آقای فردوسی‌پور، حوصله دو کلمه حرف حساب داری؟!

این چند خط را کسانی که «متعصبانه» به پدیده «عادل فردوسی‌پور» می‌نگرند، نخوانند. آقای فردوسی‌پور، حوصله دو کلمه حرف حساب داری؟!

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک،از خبرآنلاین امیر عباس واسعی:

1) مجید جلالی به عادل حمله کرد. گفت او… حتماً همه خوانده‌اید و می‌دانید در این 7 روز گذشته، چه گذشته ولی آیا یک نفر باور داشت عادل دوباره همین آقامعلم را روی خط بیاورد؟ حالا ذات رسانه‌ای و رسالت مطبوعاتی جای خود، آن حرف‌های قبل و بعد از ارتباط تلفنی را چطور تفسیر باید کرد؟ شخصاً دوستی و رابطه نزدیکی با مجید جلالی دارم و از همه پشت‌پرده‌های این روزها باخبرم اما نمی‌فهمم عادل چرا به نعل و میخ می‌زند؟ حالا تکلیف مردم عادی و کسانی که نه عادل و جلالی را می‌شناسند و نه از پشت پرده‌های فوتبال چیزی می‌دانند که مشخص است! آیا شنبه شب عادل به نفع جلالی «خط» نداد؟

2) فردی سی سال قبل سرمربی تیم‌ملی بوده،‌ همین‌جا سؤال اول پیش می‌آید که سی سال قبل شرایط کشور ما چطور بود، انقلابی نوپا که ناگهان مورد هجوم همه دنیا قرار گرفته، چقدر وقت برای «شناسایی» آدم‌ها و توان‌شان داشته؟! حالا این سرمربی چطور«سرمربی» شد بماند، به نتایجش نگاه کنید که بلافاصله پس از سفر اول و آخر کنار رفت…

فرض که «شرایط» برایش نامهیا بود، این 30 سال چطور؟! شخصاً از جلال چراغپور جز وقار و متانت ندیده‌ام اما کارنامه آقاجلال چه بوده؟ هیچ! به معنای دقیق و کامل قضیه «هیچ»!

3) عادل فردوسی‌پور که با کوبیدن بر طبل جوانگرایی و علم‌گرایی به سینه علی پروین و سایر بزرگان فوتبال سنتی رفت و محبوبیتش را مدیون همین «موضع» ده سال اخیرش است، با چه حساب و کتابی از کل جامعه فوتبال می‌خواهد به کسی تیم و پیشنهاد بدهند که در 30 سال گذشته حتی در یک تورنمنت یا یک بازی معتبر هم افتخاری نیاورده و صرفاً «تئوریسین» است؛ یعنی خواندن و حفظ کردن تئوری که از هرکس برمی‌آید! عادل خان! محمود یاوری 40 سال است سالی 2 تیم دارد و هیچ افتخاری نیاورده، از اینکه هر سال دوباره به او تیم می‌دهند چه چیزی گیر فوتبال می‌آید؟!

4) شب قبل یا بعد 90 هفته قبل مصاحبه‌ای از چراغپور روی سایت‌ها آمد که عیناً این تیترها را داشت: «فردوسی‌پور به فکر برنامه‌اش است، نه فوتبال. او می‌خواهد از من سوءاستفاده کرده و برای برنامه‌اش مخاطب جذب کند. من نیازی به ترحم او ندارم و دعوت برنامه‌اش را رد کردم، اگر بیایند راه‌شان نمی‌دهم و…» شمایی که آن حرف‌ها را دوشنبه یا سه‌شنبه هفته قبل خواندید، با دیدن 90 شنبه شب چه احساسی داشتید؟!

کسی در ایران نیست که این ضرب‌المثل‌ها را نشنیده باشد؛ «حرمت امامزاده با متولی است»، «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من»، «هرکس خودش قیمت خودش را تعیین می‌کند» و «از ماست که برماست».

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

2  ×  2  =