تغییر تاکتیک در عین حفظ راهبرد

پافشاری ایران در مسیر مقاومت در برابر آنچه حاکمیت این کشور استکبار می‌نامد دارای عمری بالغ بر 40 سال است. در این چهار دهه در عین حال با بحران‌های مختلف داخلی در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی روبه‌رو بوده اما همواره با استفاده از ابزارهای مختلف سعی کرده است از عقاید استکبارستیزانة خود عقب ننشیند.

استکبارستیزی در حوزة سیاست خارجی حکومت ایران (مختصراً نظام) اساساً و مشخصاً در قالب مبارزه با آمریکا و اسرائیل مصداق پیدا کرده و نظام، کمتر به دیگر کشورهای دارای سبک و سیاق حکومت‌داری شبیه آمریکا مانند چین، روسیه و انگلیس تاخته است. به نظر می‌رسد، انتخاب این راهبرد از سوی نظام با این استدلال انتخاب شده است که مبارزه با قدرتمندترین کشورِ دارایِ خوی استکباری ـ از منظر حاکمان ایران ـ می‌تواند به عنوان برگ برنده‌ای برای تبلیغ شعارهای ایدئولوژی اسلامی ـ مناسب با قرائتی که نظام از اسلام دارد ـ باشد؛ اما علت انتخاب این راهبرد چیست؟

عبارت استکبار، 48 بار در قرآن به کار رفته است که چهار بار آن به استکبار ابلیس و بقیه به استکبار انسان اشاره دارد؛ به تعبیر دیگر طبق آنچه از آیات قرآن به دست مى‌آید شیطان نخستین موجود مستکبر است. با پیروی از همین نگاه آمریکا نیز شیطان بزرگ نامیده می‌شود و طبیعی است؛ وقتی از صفت بزرگ استفاده می‌شود استکبارهای کوچک‌تر مانند رژیم‌های دیگر هم قابل تعریف خواهند بود.

با توجه به وجود چنین نگاهی در حال حاضر برای نظام ایران استکبارستیزی در کنار مبارزه با حکومت قاصبی همچون اسرائیل طبعاً پایا ن ندارد. از نگاه شیعه حتی در زمان ظهور نیز استکبارستیزی ادامه دارد فقط ممکن است مصداق‌ها تغییر کنند.

وجود چنین نگرشی به این معنا هم هست که ادبیات مربوط به سیاست‌ورزی و حکومت‌داریِ مدرن که بر حکومت‌داری در درون مرزهای جغرافیایی تأکید دارد معنای خود را از دست می‌دهد و استفاده از این ادبیات که در درون خود عباراتی مانند دولت، دیپلماسی و … را همراه دارد زمانی کاربرد دارد که در خدمت راهبرد اصلی یعنی استکبارستیزی نظام باشد.

بنابراین می‌توانیم به طور خلاصه بگوییم که راهبرد تغییرناپذیر و محوریِ نظام، استکبارستیزی است که این راهبرد، مرز جغرافیایی نمی‌شناسد.
با پذیرش چنین مقدمه‌ای، می‌خواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که آیا نظام در کنار حفظ راهبرد کلی در شرایط فعلی و در مواجهه با آمریکا (شیطان بزرگ) تغییر تاکتیک خواهد داد یا خیر؟

تجربة چهل ساله نشان می‌دهد که نظام در کنار حفظ راهبرد، اما در انتخاب تاکتیک‌ها همواره انعطاف نشان داده و متناسب با هر دوره تاکتیک خاصی را در نظر گرفته است؛ از جمله در زمان انعقاد معاهدة برجام از تاکتیک نرمش قهرمانانه استفاده شد.

تغییر تاکتیک را در تاریخ بزرگان شیعة 12امامی بارها دیده‌ایم. مذاکرات در جنگ صفین که منجر به پذیرش حکمیت و نمایندگانی از طرفین مخاصمه بود که البته نتایج خوبی به دنبال نداشت و مذاکرات میان امام حسن (ع) و معاویه که به معاهدة صلح منتهی شد.

این دو نمونه از جمله تغییر تاکتیک‌های بسیار مهمی است که در مبارزات علیه استکبار در کشور ما همواره سرلوحه قرار گرفته است. حکمیت در صفین و مذاکرات صلح امام حسن (ع) به معنای آن است که در عرصة تاکتیک می‌توان با واسطه یا مستقیم با طرف مخاصم به مذاکره پرداخت.

نکتة مهم آن است که تغییر تاکتیک زمانی اتفاق می‌افتد که احتمال توقف نهضت در میان باشد. بر همین مبنا مواقعی را هم داریم که بر یک تاکتیک برای حفظ راهبرد تأکید شده است؛ از جمله عدم پذیرش بیعت با یزید از سوی امام سوم شعیان که در نهایت واقعة کربلا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش را به دنبال داشت.

بر همین اساس مهم‌ترین اصل در مسیر «تغییر تاکتیک» آن است که نظام احساس کند با تأکید بر تاکتیک فعلی ممکن است نهضت مبارزه با استکبار دچار وقفه شود.

بنابراین برای اینکه بتوانیم به این نقطه برسیم که آیا شرایط فعلی، نظام را به سمت تغییر تاکتیک پیش می‌برد یا خیر باید شرایط فعلی جبهة مبارزه با استکبار را تحلیل کنیم.

در یک نگاه کلی موارد زیر قابل مشاهده است:

1. فشارهای حاصله از تحریم حداکثری شده است و افزایش هم خواهد یافت.
2. احتمال محاسبات غلط در خلیج فارس بالا رفته است و این می‌تواند احتمال مواجهة نظامی را افزایش دهد.
3. کاهش منابع، باعث خواهد شد که محور مقاومت با محدودیت منابع مواجه شود.
4. در عرصة داخلی، اقتصاد به پایین‌ترین رونق ممکن رسیده است. تورم، بیکاری و ضعف بنگاه‌ها در پرداخت حقوق پرسنل به شکل معناداری رشد کرده است و این می‌تواند زمینة اعتراضات گسترده را به دنبال داشته باشد.
5. درآمد دولت، کفاف هزینه‌ها را نمی‌دهد و این مسئله می‌تواند پیامدهای بسیاری را به دنبال داشته باشد.
6. شرکای منطقه‌ای ما کمترین همراهی را با ما دارند.
7. دور زدن تحریم‌ها بسیار سخت و غیر قابل تحمل شده است.
8. ایالات متحدة آمریکا علاوه بر تحریم ایران تطمیع برخی کشورها مانند چین را در دستور کار قرار داده است؛ مثلاً به پالایشگاه‌های چین قول داده است که نفت خود را با قیمت پایین‌تر به آنها بفروشد.

بر اساس هشت فاکتور بالا به نظر می‌رسد؛ اقتصاد ایران به عنوان موتور محرکة نهضت ـ از منظر اقتصادی ـ بیش از چند ماه تحمل کشیدن بار هزینه‌های ادامة نهضتِ ستیز با استکبار را نداشته باشد.

با این حساب به نظر می‌رسد، تغییر تاکتیک، ضروری باشد به طوری که مسیر جبهه به سمت ایجاد زمینة مذاکرة غیر مستقیم یا مستقیم یا تحقق نوعی از صلح موقت یا آتش‌بس فراهم شود؛ البته تغییر تاکتیک به نحوة مواجهة طرف مقابل یعنی ایالات متحده هم بستگی دارد؛ ولی به نظر می‌رسد آمریکا و متحدان منطقه‌ای وی هم بعد از کش و قوس‌هایی که در یک سال اخیر در عرصة تحریم‌های حداکثری و حضور در خلیج فارس داشته‌اند از این حرکت استقبال کنند.

با این توصیف و با فرض اینکه تغییر تاکتیک از سوی نظام قطعی شود، اکنون باید زمان تغییر تاکتیک را پیش‌بینی کرد.

چنانچه نظام به تغییر تاکتیک مطمئن شده باشد بعید است اجرای آن را بیش از چند ماه به تأخیر اندازد. مسیر این تغییرِ تاکتیک در یک بستر زمانی تعاملی دو طرفه، تنها بهبود اقتصاد در سایة کاهش تحریم‌ها خواهد بود و طبعاً نباید انتظار داشته باشیم راهبرد کلی نظام تغییر کند.

اگر پیش‌بینی بالا درست باشد باید به زودی منتظر تغییرات گسترده در سطح اقتصاد و البته بانک‌داری، فناوری بانکی و پرداخت باشیم. شاید این خرده بر نگارنده گرفته شود که چرا سرمقاله به مقوله‌های بانک‌داری و فناوری اختصاص نیافته و پاسخ این است که گره اصلی، در سیاست است؛ اگر آن حل شود بسیاری از چالش‌ها و مشکلات به خودیِ خود حل خواهند شد.

 

منبع: ماهنامه بانکداری آینده شماره 40

 

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

3  +  7  =