نوآوری در اغما؛ عارضهشناسی زیرساخت فنی و پلتفرمهای موجود
نوآوری در میزآینده با حضور کارشناسان(بخش دوم)
به نظر میرسد که تب نوآوری در کشور ما تا حد زیادی فرونشسته است. با فرض پذیرش این ادعا، این فرونشستِ تب، تهدید است یا فرصت؟ آیا در سیاستگذاریها و مقررات کسبوکار دچار چالش هستیم؟
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، تب نوآوری در کشور ما چند سالی است فروکش کرده اما این فروکشیدن فرصت است یا تهدید؟ اگر تهدید است چرا و چطور میتوان آن را به فرصت تبدیل کرد؟ نکته اساسی البته شاید آن باشد که اکوسیستمها در ایران به سختی شکل میگیرند و کامل میشوند.
در میزگرد پیش رو سرکارخانم آمنه نادعلیزاده؛ معاون اداره نظام های پرداخت بانک مرکزی، آقای رضا بیات؛ مدیر اداره زیرساخت و پشتیبانی فناوری اطلاعات بانک مرکزی و آقای مهدی فقیهی؛ مدیر مرکز نوآوری فینوداد به بیان نقطه نظرات خود پرداختند که بخش اول این میزگرد را با عنوان ” فرونشست تب نوآوری فرصت است یا تهدید ” خواندیم که در ادامه و در بخش دوم با ما همراه باشید:
* در حوزة نوآوری کسب و کارهای خرد بسیاری حضور دارند که با صندوقهای قرضالحسنه کاملاً متفاوتاند.
بیات: صندوقهای قرضالحسنه در ابتدا با چهار نفر شروع به فعالیت کردند و بعد کمکم بزرگ شدند مسئله این است هیچ کدام از آنها از ابتدا صندوقهای چند شعبهای نبودند.
* مقصودم این است که به کسب و کارهای خرد نوآوری بپردازیم که اغلب کوچک هستند و نمیتوان آنها را خیلی رصد کرد و اگر جلوی آنها را بگیرید رشد نمیکنند.
بیات: این نوع کسب و کارها آنقدر سهمی از بازار پیدا نمیکنند که نیاز داشته باشند برایشان مقررات نوشته شود.
* در دورهای شاپرک قوانین سفت و سختی داشت؛ ولی کمکم آزاد کرد در واقع احساس کرد کسب و کارهای خرد باید بمانند و نفس بکشند تا از بین آنها خلاقیتها و نوآوریها شکل بگیرند.
بیات: مخالفتها یا تحدیدها به معنای محدود کردن جایی رخ داده است که از قالب یک بیزینس کوچک و خرد جدا میشوند. من در پنجره واحد سندباکس نمایندة بانک مرکزی هستم. در تجربة چندین ماهه طرحهای مختلفی آمد؛ ولی هیچ کدام از طرحها از طرف یک بیزینس کوچک نیامد. شرکتهای دارای قدرت معمولاً ارائهکنندة طرحها بودند و این نشان میدهد که قاعدتاً کسانی که کسب و کار خرد دارند با مشکلی مواجه نیستند؛ بلکه کسانی که قصد تأثیر گسترده بر بازار و انضباط پولی دارند دنبال راه حلهایی هستند تا بیزینس خود را با حضور در سندباکس تقویت کنند. به هر حال رویکرد بانک مرکزی هیچگاه این نبوده که کسب و کارهای خرد از بین بروند؛ اتفاقاً به نظرم کسب و کارهای خرد در حال فعالیت هستند و مشکلی هم ندارند.
* آیا مطالعة آماری ویژهای هم انجام دادهاید؟
بیات: از میزان اعتراضات موجود در جامعه میتوان به آمار آنها پی برد.
* شاید صدای آنها خیلی به جایی نمیرسد مگر اینکه شما رصد کنید یا مطالعات آماریای بر اساس دادههای شاپرک که در اختیار هیچ کس نیست انجام دهید.
بیات: من اطلاعی در این مورد ندارم شاید در شاپرک چنین مطالعاتی انجام شده باشد.
* در اداره نظام پرداخت این اتفاق رخ نداده است.
بیات: به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه به عقیدة من وقتی با پدیدهای به نام نوآوری مواجه میشوید برای تنظیم آن باید از نوآوری استفاده کنید. هیچگاه نمیتوان با سلاحهای سنتی در مورد طرحهای نوآورانه صحبت کرد. کشورهای مختلف با این موضوعات مواجه شدند و راه حلهای متفاوتی مثل سندباکس و هابهای نوآورانه ایجاد کردهاند؛ بنابراین باید ابزاری انتخاب کنیم تا در راستای تنظیمگری حوزههای نوآورانه خوب عمل کند. یکی از ابزارهایی که بانک مرکزی انتخاب کرده است سندباکس نام دارد.
آنچه بانک مرکزی ایجاد کرده یا قصد ایجاد آن را دارد سندباکس تنظیمگری است نه یک سندباکس فنی. قرار نیست حوزهای را توسعه دهیم که دوستان فعالیتهای خود را به لحاظ فنی و عملکردی آزمایش کنند. لااقل هدف اولیه ما این نیست مهم این است که عملکردها را بسنجیم و بر مبنای آن بدانیم در چه دسته بندی قرار میگیرند؛ آیا مقررهای برای آنها وجود دارد و اگر ندارد چطور میتوان برای آن مقررات نوشت؟ از طرف دیگر گاهی قصد داریم سندباکس، سیاستی شود؛ مثلاً بانک مرکزی تصمیم میگیرد که در حوزههای مختلف مثل ارز و پرداخت یا هر حوزة دیگری اتفاقی رقم بزند و در محیط محدودی با شرایط ویژهای آن را آزمایش کند تا نتایج حاصل از فعالیت را بسنجیم و تبعات سیاست خود را برآورد کنیم.
* آیا ممکن است در آینده سندباکس هم مانند شاپرک که متولی شرکتهای پرداخت شد و کار نظارت و اجرا را نظاممند کرد چنین کاری کند؟
بیات: خیر فلسفه سندباکس این نیست؛ البته ما در بسیاری از بخشها بدون اینکه نام سندباکس را روی آن بگذاریم این عملیات را انجام دادهایم. در حوزة پرداخت خیلی جاها این کار را انجام دادهایم؛ مثلاً تسهیلاتی برای فعالیت پرداختیارها یا PSPها فراهم کردهایم؛ وقتی هر روز روی اپ موبایلتان دو ویژگی جدید میبینید؛ یعنی بانک مرکزی دست و پای کسی را نبسته است.
* در قالب سندباکس، تشکیلاتی ایجاد می شود که نظارت بانک مرکزی را با خود دارد و بعد مراکز نوآوری و شتابدهنده ذیل آن قرار می گیرند نوآوریها نیز این شرایط را دارند که از خدمات شتابدهندهها استفاده کنند.
بیات: نه اصلاً هدف ما این نیست. یک شرکت نوآور طرح ارائه میکند تا فعالیت خود را آغاز کند بانک مرکزی میگوید؛ در مقررات موجود برای فعالیت شما مقررهای وجود ندارد یا ممنوعیتهایی وجود دارد؛ چون نمیتوانیم تخمین بزنیم که چه چیزی رخ میدهد. طرح را به محیط آزمون میبرند و طرح آزمون تهیه میکنند. این طرح آزمون برخی ویژگیهای طرح را از منظرهای گوناگون از جمله جغرافیایی، مبلغی، تعداد تراکنش، تکنولوژی و … محدود میکند. بر مبنای آن یک سری گزارشها تعریف میشود که طراح یا نوآور باید بتواند آن گزارشات را برای مدیریت سندباکس تهیه و اثبات کند که مثلاً در این دورة محدود فعالیتم به این نتایج رسیدهام و در نهایت تصمیمگیری میشود که آیا این شرکت نوآور باید فعالیتش قطع شود یا در گسترة بزرگتر ادامه یابد یا یک سری مقررات باید تغییر یابد؛ به تعبیر دیگر باید یک همزیستی مسالمتآمیزی در آنجا رخ دهد؛ اما اینکه همه آنجا حضور پیدا کنند و هر کس کار خود را انجام دهد غیر ممکن است این طرحها باید مشخصشده باشند و آزمون شوند.
* بیشتر توضیح دهم که چرا مثال شاپرک را آوردم. از سال ۸۳ به شرکتهای پرداخت مجوز داده شد. سال ۹۰ متوجه شدند که هر کدام از شرکتها سمت و سویی میروند و تخلفات و انحرافات زیادی رخ میدهد؛ بنابراین تشکیلات شاپرک رأس شرکتهای پرداخت شکل گرفت و آنها را مدیریت و نظارت کرد. در اینجا تشکیلات سندباکس شکل میگیرد و شرکتهای نوآوری که زیرمجموعة بانکها و جاهای دیگر هستند ذیل این شرکت قرار میگیرند.شرکتهای پرداخت دست و پای کسی را نمیبندند و کسب و کارهای مختلف در اصناف گوناگون کار خود را میکنند و مراکز نوآوری نیز به همین شکل هستند؛ هر کس محصول نوآورانه دارد به مراکز نوآوری متصل میشوند و آنها کمک میکنند و شتابدهنده هستند. سندباکس نیز به نوعی فضای آزمون را در اختیار آنها قرار میدهد؛ در واقع ذینفعان در کنار یکدیگر قرار میگیرند و اکوسیستم، بهتر شکل میگیرد.
نادعلیزاده: سندباکس یک محیط واقعی است یک محیط آزمایشگاهی نیست.
* شاید ترجمه سندباکس به محیط آزمون اشتباه باشد؛ اما اگر این غلط مصطلح را بپذیریم نظرتان چیست؟
نادعلیزاده: بله. اگر قرار باشد همة اینها وارد این محیط شوند و همزمان به صورت مسالمتآمیز شروع به فعالیت کنند و کسی هم جلوی آنها را نگیرد در بانک مرکزی ریسک بسیاری ایجاد میشود.
* اما به نظر میرسد این روند بسیار خوب و مؤثر است؛ چون بانک مرکزی و مراکز نوآوری کنار یکدیگر قرار دارند و هر کسی بخواهد نوآوری کند وارد این فضا میشود.
نادعلیزاده: نه اینطور نیست این کار باید با شناسایی و با سنجش ریسک رخ دهد. وقتی نوآوری را وارد پلتفرم و وارد یک محیط واقعی میکنید و به او اجازة فعالیت میدهید باید برنامههای مواجهه با ریسک آن را هم آماده داشته باشید؛ مثلاً وقتی لنتکها در محیط واقعی شروع به فعالیت میکند؛ یعنی شروع به سپردهگیری کنند و خروج میتواند موفقیتآمیز نباشد و اگر خروج موفقیتآمیز نباشد این ریسکها را چه کسی باید رفع و رجوع کند.
* آقای فقیهی پینگپنگ مناسبی که میتواند بین بانک مرکزی و مراکز نوآوری همچون فینوداد رخ دهد، چیست؟
فقیهی: در مورد سؤال اولتان باید به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه رگولیشن یکی از اجزاء اکوسیستم نوآوری است؛ اما اگر بخواهیم رگولیشن را بررسی کنیم، میبینیم که رگولیشن متناسب با سرعت و توسعة نوآوری حرکت نکرده است. بالاخره شرکتهای نوآور و استارتاپها چه رگولیشن حضور داشته باشد چه حضور نداشته باشد حرکت میکنند. بسیاری از آنها با هزینههای سنگینتری فعالیت میکنند؛ ولی برخی جاها از این کندی حرکت رگولیشن با توسعة نوآوری آسیب میبینند؛ مثلاً حوزة رمزارز.
بانک مرکزیهای دنیا در مرحلة اول نسبت به رمزارز حالت تدافعی داشتند؛ ولی وقتی متوجه شدند که برای اقتصاد کشورشان توجیه دارد رگولیشن ارائه و رویه را تسهیل کردند برخی از آنها برای خارجیها این کار را مجاز دانستند و برای توریستها امکاناتی فراهم کردند.
* شاید عبارت کند و تند حرکت کردن پاسخ مناسبی نباشد. بانک مرکزی چقدر مأموریتهایش را در برابر مقولة نوآوری درست شناخته است؟
فقیهی: بانک مرکزی، مجموعهها و شرکتهایی دارد که بحث نوآوری را از طریق آنها پیگیری میکند.
* یکی از بحثها میتواند اتخاذ سیاست یا قانون باشد. بحث تسهیلگری نیز اهمیت بسیاری دارد.
فقیهی: این سؤال، سؤالی است که نمیتوان به راحتی به آن پاسخ داد؛ چون این رویهها فراز و نشیب بسیاری داشتند. این رویه با تغییر مدیران و رویکردها دچار تغییر و تحول شده است؛ ولی به طور کلی در رگولیشن حوزة نوآوری بسیار ضعیف عمل کردهایم و نتوانستهایم آن را متناسب با توسعة سیستم نوآوری پیش ببریم.
* من معتقدم؛ چون سیاست اعلام شد و مقرراتی اعلام نشد حسن بود.
فقیهی: ولی اتفاق خاصی نیفتاد. ما در مورد اکوسیستم نوآوری و استارتاپها صحبت میکنیم و از کسی که قدرت دارد؛ مثل فلان بانک که قدرت بسیاری دارد صحبت نمیکنیم یا از یک نهاد حاکمیتی که کسی جلودار او نیست صحبت نمیکنیم. همین که سکوت کردهایم در مقابل استارتاپها مانع ایجاد میکنیم.
* معتقدید مأموریت تسهیلگری به درستی اتفاق نیفتاده است؟
فقیهی: معتقدم میتوانست بهتر عمل شود؛ ولی نشده است.
* آیا بانکها و شرکتها هم به درستی عمل کردهاند؟
فقیهی: عملکرد بانکها را نمیتوان صددرصد مطلوب ارزیابی کرد؛ چون بانکها نیز یکی از موجودیتهای زیر مجموعة نظام بانکی کشور هستند و ریسکهایی دارند؛ مثلاً ما پلتفرم بلاکچینی داریم که چند بانک نیز سهامدار آن هستند؛ اما در مرحلهای متوقف شد؛ وقتی بانک مرکزی چیزی را تأیید کند یا تأیید نکند حد دخالت بقیة دستگاههای حاکمیتی کم یا زیاد میشود.
* محور بعدی میزگردمان به پلتفرمها مربوط است. به نظرتان چقدر پلتفرمهایی که شکل گرفتند مانند شاهین و فرابوم در توسعة بانکداری باز و پرداخت باز درست و صحیح و مؤثر عمل کردند و فضا را به خوبی شناختند و به کسانی که قصد نوآوری داشتند فرصت دادند؟
نادعلیزاده: معتقدم بانکداری باز به آن شکل که باید توسعه نیافت در واقع اصلاً جایگاه خود را پیدا نکرد و ضعف مقرراتی در این زمینه پررنگ است و به نظرم قواعد بازار شکل نگرفت که بخواهیم بگوییم بانکداری باز در کشورمان شکل گرفته است و فعالیت میکند.
* اما گاهی میتوان از مسیر میانبر حرکت کرد و بانکداری باز آن مسیر میانبر است.
نادعلیزاده: بعضی از نوآوریها خط قرمزها را رد میکنند. بانک مرکزی به برخی بانکها که به پلتفرمهای بانکداری باز سرویس ارائه میکردند، نامة اخطار ارسال کرد تا سرویسهایشان که از منظر رگولاتور حساس هستند، را در اختیار پلتفرم بانکداری باز قرار ندهند؛ چون این سرویسها حالت محرمانگی دارند. مسئله اینجاست که اینها سرویسها را تجمیع میکنند بدون اینکه ریسک بازار را در نظر بگیرند شروع به توزیع این سرویسها میکنند. احراز هویت در اینجا مسئلة مهمی بود که خوشبختانه طی چند سال اخیر در مورد احراز هویت برخی مشکلات رفع شد که ریسک آن را کاهش داد؛ ولی اینها بدون هیچ خط قرمزی و بدون نظارتی سرویسها را به راحتی به مشتریان خود ارائه میکردند و بانک را روی لبة خطرناک قرار میدادند که بانک در نهایت باید پاسخگوی ریسکها میبود.
در مورد اینکه بانک مرکزی چقدر به شکلگیری پلتفرمها کمک کرده است باید بگویم که بانک مرکزی شروع به معرفی صنعت پرداخت و سامانههای گوناگون کرد؛ البته همة اینها بر اساس روشهای ایدهآل و استانداردهای بینالمللی بودند. معتقدم؛ بانک مرکزی طی این سالها اقدامات مؤثری انجام داد و بسیاری از نوآوریها و پلتفرمهایی که امروز شکل گرفتهاند؛ مثل سوپراپها روی پلتفرمهای اصلی بانک مرکزی که تحت عنوان سامانههای حاکمیتی میشناسیم مانور میدهند؛ بنابراین عملکرد بانک مرکزی مثبت بود؛ ولی از جایی به بعد حرکت مقداری کند شد که به زعم من بیشتر ناشی از خلأ مقرراتی است و به همین دلیل بانک مرکزی نتوانست بیشتر از این حرکت کند.
در مورد اینکه بانک مرکزی یک سری بستههای سیاستی ارائه کرده است باید بگویم که بستههای سیاستی نمیتوانند کارایی لازم را داشته باشند؛ چون برخی از این بستهها ضمانت اجرایی ندارند؛ به همین دلیل چندان مورد مطلوب بانکها نیستند.
* بانک مرکزی طی دو مسیر مأموریتهایش را تعریف کرده است؛ اول اینکه رویکردش در برابر نوآوری چیست و دوم نقش تسهیلگری هم بین نهادهای حاکمیتی و هم بسترها. او تلاش کرد بسترها را در دو شکل ایجاد کند؛ مثلاً تلاش کرد نماد و پرداختیارها را نهادسازی کند یا کهربا را ایجاد کرد. ایجاد این پلتفرمها زمینة تسهیلگری داشت؛ لطفاً با این نگاه توضیح دهید که چقدر بهتر از این میتواند پیش برود آیا میتواند مأموریتهای دیگری را اضافه کند؟
نادعلیزاده: به نظرم سامانة کیف پول کهربا یکی از دستورالعملهای خوب بانک مرکزی است و فضا را برای فعالیت در این حوزه باز کرده است.
* آقای فقیهی در مورد پلتفرمها نظرتان چیست؟
فقیهی: اساس توسعة نوآوری، پلتفرمها هستند؛ وقتی پلتفرمها شکل میگیرند هزینهها کاهش مییابد و نظارت افزایش مییابد. قطعاً میتواند مدل خوبی برای توسعة نوآوری و تسهیلگریِ بانک مرکزی باشد؛ ولی اینکه پلتفرم چه شکلی باشد و با چه مکانیزمی شکل بگیرد اهمیت دارد.
* به نظرتان پلتفرمهای موجود با چه چالشهایی مواجه هستند؟
فقیهی: وقتی پلتفرمها کنار یک قدرت بزرگ شکل میگیرند فایده ندارد. بانک باید تسهیلگر باشد نه سهامدار و شرکت بانکی سهامدار نباشند؛ وقتی بانک بزرگی سهامدار میشود … اجازه دهید عملکرد یک نوع حمایت در بانک ملی را بررسی کنیم؛ ما چند پیامرسان در این مملکت داریم؟ چون چند تا جوان بودند و بانک ملی کنارشان قرار گرفت و از آن فرصت استفاده کردند و بالا آمدند.
* یعنی به نوعی بین سهامدار و مأموریت شرکتها تضاد منافع اتفاق افتاده است.
فقیهی: دقیقاً. مگر قرار نیست اپن API بدهیم؟ به چه کسی میخواهیم اپن API بدهیم؟ به یک موجودیت که قصد دارد در نظام پرداخت کشور فعالیت کند؛ مثل یک استارتاپ یا یک شرکت نوآور، اما وقتی شرکت بزرگ وابسته با بانکها وسط کار میآیند نوآوری اتفاق نمیافتد. به صورت کلی پلتفرمها میتوانند حسن خوبی باشند چه در زمینة پلتفرم در حوزة بانکداری باز و چه در حوزة بورس و چه در حوزة بلکچین.
* امروز پلتفرمها چه وضعیتی دارند منظورم آینده نیست.
فقیهی: ما انتظار داشتیم که بانکها سرویسهای خود را آزاد کنند؛ اما چه اتفاقی افتاد؟ بانکها سرویسهای خود را در بانکداری باز برای خود آزاد کردهاند.
* لطفاً در بخش آخر عمق نوآوری محصولاتی که در بازار نوآوری دیدهاید چطور بوده است؟
نادعلیزاده: من عمق نوآوری را در کشور قابل توجه نمیبینم برای این ادعا هم مثال بارزی بیان میکنم؛ قانون چک اصلاح شد و وظایفی به بانک مرکزی واگذار شد مبنی بر اینکه عملیات نقل و انتقال چک در سیستمی به نام صیاد ثبت کند؛ اگر بانک مرکزی قصد داشت مانند گذشته رفتار کند سرویسها را آماده میکرد و در اختیار بانکها قرار میداد کما اینکه این کار را هم کرد و بانکها از طریق اینترنتبانک و همراهبانک این سرویسها را به عموم عرصه کردند، ولی اقدام جدیدی که بانک مرکزی انجام داد این بود که سوپراپها را وارد بازی کرد و به اپلیکیشنها این سرویس را ارائه کرد و هیچ محدودیتی هم قائل نشد و اپلیکیشنها هم نسبتاً خوب عمل کردند؛ ولی در این مقوله نوآوری شکل نگرفت؛ به تعبیر دیگر ۷ ماه از این قضیه میگذرد و فکر میکنم این مدت زمان؛ زمان نسبتاً خوبی است؛ اگر شرکتهای نوآور نسبت به نیازهای مردم و جامعه حساس بودند، میتوانستند محصولات جدیدی را بر پایه این سرویسها ارائه کنند و شرایط را برای ثبت نقل و انتقال چک تسهیل کنند؛ ولی این اتفاق رخ نمیدهد؛ به همین دلیل این مصداقهای ملموس باعث میشود که این جمعبندی را داشته باشم که نوآوری عملاً عمقی ندارد.
* به نظرتان ما با یک بنبست بانکداری باز مواجهیم؛ یعنی در کوچهای که قرار بود باز باشد؛ ولی بن بست است و بنبست را بانکها ایجاد کردهاند.
نادعلیزاده: به نظرم بازار نوآوری هم لخت است.
بیات: برخی موضوعاتی که تحت حوزة نوآوری قرار میگیرند اصلاً نوآوری نیستند. اینکه یک چیزی مد بازار میشود و تلاش کنیم هر محصولی را با آن عنوان بیاوریم اینها قطعاً نوآوری نیستند. اعتقادم بر این است که در بحث نوآوری نباید به وضعیتی برسیم که بازارهای قدیمی خود را به آن سمت و سو سوق دادهایم. بسیاری از کسانی که طرحهای نوآورانه دارند دنبال کسی هستند که به آنها کمک مالی کند؛ یعنی قصد دارند جا پای صنعت خودرو بگذارند در این صورت باید تا قیام قیامت به او کمک کنیم و چیزی عایدمان نمیشود؛ اگر این رویه را نسبت به این نوع مباحث پیش بگیریم قطعاً به جایی نمیرسیم و شکست میخوریم.
* چه رویهای را باید در پیش بگیریم؟
بیات: رویهای که خود طرح بازار خود را پیدا کند و مردم نسبت به آن اقبال نشان دهند؛ اگر طرحی پاسخگوی نیاز مردم باشد همه سراغ آن میروند.
* نقش ذینفعان این زیستبوم چیست؟
بیات: خیلی مهم است که پلتفرم را در اختیارشان بگذاریم. پلتفرمها خیلی مهم هستند. به نظرم بیشترین جنبة حمایتی این است که پلتفرمهای خوبی در اختیارشان بگذاریم تا آنها بتوانند فعالیت کنند.
فقیهی: شور و اشتیاق نوآوری طی چند سال اخیر در کشور زیاد بود؛ اما فضای نوآوری متناسب با این شور و اشتیاق شکل نگرفت؛ به این دلیل که اول، برخی جاها پروپاگاندا شکل گرفت و موضوع بزرگ شد؛ مثلاً گفتند که همة بانکها و شرکتها فضای نوآوری و شتابدهی راهاندازی کنند؛ نه فقط در نظام بانکداری بلکه در تمام حوزهها. گاهی بیان میشد که تعداد شتابدهندهها از استارتاپها بیشتر شده است و این خیلی مخرب است. دوم، در کنار توسعة نامتوازن، رگولیشن نیز همگام با سرعت نوآوری رشد نکرد و مسائل دیگری نیز مثل اینکه منابع مالی هم خوب تزریق نشده است مطرح بود. نکتة اول خود سرمنشأ بسیاری از مشکلات است؛ ما پول محدودی برای نوآوری کشور داریم؛ در حالی که سالها بیان میشد که یک تا سه درصد بودجة کشور باید هزینه R&D شود و در برنامه توسعه میآوردیم که پس از حساب و کتاب در مرکز پژوهشها متوجه میشدیم که این بودجه تقریبا صندوق نوآوری شکوفایی با هزار میلیارد تومان سرمایه اولیه شکل گرفت و سالی هزار میلیارد تومان به آن تزریق میشد از طرفی قرار شد یک درصد اعتبارات عمومی به این صندوق ریخته شود.
* آیا مدلهای معیوب باعث نشد که همه سراغ صندوق کار افرینی بروند و سراغ پول کمبهره را بگیرند؟
فقیهی: به نظرم پول کم است و نمیتوان گفت که پول کمبهره. حمایتهایی هم که انجام میشود بر اساس ارزیابی است.
* معتقدم مدلهای کسب و کار محصولات نوآوری ما اشتباه است؛ چون اگر محصولی نوآورانه باشد سرمایهگذاران را مجذوب میکند.
فقیهی: ساختارها و VCها و CVCهایمان شکل نگرفتهاند و سرمایهگذاری خارجی وجود ندارد؛ بنابراین چارهای نداشتیم. صندوق نوآوری از نظر بانک مرکزی مطلوب است چون جایی است که حساب و کتاب دارد و جسته و گریخته این کارها را مدیریت میکند. به نظرم بودجة صندوق نوآوری برای حوزة نوآوری کم است.
* به نظرم مسیر اشتباه است؛ وقتی از نوآوری صحبت میکنید باید آنقدر جذاب باشد که سرمایهگذاری کنند.
فقیهی: در واقع صندوق، سرمایهگذاری میکند. صندوق سرمایهگذاری مدلی به نام مدل سرمایهگذاری دارد که سه برابر شما سرمایهگذاری میکند و سیت هم نمیگیرد. آنها از مدلهای جدید استفاده میکنند؛ ولی چارهای نداریم؛ در مورد استارتاپهای دانشبنیان هم حمایتهایی میشود و از طریق معافیتهای مالیاتی و تأمین اجتماعی و … بالاخره شرکتهای نوآوری و استارتاپها نفسی میکشند؛ ولی واقعیت این است که مسئلة اصلی پول و سرمایهگذاری است که این پول کافی نیست و باید بانکها وارد عمل شوند و درک سرمایهگذاری خطرپذیر در آنها نهادینه شود.