به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، ایجاد کانون عالی بانک ها به یکی از کلیدی ترین ضرورت های این روزهای شبکه بانکی تبدیل شده است. بانک مرکزی دیگر نمی تواند همه مسئولیت ها را بردوش بگیرد؛ این کار باعث خواهد شد بانک ها به کارگزاران بانک مرکزی و دولت تبدیل شوند. تشکیل تشکل صنفی که بتواند به شبکه بانکی به عنوان یک صنف، تشخص و پویایی دهد؛ اگر چه در لایحه اصلاح نظام بانکی آمده است؛ اما بانک ها نباید منتظر چگونگی سرنوشت تصویب آن بنشینند. در گفتگو با رجایی سلماسی علاوه بر مرور تجریه کانون بانک ها در قبل از انقلاب به ضرورت های تشکیل این کانون نیز نگاهی شده است.
* قصد داریم به بحث کانون بانکهای قبل از انقلاب بپردازیم. لطفاً کمی به آن دوران اشاره کنید تا به نقش کانون بانکها برسیم.
کانون بانکها قانونی بود. تمام بانکها چه خصوصی و چه دولتی عضو کانون بانکها بودند. رئیس این کانون عضو شورایعالی بورس و شورای پول و اعتبار بود و در تمام آنچه ذینفع محسوب میشد شرکت میکرد. تصمیماتی که در کانون گرفته میشد در تمام بانکها لازمالاجرا بود. بعد از انقلاب و ملی شدن بانکها شورایعالی بانکها شکل گرفت که هنوز هم پابرجاست. بانکهای خصوصی نیز کانون مختص خود را شکل دادند.
* امروز این شورا و کانون چندان تأثیرگذار نیستند شاید چون در قانون نامی از آنها برده نشده است.
بله درست است. امروز در طرح جدید دولت برای بانکداری، کانون بانکها ذکر و پیشنهاد شده است.
* لطفاً در اینباره بیشتر به خاطرات قبل از انقلابتان اشاره کنید.
قبل از انقلاب، سیستم بانکداری ایران به دو شکل خصوصی و دولتی اداره میشد. ۳۵ بانک داشتیم که تعدادی از آنها دولتی و تعداد زیادی هم خصوصی بودند. سیستم بانکداری ایران تا سال ۱۳۳۹ بدون بانک مرکزی بود. در سال 1339 قانون بانک مرکزی تصویب شد؛ به این ترتیب اعضایی از بانک ملی به ساختمان بانک مرکزی آمدند و بانک مرکزی را تشکیل دادند.
بانکها در ابتدا محدود بودند؛ اما پس از تشکیل بانک مرکزی در سال 1339 اجازة تشکیل بانکهای خصوصی صادر شد. به این ترتیب بانکهای تخصصی و خصوصی شکل گرفتند و برای اینکه مجمع داشته باشند کانون بانکها را ایجاد کردند و همة بانکها عضو کانون شدند. رئیس کانون نیز عضو شورایعالی پول و اعتبار و عضو شورای عالی بورس شد. آنچه مهم بود تشکیل بانکهای خصوصی بود به این ترتیب به کسانی که کار اقتصادی و تولیدی داشتند اجازه داده شد که بانک خصوصی تشکیل دهند و از سال ۱۳۵۰ به بعد کمکم بانکهای خصوصی تشکیل شدند تا سال ۵۰ تعداد بانکهای خصوصی بسیار کم بود؛ مثلاً بانک صادرات خصوصی بود.
* اجازه دهید بر اساس زمان پیش برویم، شما چه سالی استخدام بانک مرکزی شدید؟
من در سال 1343 وارد بانک مرکزی شدم. از سال 1338 وارد دانشگاه شدم آن زمان به تهران آمدم و در کنکور شرکت کردم و در رشتة شیمی دانشگاه تهران قبول شدم. قبل از آنکه نتیجة کنکور مشخص شود آگهی رشتة حسابداری شرکت نفت را دیده بودم (در گذشته نام آن دانشکده نبود؛ بلکه به آن آموزشگاه عالی حسابداری میگفتند) با تعدادی از دوستان آزمون دادیم و ۴۰ نفر انتخاب شدیم. من دیگر به دانشگاه شیمی نرفتم و رشتة حسابداری را انتخاب کردم. در آن دوران صبحها در بیمههای اجتماعی مشغول به کار بودم و حقوق میگرفتم و بعدازظهر سر کلاس شرکت میکردم به این ترتیب شش سال طول کشید تا فوق لیسانس خود را در سال 1344 دریافت کنم.
در سال 1343 با مدرک لیسانس در بانک مرکزی استخدام شدم. اساتیدم در بخشها و سازمانهای مختلفی فعالیت میکردند؛ مثلاً تعدادی از اساتیدم در بانک مرکزی مشغول به کار بودند به یکی از آنها که معاون بانک مرکزی بود، گفتم که قصد دارم از بیمههای اجتماعی بروم. معاون وزارت دارایی نیز استادم بود؛ وقتی متوجه شد که قصد دارم از بیمه بروم از من خواست که در آن سازمان مشغول به کار شوم؛ چون آن زمان تعداد حسابداران بسیار محدود بود.
من بانک مرکزی را انتخاب کردم و ترتیب انتقالم را دادند آنها نگذاشتند که استعفا دهم؛ حتی هزینة تحصیلام را که بیمههای اجتماعی پرداخت کرده بود از بانک مرکزی دریافت کردند. به این ترتیب من در دیماه 1343 به بانک مرکزی منتقل شدم و به مدت یک سال حسابدار نظارت بر بانکها بودم و بعد از یک سال به سمت بازرسی بانکها رفتم کمکم به درجات بالاتر تا رئیس هیئت نظارت منتقل شدم.
* بین نظارت بر بانکها و بازرسی چه تفاوتی وجود داشت؟
هر دو یکی هستند؛ مدتی این بخش هیئت بازرسی نام داشت؛ اما بعد از مدتی به آن هیئت نظارت بر بانکها میگفتند؛ اما نقش آنها تفاوتی نداشت.اواخر سال 1351 بانک اصناف و بانک بیمه بازرگانان قدرت پرداخت خود را از دست دادند و ادارة آنها را بانک مرکزی بر عهده گرفت و مرحوم دکتر کریمی سرپرست این بانک و من قائم مقام این بانک شدم و بانک را از هیئت مدیرة قبلی تحویل گرفتیم و هیئت مدیره اختیار خود را به بانک مرکزی منتقل کرد. بعد از بررسی حسابهای بانک اصناف متوجه شدیم که این بانک مقدار زیادی از پولهایش را در شرکتی که ساختمانسازی میکرد سرمایهگذاری کرده و این شرکت نتوانسته واحدهایش را به فروش برساند به این ترتیب بانک در پرداخت تعهداتش با مشکل مواجه شده بود. بانک مرکزی کمک کرد و پول و اعتبار در اختیار ما قرار داد و ما طی یک سال تعهدات بانک را عمل کردیم و من از طرف بانک مرکزی به عنوان مدیرعامل آن شرکت ساختمانی منصوب شدم و تمام املاک ساختهشده را فروختم و بدهیهایش به بانک را پس دادم و چرخ بانک شروع به حرکت و به تعهداتش عمل کرد.
مرحوم خردجو که رئیس بانک صنعت و معدن بود رئیس هیئت مدیره شد و به این ترتیب بانک مرکزی طی یک الی دو سال این بانک را به هیئت مدیره و سهامداران تحویل داد. من تا سال 1355 در این بانک حضور داشتم این بانک به بانک «ایران شرق» تغییر نام داد. وضع کارمندان و شعب بهتر شد؛ به یاد دارم آگهی دادیم تا ۲۴۰ نفر در مقطع دیپلم استخدام کنیم؛ اما در تمام ایران ۲۴۰ نفر پیدا نمیشد که استخدام کنیم.
* چند بانک چنین وضعیتی داشتند؟
برای بانک بیمه بازرگانان هم گروه دیگری از بانک مرکزی رفتند. طی بررسیها متوجه شدند که این بانک درستشدنی نیست؛ بنابراین آن را منحل کردند. بانک «ایرانشرق» بعد از ملی شدن بانکها در بانک تجارت ادغام شد.من آبان سال 1355 به بانک مرکزی برگشتم و شش ماه مسئول دبیرخانه هیئت پذیرش بورس شدم و دوباره به بانک مرکزی برگشتم و رئیس ادارة نظارت بر بانکها شدم. هنگام وقوع انقلاب، رئیس ادارة نظارت بر بانکها بودم.
پس از انقلاب مرحوم دکتر مولوی، رئیس بانک مرکزی شد و من نیز تا آذر سال 1359 معاون اداری ـ مالی بانک مرکزی شدم. بورس از سال 1357 دبیر کل نداشت و عدهای به آقای نوبری، رئیس کل بورس نامه نوشتند که بورس دبیر کل ندارد و ایشان نیز من را معرفی کرد؛ چون سابقة بورسی داشتم؛ بنابراین به سازمان بورس رفتم و آنجا را سر و سامان دادم؛ البته بورس ایران در آن مقطع تعطیل شده بود. من ۱۷ سال در سازمان بورس حضور داشتم؛ یعنی از سال 1359 تا مهر ۷۶ در سازمان بورس حضور داشتم؛ البته با درخواست خود از این سازمان بیرون آمدم؛ چون خسته شده بودم.
* لطفاً به جلساتی که قبل از انقلاب از زمانی که رئیس ادارة نظارت بر بانکها شدید تا زمان پیروزی انقلاب اشاره کنید.
زمانی که مسئول بانک اصناف بودم به کانون بانکها رفت و آمد داشتم و در جلسات آنها که در ماه یک الی دو بار تشکیل میشد شرکت میکردم در این جلسات مسائل مبتلابه بانکها مطرح میشد و نظرخواهی و تصمیمگیری صورت میگرفت و در نهایت به بانک مرکزی منتقل میشد؛ مثلاً بانک مرکزی نظر کانون بانکها در مورد نرخ سود سپردهها و تسهیلات را دریافت میکرد یا امروز شرایط پرداخت حداقل ماندة سپردهها در بانک ماهانه 10 درصد است که بعد این را به میانگین سپردهها در ماه تبدیل کردند. در مورد این تغییرات نظر کانون بانکها دریافت میشد و تصمیم نهایی توسط بانک مرکزی ابلاغ میشد.
* تصمیم کانون بانکها چقدر برای بانک مرکزی اهمیت داشت؟
بانک مرکزی بدون کانون بانکها تصمیمگیری نمیکرد. هر تصمیمی در ارتباط با بانکها زیر نظر کانون دریافت میشد. کانون هم جلسات تخصصی تشکیل میداد و کارشناس داشت و آنها گزارش میدادند.
* ساختار کانون بانکها چگونه بود؟
مثلاً کارشناسان کانون بانکها در مورد نرخ سود، بررسیهایی انجام میدادند و گزارش نهایی را به مسئولان کانون ارائه میکردند و در جلسات بانکها که هر 15 روز یک بار در کانون تشکیل میشد مطرح و بررسی و تصمیم نهایی گرفته و این تصمیم به بانک مرکزی ابلاغ میشد و بانک مرکزی نیز اجبار نداشت؛ ولی با استفاده از نظر کانون بانکها تصمیم نهایی را میگرفت و به بانکها ابلاغ میکرد. رئیس کانون هم قدرت خوبی داشت و عضو شورای پول و اعتبار بود و تصمیمات به شورای پول و اعتبار میرفت. امروز شورا چنین بدنهای ندارد. کانون خود کارشناس داشت و بررسی میکرد؛ سپس مسئولان کانون در مورد نظر کارشناسیشده تصمیمگیری و تصمیم را به بانک مرکزی ابلاغ میکردند.
* در جلساتی که قبل از انقلاب برگزار میکردید چه مسائلی بیشتر مطرح میشد؟
در مورد نرخ سود تسهیلات، اعتبار اسنادی، کارمزد اعتبار اسنادی، سپردههای کوتاهمدت، پسانداز و بلندمدت و نرخ سود سپردهها جلسات برگزار میکردیم تا بین بانکها هماهنگی وجود داشته باشد و با یکدیگر رقابت ناسالم نداشته باشند یا یکی نرخ سود ۲۰ درصد نداشته باشد یکی ۱۸ درصد.
به این ترتیب هر بانکی سرویس خوبی ارائه میکرد مردم استقبال بیشتری میکردند. بانکها آن زمان خدمات خوبی ارائه میکردند؛ مثلاً مشتری معطل نشود، پذیرایی شود، مبل میگذاشتند تا بتوانند مشتری بیشتری جذب کنند.
* قبل از انقلاب شعبهها همه شبیه هم بود و مردم در صف میایستادند. این تغییرات برای قبل از انقلاب است؟
بانکهای خصوصی سرویس بهتری از بانکهای دولتی ارائه میدادند. آن زمان کار بانکها بسیار زیاد بود. تمام قبضها از طریق بانکها پرداخت میشد.
* قبل از انقلاب قبض زیاد نبود.
قبضها زیاد بودند و تمام اینها دستی انجام میشد. کار خیلی زیاد بود. قبل از انقلاب دفترهای بزرگی به نام دفتر فویولانت وجود داشت که اسامی افراد را در آن دفتر به همراه موجودیشان یادداشت میکردند و کارتی مقابل صندوقدار میگذاشتند که کارتِ امضا نام داشت. زمانی که مشتری قصد دریافت پول یا واریز پول داشت اول از روی کارت امضا، امضای مشتری را مطابقت میدادند و از روی دفتر فویولانت متوجه میشدند که این مشتری این مقدار موجودی دارد؛ مثلاً اگر قصد دریافت پول داشت صندوقدار دستی مینوشت و از موجودی کم میکرد یا اگر پول واریز میکرد به آن موجودی اضافه میکرد.
به نظرم اگر امروز سیستم کامپیوتری وجود نداشت اجرای بانکداری سنتی بسیار دشوار بود؛ چون تعداد صاحبان حساب بسیار زیاد شده است؛ از طرفی تعداد قبوض نیز افزایش پیدا کرده است.هر خدماتی در بانک صف مخصوص به خود را داشت؛ مثلاً صف پول نقد یک جا و صف واریز پول یک جا و صف چک جای دیگر و صف پرداخت قبوض جای دیگری بود. به یاد دارم نزدیک خانهمان یک بانک ملی بود؛ وقتی میرفتم پول بگیرم یک ساعت و نیم طول میکشید. فردی هم که پرداخت میکرد باید کارت امضا را میدید و دفتر حساب را نگاه میکرد و ورق میزد تا نام من را پیدا کند.
* در جلسات کانون بانکها در مورد مسائل صنفی نیز صحبت میکردند؟ افراد مؤثر کانون بانکها چه کسانی بودند؟
آقای جلال عبدو رئیس کانون بانکها بود و آقای کریمی که با من در بانک اصناف مشغول به کار شد بعدها قائم مقام کانون بانکها شد. کانون بانکها در خیابان تخت طاووس بود.
* مقداری از آقای جلال عبدو بگویید.
جلال عبدو از وزارت امور خارجه به کانون بانکها آمد او فرد سیاسی بود و در کشورهای مختلفی از جمله چین حضور داشت. عبدو بسیار مشهور بود و به دلیل شهرتش او را رئیس کانون بانکها کردند. همه او را میشناختند فرد بسیار درستکار و کارگشا بود. زمان او کانون بانکها بسیار پیشرفت کرد؛ حتی مسئولیت ادارة یک کشور به نام گینه را نیز بر عهده گرفته بود.
* سال ۵۳ الی ۵۴ تورم بالا رفت و تعیین نرخ بسیار دشوار شد.
سال ۵۳ به دلیل گران شدن نفت درآمد ایران افزایش یافت. پول زیاد شد و دولت ایران نه تنها از خارج وام نمیگرفت؛ بلکه وام هم میداد. به یاد دارم یک روز از بانک مرکزی برمیگشتم در داخل آسانسور دو انگلیسی با یکدیگر صحبت میکردند و میگفتند؛ ما آمدهایم ۳۰۰ میلیون دلار به ایران وام بدهیم؛ اما ایران وام نمیخواهد؛ چون احتیاج نداشتیم. پول ایران ارزش بسیاری پیدا کرده بود. در هر نقطه از جهان میتوانستید پول ایران را خرج کنید. پول ایران جزو SDها شده بود.
* اما آن زمان ناگهان تورم بالا رفت.
تورم خیلی هم بالا نرفت. درآمد مملکت بالا رفت وضعیت مردم بهتر شد و تقاضا در بازار زیاد شد و مسافرتها افزایش یافت و ناگهان میدیدیم پولهای زیادی در بانکها سپرده میگذاشتند و وضع مردم بهتر شده بود.
* نرخ تورم باعث افزایش نرخ سود میشود. کانون بانکها در مورد تعیین نرخ سود چه اقدامی انجام داد؟
در سال ۵۳ من در بانک مرکزی نبودم؛ بلکه در بانک اصناف بودم. آن زمان مردم به این فکر نبودند که به دلیل افزایش نرخ سود پول خود را در بانک سپرده بگذارند؛ چون تنها جایی که میتوانستند پولشان را نگهداری کنند بانک بود؛ اینطور نبود که پول خود را دلار بخرند و سرمایهگذاری کنند.
* نرخ سود در آن زمان چقدر بود؟
هشت درصد بود.
* اثر تورم بر نرخ سود سپرده در آن زمان چطور دخالت داده میشد؟
آن زمان همیشه نرخ سود، دو درصد بالاتر از نرخ تورم بود. مردم ضرر نمیکردند؛ از طرفی جای دیگری هم نبود که مردم پول خود را سرمایهگذاری کنند؛ امروز مردم پولشان را طلا میخرند یا ارز میخرند یا در بازار سهام یا مسکن سرمایهگذاری میکنند؛ اما آن زمان مردم پولهایشان را در بانکها سپرده میگذاشتند؛ از طرفی بانک مرکزی همیشه نرخ سود را طوری تعیین میکرد که اگر نرخ سود ۸ درصد بود تنزیلاش شش درصد بود؛ یعنی میتوانست تنزیل مجدد کند؛ مثلاً بانک به شما ۸ الی ۱۰ درصد اعتبار میدهد و هر زمان به پول احتیاج پیدا میکرد سفتههای شما را به بانک مرکزی میفرستاد و تنزیل مجدد میکرد.
* بازار بین بانکی در آن زمان چطور بود؟
آن زمان اصلاً احتیاجی به بازار بین بانکی نبود. بانکها با یکدیگر ارتباط داشتند؛ ولی از هم وام نمیگرفتند. اوراق بهادار هم وجود داشت. بانک مرکزی نرخ سود را با تنزیل مجدد تنزیل میکرد؛ اما امروز بانک مرکزی بازار بین بانکی ایجاد کرده است. اسناد خزانه آن زمان هم منتشر میشد.
* بانکها چقدر به بانک مرکزی بدهکار بودند؟
خیلی کم. بانکهای خصوصی فقط تنزیل مجدد میکردند؛ در حدی که اعتبار داشتند از بانک تنزیل مجدد میکردند و به منابع هم احتیاج زیادی نبود؛ چون فعالیتهای اقتصادی در آن زمان یک هزارم فعالیتهای امروز بود.
* در مورد ساختار کانون بانکها بگویید؟
کانون بانکها کمیسیونهایی داشت؛ مثلاً مسائل مربوط به سود در یک کمیسیون مطرح میشد یا مسائل مربوط به کارمزد در کمیسیون دیگری مطرح میشد کمیسیونهای تخصصی داشت و مسائل مربوط را بررسی میکردند. تعداد کارمندان کانون بانکها زیاد نبود. کمیسیونها از کارشناسانی تشکیل میشد و جلساتی تشکیل میدادند.
* بانک مرکزی و کانون بانکها ارتباط بسیاری با یکدیگر داشتند؟
ارتباط بانک مرکزی و بانکها با کانون بانکها بسیار زیاد بود؛ چون رئیس کانون، عضو شورای پول و اعتبار و عضو شورای بورس بود. بورس در آن زمان تعطیل بود و فعالیت زیادی نداشت؛ ولی بانکها فعالیت بسیاری داشتند؛ بنابراین جلسات شورای پول و اعتبار هر ۱۵ روز یک بار یا ماهی یک بار تشکیل میشد.
* کدام کمیسیون برجستهتر از کمیسیونهای دیگر بود؟
همة آنها فعال بودند. رئیس کانون، تأثیرگذاری بسیاری داشت. بانک مرکزی مسائل خود را به بانکها منتقل میکرد. بانکها مسائل را در جلساتی مطرح میکردند و کارشناسان در مورد آن نظر میدادند و تصمیمگیری میکردند. امروز هم به همین شکل است و اگر کاری داشته باشند به شورایعالی بانکها میسپارند و در جلسه با رؤسای بانکها بررسی میکنند.
* البته شورایعالی بانک و کانون بانکها چون قانونی نیستند نظراتشان خریدار ندارد.
وجود کانون بانکها ضروری است. تصمیماتی که در شورای پول و اعتبار گرفته میشود بدون نظر کارشناسی است؛ اگر هم کارشناس وجود داشته باشد دورة کوتاهی این کار را انجام میدهد؛ ولی کانون بانکها کمیسیونهای خاصی دارد که مسائل مختلف را بررسی میکند و تصمیم میگیرد و شورای پول و اعتبار تصویب میکند و دیگر حق اعتراض باقی نمیماند. امروز احتمال اعتراض بسیار زیاد است؛ مثلاً شورای پول و اعتبار میتواند بدون هماهنگی با بانکها تصمیمی بگیرد و برای بانکها مشکل ایجاد کند؛ مثلاً در مورد نرخ سود بارها تصمیم گرفتهاند یک زمان آن را ۱۸ درصد اعلام کردند یک زمانی ۱۵ درصد اعلام کردند یا در زمان آقای سیف نرخ سود را 20 درصد اعلام کردند تا مردم پول خود را از حسابها خارج نکنند به طور کلی کارهای عجیبی میکنند؛ ولی اگر هر تصمیمی مبتنی بر نظر کارشناسی باشد نظر مفید و قابل اجرایی خواهد بود. کانون در حقیقت نظر مشورتی با اتکا به نظر کارشناسی ارائه میدهد.
* در مورد تأسیس کانون بانکهای خصوصی پس از انقلاب به نکاتی اشاره کنید.
مؤسس کانون بانکهای خصوصی چهار بانک سامان، اقتصاد نوین، پارسیان و کارآفرین بودند. این چهار بانک هر ۱۵ روز یک بار در دفتر یکی از بانکها جلسه تشکیل میدادند و دربارة نرخ سود سپردهها تصمیمگیری سپس ابلاغ میکردند. ما در مورد این تصمیمها نظر کارشناسی دریافت میکردیم و اگر کسی اجرا نمیکرد انتقاد میکردیم. امروز کانون بانکها همین وضعیت را دارد؛ ولی الزامی نیست؛ ولی اگر کانون بانکها تشکیل شود که در طرح جدید پیشبینی شده است بدنة بسیار کارشناسیِ مجهز و خوبی در اختیار شورای پول و اعتبار قرار میگیرد که میتواند نظر آنها را دریافت کند و تصمیم نهایی را بگیرد. امروز بیش از 20 بانک خصوصی داریم.
* امروز کانون بانکهای خصوصی کارایی ندارد.
کانون بانکهای خصوصی را به بازی نمیگیرند؛ ولی آن زمان چون مدیران بانکها همه با هم آشنا بودیم حرف یکدیگر را قبول میکردیم و حرفی که زده میشد همه قبول داشتند و همه خود را متعهد به اجرا میدانستند.
* روابطتان با بانک مرکزی چطور بود؟
اصلاً ارتباطی با بانک مرکزی نداشتیم. بانک مرکزی باید کانون بانکها را به رسمیت بشناسد و نظرخواهی کند؛ اما اگر قانون شود بسیار بهتر است؛ مثلاً هم عضو شورای پول و اعتبار و هم بانک مرکزی مجبور میشوند در تمام تصمیماتشان نظر کانون بانکها را نیز لحاظ کنند.