رفاه و کیفیت زندگی مردم ایران ارتباط مستقیمی با رشد اقتصادی دارد. با اینحال آخرین آمارها نشان از آن دارد که رشد اقتصادی کشور در بهار امسال معادل منفی 0.1 درصد بوده است. آن هم زمانی که کشورهای آمریکای شمالی و اروپایی با چنان سرعتی رشد کردهاند که رفاه قابل توجهی برای مردم به همراه داشته است. اما پرسش کلیدی اینجاست که چرا ایران و کشورهای مشابه ایران چنان عقب ماندگی فاحشی در رشد اقتصادی و در نتیجه رفاه نسبت به جوامع غربی تجربه کردهاند؟
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک به نقل از اکوایران،جوئل موکر فیلیپ آغیون و پیتر هاویت در 13 اکتبر 2025 موفق به کسب جایزه نوبل اقتصاد شدند. موضوع پژوهش هر سه نفر رشد اقتصادی بوده است. بر همین اساس فرهاد نیلی، کوثر یوسفی و جابر زارعزاده سه استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف در نشستی به بحث و بررسی در رابطه با این موضوع پرداخته و یافتههای این سه پژوهشگر در رابطه با رشد اقتصادی را مورد گفتوگو قرار دادند.
پرده اول نشست؛
اهمیت فرهنگ از نگاه موکر در رشد کشورها
جابر زارعزاده که دانشجوی دانشگاه نورث وسترن آمریکا بوده و در کلاسهای جوئل موکر شرکت داشته در ابتدای نشست راجع به یافتههای موکر مطالبی را عنوان کرد. او بیان داشت که جوئل موکر در رابطه با چرایی رخداد انقلاب صنعتی در اروپا و انگلستان و عدم وقوع آن در نقاط دیگر جهان به پژوهش پرداخته است. در این رابطه نظر اقتصاددانانی مانند عاصم اوغلو این است که نهادها منجر به شکوفایی و انقلاب صنعتی در اروپا شدند. در این زمینه موکر معتقد است که فرهنگ نقش مهمی در این تحولات ایفا کرده است. موکر در شروع بحث خود اختراع دستگاه چاپ را حوالی سال 1500 میلادی مثال میزند و آن را اتفاق قابلتوجهی میداند. به عبارتی اختراع این دستگاه موجب شد تا جنبش اصلاحات دینی در اروپا گسترش پیدا کرده و منجر به جنگ 30 ساله و در نهایت صلح وستفالیا شد. بعد از این اتفاق تغییرات فرهنگی وسیعی در کل اروپا به وقوع پیوست. در نتیجه رواداری در جامعه افزایش پیدا کرد و این امر منجر به تغییر دیدگاه مردم در رابطه با علم و در نهایت وقوع انقلاب فرانسه شد.
جابر زارعزاده در ادامه به این موضوع اشاره کرد که در نگاه موکر در دوران قرون وسطی نیز اختراع وجود داشته ولی در قرنهای 18، 19 و بعد از آن دانش بشری به کمک آرتیزانها (افرادی که درصدد ساختن دستگاهها و ابزارهای جدید هستند) آمده تا بتوانند بهتر به اختراع و خلق ابزارهای جدید بپردازند. موکر با اشاره به این امر که دانش ذهنی وقتی در سیطره کلیسا قرار داشته چندان به گسترش و پیشرفت علم کمک نمیکرده اما بعد از عصر روشنگری این دانش که از آن با عبارت Propositional Knowledge یاد میشود به توسعه و رشد علم کمک زیادی کرده است. در واقع این دانش ذهنی موجب شد تا انقلاب صنعتی با سرعت بیشتری گسترش پیدا کند.
مثال دیگری که زارعزاده در ارائه خود به آن اشاره میکند پدیده دادگاهها در قرون وسطی است. در این دادگاه فردی که متهم شده باید بیگناهی خود را ثابت میکرد. در مراحل بعدی کار به سوگند یاد کردن افراد کشیده شده و بعد از آن در نهایت حکم خدا پایاندهنده ماجرا بود. این موضوع به دوئل کشیده شده و فردی که زنده میماند یعنی حق با آن بوده است. اینها درحالی است که در عصر روشنگری استدلالی مطرح میشود که فرد نجاتیافته صرفا در تیراندازی بهتر بوده و لزوما به لحاظ قضایی محق تلقی نمیشد.
بنابراین تمام موارد اشاره شده و تغییرات وسیع فرهنگی در نهایت به انقلاب صنعتی، رشد اقتصادی پایدار، دموکراسی و …. منتهی شد.
مخرج مشترک هر سه برنده نوبل؛ پژوهش در مورد پایداری رشد
فرهاد نیلی، اقتصاددان در ادامه عنوان کرد که مخرج مشترک هر سه برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال جاری پژوهش در رابطه با رشد اقتصادی پایدار و ماندگار بوده است. در واقع این سه نفر در کنار اقتصاددانان برجسته قبلی به دنبال توضیح این امر بودهاند که مسیر رفاه مردم در طول سالها و قرنها چگونه بوده و چه قواعد و قوانینی بر این رخدادها حاکم بوده است. از اینرو آغیون و هاویت با بررسی تئوریهای رشد اقتصادی و موکر از نظر تاریخی به کاوش درباره این موضوع پرداختهاند. در واقع کنجکاوی این سه نفر از آنجایی شروع شد که متوجه شدند بشری که تا قبل از 1760 بازی رفاه را جمع صفر تلقی کرده و موجودیت رفاه را ساکن میدانست چطور بعد از این تاریخ شاهد افزایش رفاه بوده است. به عبارتی فرزندان یک نسل از پدران خود مرفهتر شدهاند. اما علت این اتفاق چه بوده؟ چه چیزی این رخداد را توضیح میدهد؟
از سال 1760 تا 1956 اقتصاددانان به دنبال توضیح این پدیده بودند. بعد از 200 سال رابرت سولو با ذکر اینکه انباشت سرمایه فیزیکی و نیروی کار رشد اقتصادی را توضیح میدهند؛ افزود که رشد اقتصادی از طریق این دو متغیر تا حدی ادامه پیدا خواهد کرد و در نهایت متوقف میشود. به عبارتی رشد اقتصادی میرا نتیجه انباشت سرمایه و نیروی کار است. اما آنچه که موجب میشود تا رشد اقتصادی ادامه پیدا کند، تکنولوژی و در نتیجه بهرهوری است که البته قابل توضیح نیست. این متغیر، رشد اقتصادی را نامیرا خواهد کرد. عنوانی که فرهاد نیلی به آن اشاره میکند. فرهاد نیلی با ذکر یک مثال تاریخی از ریچارد نوردهاوس عنوان کرد که تولید 1 ساعت روشنایی و گرما در ماقبل تاریخ نتیجه 58 ساعت کار بوده است. اینها درحالی است که در عصر کنونی به 1 ثانیه رسیده است. به عبارتی بهرهوری انسان در طی حدود 60 هزار سال تقریبا 300 هزار برابر شده است.
با اینحال نکته قابل توجه در آنجایی است که تا سال 1800 بهرهوری تنها 10 برابر شده و در 200 سال گذشته این شاخص 30 هزار برابر افزایش یافته است. اما چه شد که بشر اینقدر رفاهش افزوده شد؟
رشد ماندگار از کجا میآید؟
نیلی عنوان کرد که سولو توانست رشد اقتصادی میرا را توضیح دهد اما در رسیدن به توضیحی مناسب و درخور برای رشد نامیرا ناتوان بود. تا اینکه در سال 1990 اقتصاددانی به نام پاول رومر توانست این موضوع را محقق کند. در واقع رومر رشد اقتصادی پایدار و ماندگار را در صورتی ممکن میداند که نوآوری و تکنولوژی همواره در حال رشد و رونق باشد. به بیان سادهتر سرمایه فیزیکی و نیروی کار کالاهایی رقابتپذیر هستند. به عبارت دیگر در صورت استفاده یک نفر از سرمایه یا نیروی کار، فرد دیگر نمیتواند از آن بهره گیرد. با اینحال تکنولوژی و بهرهوری استثناپذیر نیست و همه میتوانند از آن استفاده کنند. به عبارتی میرایی رشد درونزا در مدل سولو به دلیل رقابتپذیری سرمایه است. نیروی کار هم به همین ترتیب است. اما این موضوع برای تکنولوژی صادق نیست. به بیان سادهتر تکنولوژی، دانش و ایده رقابتپذیر نیستند و در نتیجه رشد اقتصادی ناشی از آنها نیز نامیرا است و ادامه پیدا خواهد کرد. این یافتهای است که پاول رومر در سال 1990 روی آن تاکید کرد.
اما آغیون و هاویت در پژوهش خود به این نکته اشاره کردند که اگر تکنولوژی، دانش و ایده قابل رقابت نیست و همه از آن میتوانند استفاده کنند پس در ادامه انگیزه تولید دانش و تکنولوژی از کجا خواهد آمد. به بیان سادهتر وقتی همه میتوانند از ایده و دانش جدید با هزینه پایین بهره بگیرند، محققان و کارآفرینان دیگر انگیزهای جهت توسعه علم و ایدههای جدیدتر نخواهند داشت.
پرسش بعدی که توسط پژوهشگران مطرح شد این بود که آیا دانش و ایده استثناپذیر است یا خیر؟. این پرسش از آنجایی بهوجود آمد که اگر بتوان دانش و ایده را استثناپذیر کرد آن زمان امکان تحقق انتفاع اقتصادی از تولید دانش بهوجود آمده و انگیزه کافی برای توسعه و سرمایهگذاری در آن وجود خواهد داشت. بنابراین باید کاری کرد تا این مهم رخ دهد.
برهمین اساس باید حق اختراع یا همان Patent به مدت محدود به افراد و بنگاههای تولیدکننده دانش و ایده داده شود تا بنگاههای دیگر نیز توانایی استفاده از نوآوریها را بعد از مدتی داشته باشند و شکوفایی و رقابت ممکن شود. به این ترتیب مدل رومر و مدل آغیون و هاویت مکمل یکدیگر محسوب شده و درواقع مدل رومر نقش ایدهها در رشد اقتصادی را توضیح میدهند و آغیون و هاویت جایگزینی ایدههای جدید به جای ایدههای قدیم ( تخریب شومپیتری ) را توضیح میدهند. به عبارتی دوام رشد اقتصادی با جایگزینی تکنولوژیهای قدیمی با نوآوریهای جدید ممکن میدانند.
نوبل اقتصاد در سالهای اخیر نشاندهنده اهمیت تاریخ و فرهنگ است
کوثر یوسفی در ادامه این نشست به این نکته اشاره کرد که جوایز نوبل اقتصاد در سالهای اخیر حاکی از اهمیت تاریخ، فرهنگ و نهادها در اقتصاد است. یوسفی در ادامه با اشاره به تحقیقات جوئل موکر عنوان کرد که انسان قبل از انقلاب صنعتی نگاهی تطبیقی و گذشتهنگر داشته درحالی که انسان بعد از عصر روشنگری و انقلاب صنعتی به توسعه و آینده چشم دوخته بود. با اینحال تفاوت بین دو انسان در این دو دوره و سازوکار تغییر اندیشه جوامع پس از عصر روشنگری توسط موکر بهطور مشخص بیان نشده است.
یوسفی به این موضوع اشاره کرد که باورها در هر جامعهای میتواند جلوی انباشت ثروت را گرفته و به عنوان مانعی برای توسعه نقش ایفا کنند. بهطورکلی در تاریخ و به ویژه در اروپا رشد اقتصادی و توسعه تا یک جایی توسط مدل مالتوس بعد از آن مدل رشد سولو و در ادامه مکمل آن یعنی مدلهای رومر و آغیون – هاویت موفق به توضیح پدیده رشد اقتصادی در جوامع توسعه یافته شدند.
استاد دانشگاههای شریف و تهران در ادامه به این موضوع پرداخت که پژوهش آغیون و هاویت مبتنی بر پیادهسازی نظریه تخریب خلاق شومپیتر به صورت مدلسازیهای ریاضی بوده است. آنها این فرض را مطرح کردند که بنگاههای صاحب انحصار با تکنولوژی قدیمی ممکن است جلوی رشد بنگاههایی که تکنولوژی جدید و برتری را ارائه میدهند بگیرند. این امر به تعادلی در اقتصاد منتهی میشود که از بهینه اجتماعی پایینتر بوده و آغیون و هاویت پیشنهاداتی جهت حل این مشکل ارائه داده و نحوه ایجاد تخریب خلاق را با ذکر سیاستگذاریهای لازم و جزئیات توضیح میدهند. همچنین یوسفی با انتقاد از موکر مباحثی را طرح میکند با این مضمون که موکر قرن 15 میلادی به قبل را نادیده گرفته و نقش یافتهها و دانش خلق شده در دوران اسلام در شکوفایی و رشد پس از عصر روشنگری و انقلاب صنعتی در اروپا را در نظر نگرفته است. همچنین موکر سازوکار دقیق و مشخصی در رابطه با اینکه چرا برخی جوامع در برابر تغییر مقاومت کرده و برخی جوامع این کار را نکردهاند ارائه نداده است.
پرده دوم نشست:
امام محمد غزالی در برابر فرانسیس بیکن
زارعزاده در ادامه این نشست با اشاره به افرادی مانند فرانسیس بیکن و نیوتن افزود که در دوره روشنگری و انقلاب صنعتی نقش این اشخاص به عنوان کسانی که بر اهمیت علم و دانش و کشف قوانین طبیعت اشاره داشتند بسیار مهم است. اینها درحالی است که در جهان اسلام فردی با نام امام محمد غزالی در اوج شکوفایی دانش در جامعه اسلامی کتابی با عنوان «زنده کردن علم» را منتشر کرد. غزالی با نقد دانشمندان مسلمان دیگر مانند فارابی، ابنسینا و … بر این نکته تاکید کرد که آنچه تا الان در جهان اسلام با نام علم جست و جو شده اشتباه است و علم آنچیزی است که ما را به خدا نزدیکتر کند و در قرآن آمده باشد و علم تجربی تنها به اندازه نیاز باید پیگیری شود. نقش غزالی در جهان اسلام به حدی بود که بعد از آن خلق علم تجربی و به عبارت مرسومSCIENCE کاهش شدیدی پیدا کرد. از همینرو میتوان گفت مسیر علم، دانش و نوآوری در جهان اسلام به علت تاثیر منفی امام محمد غزالی کاملا تغییر کرد و به سمت افول حرکت کرد. در مقابل شخصیتهایی مانند بیکن توانستند این دیدگاه را در اروپا تقویت کنند که علم، روشهای علمی و مطالعه دانش تجربی بسیار حائز اهمیت است و بنابراین در اروپا به انقلاب صنعتی، رنسانس و در نهایت توسعه اقتصادی منتهی شد.
هزینه فرصت تصمیمات بد سیاستمداران چیست؟
فرهاد نیلی بعد از زارعزاده با مطرح کردن یک تمرین از کتاب سولو و مارتین ادامه داد که اگر متوسط رشد اقتصادی آمریکا از سال 1870 تا 2000 از 2 درصد به یک درصد کاهش یابد، سطح رفاهی که یک آمریکایی در سال 2000 به آن رسیده بود در سال 2074 به آن دست مییافت. به عبارتی یک سال رشد کمتر 75 سال دیر رسیدن را به همراه دارد. این یعنی سیاستگذاران اگر تصمیمات درست در زمان مناسب را در نظر نگیرند نتیجه عقب ماندگی رفاه افراد در جوامع است. در واقع هزینه فرصت تصمیمات بد سیاستمدار، خود را در رفاه مردم نشان میدهد. اینها درحالی است که ما در ایران خیلی راجع به رشد اقتصادی سخاوتمندانه صحبت میکنیم و بهطور مثال کاهش رشد اقتصادی از 4 درصد به یک درصد را اتفاقی چندان مهم تلقی نمیکنیم.
بنابراین نقش مداخلات دولت در اقتصاد بسیار مهم است. به بیان دیگر مداخله دولت در جایی که نیاز نیست و بالعکس تاثیر زیادی روی معادلات رشد اقتصادی خواهد داشت. از همینرو رشد اقتصادی است که تاریخ را جابهجا میکند و سالهای از دسترفته سالهای بدون رشد است. از همینرو هنر افرادی مانند آغیون، هاویت، موکر و پژوهشگران اقتصادی دیگر این بوده که بخشی از دانش مفید را در اختیار سیاستگذاران قرار داده تا در مقیاس چندین ساله رفاه و زندگی نسلهای زیادی از مردم را از آنها گرفته یا به آنها ببخشد.
اهمیت نقش افراد در تاریخ
یوسفی در انتهای این نشست تاثیر سیستمها بر افراد و در ادامه اثر این اشخاص بر سیستم بعدی را مطرح کرده و کتابی با نام «نقش شخصیتها در تاریخ» را معرفی کرد. بر ایناساس یوسفی بر اهمیت نقش اشخاص در تاریخ تاکید ورزیده و هرچقدر هم یک سیستم به صورت مناسبی طراحی شده باشد، این افراد هستند که در زمان و مکان مناسب تصمیمگیری خواهند کرد.
از طرف دیگر بحث مالکیت زنان بر املاک و داراییها و حق رای زنان در ایران با هزینه کمتری نسبت به اروپا اتفاق افتاده و این امر بیانگر آن است که مقاومت در برابر تغییر و پیشرفت در فرهنگ ما قابل توجه نبوده است. افزون بر اینها دستاوردهای اصلی جهان اسلام شامل ایجاد حداقلی از ارزشهای اخلاقی، تبدیل قبیلهگرایی به امتگرایی و در آخر خلق بازار بوده است.
همچنین شاید در برخی زمانهای تاریخی دانش تجربی و پیگیری علم در جهان اسلام اتفاق نیفتاده اما این موضوع را نباید به ماهیت فرهنگ اسلامی تعمیم داد. به عبارت دیگر برای فهم و درک این اتفاقات و سازوکارهای سیاسی و اقتصادی مطالعه کل تاریخ بسیار ضروری است.

دیدگاه شما چیست؟