، متاثر شده ولی از وقوع اصل اختلاس و فاجعه رخ داده هیچگونه اظهار تاسف و تاثری لااقل تاکنون نداشته است!
خوب بود آقای رئیسکل از عملکرد شبههبرانگیز قائممقام خود نیز اظهار تاثر یا تاسف میکرد و بهگونهای وانمود نمیکرد که انگار هیچ اتهامی متوجه قائممقام ایشان نیست و بازداشت ایشان گویا بیدلیل بوده و با این سخن خود به دستگاه محترم قضا کنایه نمیزد. این اظهارات در حالی صورت میگیرد که کمیسیون اصل 90 مجلس در بند هشتم از بخش پنجم گزارش مبسوطی که در مجلس نیز قرائت شد، بهطور مشخص به قصور قائممقام رئیسکل در پرونده بانک آریا و اختلاس بزرگ اذعان دارد و پیشنهاد استعفا یا عزل نامبرده را داده است. مردم میپرسند چطور گزارش نمایندگان محترم مجلس باعث تاثر آقای رئیس کل نشد ولی بازداشت کسی که در زیرمجموعه ایشان بوده، خاطر رئیسکل را مکدر کرده است؟
آقای رئیس کل در جای دیگری از سخنان خود گفته: «بانک مرکزی نگران تحریم نیست بلکه نگران هجمههای داخلی است.» ما هم اتفاقا با آقای رئیس کل همعقیدهایم زیرا ما هم نگران تحریم نیستیم بلکه نگران سوءمدیریت اجرایی هستیم ولی برخلاف نظر آقای رئیسکل معتقدیم مهمتر از بانک مرکزی، اصل نظام مقدس جمهوری اسلامی که مظلوم قرار گرفته اما نه با چند خط انتقاد چند روزنامه یا رسانه بلکه با عملکرد ضعیف مدیران اجرایی که سببساز بروز چنین فاجعهای شدهاند.
سه هزار میلیارد تومان در شرایط عجیبی جابهجا شده و این مسئله باعث تاثیری بسیار منفی بر افکار عمومی کشور شده و بسیاری از دلسوزان نظام مقدس جمهوری اسلامی را متاثر ساخته آنگاه رئیس کل که این خطا در کنار دست ایشان رخ داده، متاثر از بازداشت فرد احیانا مقصر و دلواپس انتقادهای وارده به خود است و تا آنجا پیش رفته که منتقدین خود را همردیف با دشمنان نظام که درصدد تحریم بانک مرکزی هستند قرار داده و حتی آن را باعث نگرانی بیشتر دانسته است، واقعا این درد را کجا باید برد و به چه کسی باید گفت؟ واقعیت این است که هیچ انتقادی به مثابه سوءمدیریت و ضعفهای آشکار مدیریتی باعث هجمه به هیچ جا نمیشود.
اگر بانک مرکزی تنها به وظایف ذاتی خود عمل میکرد، هرگز چنین اتفاقی رخ نمیداد تا انتقادی متوجه بانک مرکزی و هجمهای علیه نظام شود. مردم میپرسند چطور است که مدیران ما وظیفه اصلی خود را فراموش کرده و به جای آن فقط به رفع خطاها یا انکار آن مشغولند. این رفتار مدیران است که تاثیری بسیار منفی بر مردم میگذارد، بدتر از تحریم دشمنان قسم خورده انقلاب.
شرق:رشد نقدینگی و ناکارآمدی نهادی
«رشد نقدینگی و ناکارآمدی نهادی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسین راغفر است که در آن میخوانید؛روند رو به رشد نقدینگی و افزایش بیسابقه آن نشانههای آشکار بیماری مزمن اقتصاد است. این اقتصاد با وجود نیاز شدید به نقدینگی در بخشهای مولد قادر به ساماندهی وجوه سرگردان و هدایت آن به فعالیتهای مولد نیست. شدت رشد نقدینگی خود علامت دیگری از تخریب بنیانهای تولید و رشد اقتصاد دلالی و سفتهبازی در اقتصاد است.
این همه تنها در سایه سیاستهای ضد تولیدی و مرزهای گشوده بر واردات همه کالاهای مصرفی امکانپذیر شده است. علایمی که فعالان اقتصادی از سیاستهای اقتصادی دریافت کردند، آنها را متقاعد کرده است که در اثر هزینههای هنگفت داد و ستد در اقتصاد، انجام فعالیتهای مولد و رسمی بسیار پرهزینه و بازدهی آن در معرض خطرات شدید سیاستهای خلقالساعه است.
واردات گسترده، بزرگترین تهدید برای تولیدکنندگان داخلی بوده است و اختصاص عقد قراردادهای بزرگ به نهادهای شبه دولتی و بیرون از بخش خصوصی نفس بنگاههای خصوصی مستقر را گرفته است و خود مهمترین نشانه برای ممانعت از ورود سرمایهها به بخشهای مولد و سوق دادن آنها به سوی فعالیتهای غیرمولد و سیال بوده است، بهطوری که ضمن فرار از پرداخت مالیات، بتواند به سرعت قابل انتقال به خارج از کشور باشد.
رشد نقدینگی منجر به رشد سفتهبازی در اقتصادی شده است که طی سالهای گذشته با رکود تورمی شدید روبهرو بوده است و این خود علت دیگری برای رشد تورم و رشد حباب در بازار بورس بوده است که دیر یا زود باید منتظر عواقب آن در اقتصاد باشیم. اما در این میان گروههایی برندههای اصلی این سردرگمی در اقتصاد کشور بودهاند. ناسازگاری بین ساختارهای قدرت و تولید از یکسو با ساختهای نهادی ظرفیتهای زیادی برای سوءاستفاده و هرج و مرج فراهم آورده است. فهرست بلند سوءاستفادههای مالی و اختلاسها در کشور طی سالهای گذشته و به ویژه سالهای اخیر موید ضعف ساختهای نهادی در کشور است.
نتایج اخیر تحقیقات اقتصادی نشان میدهند جوامعی که نهادهای ضعیف به ارث بردهاند برای دوره زمانی طولانی با آن نهادها ادامه حیات دادهاند و اساسا علت پایداری چنین نهادهای آسیبزا و زیانآور وجود گروه یا گروههای قدرتمند در جامعه بوده است که از وجود آن نهادها منتفع میشدند و از این رو، برای حفظ این منافع حاضرند بجنگند.
بسیاری از ناتوانیها و کاستیهای نهادی موجب نفی حقوق اساسی فقرا بودهاند، حقوقی همچون؛ آموزش و پرورش، مسکن، شغل پایدار و شایسته و دسترسی به منابع مالی و اعتباری. به این ترتیب فقرا در وضعیتی قرار میگیرند که نه منابعی دارند و نه مهارتی – و در حقیقت نه منزلت اجتماعیای – که بتوانند به طور کامل در فعالیتهای اقتصادی شرکت کنند. نتیجه عملکرد چنین اقتصادهایی این بوده است که هرگز نتوانستند از استعدادهای اکثریت جمعیت خودشان استفاده کنند و در نتیجه رشد کُند و پایینی را تجربه کردهاند.
در این دیدگاه رشد کم، نتیجه سطوح بالای نابرابری و فقر است و نه بالعکس. چارچوب نهادی موجود در کشور یک نمونه از چارچوب ضدتوسعهای است. مقررات دولتی، حقوق مالکیت نامشخص و بد تعریف شده و قیود دیگر به جای اینکه مشوق فعالیتهای توسعهای باشند اینگونه فعالیتها را محدود میکنند. این شرایط منتج به رانتخواری و بازتولید روابط حاکم شدهاند نه افزایش بهرهوری. بسیاری از سازمانهایی که در درون چارچوب نهادی کشور عمل میکنند تنها در تبدیل جامعه به جامعهای غیرمولد کارآیی دارند.
نهادهای فعال ضرورتا و حتی به طور معمول، ایجاد نشدهاند که به لحاظ اجتماعی کارآمد باشند، بلکه ایجاد شدهاند تا در خدمت منافع کسانی باشند که قدرت چانهزنی برای خلق قواعد جدید دارند. از آنجایی که این ساخت سیاسی است که حقوق مالکیت را تعریف و اعمال میکند، تعجبآور نیست که بازارهای کارآمد در اقتصاد کشور شکل نگرفتهاند و نمیگیرند.
در پناه این چارچوب نهادی ضعیف است که افراد و سازمانهایی که از نفوذ سیاسی و قدرت چانهزنی برخوردارند، میتوانند منافع مهمی در دایمی کردن قدرت خود داشته باشند. مادامی که اصلاحات متناسب در ساختارهای نهادی و تولیدی صورت نگیرد، بحرانهای شکل گرفته متحول میشوند و همچون بافتهای فاسد بخشهای دیگر جامعه را آسیب میزنند و مناسبات ناصحیح را تایید و تثبیت میکنند. رشد فزاینده نقدینگی تنها نشانهای از ضعف ترتیبات نهادی و سیاستهای اقتصادی نادرست است.
ابتکار:آیا مشعل المپیک به ایران میرسد؟
«آیا مشعل المپیک به ایران میرسد؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم غلامرضا کمالیپناه است که در آن میخوانید؛سالیان درازی است که شعلههای هستیسوز جنگ دامن کشورهای جهان، بهویژه ملل مسلمان را گرفته است. غرب به سرکردگی امریکا، به بهانههای ترویسم، سلاح هستهای و حقوق بشر، همواره مشعل سوزان جنگ و ویرانگری را فروزان نگه داشته و از کشوری به کشور دیگر آنرا میگردانند.
بدبختانه کسانی هم بهانههای کافی را برای جنگسوارانِ مشعلبهدست فراهم میکنند. در افغانستان، طالبان و القاعده، در عراق، صدامحسین و در لیبی، قذافی بیکله، بهاندازه کافی راه ترک و تازی و تاختوتاز غربیان را هموار کردند. یکی از آرزوهای قدرتهای غرب و فرزند نامشروع و بیمنطق آنان، یعنی اسرائیل، این بوده که بهانههایی فراهم شود تا المپیک خونین خود را در ایران برگزار کنند. خوشبختانه در برهههای مختلف، تدابیری اتخاذ میشد که خونآشامها را ناامید میکرد. اما اکنون در وضعیت کاملاً متفاوتی هستیم. برای روشنشدن موضوع، بهطور اجمالی به تحلیل موارد زیر میپردازیم.
. بهانهها: امریکا و همپیمانانش در جهان، در سه ضلع تروریسم و سلاح هستهای و حقوق بشر، اتهامها و تبلیغات وسیعی را همزمان علیه ایران به راه انداختهاند: موضوع مبتذل و غیرواقعی قصد ترور سفیر عربستان و تشکیل پرونده علیه ایران در شورای امنیت، درز گزارشهای رئیس آژانس انرژی هستهای در رسانههای غربی که افکار جهانی را از نیات و اقدامات کشورمان در این زمینه میترساند و مشوش میکند و درنهایت، پرونده حقوق بشری است که احمد شهید علیه نظام ما تهیه و تنظیم کرده است. به نوعی میتوان گفت بهانهها جور شده و دشمنان میهن گرامیمان با دمشان گردو میشکنند.
. انگیزهها: واقعیت این است که غربیان در باتلاق سیاسی و اقتصادی بسیار گودی افتادهاند. فروپاشی اقتصادی و تلنبارشدن آمار بیکاری و بینتیجهبودن اقدامات و تصمیمات سران اروپا و امریکا برای فائقآمدن بر این معضلات و قوزبالاقوزشدن اعتراضات گسترده مردمان در آن کشورها از یکطرف و هراس مضاعف غربیان از شکلگیری «جمهوری اسلامی»های دیگر در منطقه از طرف دیگر، انگیزههای پنهان و حقیقی تهدیدات کنونی است. آنان بهاجبار با انقلابهای مردمی منطقه همراه شدند و چارهای جز این نداشتند. اما آنچه از آن میترسیدند، در تونس اتفاق افتاد. در انتخاباتی کاملاً آزاد، اسلامگرایان به پیروزی رسیدند. بیشک در همین وضعیت، این روند در کشورهای مصر، لیبی، یمن، بحرین و سوریه هم اتفاق خواهد افتاد؛ پس باید دست به کار شد. غرب به این نتیجه رسیده که ایران را ذلیلانه به پای میز مذاکره بکشاند یا با جنگ آنرا ویران کند. بنابراین آنان برای دستیابی به ثروتهای کشورها، بهویژه نفت در پی دستاویزهایی بودهاند.
. علایم و قراین: تبلیغات وسیعی به راه انداختهاند. اسرائیل، فرانسه، انگلیس و امریکا، هرکدام جداگانه با لحنی متفاوت و مفهومی یگانه، اذهان و افکار جهانیان را مشغول و آماده میکنند. حتی بازی رایانهای حمله به ایران ساخته و در سطح گستردهای پخش شده است. حتی اینکه سوریه را به خود مشغول کردهاند، از نشانههای نگاه بد به ایران است. عملاً یکی از همپیمانان قوی جمهوری اسلامی را از میدان بهدر کردهاند. از یکطرف، روزبهروز اوضاع در کشور دوست و همپیمان ما، یعنی سوریه، پیچیدهتر میشود و قربانیها بیشتر و اعتراضات شدیدتر میگردد و از طرف دیگر، اتحادیه عرب و سایر نهادها و کشورهای بینالمللی، رژیم بشار اسد را در منگنه قرار دادهاند. رژیم حاکم بر سوریه هم نشان داده که حوصله و تدبیر حل مسائل را از راه آشتیجویانه ندارد و فقط به زور و کشتار متوسل شده است.این وضعیت برای دشمنان نظام جمهوری اسلامی فرصتی طلایی است. باز خروج نیروهای امریکایی از عراق را میتوان علامت دیگری فرض کرد. عراقیها را به حال خودشان رها کردهاند تا بتوانند تمرکز خود را بر ایران بیشتر کنند. اما در این میان چه باید کرد؟
الف. نباید به ریسمان پوسیده و شانههای کشورهایی نظیر چین و روسیه تکیه کرد. هرگاه میشنویم که این دو کشور با حمله به فلان کشور مخالفت کردهاند، حالمان بههم میخورد. با حمله به عراق، لیبی و… هم ساز مخالف زدند؛ اما در مرحله عمل، با طبل امریکا و غربیان رقصیدند. اینان در ابتدا غرشی میکنند؛ اما با دنداننشاندادن شیر، درخود کز میکنند. در اطراف ما کشورهایی هستند که دلشان برای حمله به ایران لهله میزند. بر زبان چیزی میرانند و در دل آرزوی دیگری دارند. آرزوی کشورهایی نظیر ترکیه و برادران عرب ماست که سر به تن ایران نباشد. در رابطه امریکا با کشورمان موش میدوانند و….
ب. دیپلماسی باید تحرک یابد. با حرفهای قلنبه و رجزخوانی به جایی نمیرسیم. حتی کارها بدتر میشود. پیامبر(ص) برای مصالح اسلام با مشرکان مذاکره و توافق میکرد. نظام و ملت ما جنگطلب نیست. با منطق و فرهنگ ایرانیاسلامی راه یأجوج و مأجوج را ببندیم.
دو صاحبدل نگهدارند مویی/ همیدون سرکشی، آزرمجویی
اگر بر هر دو جانب جاهلاناند/ اگر زنجیر باشد، بگسلانند
پ. از نظر داخلی، به بازسازی فضای اوایل انقلاب نیاز داریم. مشکل است؛ اما باید تلاش کرد و میدان را از آدمهای کمعمق، حریص و منفعتطلب گرفت. زمان آشتی ملی فراهم شده، باید آرشها، همتها، باکریها و… را یکدل و نیرومند سازیم تا در این میدان نبازیم و بتوانیم مشعل المپیک جنگ را به صلح بدل سازیم.
آفرینش:افزایش خشونت در جامعه
«افزایش خشونت در جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛ همه ما هرروز شاهد درگیری های فراوانی میان شهروندان و حتی رفتارهای خودمان با دیگران هستیم. درگیری در سوارشدن مترو، گرفتن جای پارک، صف نانوایی، عابربانک، پیچیدن و یا بوق زدن نابجا و هزارویک نمونه دیگر کارنامه ای ناخوشایند برای شهروندان ما می باشد. اما افسوس که غلظلت این خشونت ها روز به روز بیشتر می شود و دامنه آن گسترده تر.
سازمان پزشکی قانونی کشور با اشاره به آخرین آمارها از مراجعات نزاع و درگیری و همچنین قتل بر اثر سلاح سرد، اعلام کرده که روزانه 3 ایرانی با سلاح سرد کشته می شوند.
بر اساس پرونده های ارجاعی به سازمان پزشکی قانونی در دهه هشتاد (1380 تا 1389)، 11 هزار و 119 نفر بر اثر اصابت سلاح سرد، جان خود را از دست داده اند که به طور متوسط در هر سال یک هزار و 119 نفر به وسیله این سلاح کشته شده اند. جنگ آمریکا و عراق هنوز در یک سال این همه کشته نداشته است!
خشونت در رفتار و کردار روزمره ما هرچند به قتل منجر نمی شود اما آمارآن دیگر از عدد و رقم گذشته وبه یک عادت تبدیل شده که خیلی عادی با آن برخورد می شود. اما دلیل بروز این رفتارغلط چیست؟ خشونت مزیت یا امتیازی نیست که مردم خواهان آن باشند، پس علت بروز این رفتاردر بطن جامعه ما برای چیست؟
پدیده خشونت یک پدیده اجتماعی است و چون پدیده های اجتماعی تام نیستند عوامل گوناگونی در ایجاد آنها موثرند.
بسیاری از جامعه شناسان دلایل بروز خشونت در اجتماع را برپایه بسیاری از عوامل فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی می دانند. خوشبختانه به لحاظ فرهنگی که بخش عظیمی از آن به آموزه های دینی افراد برمی گردد، ما از پشتوانه قوی اسلامی برخورداریم. دین اسلام بر محبت و نوع دوستی تاکید فراوان دارد و از این لحاظ نمی توان اشکال را برفرهنگ دینی مردم نسبت داد و ریشه آن را در فرهنگ مردم جای داد.
اما در بسیاری از موارد این خشونت ها رنگ و بوی اقتصادی و سیاسی به خود می گیرند که سهم عوامل اقتصادی بیش از دیگر مولفه ها می باشد. با افزایش فشارهای اقتصادی توان مالی افراد لحظه به لحظه کاهش می یابد و هرگاه توان اقتصادی کاهش یابد و اختلاف طبقاتی زیاد شود در نتیجه انتظار طبقه متوسط و رو به پایین جامعه برآورده نمی شود و این مسئله به صورت خشونت بروز می کند.
امروزه ذهنیت حاکم در جامعه ما، ذهنیت مادی است و روابط افراد حتی در روابط عاطفی هم براساس دید مادی شکل می گیرد. یک نمونه بارز آن انتخاب همسر می باشد، هنگامی که دو دانشجو و یا دوجوان احساس خلق و خوی مشترک درمیان یکدیگر دارند، اولین مولفه مورد بررسی خانواده هایشان سطح مالی طرف مقابل می باشد ویا وقتی یک جوان بیکار باشد یا شغل مناسب نداشته باشد، فشارهای زیادی بر او وارد می شود و این موجب ناراحتی و نگرانی پدر و مادر و اعضای خانواده می شود و در واقع شخص از این طریق خشونت خود را به دیگران نیز منتقل می کند.
به همین علت عامل اقتصادی نقش عمده ای در بروز خشونت دارد. تحمل فشارهای ناشی از بیکاری، اجاره مسکن، هزینه های درمان و آموزش، تورم و افزایش قیمت ها با توجه به درآمدهای موجود از اصلی ترین عواملی است که ناخواسته باعث بروز رفتارهای خشن در جامعه می گردد.
اینکه بعضا گفته می شود که خشونت ریشه در اصالت ایرانیان دارد برداشتی غلط و نارواست. حس انسان دوستی ایرانیان همواره زبان زد بوده و نمونه های آن را می توان در کمک های مردمی به کشورهای همسایه و به هنگام بروز حوادث طبیعی و نیاز مردمی به کمک در داخل کشورمشاهده کرد.
شرایط سخت زندگی و فشارهای روانی حاصل از آن عاملی است که درهرجای دنیا باعث بروز خشونت در میان جامعه می شود. اعتراضات و درگیری هایی که امروز در غرب مشاهده می کنیم نمونه این مدعاست.
حمایت:ضرورت اقدام جهادی برای پیشگیری از وقوع وگسترش جرم
«ضرورت اقدام جهادی برای پیشگیری از وقوع وگسترش جرم»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛در مهر ماه امسال رییس محترم قوه قضاییه که با دست اندرکاران پیشگیری از وقوع جرم در داگستری های سراسر کشور دیدار داشتندبه نکاتی اشاره کرده اند که حایز اهمیت بسیار است:بیان آمار رشد تعداد پرونده های قضائی(13درصد) واعلام نگرانی از این همه موضوع مطروحه نزد مراجع قضائی، تاکید بر اینکه در اندیشه اسلامی امر به معروف کارکرد مهمی برای پیشگیری از جرم دارد،تاکید بر اینکه نهادهای فرهنگی اعم از روحانیت آموزش وپرورش،رسانه ها خصوصا رسانه ملی نقش مهمی برای تامین اهداف پیشگیری از جرم بر عهده دارند،تاکید بر اینکه برای پیشگیری از جرم باید آینده نگری کرد و حتی برنامه تا بیست سال آینده کشور راپیش بینی کرد،تاکید بر ضرورت استفاده از تجارب دیگر کشورها و در نهایت تاکید بر ضرورت تلاش برای همگانی کردن ادبیات پیشگیری از جرم واصلاح نگرشهای عمومی از جمله بین قضات وحقوقدانان که با برخورد قضایی صرف و احیانا بکارگیری شدت وغلظت مجازاتها جامعه از جرم وفساد رهائی نمی یابد از جمله موارد مورد تاکید ایشان بود که در رسانه ها نیز بازتاب داشت.
معاونت پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه در همین زمینه، در نشستهای تخصصی کمیسیون حقوق بشر اسلامی ضمن پافشاری بر محورهای فوق به صراحت تاکید کرد که قوه قضائیه بر این باور است که پیشگیری سطح اول که 70 درصد کارها باید در این مرحله انجام شود پیشگیری فرهنگی اجتماعی است.
در این سطح از پیشگیری، نهادهای فرهنگی آموزشی شهری واجتماعی هر یک باید نقش خود را بدرستی ایفا کنند تا شهروندان از فساد وخلاف وجرم دوری گزینند وخوبیها وقانونمندی واخلاقی زیستن را برگزینند.
ایشان تاکید کرد که بر این باورند که سطح دوم پیشگیری که حدود 20 درصد انتظارات وبرنامه ها در این مرحله باید انجام پذیرد، پیشگیری وضعی یا محیطی است که در این سطح نهادهای مختلف اداری ،نظارتی ، انتظامی یا امنیتی باید با تغییر شرایط محیطی یا بسترهای جرم خیز یا لغزشگاههای عمومی یا با اتخاذ تدابیر تامینی روی برخی از عناصر مجرم به عادت، زمینه وقوع جرم را از بین ببرند ونهایت اینکه در سطح سوم که 10 درصد انتظارات را باید از این مرحله داشت با اقدامات قضایی واجرای احکام ذیربط ازگسترش جرایم پیشگیری می شود. معاون پیشگیری از جرم قوه قضاییه با این رویکرد فکری تاکید داشتند که باید همه نهادها وسازمانها از جمله رسانه ملی در پیشگیری از جرم ایفای نقش کنند .
نکته دیگر مورد تاکید ایشان که حائز اهمیت بود از نخبگان حقوقی خواستند که در این مقوله تولیدات نظری با مبانی بومی واقتضائات فرهنگی واعتقادی جامعه ما تولید کنند بعلاوه درنظر بگیرند که کشور و مدیران ذیربط از مرحله طرح مباحث کلی ونظری انتزاعی در مقوله پیشگیری از جرم گذر کرده وانتظار از محیطهای علمی ومتخصصان رشته های مختلف این است که راهکارهای عملی وکاربردی برای بهبود امور در کلیت موضوعات پیشگیری از جرم یا در مصادیق معین ارایه کنند. این اعلام نظرها در خصوص نوع نگرش قوه قضاییه به پیشگیری از جرم وانتظار کلی قوه از اهل فن قطعا برای مخاطبان این نوشتار نیز می تواند مود تامل قرار گیرد .
نکته سوم دغدغه های اساتید وحقوقدانان در بحث پیشگیری از جرم است که در نشست یکشنبه شب خیلی صریح ودر حیطه های مختلف خطاب به معاونت محترم پیشگیری از جرم قوه مطرح گردید.جالب است اکثرا از نوع نگرش قوه قضاییه به پیشگیری از جرم وتاکید بر پیشگیریهای فرهنگی وآموزشی استقبال وآنرا منطبق با آموزه های اسلامی و دستاوردهای علمی مطرح در
رشته های جرمشناسی یا روانشناسی جنایی می دانستند.اکثرا تاکید داشتند که قوای دیگر باید نقش خود را در پیشگیری از جرم بدرستی ایفا کنند وتاکید داشتند که وقتی درنهادهای دیگر مثلا اختلاسهایی مثل همین مورد اخیر بوقوع بپیوندد، همین موارد کافی است که بی اعتمادی نسبت به سازوکارهای قانونی وقانونمندی در کشور دامن زده شود وتلاشهای بسیار لازم است تا این ذهنیت مرتفع گردد.اکثرا تاکید داشتند که نظام آمار وداده های مربوط به وضعیت جرم وخلاف در کشور باید بدرستی سامان داده شود تا هم متخصصان در محیطهای علمی وهم مدیران ومسئولین بتوانند با تکیه بر داده های دقیق برنامه ریزی کنند.
اکثرا تاکید داشتند که قوه قضاییه خود در اجرای قانون ودادرسی عادلانه باید همواره مقید باشد وکوچکترین خلافی را در عملکردهای خود یا ضابطان تابعه خود بر نتابد تا اعتماد مردم به قوه قضاییه و اینکه احقاق حقوق مردم را بدرستی پیگیری می کند وجلوی قانون شکنان را با رعایت موازین قانونی می گیرد،روز به روز بیشتر شود.
در نشست یکشنبه شب برخی مصادیق موضوعات روز حقوق کیفری مثل اعدام در ملاء عام،جمع آوری گیرنده های ماهواره از منازل مردم،وضعیت جرم انگاری در مقررات ایران،وضعیت برخی جرایم خشن ،تنوع جرائم در مناطق مختلف کشور،نقش متغیرهای خارجی در گسترش برخی جرایم،وضعیت رسانه ها خصوصا رسانه ملی در قبال برنامه های پیشگیری از جرم وموضوعات مهم دیگر مورد بحث حقوقدانان قرار گرفت وهر یک پیشنهادات ونظرات خود را مطرح کردند که در مجموع از اظهارات نخبگان حقوقی کشور نیز این را می شد احساس کرد که با چه سوز و اشتیاقی برای اعتلای وضعیت کشورمان وبهبود امور، دغدغه های خود را مطرح می کنند واز اقدامات شایسته مسئولان قدردانی دارند.
سخن آخر:
پیشگیری از جرم در کشور نیاز به تلاشهای جهادی وتوام با فداکاری وبی ادعایی دارد .این مهم جز با تلاش ملی به نتیجه مناسب نمی رسد.در اندیشه اسلامی «کلکم راع وکلکم مسول عن رعیته» هستیم. هیچکس در این اندیشه نباید بگوید به من چه ربطی دارد، حال خلاف می کنند که بکنند یا بگوید علیه من که نیست به دیگران مربوط می شود یا فقط غر بزند و توقع از دیگران داشته باشد ولی سهمی برای بهبود امور ایفا نکند .
در اندیشه اسلامی همه ما برادران دینی یا همنوع بشری هستیم فلذا برای سلامتی یکدیگر وسلامتی کل جامعه باید احساس مسئولیت کنیم.در این اندیشه خیلی از بارها بر دوش خانواده هاست که در تربیت فرزندان خود بکوشند واجازه ندهند که استعدادهای انسانی فرزندانشان به هرز رود. دستهای آشکار برخی قدرتهای زورگوی عالم کاملا مشهود است که می خواهند مدیریت فرزندان ما را آنها در برای منویات فکری خود در دست گیرند.
آنها دائما ولنگاری وهرزگی وگسترش جرایم را برای کشورهای دیگر می پسندند تا جوامع مختلف سرگرم اعتیاد ودیگر مفاسد شوند ومغزهای هر جامعه نیز با لطائف مختلف روانه کشورهای استعمارگر شوند تا در خدمت ادامه سیطره جهانی آنان قرارگیرند.در سطح مسئولان نهادهای رسمی همه باید دست بدست هم دهند تا عوامل بروز جرایم که در اکثر موارد، فرهنگی واجتماعی واقتصادی است رفع شوند.
برای بهبود امور کشور همه باید از گفت وگو و همفکری وهمبستگی استقبال کنیم و مسئولان محترم لازم است تحمل شنیدن نقد ونظر را در خود بالا ببرند تا از ظرفیت های فکری جامعه برای اتخاذ تدابیر لازم محروم نشوند.نخبگان علمی نیز لازم است برای حل مشکلات کشور راهکار ارایه کنند وبرای یافتن راهکارهای مناسب زحمت علمی بیشتری بکشند. از نهادهای مختلف اجتماعی نیز انتظار می رود که سهم خود را در بسترسازی برای ساختن کشور بدرستی ایفا کنند. با امید به اینکه هر یک از ما در این مسیر به وظایف اخلاقی،دینی،ملی و انقلابی خود به درستی عمل کنیم.