یادداشت کرباسچی درباره تخریبهای جدید خاتمی
ایبنا – غلامحسین کرباسچی در یادداشتی با عنان سخنی با علما در روزنامه اعتماد ملی نوشت:
نزدیکی دهمین انتخابات ریاستجمهوری در ماههای اخیر فضای سیاسی و رسانهای کشور را آنقدر متاثر کرده و تمنای قدرت برای برخی افراد و گروهها تا حدی بالا گرفته که در میان نوشتهها و تحلیلها، نقدها و نظرها گاه صداهایی شنیده میشود که به واقع تاسفآور و نگرانکننده است تا حدی که گاه بیم آن میرود بهعنوان شاهدی برای ناظران مغرض و حتی بیطرف در محکومیت فضای شفاف انقلاب به کار گرفته شود. آنچه در هفتههای اخیر در قالب سرمقاله یکی از روزنامههای اصولگرا با طرح موضوع درباره ترور آقای خاتمی و مقایسه وضعیت ایشان در ایران با وضعیت خانم بوتو در پاکستان آغاز شد و با اعتراض شدید مجمع روحانیون مبارز و دوستان اصلاحطلب ادامه یافت در روزهای بعد ابعاد دیگری هم پیدا کرد تا آنجا که همسر یکی از مسوولان دولت در یک وبسایت توهین به ایشان و نیز علمای اسلام را به اوج رساند. درباره این دو نوشتار در روزنامه و سایت چند نکته قابل تذکر و توجه جدی است.1- آنچه برای یک ناظر از بیرون مکان یا زمان در ابتدا به ذهن خطور میکند (گو اینکه واقعیت هم نداشته باشد) ارتباط و هماهنگی بین این دو بینش و نوشته است. گرچه پس از اعتراض مجمع روحانیون آن روزنامه توجیه سیاسی خود را فورا با استناد موضوع به آمریکا و عوامل آن تغییر داد ولی با توجه به سوابقی که از قتلهای زنجیرهای و استناد آن توسط بعضی از مفسران مطبوعاتی به عناصر اسرائیلی در خاطرهها هنوز باقی است، آیا این مستند وجود یک مرکز القای ایدئولوژی ترور نیست و آنچه در این نوشتهها و موارد مشابه آن در سایتها و مطبوعات و سخنرانیها بیان میشود، القای خشونتی کور را به ذهن نمیآورد؟واقعا پس از گذشت 30 سال از انقلاب و اثبات وفاداری و شعور مردم و به ویژه زمانی که همه ارکان حکومت در ید قدرت یک جناح متمرکز است نیازی به این سنخ نوشتهها و به اصطلاح القای رعب است؟ ممکن است با هر توجیهی اینگونه نوشتهها بر قلم آید ولی باید آثار القایی و جانبی آن مورد توجه قرار گیرد. آیا تحلیلها و سیاهنماییهایی که پس از چنین نوشتارهایی در روزنامهها و خبرگزاریها و مجامع بینالمللی به راه افتاده است را نمیشنوید؟ 2- نوشتههای هتاکانه و توهینآمیز فردی که منسوب به یک مقام مسوول دولتی است و در سالهای اخیر بارها و بارها با ادبیاتی تخریبی، برجستهترین شخصیتهای نظام و انقلاب را با بدترین الفاظ و سخیفترین ادبیات تخریب کرده، درصدد اثبات چه چیزی است؟ چگونه یک جمله یا خبر اشتباه موجبات تعطیلی و بیکاری و محاکمه جماعتی را فراهم میآورد اما این نوشتهها که حاوی نگرانکنندهترین اظهارنظرها و اهانتها است هیچگاه از سوی مراجع مسوول به صورت جدی مورد توجه قرار نمیگیرد؟ مسوولان و کسانی که در برابر نوشتههایی از این دست در سالهای اخیر سکوت کردهاند یا کمترین واکنش را نشان دادهاند حتما آخرین نوشته که بدان اشاره رفت را نخواندهاند.مخاطب اصلی این نوشته، چهرههایی از بزرگان و علمای دینی هستند و صادقانه از آنها میخواهم به پرسشهای این مقاله پاسخ دهند. هنگام خواندن این نوشتار باید از خود بپرسیم که نویسنده درصدد القای چه دیدگاهی بوده است؟ این نوشته جز این معنا میدهد که آنچه در قالب ترورها اتفاق افتاده تاکنون به وسیله متشرعین اجرا شده و یا خدای نکرده علما فتوا دادهاند؟ آیا تا به حال اصولا چنین موردی به تحقق پیوسته است؟ انقلابی که امامش حتی در بحبوحه نهضت به سربازان ارتش شاه حداکثر فرمان فرار از پادگانها را توصیه میکرد – که نوعی نافرمانی مدنی بود – در حالی که بسیاری از حرکتهای مشابه و انقلابهای خشونتبار و خونین در چنین شرایطی ترور را حداقل برای فرماندهان سازمان میدادند، هیچ کس بهطور خاص نتوانست حتی در رابطه با بدترین عناصر رژیم سلطنتی فرمان ترور را بهعنوان فتوای شرعی امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی بگیرد حال امروز چگونه است که عدهای دنبال فتوای ترور آن هم برای حداکثر رقبای سیاسی داخلی آن هم با چنین سابقه و ویژگیهایی هستند؟ این توهین را (که به صورت تلویحی هم برای دنیای امروز و هم نسل آتی نوعی مشوه کردن چهره بزرگان دین است) چگونه مراجع و علمای اسلام تحمل میکنند؟ آیا به واقع امروز تفنگبهدستانی متشرع در انتظار فتوای علما هستند؟ این یادآور روی دیگری از طالبانیسم در کشوری نیست که 30 سال است این همه از خشونت و ترور عناصر تروریست رنج دیده و منزجر بوده است؟ 3- همواره گروههای خودسر آغاز حرکت خود را با سادهاندیشی از کسانی میگیرند که خود گاهی به عواقب سخنان و نوشتههای خویش واقف نیستند. جان گرفتن دوباره نیروهای اینچنینی گاه از همین نوشتهها و شعارهای ساده شروع میشود. کسانی که در حاشیه امن آرمیدهاند به عواقب اظهارات خود خوب توجه کنند. کسانی که یک روز در قالب گروهک فرقان و روز دیگر در قالب نیروهای خودسر و روز سوم از تاریکی یک <دخمه> سر برآوردند ساده اندیشان گاه مومنی هستند که به سادگی تحریکپذیرند و گاه دردسرهای بزرگی برای نظام ایجاد میکنند. هرچه هست این دوره از انتخابات هم میگذرد همگی به هوش باشیم که به بهای به دست آوردن قدرت، چهره انقلاب و بزرگان دین را به اینگونه آلودگیها و خشونتها نیالاییم. فضای انتخابات و رقابت را با اینگونه سخن گفتن به زهر خصومت و خشونت مسموم نکنیم.سخن از یک جمله، مقاله یا نوشتار خاص نیست، نگرانیها زمانی تشدید میشود که رواج این ادبیات و هتاکی را در فضای کشور شاهد باشیم. اینگونه نوشتهها که متاسفانه در تاریخ سیاسی کشور باقی خواهد ماند لکه تاریک و آلودهکنندهای است که همه را در کام خود خواهد کشید