ماموریتها و چالشهای هلدینگهای فناوری بانکی در سال ۱۴۰۲ چیست
صورتهای مالی هلدینگهای فناوری از نگاه کارشناسان و صاحبنظران(بخش اول)
سابقه تشکیل گروههای فناوری بانکی به دهه شصت میرسد. بعد از اینکه شرکت ای بی ام از ایران رفت رفتارها و الگوهایی گذاشت که بعدها باعث تولد شرکتهای مختلف شد. حالا بسیاری از بانکها دارای هلدینگ هستند اما این تشکیلات از نظر صورتهای مالی و نقشآفرینی در کجای نقشه راهبری بانکها قرار دارند.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، شاید هیچ زمان دیگری موقعیت و واقعیت هلدینگهای فناوری بانکها تا این حد اهمیت نداشته است. به این دلیل سهل و ممتنع که آنها عملا بود و نبود بانک را تضمین میکنند. بانکی را نمیتوان یافت که نگران اختلال لحظهای یا ساعتی خود نباشد و کلید پاسخگویی به همه این نگرانیها در اختیار هلدینگهاست. در عین حال توسعه بانکها نیز از طریق هلدینگهای فناوری مالی انجام میشود.
ماموریت توجه به نوآوری چه در قالب مدل مفهومی و چه اجرایی و ایجاد ساختار و تشکیلات بر عهده گروههای فناوری بانکی است. اما پشت فعالیت هلدینگها، صورتهای مالی هم هست. ترکیب سود، زیان، هزینه و درآمد یکی از ارکان فعالیت این شرکتهاست. کیفیت این صورتهای مالی چگونه است؟ به نظر میآید به واسطه جایگاه این شرکتها، صورتهای مالی آنها نزد مدیران ارشد بانکها همیشه باید صورت جذابی داشته باشد چهرههایی که لبخند بر آنها جاری باشد؛ تلخ یا شیرین بودن مقوله دیگری است.
میزگرد پیشرو با هدف پاسخگویی به همین سوالات است. مرتضی مقدسیان، پیشکسوت حوزه بانکداری؛ حسین اسلامی، رئیس هیئت مدیره نصر تهران؛ مسعود وکیلی نیا، مدیرعامل ارتباط فردا و محمدعلی بخشیزاده، قائممقام هلدینگ صاد اعضای میزگرد «هلدینگهای فناوری بانکها/ ماموریتها و چالشها در سال 1402 و آینده نزدیک» را تشکیل دادهاند. بخش اول این میزگرد را با هم میخوانیم.
* آقای مقدسیان لطفا در محور اول وضع موجود را از منظر کیفیت صورتهای مالی مرور کنید.
مقدسیان: معتقدم باید کمی به عقب برگردیم و ببینیم چرا هلدینگ به وجود آوردیم؟ چرا شرکتهای زیرمجموعهی هلدینگ ایجاد شدند و این هلدینگها چه رفتار مالیای خواهند داشت؟ شرکتها فناوری بانکی که بعدها تبدیل به هلدینگ شدند به دلایل مختلفی از سال 1365 به اینطرف بهوجود آمدند. مهمترین دلیل این بود که شرکتهای دولتی انتظارات کارفرمایان را منجمله کارفرمایان بانکی را برآورده نمیکردند. شرکت خدمات تقریباً جزو اولیها بود ولی قبل از خدمات، شرکت پویا تاسیس شد که البته هلدینگ نشد اما به یک شرکت بزرگی تبدیل شد. در سال 65 تعداد شرکتها کم بودند. شرکت خدمات در سال 69 شکل گرفت. که اصلاً ما آن را کنار میگذاریم، چون خدمات حاکمیتی محسوب میشود. گروه ملی انفوراتیک هم همینطور است.
بسیاری از هلدینگ ها معتقد هستند که بانکها نباید کار هلدینگ های فناوری را انجام دهند و باید کار را به آنها بسپرند. ولی بانکها میگفتند شرکتهایی که بتوانند کار ما را خوب و باکیفیت انجام دهند، وجود ندارند. و البته هر یک دلایل خود را داستند. در دورانی که در بهسازان کار میکردم یادم هست از طرف سهامدار یکبار به من گفتند فلان شرکت را بخر اما دلیلش را نگفتند، بعدها من خودم کشف کردم که روسا و کارمندهای این شرکت در حال رفتن هستند و عنقریب است که شرکت تعطیل شود.
گفتم: «اما ما نباید شرکت تاسیسشده را خراب کنیم و تازه شرکت دیگری درست کنیم. هر کاری میتوانید بکنید و هر قولی میتوانید بدهید تا اینها نروند، بمانند و همینطور ادامه دهند.» بیخودی نباید مدام شرکتهای جدید ایجاد و هلدینگ را بزرگ کرد. خلاصه خوشبختانه آن مدیرعامل نرفت، فعالیتشان ادامه پیدا کرد و شرکت پابرجا باقی ماند. ولی این موضوع همیشه بین بانکها هست. میگویند کار را باید به شرکتی بدهیم که توانمند باشد، اما بعضی وقتها در آن گیر میکنند. دو سه بار در جاهای مختلف شرکتهایی را میدیدیم که ورشکست میشدند.
یکی دیگر از چالش های نبود طرح و نقشه اولیه بود. بدین شکل که در یک بانک تعدادشرکتها که سه یا چهار تا شدند، سهامدار تصمیم بر تشکیل هلدینگ گرفت.. یکی از شرکتها را بالا قرار می دادند و آن بقیه را با بالایی تنظیم می کرددند. اما مسئله این بود که اغلب شرکتهای پایین دستیی چندان سودده نبودند. از سوی دیگر شرکتی هایی بودند که قرار نبود در رقابت با بقیه موفق شوند بلکه شرکت هایی بودند که که در بسیاری از زمینهها، شرکت ماموریتی بانک محسوب میشوند.
* درکل دو دسته هلدینگ داریم. یکی هلدینگی که 100 درصد سهامش متعلق به بانک است و دیگری هلدینگهایی که اکثریت یا 100 درصد سهامشان غیربانکی است. درست است؟
مقدسیان: یک دسته بندی دیگر هم هست بدین شکل که به فعالیت برمی گردد. یک گروه از هلدینگهای فناوری بانکی سمت و سوی فعالیتشان را از بانک فراتر بردند مانند گروه فناپی که فعالیت های غیربانک زیادی را در دستور کار قرار داد. مثلا ابرآروان را بهوجود آورد شرکتی که غیربانکی های هم میتوانستند. گروه دوم هم که تقریبا 100 درصد فعالیت خود را متمرکز حوزه بانکی و پرداخت کردند.
از منظر سهامداری و تقسیم بندی که مطرح کردید، شرکتهایی که سهامدار غالب بانکی و طبیعتا ماموریت مشخص دارند معمولا قالب امورشان منجمله میزان سوددهی و ضررشان مدیریت میشود. بنابراین اصلا نمیتوان صورتهای مالی این هلدینگها را با هلدینگ های فناوری دیگر که سهامدار غیر بانکی دارند مقایسه کرد.
این گروه ها حتی در 500 شرکت برتر هم نمیتوانند شرکت کنند. چون همه فعالیتهای آنان سفارشی است و رقابتی نیست. دسته دوم هلدینگهایی هستند که مبتنی بر سودآور و ایجاد منفعت شکل گرفته اند. فکر میکنید چند تا پیدا میکنیم؟ تعدادی هستند که تحت همین سایه و قیومیت ها رشد میکنند لذا آخرین حرف من این است که شما صورت مالی رقابتی خصوصیای در شرکتهای هلدینگ بانکی پیدا نمیکنید.
* آقای بخشیزاده شما نیز لطفا وضع موجود را از منظر کیفیت صورتهای مالی مرور کنید.
بخشی زاده: خیلی ممنون که بنده را دعوت کردید. انشالله بحث مفیدی داشته باشیم. در اینجا از ابتدای فرمایش جناب مقدسیان استفاده میکنم و بگویم که چه شد که اصلاً بانکها به سمت هلدینگداری رفتند و خواستند شرکتها را به قالب هلدینگ ببرند. بهرحال اگر شرکتهای قدیمی این حوزه را بررسی کنیم، میبینیم بهرحال هر کدام بر اساس نیازی شکل گرفتهاند. ما همین الان در صادرات خودمان، شرکتهایی قدیمیای داریم بهنام شرکت توسعهی فناوری اطلاعات خوارزمی و شرکت دادهپردازی خوارزمی، اینها شرکتهایی با قدمتی بیش از سی سال هستند.
چرا این اتفاق افتاد؟ چون نیازی در بانک حس شد که یکسری محصولات اختصاصی برای سامانههای ستادی بانک بنویسیم. یعنی یک ماموریت. پس بحث اصلی این است که ماموریتی را به شرکتی میدهیم تا شرکت آن ماموریت را اختصاصاً برای بانک انجام دهد. قاعدتاً وقتی شرکت را ماموریتی میکنید، چندان دنبال سود نیستید. مدیرعامل شرکت هم دنبال این نیست که به سود برسد، فقط به بانک میگوید تو چه چیزی از من میخواهی؟ من نیازت را برآورده میکنم. این نیاز اگر به درستی پاسخ داده شود، اثرش را بر صورتهای مالی بانک و مشتریمداری میگذارد تا نهایتا بانک بتواند اهداف اصلی خود را یعنی ارائهی خدمات و سودآوری، دنبال کند.
پس شرکتهای فناوری اطلاعات با توجه به اینکه قرار است نهایتاً ابزارهای فناورانه و نوآورانه در اختیار بانکها قرار دهند، بهنوعی در ابتدا شرکتهایی ماموریتی قلمداد میشدند. بهتدریج بر اساس نیازها و تقاضاهای زیادی که در بانکها حس میشد، تعداد این شرکتها بالا رفت. طوری که شرکتهایی بهطور تخصصی در حوزهی سختافزار، نرمافزار، اپلیکیشن موبایل، نوآوری، تحقیق، مشاوره و … تاسیس شدند. خلاصه تعداد شرکتها بهمرور زیاد شد و حالا سوال این بود چه کسی به اینهمه شرکت نظارت کند؟ بنابراین تصمیم بر این شد که موجودیتی بهنام هلدینگ بهوجود آوریم که این کار را عهدهدار شود. نظر شخصی من این است که بهدلیل تعدد بالای شرکتها، اصلاً وجود هلدینگ الزامی است. یعنی این شرکتها قطعاً باید زیر لوای هلدینگ بروند.
وقتی به این مرحله رسیدیم، نقش دیگری هم برای هلدینگها تعریف کردیم و گفتیم حالا که داریم کار ماموریتی انجام میدهیم، چرا سود نکنیم و درآمد نداشته باشیم؟ اصلاً چرا نگاهی به بازار بیرون از بانک نداشته باشیم؟ پس اولویتبندی میکنیم. اولویت اول، داخل خودمان و اولویت دوم، بیرون خودمان. بانکها بهصورت بالقوه دارای اعتبار هستند، چرا از این اعتبار استفاده نکنیم؟ چرا با حمایت از شرکتهای دانشبنیان، فناورانه و نوآورانه کاری نکنیم که هم از آن ظرفیتها استفاده شود و هم به سودآوری برسیم؟
اگر دقت کنید در هلدینگهای فناوری، گاه شرکتهای بورسی نیز دیده میشوند. در هلدینگ خود ما هم هستند. وقتی بحث بازار سرمایه پیش میآید و شرکتهای بورسی مطرح میشوند، اینجا دیگر شما سهامدار هستید و قطعاً انتظار سود دارید. ماهیت شرکت بورسی اصلاً این است که باید سود دهد. در غیر اینصورت اصلاً چرا شرکت را وارد بازار سرمایه میکنیم؟ یکی از دلایل، نگاه سودآوری است. لذا بهنظر من با اتفاقی که رخ داد، ماموریت شرکتهای فناوری غیر از آنکه صرفاً نگاه خدمترسانی و ارائهی سرویسهای موردنیاز بانکها داشته باشد، به نگاه سودآوری نیز معطوف شد. حالا این نگاه سودآوری چطور میتواند تحقق پیدا کند؟ در مورد بحثهای سرمایهگذاری میتوانیم بعداً صحبت کنیم.
وقتی چنین نگاهی به هلدینگداری داشته باشیم، معنیاش این است که صورتهای مالی باید طوری باشد که اگر از بیرون به آن نگاه شود، حداقل هلدینگ زیانده بهنظر نیاید. اگر از بیرون بگویند این هلدینگ امسال زیان داده است، هم شرکتهای دیگر و هم بخشهای ماموریتی از این بحث متاثر میشوند. تا جایی که من اطلاع دارم، هلدینگهای بانکها معمولاً حتی اگر شده با سود حداقلی بسته شوند، ولی کیفیت صورتهای مالیشان در حدی است که معمولاً با زیان بسته نمیشوند. اصلاً خود بانک اجازه نمیدهد این مجموعهها با زیان بسته شوند. نگاههای دیگری هم وجود دارد که مثلا سودآوری باید به شکلی باشد که به سمت شرکتهای بورسیشان برود و شرکتهای ماموریتی سود زیادی ندهند که مالیات پرداخت نکنند. به همین دلیل معمولاً حاشیهی سود را روی حداقل نگه میدارند که فقط بگویند این اتفاق افتاده است. درواقع در بورس حفظ آبرو میکنند.
در جمعبندی این نکته را هم اضافه کنم که شکلگیری این هلدینگها باید خلق ارزشی داشته باشد که در فناوری بانک ممکن نیست، بنابراین یکی از اهداف هلدینگ ایجاد چابکی، منعطف بودن و توجه به نوآوری و در عین حال مدیریت بهتر منابع شرکتهای تابعه میباشد در کنار پاسخگویی سریع به نیازهای سازمان موثر واقع شود.
مقدسیان: بعضی وقتها بندهای بازرسی تعیینکنندهی کیفیت است. گزارشات مالی نباید بند بازرسی یا حسابرسی داشته باشد. معمولا بند حسابرسی ندارند. فکر نکنید کیفیت نداشتن به این معناست که شش بند مشکلدار وجود دارد. میتواند بند نداشته باشد ولی از نظر سود، زیان و جهتگیری میتواند از نظر سهامدار خصوصی مشکلدار باشد. مثلا اگر سهامدارانمان 51 درصد و 49 درصد باشند و آن 51 درصد اکثریت اعضای هیاتمدیره را تعیین کرده و شرکت را به سمت خاصی ببرد، آن 49 درصد ضرر میکند. بنابراین در اینجا یکسری از این مشکلات ممکن است بهوجود آید که بانکها برای رفع این مشکل سعی میکنند اکثریت نسبتاً مطلق سهام متعلق به خودشان باشد که سهامدار اقلیت اذیت نشود.
* آقای وکیلینیا بهنظر شما کیفیت صورتهای مالی با نگاه فناوری بانکها چطور است؟ البته میتوانید به چالشهای دیگر هم اشاره بفرمایید.
وکیلی نیا: بهنظر من اصلاً در تیتر موضوع، جای مناقشه وجود دارد که باید به آن پرداخت. تمایز خوبی میان ماهیت هلدینگهایی که در موردش صحبت میکنیم، وجود دارد. هلدینگی داریم که ویژن و میشن آن صرفاً ارائهی خدمات به بانک است و هلدینگی داریم که در حوزهی فناورانه کار میکند و زیرمجموعهی بانک است. مثلاً هولدینگ ارتباط فردا هلدینگی فناورانه است یعنی علاوه بر ارایه خدمات به بانک آینده در حوزههای فناورانه ای کار میکنیم که به صورت مستقیم سرویسی به بانک ارائه نمیدهد. پس باید ابتدا دید هلدینگها صرفاً برای ارائهی خدمات به بانک در حوزهی آیتی تعریف شدهاند (هلدینگهای فناوری بانک) یا هلدینگهایی هستند که فعالیتشان در حوزهی فناورانه است و سهامدار عمدهشان بانک است. این دو دسته باعث میشوند که رویکردها، استراتژیها و درصد استقلال از استراتژیهای بانک مشخص شود.واضح است که استراتژیهای هلدینگی که برای ارائهی خدمات به بانک ایجاد شده است، صرفاً در راستای نیازهای بانک است.
هلدینگهایی که استقلالی نسبی در استراتژیهایشان دارند، در حوزههای فناوری متعددی ورود کردهاند و تنوع مناسبی در محصولات و خدمات دارند، در سنوات اخیر صورتهای مالی بهتری دارند. نمیشود با همهی هلدینگها یکجور برخورد کرد. پس اینها هلدینگهایی هستند که بهعلت پورتفوی متنوعتر توانستهاند راحتتر از تلاطمها گذر کنند. چراکه قادر بوده اند هزینهی جاری، عمومی و اداریشان را کنترل کنند و وارد حوزههای جدیدی شوند. مثلا در هلدینگ ارتباط فردا که در حوزهی خدمات بانکی فعالیت دارد، یکی از شرکتهای سودده در سال جاری، شرکت باشگاه مشتریان ایران کارت است. اینها در راستای بهبود صورت مالی شرکت، به هلدینگ اصلی کمک میکنند.
* آقای اسلامی در عینحال که محور اول به صورتهای مالی اختصاص دارد، میخواهیم تقسیمبندی هلدینگی هم داشته باشیم. هلدینگهای کوچک بانکی و هلدینگهای بزرگ بانکی را بررسی کنیم. بعضی هلدینگها کاملاً مستقل هستند و سهامدار بانکی ندارند، بعضی دیگر کاملاً زیرمجموعهی صددرصدی بانک هستند و برخی دیگر هم بینابین این طیف هستند. از این زاویه به موضوع بپردازید.
اسلامی: تشکر میکنم و امیدوارم این جلسه برای مخاطبان مفید باشد. دوستان تقسیمبندیهای درستی کردند. هلدینگهای کسبوکاری با هلدینگهای ماموریتی متفاوتند. ولی من میخواهم چند موضوع دیگر را هم اضافه کنم. ما در بانکها هلدینگهای پسینی و هلدینگهای پیشینی داریم. بعضی مواقع ابتدا هلدینگ تاسیس میشود، آرامآرام شکل می گیرد. اما بعضی مواقع شرکتها قدیمی هستند و بعد برای راهبری یکپارچهی کل شرکتها، هلدینگی تاسیس میشود. رفتارهای اینها چه در شرکتهای قدیمی با هلدینگ چه هلدینگ با بانک خیلی متفاوت است.
بین پسینیها و پیشینیها. چه در برندینگ، چه در فرمانپذیری شرکتهای زیرمجموعه، چه در تقسیم سود و چه در کیفیت سود و زیانشان. مثلاً هلدینگ صاد و هلدینگ دادهپردازی پارسیان از هلدینگهایی هستند که پسینی تاسیس شدهاند. اما فناپ از همان ابتدا هلدینگ پیشینی بوده است. تا جایی که میدانم بهسازان یک هلدینگ بینابینی است یعنی اول شرکتها بهوجود آمدند و بعد بهسازان فردا مطرح شد. جنس این هلدینگها از این لحاظ مقداری با هم متفاوت است. همچنین بانکهای دولتی و خصوصی نیز رفتارهای متفاوتی دارند. بانکهای دولتی محدودیتهایی در جذب افراد مختلف دارند. مهمترین داشتهی هلدینگهای فناوری سرمایهی انسانی است، نه صورتهای مالیشان. ما در هلدینگهای فناوری بانکها شبیه مجموعههای اقتصادی دیگر نیستیم. ما مجموعهای هستیم که ارزشافزودههایمان میتواند ارزشمند باشد نه لزوماً صورتهای مالیمان.
* بهرحال خدماتی به بانک داده میشود که اگر به درستی ارزش گذاری شود، میتواند صورتهای مالی درستی منتشر کرد. ولی بعضی اوقات برای اینکه سودها در صورتهای مالی درست دربیاید، این خدمات نامتوازن میشود.
اسلامی: بله پیچیدگی دارد. ببینید در همان مجموعهای که مد نظر شماست و مخاطب، بانک یا گروه مالی آن بانک هست، کارفرما همزمان سهامدار هم هست. ناخودآگاه سود مدیریت میشود و ما از این موضوع ناگزیریم. بنابراین باید هلدینگهای پسینی و پیشینی و همچنین هلدینگهای بانکهای دولتی و خصوصی را از هم تفکیک کنیم. هلدینگ، اگر سهامدار خصوصی هم داشته باشد، یک نوع رفتار میکند و اگر صددرصد مال بانک باشد، شاهد رفتار دیگری هستیم و نوع دیگری از کیفیت سود و زیان را میبینیم.
بحث اساسی من این است که وقتی کارفرما و سهامدار یکی باشند، از این موضوع گریزی نداریم. البته اگر در داخل هلدینگها، سهامدار بخش خصوصی داشته باشیم و خود مدیران ارشد به عنوان سهامدار حضور داشته باشند، گاهاً رفتارهای متفاوتی را شاهد بودهایم. ولی باید ببینیم این برای نظام بانکی مطلوب هست یا نه. بهنظرم باید بر کیفیت خدمات و کیفیت سرمایههای انسانی درون هلدینگها به عنوان شاخص ارزیابی تمرکز کرد. وگرنه صورتهای مالی ناخودآگاه مدیریت میشوند و به تنهایی شاخص خوبی برای ارزیابی هلدینگهای بانکی نیستند.
* یعنی اینها شاخصهای قابل اتکایی برای ارزیابی هلدینگها نیستند؟
اسلامی: بله بهنظرم صورتهای مالی در این خصوص به تنهایی مناسب نیستند.
مقدسیان: اگر بخواهیم راحتتر بگوییم، کل هلدینگها دو دسته شدند: هلدینگهای ماموریتی و هلدینگهای منفعتی. ایشان دنبال منفعت است. ماموریتش این است که منفعت کسب کند. در مورد هلدینگهای دیگر مثل بهسازان گفته میشود که ماموریت تو چنین است. اگر مثلا هیکلش را نگاه کنیم از سطح معاونت یا ادارهکل درمیآید.
همچنین ببینید:
* میخواهیم به مدلهای کسبوکاری بپردازیم که شرکتها بر اساس آن تعریف شدهاند. این موضوع اصلاً چقدر توجیه اقتصادی دارد و چقدر توجیه راهبردی؟ از این زاویه به موضوع بپردازید.
مقدسیان: قبل از پاسخ به سوال شما قصد دارم نکاتی درباره کیفیت صورتهای مالی هلدینگها و تفاوتی آنها با هم بیان کنم. یک شرکت ماموریتی مثل بهسازان با قواره ای بزرگ و چهار تا پنج هزار نیرو به واسطه جایگاهی که دارد باید مدام مراقبت شود چون فعالیت های بانک به عملکرد این گروه وابسته است و اساسا همه هلدینگهای بانکی که طراحی و پشتیبانی کربنکینگهای بانکها را بر عهده دارند به همین صورت است. هیچ کاری هم نمیتوان کرد چون حیات و ممات بانک وابسته به کربنکینگ است اگرچه نوآوری باز باعث شده کمی این وابستگی (بیشتر در حد صحبت در ایران) کاهش یابد اما در عمل همچنان روال گذشته را طی میکنیم. و شاید به استناد چنین روندی مقوله بانکداری نامرئی مطرح شد چون هلدینگهای فناوری بانکی در حقیقت بانکداری را جلو میبرند و شعب بانکها به مروز از کارایشان کم شده و حذف خواهند شد.
* سوی دیگر قضیه و یکی از چالشهای کلیدی آن است که در هلدینگهای ماموریتی هلدینگ هلدینگ در برخی اوقات هیچکاره است. چون ستاد یا مدیرعامل بانک میزنند به شرکت زیرمجموعه هلدینگ و میگویند فلان کار را بکن در در چنین صورتی کل سیاستگذاری، راهبرها و برنامههای هلدینگ از بین میرود.
مقدسیان: بله این مشکل وجود دارد. شرکتی که زیر مجموعه هلدینگ است و مسئولیت اداره کل بانک را بر عهده دارد چاره ای ندارد که به حرف مدیرعامل بانک گوش کند و خوب هم گوش کند.حالا صورتهای مالی این هلدینگ حتماً تنظیم میشود.
* البته هزینههای هلدینگ بر دوش بانک است. درست است که سود و زیان هلدینگ را آرایش میکند، ولی بهرحال روی هزینههای بانک اثر می گذارد اینطور نیست؟
مقدسیان: من صحبت های آقای وکیلینیا را قبول دارم. من در مورد ماموریتیها صحبت میکنم. شرکتها بعد از مدتی شبیه فیلمهای روسی میشود که داستایوفسکی در مورد بوروکراسیهای دولتی میساخت و با آن زونکنهای خاکگرفته نشان میداد چطور در فرایند دولتی بودن فرو میروند. ماجرا این شکلی میشود. الان کمکم کار به جایی رسیده که نیروهای راکد و کممصرف زیاد شدهاند و شرکت نمیتواند خودش را پالایش کند و خون تازهای بیاورد. راندمان پایین آمده و بعضی وقتها با بیست نیرو کاری انجام میدهیم که با ده نیرو هم میشود انجام داد، اگر هنوز شادابی و جوانی لازم را داشته باشند. شرکتها شروع به پیر شدن کردهاند. یکی از مشکلات ما در شرکتها و هلدینگهای ماموریتی فرتوت شدن شرکتهاست و به مدیران چالاک و جوانی مثل آقای بخشیزاده، وکیلینیا و اسلامی نیاز دارند که اینها را جوان کنند.
* آقای وکیلینیا محور دوم مربوط به مدلهای کسب و کار و راهبردهاست. اما این موضوع را هم در نظر بگیرید که بهرحال هزینهها بر دوش بانک است و در آخر همه چیز در صورتهای مالی بانک منعکس میشود. این راهبردها چقدر درست است و این مدلهای کسبوکار چقدر توجیه اقتصادی دارد؟
وکیلی نیا: من در بخش اول عرایضم خدمتتان گفتم که بهنظر من یکی از ماموریتهای مهم هلدینگها میتواند فعالیت فعالیت در حوزه های نوظهور فناوری و سرمایهگذاری هدفمند باشد.
درکل یکی از بحثهای مهم در مدلهای کسبوکاری هلدینگها، که اتفاقا بعد حمایتی هم میتواند داشته باشد، بحث سرمایهگذاری است.
اینجا نگاهها دیگر صرفاً بانکی نیست، بلکه در راستای استراتراژیهایی است که بانکها برای مدل کسبوکارشان ترسیم میکنند. مثلا یک بانک میگوید من اصل سودآوری را در حوزهی corporate banking میبینم و بعضی دیگر روی حوزهی retail banking هدفگذاری میکنند. بر این اساس، هلدینگشان هم وظیفهای بر عهده دارد. اینکه برخی از شرکت ها اقدام به سرمایه گذاری در استارت آپ ها می کنند استدلالش این است اولاً بخش مهمی از حوزهي retail را به سمت خود آورده و سرمایهگذاری کرده و از آن طرف نگاهی هم به capital دارد و پس یکی از بحثهای مهم این است که هلدینگها در کسب وکار خود نگاه درستی به سرمایهگذاری هوشمندانه داشته باشند.
* ببینید شما وقتی شرکتی راه میاندازید هزینههای سنگینی بر دوششان قرار میگیرید. در صورتی که میتوانستید همان کار را در ادارهای کوچک انجام دهید. یعنی هلدینگها گاهی برای اینکه استراتژی تعریف کنند، دست به چنین کارهایی میزنند، هزینه بر دوششان میافتد و چند وقت بعد شرکت منحل میشود.
مقدسیان: ما مشکل اساسیتری داریم. من سوالی مطرح میکنم و شما هم از هر کسی خواستید بپرسید. آیا بانکها حق دارند وارد بازار سرمایه شوند؟ یا نه باید وارد بازار پولی شوند که برایشان تعریف شده؟ اگر قرار نیست وارد بازار سرمایه شوند، شرکتهای دیگر نباید وارد بنگاهداری شوند. این چیزی بود که وقتی شرکتهای خصوصی در سالهای گذشته مطرح میکردند، به آنها حق میدادم. بانک نباید بنگاه داری کند. چون هیکل قدرتمندی دارد و بقیه را از بین میبرد.
بخشی زاده: اما هیکل بانکها لزوماً از هیکل بخش خصوصی بزرگتر نیست. ما شرکت بازار سرمایهای داشتیم که سنوات گذشته طبق صورت مالیای که در کدال هست، بیش از سه هزار میلیارد تومان سود تولید کرد. بهنظرتان این شرکت کوچکی است؟ ما شرکت بازار سرمایهای داریم که نزدیک به هزار نفر developer دارد. اینها شرکتهای کوچکی نیستند. یعنی ما بخش خصوصی قدرتمند هم داریم. صرفاً موضوع بانک نیست. ما در حوزهی تلکام، همراه اول، ایرانسل و رایتل را داریم که هر کدام به اندازهی یک بانک، نیرو و تجهیزات دارند.
* آیا شما جملهای در تکمیل صحبتهایتان دارید؟
بخشی زاده: بله. شما جایی فرمودید بانکها گاه شرکتهایی تاسیس میکنند و کلی دفتر و دستک به حوزهی پشتیبانی و منابع انسانی اختصاص میدهند و فقط سه نفر نیروی تخصصی میگذارند. اگر قرار به این شکل باشد، غلط است. در بخشهای بعدی پیشنهاداتی دارم که هلدینگها چطور خودشان را از این وضع خارج کنند.
وکیلینیا: هلدینگهای بانکها چند وظیفهی محوری دارند. اصل موضوع کاهش هزینهی بانکهاست. اگر بانکی بخواهد خودش سرویسی را انجام دهد، هلدینگهای فناوری بانکها باید سرویس را با کیفیتی بالاتر و هزینهای پایینتر به بانک یا ذینفع اصلی ارائه دهند. موضوع اصلی هلدینگها، ارائهی خدمات به بانکها، جذب منابع، کاهش هزینهها و در عینحال ایجاد نوآوری در خدمات بانکی است. قسمت عمدهای از خدمات نوآورانهای که در نظام بانکی کشور ارائه میشود ماحصل تلاش هلدینگهاست. چه در سیستمهای core banking ، چه payment و چه در سرویسهای جانبی وضع همین است. شرکت ارتباط فردا هم همین مسیر را طی میکند. چه در سنوات گذشته و چه در مدتی که من در خدمت دوستان هستم، ما بهطور ماهانه ارزش سرویسهایی را که بانک میدهیم، محاسبه میکنیم.
مقدسیان: البته فرق میکند. آنها حالت ماموریتی نیستند و کاملاً باید منفعتی برخورد شود. بانک اصلاً آنگونه با آنها رفتار نمیکند. پاداش مدیرش هم فرق میکند. پاداش ایشان در شرکت ارتباط فردا با پاداش بانک صادرات زمین تا آسمان فرق دارد. یکی میتواند سهامدار باشد. اما دیگری نمیتواند سهام داشته باشد. اگر ایشان سهام داشته باشد، اولین جایی که گیر میکند، در کمیسیون معاملات است. اما آنیکی میگوید به من مربوط نیست، کمیسیون معاملات را نمیشناسم، این را به این قیمت میفروشم و شما اگر نمیخواهید نخرید. این شرکت منفعتی است و حساب و کتابش جداست.
ادامه دارد…