مدیران ارشد بانکی با چه کارنامه ای خود را برای ورود به ۱۴۰۰ آماده می کنند؟

گفتگو با مهدی قاسمی، صاحبنظر حوزه بانکی؛

برای یک بانک به عنوان بنگاه اقتصادی مولدسازی یعنی یک دارایی برای او بازدهی داشته باشد.برای بانک که به دلیل خاصیت اهرمی همواره در معرض ریسک ورشکستگی قرار دارد، مولدسازی از اهمیت بالایی برخوردار است.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، در شرایط بی ثبات کنونی ناشی از عدم تعادل بازارها، بانک ها چگونه باید ریسک های خود را مدیریت کنند. نیمه دوم سال 99 شرایط کاملا متفاوت از نیمه نخست سال است. اگر نیمه اول چندان مربی نقش نداشت اما نیمه دوم کاملا متعلق به مربی است. مدیران ارشد بانکی با چه کارنامه ای خود را برای ورود به 1400 آماده می کنند. گفتگو با مهدی قاسمی، صاحبنظر حوزه بانکی در همین راستا است.

* چشم‌انداز نرخ سود سپردۀ بانکی در ماه‌های آینده را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا بانک مرکزی برای مهار التهابات بازارهایی همچون طلا و ارز سود با استفاده از اهرم بانکی سعی در بازگرداندن پول به بانک‌ها را دارد؟

با توجه به تحولات بین المللی و ایجاد انتظارات مثبت در اقتصاد ایران که آثار بسیار کوتاه مدت آن با ایجاد ثبات نسبی در بازار ارز و روند نزولی در این بازار تبلور پیدا کرده است و این انتظار وجود دارد که با برداشته شدن تحریم ها و ایجاد رونق نسبی در بخش حقیقی اقتصاد این روند تا پایان سال تداوم داشته باشد و دامنۀ این ثبات به سایر بازارها به ویژه بازار پول نیز گسترش یابد؛ بنابراین نمی توان تحولات اساسی را در این بازار انتظار داشت و برای نرخ سود بانکی نیز چشم اندازی برای تغییرات اساسی و تغییرات قابل توجه وجود ندارد.

در بخش دوم این سؤال ابتدا باید این نکته را متذکر شوم به طور کلی مفهومی به نام بازگرداندن پول به بانک در ادبیات اقتصادی و بانکی وجود ندارد؛ به این دلیل که در نظام پولی و بانکی حال حاضر پول به جز بانک و چرخش در بازارهای مختلف از کانال بانک جای دیگری را نمی‌شناسد. تمامی معاملات اعم از خرید و فروش دارایی هایی نظیر طلا، ارز و … صرفاً با استفادۀ ابزارهای بانکی و انتقال سپرده نه انتقال پول انجام می شود؛ بنابراین نوسانات در سایر بازارها پول را از بانک خارج نمی کند؛ بلکه آنچه بازار پول را بی ثبات کرده تغییر در نسبت های نقدینگی یعنی نسبت شبه پول به کل نقدینگی در مقایسه با نسبت سپرده های دیداری یا فرار به کل نقدینگی است. بررسی روند متغیرهای بازار پول در یک سال گذشته به وضوح نشان می دهد که این نسبت ها به نفع سپرده های دیداری بانک ها تغییر کرده است که تا حدودی می تواند به بی ثباتی منابع بانکی و در نتیجه کاهش قدرت تسهیلات‌دهی بانک ها منجر شود؛ به این دلیل که بانک ها با بدهی های بدون سررسید یا لااقل با سررسید کوتاه مدت‌تر مواجه هستند؛ بنابراین به صورت طبیعی نمی توانند آن را به تسهیلاتی تبدیل کنند که سررسید آنها طولانی‌مدت باشد.

در چنین شرایطی بانک ها نیز به دنبال خرید دارایی های با قدرت نقدشوندگی بالا و سررسید کوتاه مدت نظیر اوراق بدهی می روند تا بتوانند مدیریت بهتری بر دارایی و بدهی های خود داشته باشند. از طرفی چنین ترکیبی در سپرده های بانکی به این دلیل که هزینۀ بهره ای کمتری دارند به کاهش هزینه های عملیاتی بانک ها منجر شده است که از این جهت بانک ها را در شرایط بهتری قرار داده است.

تجربۀ دو سال اخیر نشان داده است که بانک مرکزی در دوران مدیریتی جدید خود به سمت استفاده از سیاست های تغییر نرخ سود برای ثبات سازی در سایر بازارها استفاده نکرده است که البته دلایل خاص خود را دارد. از نظر من یکی از مهم‌ترین دلایل آن این است که سیاست گذار به درستی درک کرده است که نوسانات در این بازارها به حدی شدید است که تغییرات نرخ سود، تأثیر چندانی بر آنها ندارد؛ بنابراین به درستی تلاش کرده است لااقل بازار پول بی ثبات نشود.

* جهش چشمگیر در انتشار اوراق دولتی و غیر دولتی (با توجه به اینکه بانک‌ها مشتریان بزرگ این اوراق به شمار می‌روند) چه تغییری در جریان تسهیلات و نقدینگی در کشور و نحوۀ تخصیص آنها دارد؟ آیا این موضوع تأمین مالی بنگاه‌های کوچک را با مشکل همراه نمی‌کند؟

در پاسخ سؤال قبل اشاره کردم که یکی از دلایل تمایل بانک ها به خرید اوراق بدهی در یک سال گذشته و تمایل کمتر آنها به پرداخت تسهیلات ناشی از تغییر در ترکیب سپرده های آنهاست که خود ناشی از بی ثباتی در اقتصاد کلان است و می توان گفت این تغییر استراتژی بیشتر اجباری است تا تمایل به کسب سود بالاتر. از طرفی در حراج اوراق دولتی نیز بانک های بزرگ به ویژه بانک های دولتی به دلیل حکمرانی دولت بر آنها ممکن است به صورت تکلیفی اقدام به خرید کرده باشند. به طور کلی تسهیلات دهی مشروط به آنکه تسهیلات‌گیرندۀ اقساط خود را به موقع پرداخت کند تا از این طریق منابع جدید برای وام دهی بانک شکل بگیرد مناسب ترین روش سودآوری برای بانک است و نسبت به خرید اوراق بدهی سودآوری بسیار بالاتری برای بانک ایجاد می کند.

به هر حال در صورتی که ترکیب دارایی بانک ها از تسهیلات به سمت اوراق بدهی بالاتر تغییر کند اولین نمود آن کاهش قدرت تسهیلات دهی بانک خواهد بود که در این صورت مشتریانی که از قدرت چانه زنی کمتری برخوردار باشند که عمدتاً مشتریان کوچک هستند ممکن است نتوانند تسهیلات دریافت کنند.

* رشد بازار بدهی در بورس می‌تواند این بازار را در میان‌مدت و بلندمدت به رقیبی برای بازار پول تبدیل کند؟

به طور کلی کارکردهای تعریف‌شده برای بازار پول رقابت ناپذیر با سایر بازارهایی نظیر بازار اوراق بدهی یا بازار پول است. در سؤال اول، به این موضوع پاسخ دادم که اساساً کارکرد واسطۀ مبادله بودن پول که امروزه با گسترش ابزارهای پرداخت بر دوش سپردۀ بانکی قرار گرفته و سپرده های بانکی واسطۀ مبادله شده‌اند به این معنی است که در مبادلاتِ حتی کوچک، به جای پول، سپردۀ بانکی منتقل می-شود، غیر رقابتی است؛ یعنی ابزارهای بازار بدهی نمی توانند چنین کارکردی داشته باشند مگر آنکه مردم در مبادلات خود به جای پول، اوراق بدهی خود را با هم مبادله کنند که بسیار دور از ذهن است.

برای پول، نقش دومی نیز تعریف شده است که به آن ذخیرۀ ارزش می گویند. تعریف سادۀ این وظیفه این است، در مدت زمانی که فرد یک دارایی را فروخته و منتظر خرید دارایی دیگری است (مثلاً سهام فروخته و منتظر است در شرایط بهتری طلا خریداری کند) برای حفظ ارزش به وجود آمده آن را به صورت پول (هر شکلی از سپردۀ بانکی) نگهداری می کند. این نقش پول، رقبای زیادی در بازارهای مختلف دارد که بسیار متأثر از نوسانات اقتصاد کلانی دارد. در شرایط اثبات و نیز در شرایط رکود اقتصادی سپرده های بهره دار، مناسب ترین وسیله برای ذخیرۀ ارزش است؛ ولی در شرایط بی ثبات تورمی پول وسیلۀ مناسب نیست؛ بنابراین افراد تلاش می کنند به سرعت پول خود را به سایر دارایی ها اعم از اوراق تبدیل کنند؛ بنابراین در شرایطی که بازار بورس پررونق باشد مردم تمایل کمی به نگهداری سپرده های مدت دار (مهم‌ترین منبع برای تسهیلات‌دهی و سرمایه گذاری های بلندمدت) دارند و بیشتر پول خود را به صورت سپرده های بدون سررسید و جاری تبدیل می کنند که توضیح دادم به چه دلیل بانک ها این سپرده ها را به صرف سرمایه گذاری کوتاه مدت نظیر خرید اوراق خواهند کرد.

* تورم سنگین و رشد بی‌رویۀ قیمت‌ها در بازار املاک و مستغلات، فرصتی مناسب برای بانک‌ها برای فروش املاک مازاد و مولدسازی دارایی‌ها بود. چرا بانک‌ها از فرصت به وجود آمده آنچنان که باید استفاده نکردند؟ چه مسائل و مشکلاتی بر سر راه این موضوع وجود دارد؟


ابتدا باید مولد سازی را تعریف کنیم. برای یک بانک به عنوان بنگاه اقتصادی مولدسازی یعنی اینکه یک دارایی برای او بازدهی داشته باشد. برای بانک ها که به دلیل خاصیت اهرمی بالا (یعنی امکان تبدیل کردن بدهی به دارایی در سطح وسیع، تبدیل کردن سپرده به سایر دارایی هایی که بانک مجاز به نگهداری آن است) همواره در معرض ریسک ورشکستگی قرار دارد مولد سازی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. دلیل سادۀ آن این است که بانک ها بدون هیچ وقفه ای باید به صورت روزشمار به منابع سپرده ای خود سود پرداخت کنند؛ بنابراین یکی از اقدامات مهم هر بانکی برقراری تعادل بین دارایی و بدهی هاست که به آن مدیریت دارایی بدهی می گویند.

به دلایل مختلف ارادی و غیر ارادی (بسته به سالم بودن بانک و حکمرانی مناسب سهامداران) بانک ها بخشی از دارایی خود را به صورت دارایی ثابت و املاک نگهداریی می کنند. ارادی یعنی اینکه بخشی از منابع خود را به خرید این دارایی‌ها اختصاص می دهند تا سود کسب کنند و غیر ارادای یعنی وثایق مشتریان اعتباری خود را به دلیل نکول اعتبار پرداخت‌شده به آنها در قالب دارایی تملک کرده اند. در هر دو شکل اصلی ترین اقدام بانک باید مولدسازی چنین دارایی هایی باشد.

در شرایط تورمی، موضوع نحوۀ برخورد با چنین دارایی هایی چندوجهی خواهد شد. از طرفی در چنین شرایط بی ثباتی متقاضی دریافت تسهیلات برای سرمایه گذای بسیار اندک است و بسیار از متقاضیان تسهیلات به دنبال خرید دارایی هایی نظیر ملک، سهام، طلا و … با استفاده از منابع بانکی هستند که اساساً چنین مشتریانی پرریسک تلقی می‌شوند و بانک اطمینان بسیار کمی به بازپرداخت چنین تسهیلاتی دارد. از طرفی در این شرایط بانک هم با متورم شدن دارایی هایی که در اختیار دارد منتفع می شود. پس ملاحظه می شود که به صورت کاملاً خودکار و در یک مکانیسم بازاری بانک نیز تمایلی به فروش دارایی ندارد. تنها بانک هایی در این شرایط دارایی می فروشند که خود دچار مشکل نقدینگی باشند و بخواهد مدیریت ریسک نقدینگی کنند.

هدفم از چنین پاسخی در این سؤال این بود که وقتی اقتصاد کلان به هر دلیلی (خواه دلایل آن ریشه در بازار پول داشته باشد یا ریشه در اقدامات دولت یا عوامل بیرونی نظیر تحریم) دچار تلاطم، بی نظمی و نوسان شود تمامی کنشگران تلاش می کنند به نحوی خود را در این نوسانات با ریسک کمتری مواجه کنند؛ بنابراین نمی توان بدون در نظر گرفتن همۀ ابعاد موضوع بگوییم حالا که بازار دارایی ثابت رونق دارد بانک هم الزاماً باید اقدام به فروش دارایی کند.

* تقاضای سنگین در بورس برای خرید سهام در ماه‌های ابتدایی سال جاری، فرصتی مناسب برای بانک‌ها برای خروج از بنگاه‌داری ایجاد کرد. به نظر شما چه مقدار از این پتانسیل استفاده شد؟ آیا بورس ظرفیت خروج بانک‌ها از بنگاه‌داری را ایجاد می‌کند؟

پاسخ این سؤال بسیار متفاوت از سؤال قبلی است و نشان دهندۀ درک پرسشگر از تفاوت بین این دو نوع دارایی است. رونق بازار بورس که در بسیاری موارد ارزش سهام شرکت ها را به صورت حبابی رشد داد فرصت مناسبی برای بانک ها به وجود آورد که بخشی از سهام شرکت های خود را در بازار سهام بفروشند تا هم سود بالایی از فروش دارایی کسب کنند و هم نقدینگی مورد نیاز برای سایر سرمایه-گذاری های خود را تأمین کنند.

این مسئله نیز به ابعاد دیگری دارد که مهم‌ترین آن این است که بانک با فروش یک شرکت در بازار سهام در واقع بخشی از مالکیت و قدرت کنترل خود بر آن شرکت واگذار خواهد کرد؛ بنابراین در اینجا هم منطق اقتصادی حکم می‌کند که بانک بنگاه خود را در بازار بفروشد یا آن را برای حفظ قدرت و کنترل آن نگهدارد؛ البته مدیران بانکی ممکن است تصمیمات اشتباهی بگیرند و لزوماً تصمیمات آنها در چنین چارچوبی صورت نگرفته باشد. به هر حال رونق بازار بورس شرایط مناسبی برای ورود بسیاری از شرکت های تابعه و وابسته بانک ها به بازار سرمایه به وجود آورد که تا جایی که من سراغ دارم برخی از بانک ها از این فرصت به خوبی بهره برده اند.

* کاهش هزینه‌های مالی بانک‌ها در ماه‌های پایانی سال قبل و ماه‌های ابتدایی سال جاری را چگونه ارزیابی می‌کنید. تداوم این روند می‌تواند روزنه‌های امید را برای بانک‌های ورشکسته ایجاد کند؟

به هر حال یکی از ثمرات مهم بی ثباتی بازارهای رقیب سپرده گذاری مدت دار در بانک ها که در بخش های قبلی به آن پاسخ داده شد تغییر ترکیب سپرده ها نزد بانک‌ها به نفع سپرده های کوتاه مدت و جاری است که هزینۀ تأمین مالی را برای بانک ها به طور قابل توجهی کاهش داده است. نمودار زیر تحولات مربوط به اجزای نقدینگی کشور را در دو سال گذشتۀ اقتصاد ایران نشان می دهد. این نمودار نشان می دهد که رشد پول (یعنی نقدینگی در دست مردم به علاوه سپرده های دیداری، منظور سپرده های جاری است) در مقایسه با شبه پول (منظور سپرده های مدت دار که بانک ها بر اساس قرارداد سررسیدار به مشتری سود می پردازند) از رشد بیش از دو برابری در تابستان امسال برخوردار شده است.

چنین ترکیبی در نقدینگی و سپردۀ بانک ها مبین این است که از یک طرف بانک ها با هزینۀ بسیار کمتری در قسمت سود پرداختی به سپرده های مردم مواجه هستند و از طرفی آنها را با ریسک نقدینگی بالاتری مواجه می کند که باید برای آن مدیریت دارایی بدهی بهتری اعمال کنند؛ البته هنوز به طور رسمی در کشور، بانکی اعلام ورشکستگی نکرده است که شما در این سؤال به آن اشاره و برخی از آنها را ورشکسته اعلام کرده اید.

به هر حال این سؤال را باید از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد. صرفاً از بعد هزینه باید گفت بانک ها در پرداخت هزینۀ سود از وضعیت مناسب تری برخوردار می شوند؛ ولی از سمت درآمدزایی عملیاتی، بانک ها را با محدودیت مواجه می‌کند.

* در جمع‌بندی صحبت‌های‌تان با یک نگاه آینده‌پژوهانه سیستم بانکی را در سال 1404 تصویر کنید.

تصویر آیندۀ بانکداری ایران تابع شرایط مختلف داخلی و بین المللی است. به لحاظ بین المللی شرایط آیندۀ بانکداری ایران تابع تداوم تحریم های فعلی یا رفع آنهاست. شرایط تحریم فعلی مشکلات عدیده ای را برای بانک های ما به وجود آورده است که مهم‌ترین آنها محدود شدن شدید فعالیت های بین المللی و بانکداری کارگزاری است. به طور کلی در همه جای دنیا یکی از خطوط مهم کاری بانک ها ارائۀ خدمات بانکی بین المللی است و به این دلیل که درآمدهای این بخش کارمزدی و غیر بهره ای است در سالم سازی ترازنامۀ آنها نقش به سزایی دارد. از یک طرف بدون وجود بانکداری کارگزاری تجارت خارجی در هر کشوری با دشواری، هزینه و ریسک بالایی انجام می شود و از طرف دیگر با وجود تحریم، بانک ها، بخش زیادی از درآمدهای غیر بهره ای خود را از دست خواهند داد. در واقع با وجود تحریم از یک طرف تجارت خارجی کشور بسیار محدود می شود که باعث کاهش درآمدهای ارزی بانک ها نیز خواهد شد و از طرفی همان مبادلات محدود ارزی نیز به دلیل بسته بودن سوئیفت از مسیرهای غیر بانکی انجام می شود.

موضوع دیگر تغییرات بسیار زیاد و سریع بانکداری در عرصۀ بین المللی از نظر مقررات، استانداردها و تکنولوژی است که با وجود تحریم، بانک های کشور به شدت از رقبای خارجی خود عقب خواهند ماند. با وجود این حتی بعد از برداشته شدن تحریم ها نیز به این دلیل که بانک های داخلی قادر به رعایت استانداردهای بین المللی به ویژه استانداردهای بازل در زمینه هایی نظیر مدیریت ریسک، مبارزه با پولشوئی و تطبیق مقررات نیستند از منظر بانکداران بزرگ و تراز اول پرریسک شناخته‌شده بنابراین تمایلی به برقراری روابط کارگزاری با بانک های ما پیدا نمی کنند.

در حال حاضر که در کشور سرمایه گذاری بسیار زیادی در بخش پولی و بانکی صورت گرفته و شیوۀ ارائۀ خدمات بانکی فاصلۀ معناداری با بسیاری کسب وکارهای دیگر داشته است و مشتری به سهل‌ترین شکل ممکن خدمات مورد نیاز خود را دریافت می کنند و از نظر شمول، بانکداری در وضعیت بسیار مناسب قرار دارد به نحوی که همۀ مردم امکان بهره مندی از تمام خدمات بانکی را دارند، لااقل تا یک دهۀ آینده انتظار تحولات بیشتری در این بخش وجود ندارد مگر ورود بانک هایی که کاملاً بر بستر الکترونیک و بدون وجود شعبه فعالیت کنند که باید منتظر وضع مقررات مربوط به آنها بود.

یکی از موضوعاتی که بانک های کشور را می تواند در سال های آینده با چالش مواجه کند شیوه های مربوط به شناسایی مشتری و رعایت کامل مقررات مربوط به مبارزه با پولشویی است که هر چند در فضای بین المللی اهمیت بالایی دارد از نظر مسائل مربوط به اقتصاد ملی نظیر فعالیت های غیر مولد و سوداگرانه بسیار مهم است؛ بنابراین عمده ترین تحولات ضروری در نظام بانکداری ایران باید در این بخش ها اتفاق بیفتد که باید منتظر آن بود.

 

منبع: ماهنامه بانکداری آینده شماره 49

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

3  +  7  =