موضع ترقی درباره پیشنهاد ممنوع البیانی خاتمی
نگاه کنید آنچه اسلام گفته است ممکن است برای هر جناحی تفسیر خاصی داشته باشد اما در نهایت قرائت رهبری عین اعتدال است و قرائت امام عین اعتدال است، اگر رویکردها و خوانشها متفاوت باشد طبیعی است و تا جایی که مغایرت پیش نیاید پذیرفته است با خوانشهای متفاوت اما بدون مغایرت میتوان رویکردهای متفاوتی داشت.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک،حمیدرضا ترقی از چهرههای شاخص و عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی است. این حزب اصولگرا در انتخابات 1388 پس از حرف و حدیثهای فراوان در بین اعضای خود، به این نتیجه رسید که از محمود احمدینژاد حمایت کند و در بیانیهای 6 دلیل برای حمایت خود برشمرد. اما بلافاصله پس از انتصاب اسفندیار رحیممشایی به سمت معاون اولی –که مخالف آن بود– به صف منتقدان دولت دهم پیوست. این حزب در انتخابات 1392 با انصراف یحیی آلاسحاق از نامزدی، علیاکبر ولایتی را به عنوان نامزد مورد حمایت خود معرفی کرد.
ترقی هم اکنون مسئول بین الملل حزب موتلفه اسلامی است و در گفتوگو با ابتکار درباره بی اخلاقی وتندروی در فضای رقابت سیاسی سخن گفته است.
برخی میگویند فعالیت دامنهدار تندروها در فضای سیاسی کشور، موجب کم عمق شدن شکاف سیاسی میان اصولگرایان و اصلاح طلبان و تبدیل آن به شکاف اعتدال و افراط شده است، شما با این موضوع موافقید؟
هر دو موضوع در کشور وجود دارد، نه شکاف بین اصلاح طلبان و اصولگرایان کاهش پیدا کرده است و نه اعتدال گرایی و افراط تمامی پذیر است. آنچه هست این است که جناح اعتدال که جناح دولت است و دو جناح دیگر یعنی اصولگرایی و اصلاح طلبی، سه جریانی هستند که در برابر افراط قرار دارند.در این که هر سه جریانی که نام بردم الآن میانهروی و اخلاق مداری را سرلوحه کار خود قرار دادهاند و اعتدال را میپسندند نه افراط و تفریط را تردیدی وجود ندارد اما در میان این سه جریان هم تعریف اعتدال متفاوت است. طبیعی است که تنش این سه جریان با افراطی گری و تندروی افزایش پیدا کرده و بیش از این نیز افزایش پیدا خواهد کرد اما همچنان که گفتم این سه جناح اختلاف نظرهای اساسی با هم دارند و قرار نیست به واسطه یک مخالف مشترک، اختلافاتشان را نادیده بگیریم. آنها برای برخورد با این مخالف مشترک، رویه و راه مشترکی ندارند. هر یک راه خودش را میرود.
از نظر شما اعتدال به چه معنی است؟
اعتدال از نظر ما خط اصیل انقلاب اسلامی و اسلام ناب و خط امام و رهبری است که بدور از هرگونه افراط و تفریط است.
البته به نظر بعید است که رقبای شما، یعنی اصولگرایان، اعتدالیون دولتی یا حتی مستقلها هم تعریفی غیر از این ارائه بدهند!
نگاه کنید آنچه اسلام گفته است ممکن است برای هر جناحی تفسیر خاصی داشته باشد اما در نهایت قرائت رهبری عین اعتدال است و قرائت امام عین اعتدال است، اگر رویکردها و خوانشها متفاوت باشد طبیعی است و تا جایی که مغایرت پیش نیاید پذیرفته است با خوانشهای متفاوت اما بدون مغایرت میتوان رویکردهای متفاوتی داشت.
بله! با این وجود در میان گروههایی که هم اکنون در فضای سیاسی کشور رقابت دارند، تعریف از اعتدال مبتنی بر همین شاخصهایی است که شما برشمردید، در واقع منطقا بعید به نظر میرسد تعاریف دیگران با آنچه شما گفتید تفاوت زیادی داشته باشد. با این وجود گسترش برخی تندرویها و بیاخلاقیها را ناشی از چه میدانید؟ چون به هر حال تبعیت از چنین تعریفی نیازمند پایبندی به آن است و در چنین تعریفی جایی برای تندروی یا بی اخلاقی سیاسی وجود ندارد.
علت اصلی افزایش برخی بی اخلاقی ها در فضای سیاسی عدم وجود یک منشور واحد در رقابتهای سیاسی است. بارها و بارها این منشور تدوین شده است اما متاسفانه برخی از تشکلهای سیاسی کمترین توجه به مفاد آن داشتهاند. در این منشورها چارچوبهای یک رقابت سالم و پویا تدوین شده و حتی به امضای تعداد زیادی از تشکلها رسیده است اما متاسفانه نه تنها تشکلهایی که امضا نکردند بلکه آنها هم که امضا کردند در حوزه عمل خود را ملزم به رعایتش ندیدند تا فضای رقابت سیاسی در کشور نظم و چارچوب مدونی بگیرد. البته این را هم بگویم که روند بلوغ سیاسی در کشور رو به رشد بوده است. اما تا وقتی که عرصه سیاسی آلوده به گرایش غرب گرایانه از رقابت باشد نمیتوان امیدوار بود که رقابت سیاسی یک رقابت اخلاقی باشد.
منظورتان از گرایش غرب گرایانه چیست؟
یعنی سیاست را منفک از دیانت تعریف کردن و این که هدف، وسیله را توجیه کند! ما هم اکنون در کشور چنین مشکلاتی داریم و رقابتها مبتنی بر تطبیق دیانت و سیاست و تقوا نیست که اگر باشد قطعا این انحرافها از مسیر اخلاق در عرصه سیاسی کاهش پیدا خواهد کرد. اما به هر حال پایبندی افراد به اصول اخلاقی در رقابتهای سیاسی متفاوت است، برخی کمتر پایبند هستند و برخی بیشتر و البته در همه جریانها هم این موضوع وجود دارد. همین الآن هم در بین اصلاح طلبان کسانی هستند که خارج از چارچوب اخلاقی برخورد میکنند، طبیعی است که در بین نمایندگان مجلس هم این اتفاق وجود دارد.
منظورتان از نمایندگان مجلس، اصولگرایان هستند یا پایداریها!
هم نمایندگان هم آنها و هم اصولگرایان فرقی نمیکند. لازمه حذف این بی اخلاقیها حرکت دادن کشور به سمت استدلال و مباحثه و منطق است! همان منشوری که گفتم! تدوین یک چارچوب برای رقابت سالم و پویای سیاسی !
اما خوب بالاخره این حرکت نیازمند مقدماتی است! رقابت سالم، استدلال و مباحثه نیازمند پذیرش دیگری است! این که برخی از ممنوع کردن حضور دیگران سخن میگویند، چه تأثیری بر این حرکت دارد؟ برای مثال تلاش برخی از تندروهای مجلس برای ممنوع البیان کردن خاتمی و… را چطور ارزیابی میکنید؟
البته این طرح در حد یک پیشنهاد بود و خیلی جدی نبود. با این اوصاف بالاخره شخصیتهایی که متهم به مدیریت یا هدایت فتنه 88 هستند تا به اشتباه خود اقرار نکنند نباید انتظار داشته باشیم که جامعه آنها را بپذیرد. آنها جامعه را جریحه دار کردهاند و مردم نمیتوانند به سادگی از کنار هزینه بزرگی که آنها به کشور وارد کردند بگذرند. مقصران فتنه 88 عمدتا کسانی هستند که با معادلات و محاسبات اشتباه و با القای یک موضوعی که هیچ واقعیتی نداشته است ذهن بسیاری از جوانان را منحرف کردهاند و برای جبران این انحرافها باید هزینههای بسیاری از سوی نظام و کشور پرداخت شود. با توجه به این مسئله فکر نمیکنم جامعه پذیرای این افراد باشد ولو این که بیانیه بدهند و از مردم برای حضور در راهپیمایی روز قدس دعوت کنند و… همچنان که گفتم این افراد تا جبران مافات نکنند و اقدامی انجام ندهند، نباید انتظار داشته باشیم که کما فی السابق در کشور فعالیت داشته باشند، اینها اگر بخواهد حرف بزنند و حرفشان اثرگذاری داشته باشد باید به اشتباهات خود اقرار کنند.
در انتخابات سال گذشته، ائتلاف سه گانه آیت الله هاشمی، ناطق نوری و خاتمی و حمایت آنها از روحانی موجب پیروزی وی شد! با توجه به این موضوع، این که بگوییم جامعه با خاتمی یا هاشمی یا ناطق قهر است، دقیق و درست است؟
نخست این که باید بگویم که اتحادی بین آقای ناطق و آنها وجود نداشته است. بر فرض که این سه نفر از آقای روحانی حمایت کردند! باز این تحلیل در میان اصلاح طلبان هم نیست. این که آقای حجاریان معتقد است که روحانی پایگاه اجتماعی ندارد و پایگاه حامی وی، پایگاه اصلاح طلبان است نیز درست نیست. خود دولتیها هم نمیگویند که همه رأیهایشان را از اصلاح طلبان گرفتهاند. 250 هزار رأی اضافه بر حداقل رأی برای پیروزی در انتخابات، چیزی نیست که بشود اینگونه تحلیلش کرد. نمیتوان آن 50 درصد دیگر را نادیده گرفت! این که بگوییم 57 درصد رأی روحانی همه ناشی از سیل طرفداران خاتمی و هاشمی بوده درست نیست.
اما خوب قریب به اتفاق کارشناسان با این تحلیل معتقد بودند که انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد و کسی باور نمیکرد که با توجه به شناخته شده بودن کاندیداها و پراکندگی جناحی و گروهی در میان آنها نامزدی بتواند در دور اول رأی اکثریت جامعه را کسب کند.
این مسئله دور دوم که شکل نگرفت اما این تحلیل را خود اصلاح طلبان و خود خاتمی هم قبول ندارند که با رأی آنها رییس جمهور انتخاب شد. نامزد آقای خاتمی، آقای عارف بود و وقتی دیدند که نامزدشان در جامعه بیش از یک و نیم میلیون رأی ندارد، به سمت روحانی آمدند و این یک حرکت استراتژیک بود. من معتقدم که آنها از روحانی هم عبور خواهند کرد چون اصلاح طلبان کسانی نیستند که بتوانند با رویکرد وی به حیات سیاسی خود ادامه بدهند پس از او نیز عبور خواهد کرد.
با این فرض نیز بالاخره رأی بالای روحانی در دور اول انتخابات یازدهم را باید بر اساس حمایت آیت الله هاشمی تحلیل کنیم! خاتمی و هاشمی هم اکنون در فضای سیاسی کشور سرنوشت بسیار متفاوتی از یکدیگر ندارند.
ببینید آقای هاشمی انتظارات و توقعاتی از روحانی داشت که ممکن است محقق بشود اما حتی با این فرض هم روحانی کسی نیست که ادامه دهنده راه هاشمی باشد و هاشمی دوم نیست.
یک سوال دیگر را میخواهم بپرسم! این که برخلاف تبلیغات دستگاههای رسانهای مخالف اصلاح طلبان، روحانی در فیلم تبلیغاتی خود تابو شکنی کرد و توانست در رسانه ملی پس از سالهای سال تصویر خاتمی را برای مردم پخش کند، همینطور سخنرانی هاشمی رفسنجانی را که مدتها بود از این رسانه پخش نمیشد، پس از پیروزی هم بارها و بارها با این شخصیتها و دیگر شخصیتهای نزدیک به این دو نفر دیدار داشته است و انگار عامدانه خواسته است تا ارتباط خود با آنان را پر رنگ و برجسته نشان بدهد. این در حالی است که هربار هم با موج سنگین تخریب مخالفان روبرو بوده اما تاکنون به روابطش با اصلاح طلبان و چهرههایی همچون آیت الله هاشمی و خاتمی ادامه داده است. در این باره چه نظری دارید؟
نگاه کنید! در این که به هر حال افراد اصلاح طلب بیشتری در دور و بر ایشان هستند تردیدی نداریم! اما قرار نیست که با این اتفاق بگوییم گرایش ایشان به اصلاح طلبی 100 درصد است یا اینکه مثلا 90 درصد است و 10 درصد به سوی اصولگرایان گرایش دارند. ایشان همیشه موضعی متعادل داشتهاند و سعی کرده اند که گرایشهای افراطی به این طرف یا آن طرف نداشته باشد. الآن هم درست است که از این افراد استفاده کرده است اما فعلا زود است که قضاوت کنیم. زود است که قضاوت کنیم آیا روحانی با این افراد به خواستهها و اهدافش میرسد یا خیر. و یا این که دل بستن ایشان به کارگزاران مفید بوده یا خیر و همینطور گرایش رییس جمهور به اصلاح طلبان نتیجه مثبت دارد یا خیر. باید زمان بگذرد ما که صبرمان زیاد است.