۱۵ ثانیه با سکوت بانوی جهان پهلوان
میگویند در حالت نیمه کماست، «از چه میخواهید گزارش بگیرید» ولی کیست که نخواهد، با نزدیکترین همنوای پهلوان اول ایران زمین دقایقی به گفتوگو ننشیند، هر چند کلامی در کار نباشد، نگاه خسته و تنهایی یار پهلوان گویای یک دنیا حرف است.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک،از زمستان 45 دیگر او را به نام همسرش مینامیدند، همسری که نه در ایران، بلکه در تمام سرزمینها نام او را به افتخار عنوان میکردند. از همان شروع مراسم عقد دیگر باید به زوم دوربینها عادت میکرد، دست در دست جوانمردی داشت که جهانیان او را بر روی تشک کشتی و به دور از تمام ناجوانمردیهای ورزش حرفهای میشناختند، از سرزمین آئیک از ترک تا مدوید شوروی، او را به نیکی و پهلوانی یاد میکردند، که بود فرزند ایران زمین را نشناسد، آری! صحبت از همسر جهان پهلوان تختی است.
در این ایام «غلامرضا» هم نگران است، نگران بانویی که در زمستان سال 47 با او خداحافظی کرد و امروز شهلا یا همان «فاطمه توکلی» بانوی اول پهلوانان ایران، خود بر بستر بیماری به سالها فراق یار خود میاندیشد، به روزهایی که طاغوت، غلامرضا را در تنگنا قرار داده بود، به روزهای اوج جهان پهلوان و روزهایی که نام او بر سر زبانها بود و او شده بود دردانه.
شهلا با داشتن پدری صاحب منصب سر سفره عقد با جوان اول ایران زمین نشسته بود. غلامرضا تختی و فاطمه توکلی یا شهلا توکلی به رغم اختلاف طبقاتی که با هم داشتند سر سفره عقد مینشینند. مراسم از ساعت 3 بعدازظهر در خانهای واقع در محله نمازی برگزار میشود. غلامرضا تختی با کت و شلوار تیره با یک پاپیون که مدام اذیتش میکرد به استقبال عروس میرود که با حضور خبرنگاران و عکاسان ورزشی متعددی همراه بود.
مراسم، ساعت 4 با قرائت خطبه عقد آغاز میشود. خطبه عقد غلامرضا تختی با آنچه که در عرف رایج است کمی متفاوت میشود. مادر تختی از عاقد میخواهد به جای اینکه سه بار خطبه را بخواند به نیت 5 تن آلعبا عقد را 5 بار بخواند که با گریه حاضران همراه میشود و فاطمه توکلی در پنجمین بار بله را به جهان پهلوان میگوید.
مهریه عروس در ابتدا قرار بود یک میلیون ریال باشد اما پدر عروس به دلیل علاقه زیادی که به داماد داشت این رقم را 500 هزار ریال اعلام میکند و میگوید: «توافق و سعادت این زوج بهترین مهریه بین آنهاست.» در مراسم عروسی این زوج نامدار، 40 سبد گل برای عروس و داماد فرستاده شد که بزرگترین آن را هیئت تحریره مجله روشنفکر فرستاد البته یک سبد گل ویژه هم از سوی دانشجویان سال دوم دانشکده تکنولوژی دانشگاه امیرکبیر برای عروس فرستاده شد که فاطمه توکلی در همان دانشکده درس میخواند.
شهلا توکلی که در 30 بهمن سال 1345 با جهان پهلوان تختی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج نیز پسری به نام بابک بود که در 11 شهریور 1346 به دنیا آمد، امروز در بستر بیماری است، بیماری که پیش از سال 92 وضعیت جسمی او را بغرنجتر کرد، مگر میشود همسر پهلوان تَب کند، مشتاقان باغیرت سرزمینش خَم به ابرو نیاورند، بهار 93 نیز اخبار بیماری و بستری مجدد همسر پهلوان در رسانهها پیچید، خبر همانند مرگ پهلوان کوتاه بود، «همسر جهان پهلوان تختی در کما».
شنیدی که همسر پهلوان سالهاست سکوت کرده است، مصاحبه در این خانواده معنا ندارد، خبر بیماری و بستریاش را میگیری، میخواهی منتشر کنی ولی عکسی نداری، آری شهلا پس از معدود عکسهای عروسیاش با غلامرضا و پس از مرگ پهلوان دیگر کمتر در مقابل دوربینها قرار گرفت، همانا خاموشی پهلوان، به خاموشی شهلا نیز ختم شده بود، هیچ عکسی از همسر پهلوان در سالمندی نمییابی، آری بانوی جهان پهلوان، دیگر میانه خوبی با قاب دوربینها نداشت، گویی با دوربینها سالهاست که قهر کرده است…
بیمارستان همسر پهلوان را مییابی، چند روز طول میکشد تا برای تهیه گزارش هماهنگیها انجام شود، میگویند در حالت نیمه کما قرار دارد، «از چه میخواهید گزارش بگیرید»، ولی چه کسی است که نخواهد، با نزدیکترین همنوای پهلوان دقایقی به گفتوگو ننشیند، کما اینکه کلامی در کار نباشد، همان نگاه خسته و تنهای یار پهلوان گویای یک دنیا حرف است.
خلاصه کلام، پس از مشقت بسیار پای به طبقه چهارم بیمارستان میگذاری، در اتاق را باز میکنند، بانوی سپید مو، رو به پنجره، چشم بسته، افق نگاهش به آسمان است، چهرهای محکم و در عین حال مهربان که نشان از سالها رنج تنهایی پهلوان است، ثانیهها به سرعت میگذرد، مصاحبهای در کار نسیت، 47 سال است که از آقا تختی کلامی نمیگوید ولی این بار نه به اختیار، به حکم تقدیر باز هم سکوت بانو نباید بشکند.