ارباب حلقهها / مرور ظرفیتهای سداد در پیشرانی تحول دیجیتال
طی گفتوگویی با فرهاد فائز بررسی شد
به اعتقاد مدیرعامل داده ورزی سداد مهمترین ریسک سال 1400، باز شدن حلقه است؛ یعنی با حذف تحریمها ارتباطات بینالمللی ایجاد شود و به مرور پای شبکههای مالی دنیا مانند بانکها، ویزا و مستر، فینتکهای ریز و درشت و … به ایران باز شود. آیا دکتر فائز خواهد توانست فراتر از حلقهها حرکت کند. آیا میتوانیم وی را ارباب حلقهها در دوران پس از احیای برجام بدانیم؟
به گزارش پايگاه خبري بانكداري الكترونيك، شرکتهای فناوری بانکی اکنون به گرانیگاه خدمات بانکها تبدیل شدهاند. هرگونه فعالیت بانکی به صورت مستقیم یا به واسطه هلدینگهای فناوری انجام میشود. از جذب ایده و محصول گرفته تا ایدهپردازی، پیادهسازی، توسعه و انجام خدمات، همه در مجموعه وظایف هلدینگهای فناوری بانکی است. در بانکهای بزرگی چون بانک ملی، وضعیت خطیرتر میشود. پاسخدهی و کسب رضایت مشتریان در گروه پویایی کامل هلدینگ است.
شرکت سداد ضرورت گذار به تحول دیجیتال را خیلی زود دریافت و به سمت آن خیز برداشت و اکنون هم به لحاظ زیرساخت تشکیلاتی و ارتباطی و پلتفرمی و هم تغییر نگرش سازمان به سمت بانکداری باز در جایگاه مطلوب قرار دارد و اخیراً نیز با تهیه و ارائه نقشه راه تحول دیجیتال بانک ملی زمینه تقدیر وزارت اقتصاد از بانک ملی را فراهم آورده است. در گفتوگو با فرهاد فائز، مدیرعامل هلدینگ سداد هم اکوسیستم بانکی را بررسی کردهایم و هم به مرور دستاوردها و ظرفیتهای سداد در پیشرانی تحول دیجیتال در بانک ملی و شبکه بانکی پرداختهایم. به نظر وی مهمترین ریسک سال 1400، باز شدن حلقه است؛ یعنی با حذف تحریمها ارتباطات بینالمللی ایجاد شود و به مرور پای شبکههای مالی دنیا مانند بانکها، ویزا و مستر، فینتکهای ریز و درشت و … به ایران باز شود. آیا دکتر فائز خواهد توانست فراتر از حلقهها حرکت کند. آیا میتوانیم وی را ارباب حلقهها در دوران پس از احیای برجام بدانیم؟ این گفتوگو را با هم میخوانیم؛
* در بهار سال 1400 هستیم در این نقطه از زمان، ارزیابی شما درباره وضعیت بانکی از نظر زیرساخت چگونه است؟
بانکها و PSPها حجم قابل توجهی از سختافزارها و نرمافزارهای مناسب را تأمین کردهاند. لکن به نظر من کیفیت خدمات مالی است که میتواند نمایانگر وضعیت زیرساخت نرمافزاری و سختافزاری باشد؛ بنابراین ترجیح میدهم دو مقوله «دارایی» و «عملکرد» را برای سنجش وضعیت بانکی کشور از نظر زیرساختی تبیین کنم.
منظور از «دارایی» آن چیزی است که شبکه بانکی کشور برای ارائه خدمات خود تهیه کرده است. در زمینة تأمین، به غیر از سختافزارهای خاص منظوره، به نظر کمبودی خاصی نباشد و حتی ظرفیت خالی تا حدی وجود دارد. از نظر تولید در حوزه نرمافزار، کشور تا حدی به بلوغ رسیده است و به جز نرمافزارهای زیرساختی مانند سیستم عامل یا پایگاه داده، نیازی به خارج کشور وجود ندارد؛ البته به دلیل عدم امکان استفاده از توانمندیهای شرکتهای خارجی، بعضاً مجبور به اختراع دوباره چرخ شدهایم؛ همچنین زیرساختهای نرمافزاری برای تعامل با سامانههای بانکی خارج از کشور هم نیاز به کار دارد که البته این روزها به دلیل عدم تعاملات تراکنشی با دنیای خارج، نیازی به آنها احساس نمیشود. از نظر تولید سختافزار فاصله بسیار زیادی تا خودکفایی وجود دارد. لکن؛ کانالهای واردات و مونتاژ به اندازه کافی وجود دارد. در مجموع شبکه بانکی در شاخص «دارایی» وضعیت نسبتاً مناسبی دارد.
* منظورتان از عملکرد چیست؟
منظورم از «عملکرد»؛ حجم، پایداری و دسترسی به خدمات الکترونیکی است. در حال حاضر برآورد میشود بیش از 90 درصد از حجم تراکنشهای کشور به صورت الکترونیکی اتفاق میافتد و پایداری بیش از 97 درصدی در سطح خدمترسانی وجود دارد و ابزارهای ارائه خدمات به حدی گسترش پیدا کرده است که میتوان مدعی شد بیش از 93 درصد جمعیت کشور به خدمات مالی الکترونیکی دسترسی دارند. این آمارها نه تنها در منطقه، بلکه در جهان نیز شاخص است و ایران از این نظر در کنار کشورهای پیشرفته دنیا قرار گرفته است.
* در حالی که دروازههای تحول دیجیتال در حال فتح کردن هستند؛ اما برخی هنوز در حوزة کربنکینگ دارای مسئله هستند در این مورد نظرتان چیست؟
به نظرم، بحث در مورد Core Banking دیگر موضوعیت خود را از دست داده است. در واقع بانکی که Core Banking استاندارد نداشته باشد؛ متعلق به دهههای گذشته است. مثل اینکه فردی در دنیای امروزی تلفن هوشمند نداشته باشد. بانک ملی ایران با تجربه 20 ساله در استفاده از Core Banking، پیشرو این حوزه بوده و عملاً طی این مدت به سطح بلوغ و پایداری کاملی رسیده است و حدود 90 درصد فعالیتهای بانک نیز به صورت الکترونیکی و در سامانههای متمرکز انجام میشود؛ بنابراین آمادگی کاملی برای توسعه و اتصال در تمامی زمینهها و ابزارها دارد.
* با این حساب باید درباره بانک ملی از آیندة بانکداری باز سخن بگوییم.
در مورد بانکداری باز، نگاه بانک ملی ایران، آیندهنگر است و حدود سه سال پیش شرکت سداد به تولید و پیادهسازی پلتفرم بانکداری باز خود با برند تجاری «اکسیژن» اقدام کرده است. این پلتفرم در حال حاضر به بلوغ رسیده و به صورت عملیاتی در حال بهرهبرداری است.
* درباره اکسیژن بیشتر توضیح دهید. طبعاً فعالان حوزه فناوری مالی مایلاند بدانند تا چه حد امکان همکاری، تسهیل شده است؟
ابزارهای عمومی چون تحلیل داده یا Sand Box در پلتفرم اکسیژن پیشبینیشده که بسته به نظر مشتریان و کسب و کارها توسعه و بهبود مییابد؛ همچنین هلدینگ سداد با مشارکت در شرکت «فرابوم» سعی در ایجاد بستر مناسب ارائه خدمات بانکداری باز به کسب و کارهای کشور داشته است.
* شاید طرح این سؤال در ابتدای بحث بد نباشد که اساساً سداد طی کردن چه «کلان مسیرهایی» را در دستور کار دارد؟
در واقع هلدینگ دادهورزی سداد، به نیابت از بانک ملی ایران، در سه مسیر «توسعه زیرساختهای داخلی»، «توسعه مشارکتی» و «تنوع خدمات» گام برداشته است. ولیکن با توجه به اینکه این موضوع در کشور فراگیر نشده و همه بانکها و بانک مرکزی هنوز روی این موضوع تمرکز مناسبی نکردهاند، نمودهای بیرونی آن به طور کامل به نمایش گذاشته نشده است.
* از تحویل دیجیتال شروع کنیم که از گذشته شروع شده و در آینده نیز ادامه خواهد داشت؟
بحث تحول دیجیتال در ادامه بانکداری باز، مقولهای به شدت مورد توجه در بانک ملی ایران است و در کمیتههای تخصصی همواره مطمح نظر بوده است. نتیجه این توجه در خروجیهای ملموس، نوآورانه و حتی جسورانه این مجموعه اقدامات، واضح است. امروز بانک ملی ایران با محصول «نشان بانک»، توانسته است بانکداری دیجیتالی را به معنی واقعی خود، در معرض استفاده عموم مردم قرار دهد. به ویژه در ایام همهگیری کرونا، بانک ملی ایران کمک شایانی به حفظ سلامت جامعه کرده و پرداخت هزاران تسهیلات کرونایی به صورت کاملاً الکترونیکی و ارائه انواع سرویسهای نوآورانه از بسترهای غیر حضوری، شاهدی بر این ادعاست.
* تحول دیجیتال نیاز به ارتباط با بازیگران جدید در اکوسیستم دارد در این مورد نگاهتان چیست؟
در این مسیر نیز، هلدینگ سداد با راهاندازی مرکز نوآوری فینوداد سعی در «توسعه مشارکتی» در حوزه تحول دیجیتال دارد که این مرکز نیز برنامههای مختص به خود را دارد. هلدینگ سداد به نیابت از بانک، به دنبال آن است که پیشروی بانک ملی در تحول دیجیتال همچنان ادامهدار بوده و حتی سریعتر پیش رود.
* میزان رضایت مدیران بانک در مورد دریافت خدمات پشتیبانی و حاکمیت سرویس نسبت به هلدینگ چقدر است و از چه شاخصهایی برای ارزیابی رضایتسنجی بانک و دیگر ذینفعان کلیدی استفاده میکنید؟
به نظرم پاسخ به این سؤال، بهتر است توسط مدیران بانک داده شود و من صلاح نمیدانم در این مورد اظهارنظر کنم و فقط ابراز امیدواری میکنم که رضایت بانک را جلب کرده باشیم.
* مهمترین ضعف فعلی نظام بانکی کشور را در اکوسیستم فعلی بانکداری چه میدانید؟ ریشة این مسئله چیست؟
از نظر من زنجیره ارزش برای یک خدمت، از نیاز و تجربه مشتری (User Experience & Need) آغاز میشود و با ترکیب زیرساختهای بانک، زیرساختهای ارائهدهندگان خدمات و تعریف مدل کسب و کار برد برد، به پایان میرسد. معتقدم؛ مهمترین ضعف فعلی نظام بانکی کشور، توجه کمتر به نیاز و تجربه مشتری است. هر چند در سالهای اخیر به تجربه مشتری توجه شده است ولیکن همچنان نیاز مشتری مغفول مانده است. در واقع خدمات بر اساس خواست شبکه بانکی تولید میشود و نه نیاز مشتری. به جز این ضعف که البته موضوع بسیار مهمی هم هست؛ در بقیه موارد، شبکه بانکی کشور وضعیت مطلوبی دارد؛ یعنی با توسعه درگاههای فیزیکی (خودپرداز، خودگردان، غیر نقدی، کارتخوان و کیوسک) و درگاههای مجازی (اپلیکیشنهای بانکی، بانکداری اجتماعی و اینترنت بانک) عملاً بخش زیادی از شهروندان به خدمات بانکی دسترسی دارند؛ ولی تمرکز بیش از حد بر خدمات دیجیتال، باعث فراموشی قشر محدودی از جامعه (کمتر از 5 درصد) میشود که یا «نمیتوانند» یا «نمیخواهند» از خدمات الکترونیکی استفاده کنند. از افراد کهنسالی که آموزش برای آنها مشکل است تا مثلاً عشایری که دسترسی مناسبی به ابزارها یا اینترنت ندارند. شاید نادیدهگیری این قشر بسیار محدود با دموکراسی تعریفشده در تحول دیجیتال متنافر باشد.
* با نگاه اکوسیستمی برای بهبود چه باید کرد؟
اگر تحولات تکنولوژیک مانند Cloud Computing، BioTech Payment، AI، VR/AR، Distributed ledgers و … را مدنظر قرار ندهیم؛ مهمترین تحولی که باید صورت پذیرد، تغییر معماری اکوسیستم است. در واقع، بازتعریف نقش بازیگران سنتی و فعلی و جانمایی و تعریف نقش بازیگران جدید اهمیت به سزایی در بلوغ اکوسیستم دارد. نقش بازیگرانی مانند بومها، مراکز نوآوری، فینتکها، ریگلاتورهای خصوصی و … می-تواند ساختار اکوسیستم را تغییر داده و پویاتر کنند. در ساختار جدید باید مدل کسب و کار به نحوی تعریف شود که در نهایت مدل برد ـ برد برای همه بازیگران محقق شود.
* بانک ملی، خود چقدر در این مسیر گام برداشته تجربهایی که داشته چقدر در بهبود معماری مدل به کارآمده است؟
بانک ملی ایران با ایجاد معماری جدید و جانمایی نقشهای یادشده در معماری خود، سعی در توسعه خدمات و ایجاد رضایت برای مشتری دارد؛ مثلاً با آنکه بانک ملی ایران پلتفرم بانکداری بازِ اکسیژن را از 3 سال پیش پیادهسازی کرده است، از طریق هلدینگ سداد، در شرکت فرابوم، با دیگر بازیگران مشارکت کرده تا بتواند تجربه بهتری را برای کسب و کارها ایجاد کند یا در حوزه کیف پول الکترونیکی سعی در ایجاد زنجیره تأمین بین بازیگران مختلف دارد تا به جای تمامیتخواهی، این موضوع را مشارکتی پیش ببرد یا با استفاده از مرکز نوآوری فینوداد، تلاش کرده است که فینتکها را در زنجیره ارزش و مدل کسب و کار خود جای دهد.
* بانک ملی در سال گذشته روی پلتفرم ایوا هم طرحهایی را پیادهسازی کرد؛ از جمله نشان بانک، چقدر این تجربه همانی بود که مشتری نیاز داشت؟
ارائه خدمات نشان بانک در اپلیکیشن ایوا، یکی دیگر از مسیرهایی بوده است که بانک ملی در راستای بانکداری دیجیتال برداشته است. در واقع نشان بانک، شعبه مجازی بانک ملی ایران است که بخش عمده خدمات بانکی را ارائه داده و در شرایط کرونا، نیاز شهروندان به مراجعه به شعب را کاهش داده است. نشان بانک، تنها یک خدمت نیست؛ بلکه مجموعهای از فرآیندهای زیرساختی (مانند توسعه نرمافزار و مرکز داده)، فرآیند امنیتی (مانند احراز هویت دیجیتال و امضای الکترونیکی)، فرآیندهای مدیریتی (مانند تدوین نقشه راه) و … است که نمود بیرونی آن، در اپلیکیشن ایوا قابل رؤیت است. به نظر من بانک ملی ایران در مورد تحول دیجیتال گامهای بلندی را برداشته است و به تبع آن، هلدینگ سداد به عنوان بازوی اجرایی بانک، این معماری، زیرساختها و نیازمندیها را با همکاریهای گسترده پیادهسازی میکند.
* همانطور که میدانید تحول دیجیتال باید در بخشهای مختلف سازمان و نگرش مدیران جاری شده باشد. به نظرتان در ایران چقدر تلاش شده تا بانکها در مبحث تحول دیجیتال از مرز فناوری فراتر روند؟
تعریف هر بانک از بانکداری الکترونیکی، بانکداری باز و بانکداری دیجیتال، بسته به بلوغ بانک، میتواند متفاوت باشد. یعنی تعاریف و نقشه راه میتواند براساس داشتهها، قابلیتها، نوع مشتریان، جایگاه در صنعت و … تغییر کند و نمیتوان یک نسخه واحد برای همه بانکها تجویز کرد. لکن تحول دیجیتال تنها در ابزار خدمترسانی خلاصه نمیشود. از سختافزار و نرمافزار گرفته تا Human Ware، Info Ware و Orga Ware باید تغییر کند. به بیان دیگر حتی برای دستیابی به تحول دیجیتال معنادار، ساختار سازمانی بانک و هلدینگ نیز باید عوض شود. نگاه به نیروی انسانی و مشتری، باید تغییر کند.
* طبعاً اینجا سؤال خواهد شد که بانک ملی در نقشه راه خود چقدر تلاش کرده از مقولۀ فناوری فراتر رفته و کلیتنگر باشد؟
همچنان که گفتم، بانک ملی در نقشۀ راه خود برای دستیابی به تحول دیجیتال، تمام این موارد را در نظر گرفته است. از تأسیس مرکز فینوداد و همکاری با فرابوم و سککوک (Orga Ware) گرفته تا بازتعریف فرآیندهای داخلی یا نحوه تعامل با مشتریان حقوقی و حقیقی. همچنین تعریف چرخه تبادل دادهها و ISMS (به عنوان Info Ware) مدنظر بوده تا بازطراحی تکامل مدل جذب و ارتقاء پرسنل خود (به عنوان Human Ware). در واقع سعی شده است به سختافزار و نرمافزار به صورت ابزار نگریسته شود. به بیان دیگر به چارچوب سنتی «داده»، «اطلاعات»، «دانش» و «خرد» نگاهی دوباره داشته باشد و بر اساس نیازهای بانک ملی و کشور، مسیرهای دستیابی به آنها بازطراحی شود تا به تحولی پایدار در حوزه دیجیتال دست یابد.
* وضع شبکه بانکی را در این نقطه از زمان چگونه میبینید؟
به نظرم در کل شبکه بانکی کشور نیز این مسیرها را با تفاوتهایی در حال پیادهسازی است. هر بانک با زنجیرۀ ارتباطی خود، وابسته به توان مالی و ریسکپذیری به ویژه خود، در این مسیر گام برداشته است. احساس من این است که تحول دیجیتال برای برخی از بانکهای کشور هنوز تبدیل به یک نیاز جدی و الزام حیاتی نشده است و بیشتر به عنوان موج عمومی به سراغ آن رفتهاند. هنوز سرعت هماهنگی و پیادهسازی نیازمندیهای تحول دیجیتال، انطباق معناداری با سرعت تغییرات تکنولوژی و نیازهای مشتریان ندارد.
* بانک ملی ایران در بررسیهای وزارت امور اقتصادی و دارایی در سال 1399، موفق به کسب رتبه برتر «تحول و استقرار بانکداری دیجیتال» شد. این دستاورد را حاصل چه عامل یا عواملی میدانید؟
این موفقیت نشاندهندۀ باور، اعتقاد و اراده تصمیمسازان و تصمیمگیران بانک ملی و هلدینگ دادهورزی سداد، است.
* در شبکه بانکی هستند بانکهایی که وابسته به فرآیند دستوری، آییننامهای و ارسال سند راهبری هستند شما چه اعتقاد دارید؟
به نظرم دو نوع الزام برای تغییر نگرش وجود دارد. یکی الزام مبتنی بر نیاز است که در تحول دیجیتال از سوی مشتری آغاز میشود و دیگری الزام مبتنی بر اجبار یا قانون است که با دستورالعملهای بانک مرکزی اتفاق میافتد. در صورتی که عمده بانکها «نیاز» را احساس نکنند و تنها به جهت الزام قانونی به سوی تحول دیجیتال حرکت کنند؛ عملاً قوانین و دستورالعملها تبدیل به مانع شده و تحول دیجیتال ابتر خواهد ماند؛ ولی در صورتی که بانکها بر اساس خواست مشتریان یا تغییرات تکنولوژیک، نیاز به تغییر نگرش را احساس کنند، آییننامهها تبدیل به پیشران (Driver) شده و فرایند دستیابی را تسریع و تسهیل میکند.
* مسیر فعلی را چطور میبنید بازیگران عرصه بانکداری آیا به یک همنوایی و همنوازی پویا دست یافتهاند؟
به نظرم در حال حاضر، مسیر فعلی کشور مسیر نسبتاً مناسبی است؛ یعنی بانکها با فشار مردم یا فینتکها یا تکنولوژی به سوی تغییرات گام برمیدارند و با یک فاصلۀ زمانی، بانک مرکزی هم نسبت به ساختارمند کردن آن اقدام میکند؛ یعنی بازخوردهای بازار دریافت میشود و بر آن اساس چارچوبها، قوانین و دستورالعملها چیده میشوند. فقط به نظر من کندی در هر دو سوی بازیگران وجود دارد؛ یعنی بانکها با تأخیر زمانی، نسبت به رفع نیازها و تغییرات اقدام میکنند و به تبع آن، بانک مرکزی با فاصلۀ زمانی بیشتری نسبت به ساختارمند کردن، اقدام میکند. این فاصلههای زمانی با توجه به سرعت تغییرات تکنولوژی، در سالهای آتی میتواند توجیهپذیر نباشد.
* برای رسیدن به یک معدل قابل قبول در حوزه تحول پیشنهاد شما چیست؟ و اساساً الان چه نمره یا معدلی را برای نظام بانکی قائل هستید؟
به عقیدۀ من، شبکه بانکی کشور در حوزۀ تحول دیجیتال، نمره یا به قول شما معدل قابل قبولی را کسب میکند و حداقل میتوان به آن 16-15 داد. قطعاً این ذات بشر است که همواره به سوی پیشرفت و بهبود حرکت میکند و هیچگاه راضی نخواهد شد و من نیز به 16 راضی نیستم و انتظار میرود در سال 1400 اتفاق بهتری رخ دهد.
* در سال جاری چه ریسکهایی اکوسیستم بانکداری ما را تهدید میکند؟
در مدل حلقۀ بستۀ فعلی، ریسک حیاتی و پرخطری را نمیتوان برای سال 1400 متصور شد.
* همین حلقۀ بسته خود ریسک محسوب نمیشود؟
ریسکهای 1400 عموماً وابسته به یک بخش یا محصول و قابل مدیریت است؛ مثلاً عدم اقبال عمومی به کیف پول الکترونیکی (با توجه به محدودیتهای عملیاتی) ریسکی است که میتوان با استفاده از قوانین، تبلیغات، بهروزرسانی محدودیتها و … آن را مدیریت کرد یا به عنوان مثال دیگر خطاهای احراز هویت غیر حضوری و نیاز به تکرارهای پیدرپی ریسکی است که میتوان با افزودن شاخصهای مختلف بیومتریک آن را مدیریت کرد.
* طبعاً ریسکهای مرتبط با ضعف و قوت در حوزۀ احراز هویت کم نیست.
دقیقاً همینطور است. یکی از ریسکهای مهم در سال 1400 میتواند کلاهبرداریها باشد. در واقع توسعۀ خدمات دیجیتال، فضا را برای کلاهبرداری هموارتر میکند. از پولشویی در کیف پول گرفته تا Phishing در خدمات نئوبانک. ولی این موضوع، مطلب جدیدی نیست و سالیان درازی است که بانکها با آن روبهرو هستند و با توسعه زیرساختهای Fraud Detection/Protection و همچنین آموزش و فرهنگسازی میتوان آنها را مدیریت کرد.
* برگردیم به حلقۀ بسته، به نظر شما بسته بودن ریسک نیست؟
به نظر من مهمترین ریسک سال 1400، باز شدن حلقه است؛ یعنی با حذف تحریمها ارتباطات بینالمللی ایجاد شود و به مرور پای شبکههای مالی دنیا مانند بانکها، ویزا و مستر، فینتکهای ریز و درشت و … به ایران باز شود. این موضوع سالهاست که مورد انتظار شبکه بانکی کشور است و فکر میکنم همه منتظر این اتفاق هستند؛ ولی گمان میبرم هنوز آمادگی خوبی برای این اتفاق نداشته باشیم. چه از نظر پروتکلهای استاندارد ارتباطی و چه از نظر زیرساختهای امنیتی و فرهنگی در کشور. به طور مثال بیش از 70 درصد از کلاهبرداریهای اینترنتی در اثر اشتباه و عدم توجه کاربر اتفاق میافتد؛ ولی چون حلقه تاکنون بسته بود؛ امکان دستیابی به کلاهبردارها ممکن بود؛ ولی باز شدن حلقه هم تعداد کلاهبردار، هم تنوع کلاهبرداری و هم گستره کلاهبرداری را افزایش میدهد و نیاز است در کنار آمادگی بانکها، آموزش و فرهنگسازی مناسب انجام شود که از طریق اجماعی از سازمانهای فتا، افتا، بانک مرکزی، بانکها، PSPها و فینتکها صورت خواهد پذیرفت.
* در جمعبندی سخنانتان، برای بهبود چه توصیهها و پیشنهادهایی برای رگولاتور دارید؟
از دیدگاه رگولاتوری، قاعدهمند کردن مفاهیم خدمات مالی مبتنی بر بلاکچین و رمزارزها از مهمترین گامهایی است که میتواند نطفۀ اولیۀ جهشهای آتی را ایجاد کند؛ همچنین طراحی چارچوبهای اولیه رگولاتوری خصوصی و ایجاد کارگروههای تخصصی در این حوزه گام لازمالاجرایی به نظر میرسد. از منظر بانکداری دیجیتال، ارائۀ خدمات کاملاً شخصیسازیشده و مبتنی بر نیازها و نظرات مشتری (نئوبانک) میتواند گام مؤثری برای آینده باشد. استفاده از هوش مصنوعی و رباتیک نیز از جمله گامهای مبتنی بر تکنولوژی خواهد بود.
* گامهای یادشده مفاهیمی بلندمدت هستند که به نظر میرسد در سال 1400 به بهرهبرداری عملیاتی نخواهند رسید؛ بلکه تحقیقات، پایلوتها و نسخههای آزمایشگاهی را میتوان انتظار داشت؛ برای سال جاری بیان کنید چه مهمهایی در دستور کار قرار گیرد؟
به نظر من یکی از مهمترین گامهای صنعت بانکداری کشور در سال 1400 تمرکز بر عملیاتیسازی «کیف پول الکترونیکی» است. پروندۀ کیف پول بیش از هشت سال است که در کشور باز است. با توجه به حجم تراکنشهای الکترونیکی فعلی و تغییر روند خریدها و تبادلات مالی، به نظر میرسد که در سال 1400 باید این موضوع به صورت گسترده عملیاتی شود.
در نهایت، برای پیادهسازی بانکداری دیجیتال به معنی واقعی، مقولههایی همچون احراز هویت غیر حضوری و امضاء الکترونیک، ضروری هستند و باید به آن از منظر رگولاتوری و فناوری نگاه ویژهای داشت.
منبع: ماهنامه بانكداري آينده شماره 51