نقبی بر صنعت بانکداری در جهان و فرصت های سوخته ایران/ ریشه های جهل ناصرالدین شاه
در گفت وگو با علی اشرف افخمی، پیشکسوت بانکداری توسعه ای مطرح شد(بخش اول)
بانکداری تجاری و توسعه ای در ایران بی توجه به ماموریت های خود مسیری را طی نموده اند که طبیعتا به عنوان یک قطعه مکمل اقتصاد به نحو مطلوب ایفای نقش نکرده اند. عوامل مختلفی در این بین دخیل بوده اند که تحریم یکی از این عوامل هست اما تمام آن نیست. لذا در حال حاضر تنها می توانیم به گذشته نگاه کنیم و به فرصت های که سوخته. علی اشرف افخمی از فرصت های سوخته و فراز و فرودهایی درباره صنعت بانکداری، اقتصاد و اجتماع می گوید. او معتقد است جهل ناصر الدین شاه با حذف نخبگانی چون امیرکبیر مانع توسعه کشور شد و زمینه فرصت سوزی های فراوان گردید.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، بانکداری تجاری و توسعه ای در ایران بی توجه به ماموریت های خود مسیری را طی نموده اند که طبیعتا به عنوان یک قطعه مکمل اقتصاد به نحو مطلوب ایفای نقش نکرده اند. عوامل مختلفی در این بین دخیل بوده اند که تحریم یکی از این عوامل هست اما تمام آن نیست. لذا در حال حاضر تنها می توانیم به گذشته نگاه کنیم و به فرصت های که سوخته.
در واقع آنانکه می توانستند کاری بکنند نکردند یا ترسیدند که بکنند و آنانی که توانستند و کاری هم کردند به عقوبتی سخت گرفتار آمدند. طبیعتا فرصت برای آنانی فراهم شد و هست که نمی توانستند و نمی توانند کاری بکنند و آنچه انجام دادند و کردند چیزی نبود که باید می شد و حالا در زیست بومی تکیده و پر چالش در همه وجوه درغلطیده و نفس می کشیم که راه برون رفت از بحران های مختلف آن مستلزم نوعی دگر دیسی و تحول بنیادین است.
علی اشرف افخمی از فرصت های سوخته و فراز و فرودهایی درباره صنعت بانکداری، اقتصاد و اجتماع می گوید که به سان واگن های مستهلک از هم وارفته به دنبال لکوموتیو دودگرفته و چرخ شکسته و بر ریلی لرزان و کج و مژ و بی زیرساخت روان هستند و هر دم ممکن است که اتفاقی دیگر افتد؛ از آن دست اتفاقاتی که نامگذاریش را باید تاریخ انجام دهد. او معتقد است جهل ناصر الدین شاه با حذف نخبگانی چون امیرکبیر مانع توسعه کشور شد و زمینه فرصت سوزی های فراوان گردید. بخش اول از این گفتگوی جذاب را با هم می خوانیم.
در ابتدای سال 2023 هستیم و بر همین اساس بد نیست نگاهی به عملکرد بانکهای برتر دنیا بیاندازیم. از این منظر وضعیت را چطور می بینید؟
معمولاً در آمارهایی که اعلام میشود، حدود دو هزار بانک برتر دنیا مورد تجزیهوتحلیل قرار میگیرند. البته تعداد بانکها بیشتر از این رقم است، اما معمولاً فرایند رتبهبندی با همین تعداد انجام میشود و از میان این تعداد 100 بانک برتر انتخاب میشوند، زیرا حدود 80 درصد دارایی Asset بانکهای دنیا به همین 100 بانک اختصاص دارد و طبق آخرین آمارهای منتشرشده مربوط به 2021 دارایی کل آنها بالغ بر 114 هزار میلیارد دلار و در سال 2022 به 183 هزار میلیارد دلار افزایش یافته است. رتبۀ اول در میان این 100 بانک، متعلق به یک بانک چینی به نام ICBC است که بهتنهایی پنج هزار و 800 میلیارد دلار دارایی دارد.
همانطور که می دانید طبق ترازنامه بانکها، تسهیلات پرداختی بانک ها به عنوان مهمترین قلم دارایی محسوب می شوند و وقتی می گوییم 5800 میلیارد دلار آیا می توانیم بگوییم تقریبا این مقدار از پول های دنیا از مبداء این بانک تسهیلات داده شده شده و طبعا بیش از این مقدار سپرده جذب شده یعنی این مقدار از پول جهان را این بانک جذب کرده است؟
آمارهای گفتهشده و آنچه بعداً خواهد آمد، شگفتانگیز و تکاندهنده است. و قصد بنده از بیان آنها مقایسه با برخی ارقام بانکهای کشور خودمان است، تا اندازه آنها و همچنین جایگاه اقتصاد ایران را متوجه بشویم. مثلاً تولید ناخالص داخلی (اسمی) ایران GDP nominal با آمارهای موجود حدود 200 میلیارد دلار بیشتر نیست. البته شایان ذکر است تولید ناخالص داخلی ازسوی مراجع رسمی بعضاً حدود 400 تا 450 میلیارد دلار اعلام میشود که به دلیل اعمال نرخ تسعیر متفاوت در نحوه محاسبه است. بهاینترتیب با یک مقایسة ساده با GDP چین (17000 میلیارد دلار در سال 2021) میفهمیم که اقتصاد چین حدود 85 برابر ایران است. یا دارایی بزرگترین بانک ICBC چین حدود 27 برابر تولید ناخالص داخلی ایران میباشد. کوچکترین بانک در میان این 100 بانک برتر، «بانک ملی قطر» است که 300 میلیارد دلار دارایی دارد یعنی 5/1 برابر اندازه اقتصاد ایران.
اگر در پایان سال 1400، بزرگترین بانکهای ایران ازنظر دارایی، یعنی بانک ملت و ملی را مبنا قرار دهیم، بهترتیب 40 و 32 میلیارد دلار دارایی دارند و این یعنی یک هفتم و یک نهم بانک ملی قطر. حال چنانچه جمع دارایی کل بانکهای ایران را حدود 6000 هزار میلیارد تومان در نظر بگیریم (با نرخ هر دلار 25 هزارتومان) بالغ بر 240 میلیارد دلار میشود که هنوز بهاندازه یک بانک قطری نیست و با بانک چینی هم فاصلهاش زیاد است، یعنی همین بانک ICBC حدوداً 24 برابر کل بانکهای ایران است
مجدداً تأکید میکنم هدفم نشان دادن فاصله نظام بانکداری ایران با جهان به لحاظ اندازه Size است و تلنگری است به دست اندرکاران که باید سخت بکوشیم و اندازه بانکهای ایران را بزرگ کنیم و به بازیگران باشگاه بانکداری دنیا بپیوندیم و درواقع در لیگ جهانی بازی کنیم. نکته جالب بعدی اینکه در رتبهبندی 100 بانک برتر جهان به لحاظ دارایی، چهار بانک اول نیز چینی هستند.
در حالی که اقتصاد اول دنیا آمریکا است ولی چهار بانک اول، چینی هستند؟
بله همانطور که فرمودید ازنظر تولید ناخالص داخلی GDP آمریکا اول است ولی ازنظر شاخصهای دیگر اینطور نیست. این چهار بانک چینی در سال 2021 حدود 20 هزار میلیارد دلار معادل 5/17 درصد از 114 هزار دلار دارایی را به خود اختصاص دادهاند؛ اگر بخواهیم نوع دیگری طبقهبندی کنیم تا ببینیم مثلا بانکهای آمریکایی در کدام جایگاه قرار دارند میبینیم که از میان 100 بانک برتر فقط 12 بانک آمریکایی هستند و تعداد بانکهای چینی 17 بانک هستند؛ یعنی به لحاظ تعداد نیز بانکهای چینی بیشتر هستند. بعد از چین و آمریکا، ژاپنیها با هشت بانک در ردة سوم قرار دارند و کشورهای انگلیس، فرانسه، کره جنوبی، کانادا و آلمان نیز هرکدام شش بانک را در این ردهبندی به خود اختصاص میدهند.
بانکها علاوه بر میزان دارایی از نظر موارد دیگر نیز دستهبندی میشوند؛ شاخص های مهم دیگر کدام هستند؟
یکی از این موارد ارزش بازارMarket Value بانکها در بازارهای معتبر سرمایه ازجمله بازار بورسهای نیویورک، هنگکنگ، فرانکفورت، لندن و … است. از میان 50 بانک اول دنیا ازنظر ارزش بازار (Market Cap) یک بانک آمریکایی به نام JP Morgan Chase در رتبه یک قرار دارد و رتبه دوم متعلق به بانک ICBC چین است.
این دو بانک چقدر با یکدیگر فاصله دارند؟
بانک آمریکایی 365 میلیارد دلار ارزش بازار دارد و بانک چینی اندکی بیش از 300 میلیارد دلار. بانک چینی در اینجا در رتبۀ دوم قرار دارند. بد نیست اشاره کنم که پنجاهمین بانک ازنظر ارزش بازار، دویچه بانک (Deutsche Bank) با 16 میلیارد دلار ارزش بازار است که نامی آشنا در ایران میباشد؛ البته این بانک آلمانی چند سال پیش ارزش بازار بالاتری داشت؛ اما به مرور به دلیل چالشهای مدیریتی و بحران از دست دادن سهم و حضور در بازار جهانی، ارزشش کاهش یافت و دولت آلمان بسیار تلاش کرد تا این بانک را با روش ادغام و تملک M&A با بانکهای دیگر سرپا نگه دارد؛ ولی دولت بیشتر از این نمیتوانست از یک بانک حمایت کند. ارزش بازار Market Value 50 بانک اشارهشده، حدود چهار هزار و 240 میلیارد دلار است که با این احتساب بانک اول حدود هشت درصد کل ارزش بازار را به خود اختصاص داده است و بانک دوم هم حدود هفت درصد.
بانکها را بر اساس سرمایهشان هم معمولا مورد ارزیابی قرار می دهند چون کفایت سرمایه از شاخص های کلیدی محسوب می شود در این خصوص بانک های برتر چه بانک هایی هستند؟
اشاره کاملا درست و بجایی است. در بانکداری، سرمایه بانکها به لایههای مختلف طبقهبندی میشود؛ مهمترین آن، لایة اول Tier 1 نام دارد؛ که معمولاً معیار مقایسة سرمایه بانکها با یکدیگر است. در رتبهبندی جهانی، 20 بانک ازنظر میزان سرمایه در بالاترین سطح قرار دارند. جمع سرمایة لایه اول آنها حدود سه هزار و 860 میلیارد دلار است و در رتبه اول نیز یک بانک چینی (ICBC) قرار دارد این بانک بالای 500 میلیارد دلار سرمایه پرداختشده دارد. بانک دوم و سوم و چهارم نیز چینی هستند بانک پنجم جیپیمورگانچیس آمریکا با 246 میلیارد دلار، بانک اچاسبیسی رتبه 9 با 156 میلیارد دلار و بانک رتبه بیستم، بانک سانتاندر اسپانیا با 94 میلیارد دلار سرمایه پرداختشده هستند.
جالب اینکه از میان 20 بانک مزبور، 10 بانک چینی هستند. سرمایه بانکهای ایرانی در سطح پایینی قرار دارند. مثلاً سرمایه بانک ملی (با همان نرخ 25000 تومان هر دلار) کمتر از 4 میلیارد دلار و سرمایه هر یک از بانکهای ملت، تجارت، سپه، کشاورزی، رفاه و صادرات تقریباً با کمی اختلاف حدود 1/1 میلیارد دلار میباشد. شایان ذکر است که جمع سرمایه بانکهای ایرانی در حدود 12 میلیارد دلار است که تقریباً یکچهلم بانک چینی ICBC و یکهشتم بانک سانتاندر اسپانیا است.
البته این مقایسه را با بانکهای کشورهای دیگر نیز میتوان انجام داد، که در آینده و در فرصتی دیگر به آن خواهیم پرداخت. ملاحظه میکنید که فاصله بانکهای ما با بانکهای جهانی، چقدر زیاد است و بایستی تلاش بسیاری بکنیم که خود را به سطح آنها برسانیم و نقش بیشتر و موثرتری در توسعه کشور ایفا نماییم.
با توضیحاتی که ارائه کردید میتوان چین را یک کشور بانکمحور دانست یا لااقل اینطور بیان کرد که چین با بانکمحوری آغاز کرده است؟
در اینجا خوب است اشاره کنم که چین چه اقداماتی کرده که در دنیا به چنین موقعیتی رسیده است؟ یکی از ابزارهای توسعه در همه کشورها حتماً بانکها هستند. به جغرافیا و نظام سیاسی کشورها هم ارتباط ندارد. چه در چین، چه در آمریکا و چه در آلمان یا فرانسه یا انگلیس، بانکها ابزار توسعه هستند که میتوانند در خدمت پیشرفت آن کشور یا صنعت یا بخشهای اقتصادی مختلف باشند.
چین هم بعد از فوت مائو و در دوره زمامداری دنگ شیائو پینگ بهموقع متوجه شد که بدون بانک نمیتواند توسعه یابد؛ بنابراین سراغ تقویت بانکهایش رفته است؛ درواقع اگر چهار بانک اول چین یا 10 بانک اول جهان را بررسی کنید متوجه میشوید که اغلب این بانکها خصوصی نیستند بلکه دولتی و عمومی هستند؛ منتها این کشورها بانکهای خود را وارد بورس کردهاند تا نحوة ادارة این بانکها از حالت دولتی بودن خارج شود و به سمت بانکداری حرفهای و منطبق با استانداردهای بینالمللی حرکت کند.
استانداردهایی مانند حداقل بازل 2 یا 3 ، که هر بانکی خود را با آنها تطبیق بدهد، راه پیشرفت برایش باز می شود؛ چون اینها استانداردهایی هستند که برای رسیدن به آنها باید زحمات بسیاری کشیده شود. ما در ایران در این مورد بسیار تنبلی کردهایم؛ البته بُروز و تحمیل تحریمها هم قطعاً مؤثر بودهاند.
نکتة جالب اینکه از میان 20 بانک اول به لحاظ سرمایه، 10 بانک چینی هستند و بانک پنجم بعد از چهار بانک چینی، بانک آمریکایی جیپیمورگان است؛ البته این بانک آمریکایی ازنظر ارزش بازار در رتبة اول دنیا قرار دارد ولی ازنظر سرمایه در ردة پایینتر (پنجم) قرار دارد. بایستی توجه کنیم که غیر از بانکها، بازار سرمایه از عوامل مؤثر در ترقی کشورها تلقی میشود که با تجهیز منابع به کمک بخشهای پیشران اقتصاد می آید.
بانک های ایران از منظر سرمایه اصلا وضع خوبی ندارند بخصوص دولتی ها.
تا اینجا قصد داشتم یک تصویر بزرگ از صنعت بانکداری در دنیا برای دوستان و کسانی که این ماهنامه را مطالعه میکنند ارائه دهم تا بدانند ما ازنظر سرمایه و دارایی در کدام نقطه از اقتصاد دنیا قرار داریم؛ همانطور که در بالا عرض کردم سرمایه اغلب بانکهای بزرگ ما حدود یک میلیارد دلار است ولی این میزان سرمایه کجا و 500 میلیارد دلار سرمایه بانک چینی کجا؟ اصلاً قابل مقایسه نیستیم. بپذیریم که بانکهای ما ازنظر سایز و اندازه بسیار کوچک ماندهاند.
ترکیب دارایی این بانکها به چه شکل است؟
بانکهای بزرگ دنیا بهطور طبیعی روی چند حوزه حساس هستند؛ یکی اینکه بهطور هدفمند با سیاستهای توسعهای دولتها روی پروژههای گوناگون کار میکنند و به همین منظور بانکهای توسعهای ایجاد شده است. اتفاقاً آمار دقیق آن را استخراج کردهام تا بدانیم بانکهای توسعهای در دنیا چه اقداماتی انجام میدهند. بانکهای توسعهای فعالیتهای خود را تخصصی کردهاند تا بانکهای تجاری وارد یکسری از کارهای توسعهای نشوند؛ درحالیکه بانکهای تجاری در ایران کار توسعهای انجام میدهند و بانکهای توسعهای مان نیز کار تجاری میکنند و این روش به جهات حرفهای از پایه غلط است؛
برگردیم به ادامه بحث، پس فعالیت بخشی از بانکها روی حوزه توسعهای متمرکز است و بخش دیگر به کارهای تجاری و تداوم فعالیت و گردش مالی بنگاههای اقتصادی که فعالیتهای تولیدی یا تجاری میکنند، (خدمات متنوع بانکداری شرکتی) مرتبط میشوند.
شرکتهای تولیدی و تجاری بزرگ دنیا چطور فعالیت میکنند؟ بهعنوان مثال این شرکتها به سرمایه در گردش نیاز دارند و باید نیاز مالی خود را تأمین (ترید فایننس) کنند، دقیقاً همان کاری که بانکها مثلاً در سنگاپور و تعداد قابلتوجهی از کشورها انجام میدهند و مدل بسیار خوبی است؛ حوزه دیگری که بانکهای گوناگون در سراسر دنیا بهعنوان مسؤلیت اجتماعی به آنها علاقه پیدا کردهاند حمایت از فعالیتهای محیط زیستی و دانشبنیان است که البته ازنظر من از حالت ژست حمایت از محیطزیست خارج شده و در واقعیت اتفاق میافتد و انجام میشود.
در واقع میتوان بانکهای بزرگ دنیا را در رابطه با فعال بودن در حوزة بانکداری سبز رتبهبندی کرد.
آمار دقیقی دراینرابطه ندارم؛ ولی بر اساس مطالعات عمومی، اغلب بانکهای بزرگ درصدی از منابع خود را به این سمت هدایت میکنند یا اولویتی برای اینها قائل میشوند؛ مثلاً انرژیهای پاک، خورشیدی یا بادی، برقی کردن اتوموبیلها و سایر وسایط نقلیه و از این قبیل. بهعلاوه نوآوریهای مرتبط با فنّاوریهای مالی یا فینتکها نیز توسط بانکهای بزرگ رشد یافتند و بانکهای دیجیتال متعددی توسط بانکهای بزرگ حمایت و تأسیس شدند و بهعبارتی تحولی در راستای بانکهای بدون شعبه و دیجیتالی شدن رخ داد.
پایهگذار بانک ریولوت Revolut در سال 2015جوان 36 سالهای بود که با سرمایة بسیار اندکی زمینه تأسیس این بانک را فراهم کرد و امروز که 44 سال سن دارد این بانک با حمایت بانک بزرگی در انگلیس بسیار فعال است و وارد بورس لندن و بورس نیویورک شده و سرمایهگذاران دیگری مانند سافت بنک ژاپن نیز وارد آن شدهاند. این بانک با 100 میلیون دلار آغاز به کار کرد؛ اما ظرف 7 سال امروز ارزش بازار Market Value این آن که هیچ شعبهای در هیچ کجا ندارد، بیش از 33 میلیارد دلار است؛ یا بانک دیگری به نام استارلینگ Starling با سرمایةای کمتر از حدود 50 میلیون دلار در سال 2017 توسط یک خانم بانکدار و حمایت دو بانک ایرلندی، بنیان گذاشته شد؛ اما امروز (2022) ارزش بازارش بالغ بر 1.5 میلیارد دلار است
تا اینجا درباره بانک های برتر دنیا بیشتر صحبت کردید، نقب مجددی هم به بانک های خودمان بزنیم گرچه مشکلات زیاد دارند و دشوار است که بشود مقایسه ای انجام داد.
درمورد اندازه، سرمایه و دارایی بانکهای ایرانی با بانکهای بینالمللی در بالا توضیح داده شد. امّا اجازه دهید یک مثال از موانع فرآیندی بزنم. خاطرم میآید برای دریافت مجوز افزایش سرمایة بانک تجارتی ایران و اروپا موسوم به EIH که در آلمان ثبت شده و بانکی آلمانی تلقی و تحت مقررات نظام بانکداری آلمان فعالیت می کند (ولی کلیه سهامداران آن، بانکهای ایرانی هستند)، حدود 5 هفته زمان صرف شد و مجوز بهوسیله بافین آلمان صادر گردید، ولی صدور همین مجوز در ایران بیش از دو سال زمان برد؛ و البته از این بابت توبیخ هم شدیم.
هنگامی که درخواست افزایش سرمایه را به مقامات ناظر قانونی نظام بانکی، بورس و بیمه آلمان یعنی بافین ارائه کردیم، یکی از اعضای هیئتمدیرة بافین، ازطریق بانک EIH با من تماس گرفت و دلیل افزایش سرمایه را پرسید و من نیز پاسخ دادم که مراتب در طرح توجیهی (Business Plan) ارسالی توضیح داده شده است. در آن زمان سرمایة ما حدود 300 میلیون یورو بود. این فرد به من گفت که در آلمان به سپردهها سود بانکی منفی تعلق میگیرد و اگر شما نتوانید این وجوه جدید را خوب بهکار بیندازید زیان خواهید دید و توجیه نخواهد داشت، فلذا باید در این زمینه برنامه روشنی داشته باشید و اقدامی انجام دهید تا سود بسازید.
من به ایشان اعلام کردم که علاقهمندیم برای پروژههای دارای توجیه مالی اقتصادی ایران، سرمایه این بانک را افزایش دهیم تا بتوانیم نسبت به تأمین مالی چند پروژه جدید، با بانکهای آلمان سندیکایی عمل کنیم. مثلاً برای یک پروژة 80 ميليون يورویی، مبلغ 20 میلیون یورو آورده ما باشد و مابقی را از بانكهاي ديگر دریافت و اصطلاحاً سندیكایی عمل کنیم. پس از بحث فراوان، آنها به ما مجوز افزایش سرمایه از 300 میلیون یورو به 750 میلیون یورو را دادند و ما سرمایه بانک را در مرحله اول به حدود 450 میلیون یورو افزایش دادیم؛ اما این سؤال را هم از من پرسيدند که در بلندمدت تا چه رقمی قصد افزایش سرمایه دارید؟ به آنها گفتم که در فاز اول یعنی پنج سال اول قصد داریم تا دو ميليارد يورو افزایش سرمایه دهیم؛ ولي قطعاً در یک برنامة دهساله میخواهیم سرمایه EIH را به پنج ميليارد يورو برسانیم. آنها متوجه شدند این افزایش سرمایه بهعنوان اهرم براي وامهاي بعدي استفاده میشود و اين به نفع كشور است.
من قصد داشتم سرمایه بانک EIH را بعد از ده سال پنج ميليارد يورويي كنم و استدلالم اين بود كه وقتی بانك بزرگ شود، اولاً امکان اخذ وامهای سندیکایی برای پروژههای ایران بیشتر میشود، و ثانیاً بهجاي 100 نفر500 نیروی انسانی به کار گرفته میشود و دولت آلمان حمایت بیشتری از بانک ما خواهد کرد و در مقابل دولت ما هم در مواقع لزوم میتواند از آن بهعنوان اهرم چانهزني اقتصادي استفاده كند. اينها برخی از نکاتي است كه متأسفانه خيلي به آن توجه نداريم؛ ولی چينيها توجه داشتند و دارند. امروز در بهترين نقطة هامبورگ يا دوسلدورف شعبه های ICBC را مشاهده میکنید؛ چون این بانک چینی اندازه بزرگی دارد؛ پنج هزار و 500 ميليارد دلار دارایی دارد و شماره یک دنیاست؛ بنابراین نمیتوانند بهراحتی او را تحریم کنند و یا دچار مشکل بنمایند.
همة اینها مدل کسب وکار قابل اتکا دارند؛ سؤال این است که براي بانكهای كوچك و متوسط در ايران چه مدلی وجود دارد؟
در ايران پنج بانك توسعهاي داريم؛ بانك صنعت و معدن، بانك توسعة صادرات، بانك كشاورزي، بانك مسكن و بانك توسعة تعاون. سرمایة این بانکها با دلار 25 هزار تومان بین 200 ميليون دلار تا یک میلیارد دلار است که اصلاً رقم قابلتوجهی نیست. زمانی که دلار حدود سه هزار تومان بود سرماية بانک صنعت و معدن نزدیک به يك ميليارد دلار بود. همان موقع یکی از مدیران ارشد بانك CDB بانک توسعه چین به ایران آمد و جلسة مشترکی برگزار شد و بنده وضعیت بانک صنعت و معدن را توضیح دادم (سرمایه حدود 1 میلیارد دلار و دارایی حدود 10 میلیارد دلار). نمایندة این بانک نیز در شرح بانک خودشان گفت که سرمایه بانک آنها 300 میلیارد دلار و داراییشان نیز یک هزار و 940 میلیارد دلار است. درواقع سرمایه 300 برابر و دارایی حدود 200 برابر بانک ما بود.
در اغلب کشورهای درحال توسعه و حتی توسعهیافته از قبیل ژاپن، مالزی، هند، اندونزی و ترکیه، نوعی بانکداری خاص واحدهای با اندازه کوچک و متوسط (که مطابق استانداردهای تعریفشده سازمانهای بینالمللی مانند اونکتاد طبقهبندی شدهاند) و مشهور به SME Banking هستند، ایجاد شده که نقش مؤثری در موفقیت آنها داشته است. این بانکها فقط وام نمیدهند بلکه خدمات دیگری مانند توانمندسازی در زمینههای تکنولوژی، مالی، مدیریت، بازاریابی و حقوقی به متقاضیان ارائه میکنند و توجه ویژهای به کارآفرینان و حوزههای دانشبنیان نیز دارند
ما در ایران چنین بانکی نداریم. هرچند بنده در دوره مدیریتم در بانک صنعت و معدن با همکاری برخی متخصصین بانکی مانند دکتر شایان آرانی، دکتر معمارنژاد، مرحوم دکتر ساسان منوچهری و آقایان پاکطینت، بطحایی و گرجی در سال 93 نسبت به ایجاد دپارتمانی در داخل بانک صرفاً بهمنظور خدمترسانی به واحدهای کوچک و متوسط اقدام کردیم. به گواه آمار عملکرد، حاصل کار خیلی موفق بود. بررسی این مدل کسبکار نیاز به یک گفتگوی مستقل دارد. البته پیشنهاد اصلی ما این بود که یک بانک تخصصی در زمینه صنایع کوچک و متوسط تأسیس شود، اما سیاست دولت و بانک مرکزی اعطای مجوز جدید نبود و عملی نشد. ما راهحل سادهتری مبنی بر اینکه یکی از بانکهای موجود و فعال را با اصلاح اساسنامه و افزایش سرمایه به یک بانک برای کسبوکارهای کوچک و متوسط تبدیل کنند، پیشنهاد کردیم که متأسفانه آن هم مورد پذیرش واقع نگردید.
یکی از علت هایی که توليدكنندگان، تجار و صنایع مختلف از بانک ناراضیاند وجود ضعف اعتباری و خط اعتباريها محدود است،شما چقدر این انتقاد را درست می دانید و راهکار چیست؟
با توضیحات دادهشده، علت را در مقایسه بانکهای ما با بانکهای خارجی بهروشنی میبینید. چون بانکهای ما سایز کوچکی دارند؛ ازطرفی بخش عمده اقتصاد ایران دولتی است و فعالان بخش خصوصی ما هم فضایی برای توسعه فعالیت و بزرگ شدن پیدا نمیکنند و مهمتر از همه بانکهای ما به علت وجود تحریمها، با دنیا تعاملي ندارند. مقررات حاکم بر نظام بانکداری ما در عرصه بینالمللی هم دستخوش مسائل سیاسی شده و به سرانجام نرسیده و بلاتکلیفی بر روابط بانکی با خارج حاکم است و حداقل میتوانیم بهصراحت بگوییم که مبادلات بانکی به خاطر حضور واسطهها و کاسبان تحریم، خیلی پرهزینه گردیده است.
ازسوی دیگر بانکهای ما، عملاً از دسترسی به منابع مالی ارزانقیمت با بازپرداخت طولانیمدت فراوان از بازارهای مالی جهان محروم هستند. بنابراین با اندازه کوچک و منابع مالی محدود انتظار زیادی از آنها نمیتوان داشت. هرچند مدیران و کارکنان بانکهای ایرانی مخلصانه، با جدیت و بیمنت در خدمترسانی به اقتصاد و مردم تلاش میکنند و توقعی هم ندارند، برعکس آماج حمله و داوری غیرمنصفانه افراد ناآشنا به حرفه بانکداری قرار میگیرند.
چین هم دولتی است اما مثل ما عمل نکرده و توانسته در دنیا بازی خود را به اقتصاد دنیا تحمیل چرا آنها توانسته اند و ما نتوانسته ایم؟
دلایل زیاد است. مثلا قضیة FATF که سالها و هنوز که هنوز است مورد مناقشه بوده و به نتیجه نرسیده و همچنان در بالاترين سطوح تصميمگيري اركان حاكميتي معلق و همينطور معطل مانده است. سیاستهای حکمرانی باعث شده ما را در زمين بازي راه ندهند و همة اینها چالشهای تحمیلشده بر نظام بانکی ما محسوب میشوند. مثالی برای شما بزنم. برای ورود به جام جهانی فوتبال، فدراسیون ما باید فیفا را قبول داشته باشد، یا برای ورود به جام جهانی کشتی، باید مقررات فیلا را پذیرفته باشیم. بانكداري هم همين است و مستثنی نیست.
ضمن اینکه یک کار کاملاً تخصصی است، باید استانداردهای بازل را قبول داشته باشید و پایبند به مقررات ازجمله FATF باشید و خود را با مقررات بینالمللی این حوزه انطباق دهيد. بعضی اوقات به نظر میرسد ما علاقه داریم چرخ را از ابتدا اختراع كنيم؛ درحالیکه چرخ را قرنها پیش اختراع کردهاند. سالها پیش اصطلاحی را به کار می بردم که باعث تعجب خیلیها شد! میگفتم نمیدانم چرا ما تلاش ميكنيم چرخ را دوباره اختراع کنیم، امّا از نوع مربع شكلاش!؛ درحالیکه چرخ بايد دايرهایشکل و گرد باشد، روان باشد تا خوب بچرخد. اين شیوه نگاه به مدیریت و سیستم، بخشی از گرفتاريهاست كه با آن دستوپنجه نرم ميكنيم. ما خودمان، كار خودمان را سخت ميكنيم. شما چطور میتوانید با وسیلهای با چرخهای مربعشكل با فلان اتومبیل که 300 کیلومتر در ساعت سرعت دارد مسابقه دهید؟ یا اینکه شاهد مداخله برخی افراد غیرمتخصص در امور حرفهای هستیم، افرادی که هنوز دوچرخهسواری را بلد نیستند ولی ادعای خلبانی و راهبری هواپیما را دارند!
از دلایل دیگر، علیرغم تأکیدات مکرر بزرگان کشور، کمتوجهی عملی به توسعه فناوری و تحول دیجیتال است. در همة دنیا مقررات اعتبارسنجي و سنجش رتبه مشتري در یک سيستم انجام میشود ولي ما همچنان در حال گرفتن کپی شناسنامه و کارت ملی و … از مشتریان هستیم. هرچند اخیراً نمونه هایی از پیشرفت در چند بانک را مشاهده میکنیم.
ادامه دارد…