بازار نوآوری از خلاء توان عملی رنج می برد

مصاحبه با محمد هادی شالباف، رئیس مرکز نوآوری بهسازان فردا

با توجه به محیط رقابتی موجود در میان کسب و کارها و گسترش روزافزون تکنولوژی، کشور بایستی برای تطبیق با چنین فضای رقابتی، بتواند ایده های نوآورانه را در جریان تمامی بخش های اقتصادی قرار داده و آنها را کاربردی کند. متاسفانه در ایران با اینکه جامعه جوان بین 15 تا 35 سال مملو از ایده ها و محصولات نوآورانه است اما چندان بازار مناسبی نداشته و بسیاری از ایده ها در حالت فرضیه باقی مانده اند. در این مقاله تلاش شده است خلاءهای موجود در زمینه بازارهای نوآوری از جمله مدیران فرد محور و ریسک ناپذیر همراه با رئیس مرکز نوآوری بهسازان فردا تحلیل شده و در ادامه راهکارهای کاربردی و طلایی جهت توسعه بازار نوآوری ارائه دهد.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، در این مقاله تلاش شده است خلاءهای موجود در زمینه بازارهای نوآوری از جمله مدیران فرد محور و ریسک ناپذیر همراه با رئیس مرکز نوآوری بهسازان فردا تحلیل و در ادامه راهکارهای کاربردی و طلایی جهت توسعه بازار نوآوری ارائه دهد.

* ضرورت نوآوری در کشور 
از نظر آقای شالباف ضرورت نوآوری در کشور از سه منظر قابل بررسی می باشد؛
1- منظر کلان اقتصادی 
در نگاه اقتصادی، نوآوری کاربردی به مفهوم واقعی می‌تواند بیشترین ارزش افزودة ستاده به نهاده را ایجاد کند و از آنجایی که مهم‌ترین هدف اقتصاد افزایش رشد است؛ بنابراین نوآوری بیشترین نقش در شکوفایی و رشد اقتصادی را دارد.
2- منظر بنگاه 
دیگر اینکه بنگاه‌ها با تحولات بسیاری در محیط خود روبه‌رو هستند. رقابت در کسب و کارها شدید و تنگاتنگ است. یکی از محورهای اساسی‌ که می‌تواند در شرکت‌ها منجر به ایجاد مزیت شود، حوزة نوآوری است؛ به همین دلیل نوآوری در سطح بنگاه نیز‌ یکی از استراتژی‌های اصلی و محوری کسب و کارهاست. 
3- منظر فرد و انسان
برای تأکید بر این موضوع باید از بُعد فردی نیز به این مسئله پرداخت. انسان، موجودی آرمان‌گرا و همیشه دنبال تکامل و پیشرفت است و بر اساس شناختی که به لحاظ اعتقادی نسبت به انسان داریم، بالاترین درجة انسان این است که بتواند رنگ خدایی پیدا کند و تصور می‌کنم بالاترین صفت خدا هم در این راستا توانایی خلقت است. اوج کمال انسان‌ها در این است که ظرفیت خلق پیدا کنند و تصور می‌کنم نوآوری در همین مسیر قرار دارد و اصولاً ذات انسان‌ها هماهنگ با این موضوع است؛ به همین دلیل نوآوری جذابیت بسیاری دارد؛ به تعبیر دیگر مباحثی که منجر به نوآوری می‌شوند، در همة افراد در هر سن و سطوحی، جذابیت دارد. 

* وضعیت کنونی کشور در حوزة نوآوری (الزام توسعه حوزه دانشی همراه با حوزه عملی)
رئیس مرکز نوآوری بهسازان فردا معتقد است که باید بر اساس یک متدولوژی مشخص، حرکت و نقاط ضعف و اشکالات و نقایص خود را بررسی کنیم. با بررسی‌های اخیر مشخص شده است که نوآوری منظرها و تعاریف مختلفی دارد؛ ولی می‌توان گفت که نوآوری منظر عملیِ علم و دانش و تکنولوژی یک بنگاه یا یک کشور است؛ به تعبیر دیگر دانش و توانمندی‌ که در حوزة فناوری وجود دارد، بروز آن در حوزة نوآوری است؛ حال چقدر توانسته‌ایم محصول نوآورانه تولید کنیم و سرویس دهیم یا فرآیندهای‌مان را اصلاح کنیم. 
ایران به لحاظ رتبه‌بندی جهانی جزو ۱۶ کشور اول دنیا در حوزة تولید علم است؛ ولی بر اساس رتبه‌بندی دیگری که در حوزة نوآوری مطرح می‌شود، جزو 61 الی 65 کشور اول دنیا هستیم؛ یعنی یک فاصلة معناداری بین توان علمی و تولید دانش ما و توان عملی ما که استفاده از این دانش به ویژه در حوزة نوآوری است، وجود دارد. 
سازمان جهانی GII هر سال کشور‌ها را بر اساس شاخص‌هایی رتبه‌بندی می‌کند که خوشبختانه روند ما از سال گذشته روند مثبتی بوده است. در بین کشورهای منطقه در سال ۲۰۱۹ از امارات، ترکیه، قطر و عربستان عقب بودیم و در رتبة 68 قرار داشتیم؛ ولی توانستیم در سال ۲۰۱۹ به رتبة ۶۱ رسیده و در حال حاضر فقط از امارات و ترکیه عقب هستیم و توانسته‌ایم از قطر و عربستان پیشی بگیریم و این نشان از رشد مثبت ماست؛ هر چند ممکن است به نگاه اندازة مطلق تأثیری که در حوزة نوآوری داشته‌ایم، رشدمان چشمگیر نباشد و عامل این رشد می‌تواند این باشد که این کشورها ممکن است در برخی موارد عقب‌‌افتاده‌تر شده باشند. این توصیفی از وضعیت موجود است. 
در حوزة تحلیل وضعیت باید به شاخص‌های نوآوری جهانی توجه کنیم که بر اساس یک سری پارامترهایی مثل زیرساخت‌ها، آموزش، نیروی انسانی و غیره اندازه‌گیری می‌شود. در این حوزه رتبة ۶۱ را در اختیار داریم؛ اما واقعیت این است که شاخص دیگری نیز وجود دارد تا وضعیت ما مشخص شود؛ بر اساس برنامة چشم‌اندار ۱۴۰۴ قرار بود ۵۰ درصد تولید ناخالص ملی ما در پایان این سال از محل تولید دانش و فناوری باشد؛ اما آنچه در آمار و ارقام می‌بینیم این است که این شاخص هنوز به یک درصد هم نرسیده است؛ یعنی ما یک فاصلة جدی با کشورهای دیگر داریم و این نشان می‌دهد که به‌رغم شاخص اولی که بیان کردم، باید هم در حوزة دانشی و هم در حوزة عملی توسعه پیدا کنیم تا بتوانیم بر اساس شاخص‌ها به ۵۰ درصد برسیم. 

* تقلید کورکورانه عاملی برای ضعف بازار نوآوری
شالباف در توضیح ضعف های تقلید کورکورانه نوآوری توضیح داد که اگر ما از مدل‌های موفق جهانی تقلید کنیم، هیچ اشکالی ندارد و اصلاً کار هوشمندانه‌ای است؛ اما معمولاً در تقلید، لایه‌های پنهان کار کمتر دیده می‌شود و به لایه‌های سخت کار هم کمتر پرداخته می‌شود؛ یعنی در یک کار تقلیدانه معمولاً به بخش‌هایی می‌پردازیم که یا خیلی سخت نیست یا شکلی و ظاهری است. 
اکوسیستم کشور ما به این شکل است که لایه‌های شکلی و اولیه و تقریباً آسان‌تر کار مانند ایجاد شتاب‌دهنده، مراکز رشد و صندوق شکوفایی و اختصاص بودجه و غیره کارهایی متمرکز محسوب و با یک دستور انجام می‌شوند؛ ولی در جایی که موارد ساختاری و بنیادی پیش می‌آید، مشکل پیدا می‌کنیم؛ مثلاً در بحث سیاست‌گذاری. ما در سطح کلان، میانی و پایینی، بنگاه‌ها و سازمان‌های متعددی داریم که در حوزة نوآوری، سیاست‌گذاری می‌کنند؛ مثلاً در سطح کلان، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس و تشخیص مصلحت؛ در سطح میانی، معاونت علمی فناوری و شورای عطف و در سطح پایینی عمدة وزارتخانه‌ها و مراکز تحقیقاتی و علمی کشور را داریم که در حوزه‌های خود چه در سطح سیاست‌گذاری و چه در لایه‌های اجرا فعالیت‌هایی انجام می‌دهند. قاعدتاً آنچه برآورد کار است به‌رغم همة این کارها هنوز همگرایی وجود ندارد و ما شاهد پراکندگی‌ها هستیم.

* یکپارچگی می‌تواند به رشدِ نوآوری کمک کند
از نظر شالباف مدیریت می‌تواند از دو منظر بررسی شود؛ منظر اول، در سطح کلان و حاکمیتی و منظر دوم، در سطح بنگاه است. واقعیت این است که ما از هر دو منظر با مشکل مواجهیم و نظام مدیریتی‌مان نیز مشکل دارد. شاید از لحاظ عنصر مدیریت و توان و دانش مدیریت فاصلۀ جدی با دنیا نداشته باشیم؛ ولی به لحاظ تجربة مدیریت و ساختارهای مدیریتی فاصلة جدی داریم. 
من در سطح کلان دو عامل را بسیار مؤثر می‌دانم؛ عامل اول اینکه ثبات مدیریتی ما پایین است؛ چون سازمان‌های ما معمولاً فردمحور هستند و نه سیستم‌محور به همین دلیل تأثیر بی‌ثباتی بیشتر می‌شود. نتیجة مشخص آن این است که مدیران ما معمولاً اهداف بلندمدتی را برای خود ترسیم نمی‌کنند و علاقه دارند در حوزة فعالیت خود به نتایج مطلوب برسند؛ مثلاً اگر یک زمین را به کشاورزی بدهید و بگویید؛ این زمین شش ماه در اختیار شما باشد، این فرد فقط گوجه و هندوانه و خیار می‌کارد؛ ولی اگر بگویند این زمین شصت سال برای شماست، امکان دارد درخت گردو و درختان پر ثمر اساسی که تبدیل به سرمایه می‌شوند، بکارد. 
نکتة دوم بحث ریسک مدیران است. به‌رغم اینکه شرایط کشور به سمت پیچیده‌تر می‌رود و در یک شرایط فوق‌العاده هستیم و بحران‌های داخلی و خارجی داریم که باید آنها را درست مدیریت کنیم؛ حتی تهدیدهایی که باید به فرصت تبدیل شوند؛ قاعدتاً مدیریت در چنین شرایطی باید مدیریت با ریسک بالا باشد؛ اما ساز و کارهای عملی و اجرایی ما به سمت مدیران محافظه‌کار می‌رود؛ یعنی مدیرانی که کمتر جرأت ریسک دارند. یک دلیل آن را مطرح می‌کنم و آن اینکه ما در سیستم‌های مدیریتی و کنترلی و نظارتی خود تفاوتی میان مدیر خاطی و مدیر خطرپذیر قائل نیستیم؛ چون تقریباً نتیجة کار هر دو یکی است؛ یعنی ممکن است هم مدیری که خطا می‌کند و هم مدیری که خطرپذیری می‌کند، هر دو تصادف کنند. یکی بی‌مبالاتی کرده و قانون و چارچوب‌ها را رعایت نکرده و در نهایت تصادف کرده است و دیگری قصد دارد یک مأموریت را در یک شرایط خاص انجام دهد و بیماری را به بیمارستان برساند؛ بنابراین مجبور است تا کارهای فوق‌العاده‌ای انجام دهد و ریسک و خطرپذیری کند و به هدفش برسد؛ اما تصادف می‌کند؛ ولی ما فعل تصادف را برای هر دو به یک صورت ارزیابی می‌کنیم؛ به تعبیر دیگر ما مدیران را ارزیابی نمی‌کنیم که چقدر توانسته‌اند تولید و چقدر ضایعات داشته باشند. ما معمولاً فقط ضایعات‌شان را بررسی می‌کنیم. این باعث شده نظام مدیریتی کشور ما به سمت مدیران محافظه‌کار برود و این چیزی است که مشهود می‌بینیم. 
اگر در سطح کشور بررسی کنیم، متوجه می‌شویم در بخش‌هایی که تأثیر‌پذیری زیاد و تحول‌گونه اتفاق افتاده است، مدیر توانمند با قدرت ریسک بالا با حمایت و پشتیبانی سیستم توانسته اثرات مناسب به جای بگذارد. 

* راهکارهای تقویت نوآوری که موفق نبوده اند
1- مدل Top down یا بالا به پایین
در مدل Top down یا بالا به پایین سیاست‌های نوآوری از سطح مدیریت تقسیم شده و بدنة مجموعه به سمت تأمین اهداف هدایت می‌شود. حُسن کار این است که سرعت خیلی بیشتر بوده، منابع در اختیار گذاشته شده، مجموعه حمایت بیشتری داشته و اجزاء سیستم بیشتر با یکدیگر هماهنگ هستند؛ ولی شاید چالش آنها این باشد که نیروهای توانمند و خبره و نخبه‌ای که باید این کار را انجام دهند، در آن سازمان باید وجود داشته باشند؛ چون بار اجرایی به سمت آنهاست؛ اما واقعیت این است که در سطح کشوری همچون ایران موارد بسیار کمی چنین رویکردی دارند که از سطح استراتژیک و بالا در سطح بنگاه اتفاق می‌افتد. 
2- مدل Down top یا پایین به بالا
مدل دوم، مدل Down top پایین به بالا نام دارد و معمولاً در نیروهایی که ظرفیت‌های خاصی دارند و افرادی که از لحاظ شخصیتی با ویژگی‌های نوآور و کارآفرین خوانده شده، به دنبال تغییر و تحول بوده و قصد دارند به سازمان خود کمک کنند تا اتفاقات خاصی در حوزة نوآوری بیفتد، وجود دارد. بزرگ‌ترین چالشِ این سازمان‌ها این است که هماهنگی منابع و حمایت مدیران به سختی اتفاق می‌افتد. ما در لایه‌های پایین توانسته‌ایم نیروهای خوب و با ظرفیت بالا ایجاد کنیم و آنها نیز قابلیت فعالیت نوآورانه را دارند؛ اما جایگاه آنها فقط فنی و تخصصی است و باید مدیریت را با خود هماهنگ کنند که معمولاً موفقیت‌های‌شان کمتر است. 

* چرا یکپارچگی در سازمان های ایران هنوز پر رنگ نشده است؟
رئیس مرکز نوآوری بهسازان فردا خاطرنشان کرد که بحث یکپارچگی در سطوح مختلفی مطرح است. تعدد و تعامل نهادهای تصمیم‌گیر در حوزة سیاست‌گذاری در شرایط مناسب و مطلوب نیست؛ البته بر اساس شواهد می‌دانیم که در چند سال اخیر معاونت فناوری ریاست جمهوری توانسته است نقش محوری پیدا کند و این شاید به دلیل شرایط خاص باشد و اگر این نهادینه شود و در محوریت قرار بگیرد، اتفاق میمون و مبارکی است. به شرط آنکه استمرار و ثبات داشته باشد و با سایر مجموعه‌ها تعامل اتفاق بیفتد؛ ولی در واقعیت به لحاظ ساختاری شاهد تعدد جایگاه هستیم. 
نکتة دوم اینکه این یکپارچگی یا هماهنگی باید بر اساس محوریتی اتفاق بیفتد. حال این محوریت باید چه باشد؟ به نظرم یک نقشة راه عملی مشخص در حوزة توسعة اقتصادی و مباحث مربوط به نوآوری از منظر نوآوری یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است که اگر این را داشته باشیم و اولویت‌ها و منابع مشخص باشند و همة ما بتوانیم حول آن نقشة راه در سطح کلان حرکت کنیم کمک‌کننده خواهد بود.
مورد دیگری که به نظرم در یکپارچگی تأثیر می‌گذارد، این است که ساختار بخش خصوصی ما کارآمد نیست. هنوز بنگاه‌های خصوصیِ تأثیرگذار در اقتصاد کشور که متناسب با حجم اقتصاد باشند، نداریم. خصوصی‌سازی را آغاز کرده‌ایم؛ ولی به نظر می‌رسد هنوز به مقصد نرسیده‌ایم و از مقصد خصوصی‌سازی فاصلة زیادی داریم. اینکه خصوصی‌سازی انجام شده است، قبول ندارم؛ ولی اینکه خصوصی‌سازی آغاز شده است، قبول دارم و شاید در بخش آغاز آن زیاد مانده‌ایم و به نظر می‌رسد که چگونه به مقصد رسیدن باید توصیف شود. باید اعداد و ارقام ارائه دهیم که چه وقت می‌گوییم بخش خصوصی شکل گرفته است و چه بخشی از اقتصادمان باید کاملاً در بخش خصوصی باشد و چه حجمی از آن باید با مشارکت بخش خصوصی و دولتی باشد و چه بخشی از آن کاملاً باید در بخش دولتی باشد؛ اگر این شاخص‌ها تعریف و مشخص شوند، بهتر می‌توانیم، بگوییم که آیا به مقصد نزدیک شده‌ایم یا نه. 
از مباحث دیگری که در یکپارچگی و هماهنگی نقش بسیاری دارد نقش حاکمیتی از جنس رگولاتوری است که قاعدتاً تنظیم‌کنندة قواعد و مقررات و رفتارهاست؛ اگر رگولاتوری فقط بخواهد اهداف ریسک‌گریز خود را هدایت کند ما دچار مانایی می‌شویم؛ به تعبیر دیگر تحرک‌مان و ریسک‌پذیری سازمانی و اجرایی‌مان کم می‌شود و یک مجموعة منفعل خواهیم شد؛ اما اگر بخواهیم اهداف تعیین‌شده در حوزه‌های کسب و کاری و حوزه‌های نوآورانه را دنبال کنیم، قاعدتاً نقش رگولاتوری می‌تواند مؤثرتر باشد؛ اگر سیستم رگولاتوری منفعل و تقاضامحور باشد؛ به تعبیر دیگر مجموعه‌ای بخواهد کاری را انجام دهد و از رگولاتور بخواهد که مجوزهای لازم را ارائه و زیرساخت لازم را بدهد، قاعدتاً کندی را خواهیم داشت. به نظر می‌رسد به تحرکی در این زمینه نیاز داریم که لازمة آن این است که رگولاتوری مقداری از ریسک‌گریزی به سمت استفاده از فرصت برود تا بیشتر فرصت‌محور باشیم تا تهدیدمحور. 
در بخش درک عمومی هم باید بگویم که همان‌طور که در مقدمات بحث‌ام بیان کردم؛ نوآوری در ذات انسان است؛ ما حتی در رفتارهای معمولی زندگی خود سعی می‌کنیم هر کاری امروز انجام دادیم فردا روش بهتری برایش پیدا کنیم و بتوانیم بهره‌وری را در زندگی شخصی ارتقاء دهیم. این در زندگی کاری و شغلی هم نمود دارد؛ ولی ممکن است به اندازه‌ای که در زندگی شخصی اختیار داریم، در زندگی کاری اختیار نداشته باشیم؛ بنابراین نوآوری اصولاً جنس ذات خواست بشر است در ذات بشر نوآوری‌طلبی وجود دارد و همیشه این انتظار اتفاق می‌افتد. 
معمولاً نوآوری از دو جنبه اتفاق می‌افتد؛ جنبة اول، بحث فناوری و جنبة دوم، بازار است. گاهی فناوری ما را به سمت محصول و سرویس و خدمات نوآورانه سوق می‌دهد. گاهی نیاز و کشش بازار و تقاضاست. آنچه مسلم است اینکه ما در سطح کشورمان تجربیات موفقی داشتیم که وقتی یک کار نوآورانة تأثیرگذار انجام می‌شود، خیلی سریع مورد استقبال قرار گرفته و آن کسب و کار موفق می‌شود که هر کدام از ما چند نمونه از آنها را در سطح کشور می‌شناسیم. 

 

جمع بندی
با بررسی وضعیت کنونی بازار نوآوری در کشور مشخص شد که دلایل بسیار مهم و کلیدی جهت همراه شدن توان دانشی با توان عملی در حوزه نوآوری این است که تقلید کورکورانه در کسب و کارها را از حالت تقلید سطحی به سمت عملی کردن لایه های اصلی کار معطوف کنیم. همچنین بایستی در سازمان ها مدیران از حالت فرد محور و ریسک ناپذیر بودن فاصله گرفته و با سازمان محور کردن مدیریتی خود تلاش کنند اقدامات بسیار بزرگ تر و اهداف بلند مدتی را دنبال کنند. متأسفانه هنوز ایده های نوآورانه در کشور عملی نشده و جایگاه مورد نظر جهانی را کسب نکرده ایم و دلیل این امر این است که هنوز خصوصی سازی در کشور اتفاق نیافتاده و ما در آغاز پروسه خصوصی سازی هستیم. 

ماهنامه بانکداری آینده

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

  +  10  =  18