تکرار یک الگو

یافتن روابط میان اجزای یک فرایندِ تکرارشونده می‌تواند به استخراج یک الگوی رفتار در سطح یک جامعه منجر شود.معمولاً در آستانة رویدادهای مهم جهان، زمانی که قرار است دولت‌های بزرگ گرد هم آیند دو اتفاق در ایران می‌افتد؛ از یک سو بزرگ‌ترین نهاد نظامی ایران، یعنی سپاه معمولاً یک حرکت نظامی نمایشی شاخص مانند رونمایی از موشک، مانور نظامی و از این دست حرکت‌ها انجام می‌دهد از سوی دیگر دولت، دستگاه دیپلماسی خود را به کار می‌اندازد و از طریق وزیر خارجه یا یکی از وابستگان حاکمیت به رایزنی با دولت‌های اروپایی یا روسیه مبادرت می‌کند. این الگو تقریباً در همة رویدادهای مهم جهانی از زمانِ دولت دهم که شورای امینت ملی، مسئول مذاکرات هسته‌ای بود تا امروز که وزارت خارجه مسئول این کار است به چشم می‌خورد.

سرمقاله این شماره به سه بخشِ ایران و جهان، همتی در یک سال ریاستش و بانکداری اسلامی می‌پردازد.
یافتن روابط میان اجزای یک فرایندِ تکرارشونده می‌تواند به استخراج یک الگوی رفتار در سطح یک جامعه منجر شود.

معمولاً در آستانه رویدادهای مهم جهان، زمانی که قرار است دولت‌های بزرگ گرد هم آیند دو اتفاق در ایران می‌افتد؛ از یک سو بزرگ‌ترین نهاد نظامی ایران، یعنی سپاه معمولاً یک حرکت نظامی نمایشی شاخص مانند رونمایی از موشک، مانور نظامی و از این دست حرکت‌ها انجام می‌دهد از سوی دیگر دولت، دستگاه دیپلماسی خود را به کار می‌اندازد و از طریق وزیر خارجه یا یکی از وابستگان حاکمیت به رایزنی با دولت‌های اروپایی یا روسیه مبادرت می‌کند. این الگو تقریباً در همة رویدادهای مهم جهانی از زمانِ دولت دهم که شورای امینت ملی، مسئول مذاکرات هسته‌ای بود تا امروز که وزارت خارجه مسئول این کار است به چشم می‌خورد.

شاید برخی تفسیر کنند که الگوی فوق به معنی دوگانگی قدرت در ایران است؛ اما تفسیر مذکور از واقعیت دور است؛ در واقع این امر ریشه در یگانگی قدرت و تصمیم‌گیری‌ها دارد.

الگوی مورد اشاره قصد دارد دو پیام و هدف اساسی را برساند؛ اول، ایران در مواضع خود مستحکم ایستاده است و بر آن اصرار دارد. دوم، اروپا را در تور تردید نگه می‌دارد؛ به تعبیر دیگر تنها حفظ اروپا به عنوان یک متحد نیست؛ بلکه ایجاد تردید مداوم در اروپا برای هم‌پیمانی با دولت‌های متخاصم با ایران است.

برای ایران بیشتر از دو کشور متخاصم وجود ندارد؛ اسرائیل و آمریکا، این دو کشور در مقابل بازی‌های ایران روش‌های متفاوتی دارند؛ اما برای ایران تفاوتی ندارد. به هر حال موضع یکی است: مرگ بر آمریکا و مرگ بر صهیونیست. در این میان بریتانیا موقعیتی دوگانه دارد؛ گاهی خبیث می‌شود و گاهی از بیان لفظ خبیث خودداری می‌شود؛ اما این به معنی عزیز نیست.

در اجلاس گروه هفت که اخیراً برگزار شد این الگو مجدداً در دستور کار قرار گرفت؛ نکتة مهم اینکه برخی دنبال نتیجة مثلاً مذاکرات گروه هفت دربارة ایران هستند. شاید این خواسته در ظاهر منطقی باشد؛ اما اولویت نظام نیست؛ چرا که الگوی مورد اشاره به عنوان یک رفتار و استراتژی، مطرح بود و دنبال نتیجه نیستند؛ بلکه خود آن نشان‌گر یک نتیجه است؛ اما اینکه این راهبرد همیشه پیروز است یا خیر به سادگی قابل قضاوت نیست؛ ولی چند هدف را محقق می‌کند؛
1. احتمال جنگ را به حداقل می‌رساند.
2. جبهه‌بندی‌ها را همواره آمیخته با تردید نگاه می‌دارد.
3. زمان را برای اتخاذ تدابیر بعدی طولانی می‌کند.
4. طرف متخاصم را خسته می‌کند.
5. همواره مذاکره را در برزخ نگه می‌دارد.
6. امکان اتخاذ راهبردهای جدید را از لحاظ زمانی فراهم می‌کند.

بر همین اساس، الگوی مورد اشاره را می‌توانیم یک راهبرد هوشمندانه از سوی نظام قلمداد کنیم؛ هر چند برای کسانی که به معاش و رفاه مردم و رشد اقتصادی در مرزهای جغرافیایی ایران فکر می‌کنند این روند خوش نمی‌آید و حاصل نیز چندان مثبت نیست.

یک سال ریاست کلی همتی

یک سال ریاست کلی همتی بر بانک مرکزی گذشت.دوره یک ساله همتی را بدون در نظر گرفتن سه پارامترِ زمان، روندهای اقتصادی و ریسک‌های سیستماتیک نمی‌توان، سنجید.

همتی سه ماه بعد از آغاز تحریم‌های دور دوم، سکان بانک مرکزی را در دست گرفت. دوران دوم با فشار حداکثری، هوشمند و بی‌سابقه آغاز شد و راهبرد اشتباه دولت در مورد قاچاق اعلام کردن دلار ِ بالای چهار هزار و 200 تومان آن را تکمیل کرد. مداخلات بانک مرکزی در بازار ارز به اخلال، تفسیر و رئیس آن متهم به بی‌اقتداری شد. هر روز پشت درهای بانک مرکزی مرگ بر … گفته می‌شد و سپرده‌گذاران مؤسسات اعتباریِ غیر مجاز راستة میرداماد را ترک نمی‌کردند. دولت به دلیل راهبرد اشتباهش در مدیریت بحران بعد از تحریم، تقریباً گوشه‌گیر شد و امیدها را ناامید کرد در نتیجه سران قوا به همراه نمایندگان بیت رهبری به مدیریت بازار ارز همت گماشته بودند و انتخاب همتی هم از جانب همین تیم صورت گرفت.

از نظر روندهای اقتصادی و بازار، افزایش قیمت دلار در بازارِ غیر رسمی 20 هزار تومان را نشانه رفته بود و طبعاً این رشد قیمت، علاوه بر تأثیر بر بازارهای دیگر، همة اقلام مصرفی را با خود همراه داشت؛ همچنین سد نقدینگی، شکست و از دیوارة بانک‌ها به بیرون فرو ریخت و سیل آن، بازار مسکن، خودرو و طلا را درنوردید. صادرات برخی کالاها به بازارهای منطقه‌ای، قیمت تعادلیِ برخی کالاها مثل گوشت را به شکل غیر منتظره‌ای بالا برد. فروش نفت ایران هم روند کاهشی به خود گرفت.

از نظر ریسک‌های سیستماتیک، مانورهای موشکی، تهدیدات تنگة هرمز و احتمال بروز جنگ در کشور پر رنگ شد و این ریسک‌ها کمابیش ادامه دارد؛ همچنین دولت، مقروض و مقروض‌تر شد و نیازهای بودجه‌ای دستگاه‌ها مادام افزایش یافت و می‌یابد. برجام به کاغذ پاره‌ای بدل شد و از اینستک هم بخاری بلند نمی‌شود و بعید است بلند شود؛ یعنی ریسک‌های سیستماتیک همچنان وجود دارند.

این موارد بخش کوچکی از چیزی است که وقتی همتی پذیرفت ریاست کل بانک مرکزی شود بر جامعه حاکم بود.

همتی در چنین شرایطی گام در بانک مرکزی گذاشت؛ اما دو خصیصه کمک کرد که ابتدا راهبردش را مشخص کند بعد وارد کارزار شود. خصیصة اول، ریشه در شخصیت او دارد. با وجودی که اغلب می‌خندد؛ ولی در کار جدیت، ثبات و استقلال رأی دارد. خصیصة دوم، ریشه در تحصیلات وی دارد. وی راهبردی را در تضاد با علم اقتصاد انتخاب نمی‌کند. معادلات و زبان بازار را می‌فهمد و با زبان بازار با عوامل تأثیرگذار و تأثیرپذیرِ بازار سخن می‌گوید؛ بنابراین راهبرد کلی این بود؛ ایجاد ثبات در بازار با بهره‌گیری از مکانیزم‌های درون بازار.

بر همین اساس از قبل قیمتی را برای دلار مشخص نکرد؛ بلکه با استفاده از ابزارهای کنترلی همچون سامانة نیما اجازه داد بازار، قیمت را تعیین کند؛ البته همتی شرایط را می‌دانست؛ بنابراین هزینه‌ها را هم پذیرفت. به هر حال در موقعیت ویژه راضی نگه‌داشتن همه غیر ممکن است. در نتیجه از سه ابزار افشاگری، گفت‌وگو با مردم از جمله از طریق اینستاگرام ، استفاده از فناوری به ویژه نیما و تأکید بر تحویل دلار های وارداتی به نیما تأکید خاص داشت؛ اگرچه برخی صادرکنندگان گله‌مند شدند.

بر همین اساس می‌توان اداعا کرد؛ مهم‌ترین امتیاز همتی در گام اول، پذیرفتن واقعیت‌ها و معادلات بازار بود؛ به همین دلیل می‌توان به کارنامة وی در یک سال، نمرة قبولی داد.
اما شاید بسیاری مایل باشند خرده بگیرند؛ طبعاً کاستی‌هایی وجود دارد که همتی می‌توانست در برخی موارد بهتر عمل کند این انتظارت را می‌توان در سال دوم از وی داشت.
شاید بد نباشد در سال جدید از همتی انتظار اقتداری را داشت که دکتر نوربخش در دوران ریاستش در بانک مرکزی از خود نشان داد. اقتدار همراه با استفاده از روش‌های علمی در حل معادلات ناملایم بازار می‌تواند مسیر اقتصاد را برای کشور تا حد ممکن با ثبات کند؛ البته به شرطی که بر دامنة شدت ریسک‌های سیستماتیک در عرصة بین‌الملل افزوده نشود.

 

 

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

88  +    =  91