خدمات مالی تا اطلاع ثانوی در انحصار بانکهاست
آینده نوآوری باز به روایت دو فعال حوزه نوآوری (بخش دوم)
زمانی معتقد بودیم بانک از بین میرود؛ اما بانکداری باقی میماند؛ اما حالا دیگر نمیتوانیم، بگوییم بانکداری دقیقاً چیست. خدمات مالی به مرور از انحصار بانکها خارج شده و مؤسسات غیر بانکی در کنار دیگر خدماتشان به ارائه خدمات مالی هم میپردازند. در چنین هنگامهای اما تجربهها در سیستم بانکداری در کشور ما تفاوتهایی دارد.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، خدمات مالی تعبیه شده به معنی آن است که خدمات مالی از انحصار بانک ها خارج شده و در آینده بیشتر شاهد این مسیر خواهیم بود.
این دستاورد محصول عمل فرآیندهای نوآوری و بانکداری باز است. به معنی دیگر شاهد فصل جدیدی از بانکداری باز هستیم.
در گفتوگو با یاسر قلیشلی، معاون کسب و کار شرکت دادهورزی سداد و کاوه رعدی، مدیرعامل همراه کارت به این مسائل پرداخته شده است.
بخش اول این میزگرد را با عنوان ” عرصه نوآوری باز با نگاه به خدمات مالی تعبیه شده ” با هم خواندیم. در ادامه با ما همراه باشید.
* برگ برنده شما در همراه کارت چه بود؟
رعدی: آقای قلیشلی گفتند همراه کارت، تبلیغات زیاد داشت؛ ولی فکر نمیکنم در این مورد تفاوتی با سامانة بام داشته باشد و حتی کمتر هم بوده. همراه کارت نیز جزو محصولات کم تبلیغ است.
نکته اینکه بانک آینده که مالک اصلی اپلیکیشن همراه کارت است در بین بانکهای خصوصی که شکل و شمایل مدرنتری در خدمات الکترونیکی دارند هم در جذب منابع و سپردهگذار و هم مشتری عملکرد قابل توجهی داشت همراه کارت رفتهرفته توانست خود را وارد فضایی کند که سرویسهای چند بانک را ارائه دهد؛ یعنی با وجود اینکه اپلیکیشن پیاسپی یا اپلیکیشن پرداخت نیست؛ ولی مثلاً طیف وسیعی از کاربران همان سرویس کارت به کارت را استفاده میکنند.
* مالکیت بانک آینده تأثیری بر روند شما داشت؟
رعدی: تردید نکنید که تأثیر داشت. نکته این است که بانک ملی به اعتبار بانک آینده حاضر بود کارت به کارت خود را به او واگذار کند؛ اگر من نوآورترین فرد روی کره زمین هم باشم بانک ملی سرویس کارت به کارت خود را در اختیار من قرار نمیدهد درست است که بازیگران مختلف که بیان شد پشتوانهشان شرکتهای دیجیتالی و اپراتوری است؛ ولی بنیه اقتصادی و قدرت چانه زنی مناسب با بانکها داشتند؛ مثلاً دیجی کالا برای هر بانکی جذاب است.
* کدام خدمات شما برای مشتریان جذاب است؟
رعدی: در حال حاضر تعادلی در سرویس کارت به کارت و سرویسهای پرداختی مثل قبوض و شارژ و بسته و … وجود دارد.
* ولی به نوعی وارد مقوله رسوب منابع میشود؟
رعدی: در مورد سرویس کارت به کارت نمیتوان چنین ادعایی کرد؛ چون این سرویس جزو مصداقهایی است که من علاقه دارم بانکها نگاهشان به آن اینطور باشد که منابع را از بانک خارج میکرد؛ ولی این توجیه برای بانکها وجود داشت که کارمزد آن برای بانک مقرون به صرفه است.
نوآوری امروز در شبکه بانکی الزام است یا انتخاب؟ من معتقدم در ایران انتخاب است؛ ولی در دنیا به الزام تبدیل شده است؛ در واقع در دنیا اگر بانکی سراغ نوآوری نرود، نابود میشود؛ ولی ما در مرحله انتخاب قرار داریم
البته درست است که سهم زیادی از کارمزدهای بانک را به خود اختصاص نمیداد؛ مثلاً همراه کارت بدون کوچکترین درآمدی از یک بانک متوسط، به اندازه ۲۰۰ الی ۳۰۰ ATM برای بانک کارمزد خلق میکند طبیعتاً این روند برای او جذاب است و این منفعت شکل گرفته است در بانکهای بزرگ این عدد بیشتر است هر قدر تعداد مشتریان بانک بیشتر باشند کاربرشان هم سمت همراه کارت بیشتر است.
* قطعاً بانکها برای انعقاد قراردادهای جدید با شما میپرسند که چه مزیتهای جدیدی برای من خلق میکنید؟ ممکن است شما ۱۰ مزیت برای آنها نام ببرید که معمولاً بانکها سه الی چهار مزیت را میپذیرند لطفاً به آن سه الی چهار مزیتی که معمولاً بانکها میپذیرند اشاره کنید؟
رعدی: ما برای مشتریان بانکها خلق ارزش میکنیم بدون اینکه خود بانک هزینهای صرف آن کرده باشد. طیف قابل توجهی از مشتریان بانکها با همراه کارت تجربه کاربری مطلوبتری دارند تا رسانه خود بانک. پس یکی شد رضایت مشتری.
دوم اینکه ما برای بانکها کارمزد خلق میکنیم که درآمد غیر مشاع بانک است و سوم اینکه هر دو این اهداف با بهای تمام شده به مراتب کمتری از زمانی که خود بانک بخواهد این کارها رو انجام دهد، محقق میشود یعنی کاهش هزینه.
قلیشلی: نوآوری امروز در شبکه بانکی الزام است یا انتخاب؟ من معتقدم در ایران انتخاب است؛ ولی در دنیا به الزام تبدیل شده است؛ در واقع در دنیا اگر بانکی سراغ نوآوری نرود، نابود میشود؛ ولی ما در مرحلة انتخاب قرار داریم.
به بیان دیگر من به عنوان بانک میتوانم نوآوری نکنم؛ مثلاً بانک ملی در حوزة الکترونیک همیشه پیشرو است؛ اگر سامانة «بام» را طراحی و ایجاد نمیکرد چه اتفاقی میافتد؟ آیا منابع از دست میداد؟ آیا مشتری از دست میداد؟ این یک انتخاب بود یا اگر روی سامانه بله تمرکز نمیکرد، چه اتفاق ناگواری برایش میافتاد.
درست است که انتخاب هوشمندانهای انجام داد و روی این موضوعها سرمایهگذاری کرد؛ ولی یک انتخاب برایش بود و نه الزام.
* مسیر شما را ملزم به این کار میکند.
قلیشلی: از کلمه ملزم استفاده کردید؛ اما تا به امروز برای بانک ملی انتخاب بوده است؛ ولی ممکن است برای بانک آینده الزام باشد.
* نوآوری همچون کودکی است که متولد شده است «بام» را مثال بزنم آیا شما میتوانید تصور کنید؛ اگر بام را نداشتیم چه میشد؟ یعنی بعد از اینکه فرزندی متولد شد تصور اینکه میتوانست وجود نداشته باشد سخت است.
قلیشلی: مثالی بزنم ما در ایران نئوبانک نداریم. نئوبانک امروز یک انتخاب است یا الزام؟ بانک ملی همین الان میتواند نئوبانک داشته باشد. منابع و زیرساختها و کاستاربیس و تیم فنی آن را دارد؛ ولی سراغ آن نرفته است؛ یعنی آن را انتخاب نکرده است؛ ولی نئوبانک برای بانک A یک الزام بود. او میگوید؛ اگر من سراغ نئوبانک نروم هم اپلیکیشن و هم مشتری و هم رسوب منابعام را از دست میدهم. در کل در اکوسیستم بانکی کشورمان هنوز نوآوری به الزام تبدیل نشده و هنوز در حد انتخاب است.
نکتة دیگری که آقای رعدی به آن اشاره کردند اینکه ما به بالانس رسیدیم به تعادل الزامی و اجباری و راکد رسیدهایم. امروز بانک ملی 35 میلیون مشتری دارد؛ ولی در سال گذشته چقدر رشد کرده است؟ بانک پارسیان و بانک پاسارگاد تقریباً همه با یک سطح بازی میکنند.
نئوبانک قرار نیست متعلق به بانک باشد یک بازیگر غیر بانکی است که امروز فضای کار بانکی برای آن فراهم شده است؛ ولی لایسنس خود را باید از یک بانک دریافت کند و نظام اقتصادی مملکت را بر هم نزیزد و … همه این خلط مباحث نشان میدهد که این بازار بسته است و اجازه بر هم خوردن تعادل را ندارد اینکه رقابت با تکنولوژی با سرویس بهتر و نوآوری به او داده شود وجود ندارد
سؤال اینجاست که مثلاً بانک سامان، بانک آینده و بانک اقتصاد نوین نمیتوانند با یک حرکت انتحاری پنج میلیون مشتری بانک ملی را جذب خود کنند؟ من میگویم؛ میتوانند ولی ما نمیگذاریم؛ بنابراین نوآوری ترمز دارد.
* ترمز آن در اختیار وحدت بانکهاست؛ یعنی بانکها یک قانون نانوشته دارند که بازار را کنترل کنند.
قلیشلی: تقریباً بازار را در تعادل و بالانس نگه داشتهاند؛ ولی مشکل اصلی این است که بخش خصوصی در این بالانس قرار ندارد. بحثی را در فرابوم مطرح کردم که هیچ وقت از آن حمایت نشد و آن اینکه امروز فرابوم اولین گزینهای است که میتواند به رگولاتور بخش خصوصی تبدیل شود. چهار بانک بزرگ با یک بخش خصوصی بزرگ با مشارکت یکدیدگر، میتوانند بدون توجه به حاکمیت، رگولاتوری کنند؛ البته جلوی آنها گرفته میشود؛ ولی قابلیت آن را دارند.
تصور کنید همراه بانک متعلق به بانک آینده نباشد و بام هم متعلق به بانک ملی نباشد آیا من و آقای رعدی میتوانیم یک رگولاتوری ایجاد کنیم تا بانکها را ملزم کنیم به ما سرویس ارائه دهند؟
رعدی: این موضوعی رقابتپذیری است. مثال نئوبانک، مثال بسیار خوبی بود که به رقابتپذیری بازمیگردد تا آن انگیزه را ایجاد کند. امروز دربارة نئوبانک در ایران یک خلط مبحث اساسی صورت گرفته است.
اصلاً نئوبانک قرار نیست متعلق به بانک باشد یک بازیگر غیر بانکی است که امروز فضای کار بانکی برای آن فراهم شده است؛ ولی لایسنس خود را باید از یک بانک دریافت کند و نظام اقتصادی مملکت را بر هم نزیزد و … همة این خلط مباحث نشان میدهد که این بازار بسته است و اجازة بر هم خوردن تعادل را ندارد اینکه رقابت با تکنولوژی با سرویس بهتر و نوآوری به او داده شود وجود ندارد.
* قطعاً در غرب هم این دورهها وجود داشت؛ ولی این دانش در زمان بلوغ خود به ما رسیده است؛ یعنی ما دوره تطور و رشد را در آنجا شاهد نبودهایم.
رعدی: اصلاً روی این موضوع تردیدی نداریم. امروز سرعت تغییرات بسیار زیاد شده است؛ بنابراین ما دیگر مسیری را که غربیها سپری کردند و به مرحلة کنونی رسیدهاند، نمیبینیم؛ ولی آنچه آنجاست میبینیم و میخواهیم.
موضوع این است که چه کسی قرار است این پیچیدگی را درک کند؟ در نهایت به صحبت شما میرسیم مبنی بر اینکه مردم انتظار دارند؛ چون پیشرفتها را میبینند و تجربه میکنند. کاربران نسل هزارة بانکها یعنی کسانی که دوران قبل از اینترنت را مشاهده نکردهاند انتظار یک سرویس بانکی کاملاً متفاوتی دارد؛ ولی این شرایط برای او فراهم نیست.
نکتة دیگر در مورد اینکه پیچیدگی بسیار زیاد است و به سادگی نمیتوان این گره کور را باز کرد اینکه نسل هزاره در مملکت ما قدرت اقتصادی ندارد تا یک بانک بزرگ اهمیتی به او بدهد.
* با این حال ایران در منطقه پیشروتر است.
رعدی: از لحاظ تکنولوژی پیشروتر هستیم؛ ولی از لحاظ رقابتپذیری نه. در کشورهای حاشیه خلیج فارس خانوادهها میتوانند بانک خانوادگی ثبت و مجوز آن را دریافت کنند گاهی آنها آنقدر موفق عمل میکنند که کمکم وارد رقابت با بانکهای کوچکتر میشوند نمونههایی وجود دارند که رشد زیادی کردهاند.
* شما معتقدید سرمایهگذاریهای بانک سامان روی بلوبانک با شکست مواجه میشود؟
قلیشلی: نمیگویم با شکست مواجه میشود؛ اما زمانی بانک سامان برنده میشود که بانک ملی و صادرات و تجارت به میدان بیایند.
* به این ترتیب بانک سامان به دلیل پیشرو بودن برنده است.
قلیشلی: چرا برنده باشد؟ اولین اپلیکیشن موبایل را چه کسی در ایران داشت؟
رعدی: من نمیگویم شکست میخورد؛ اما به صبوری بسیار زیادی نیاز دارد تا به نئوبانک تبدیل شود و این شکیبایی باید در بانک سامان باشد.
* یعنی ریسک آن بالاست.
رعدی: این مسیر بلندی است و نباید انتظار داشت ظرف یک الی دو سال بلوبانک به یک بانک قابل رقابت با بانکهای بزرگتر تبدیل شود.
* بنابراین ریسک ماندگاری آن در مقایسه به بانکهای بزرگتر بیشتر است و بانک سامان این ریسک را پذیرفته است.
قلیشلی: بله درست است. درد اولیه نوآوری باز، ریسک بالا و احتمال بالای شکست آن است؛ وقتی مدیری در داخل سازمان خود نوآوری میکند ریسک بالایی میکند؛ مثلاً شرکت کاله، اقدامات نوآورانة بسیاری انجام داد ماستها و بستنیهای مختلف تولید کرد و قطعاً با شکستهایی هم مواجه شد و شاید از 50 محصول او 2 محصول با استقبال مواجه شد.
اما آیا چون ریسک نوآوری بالاست میتوان آن را کنار گذاشت؟ قطعاً نه. بقای ما به نوآوری مرتبط است. برای بالانس این وضعیت یعنی حداقل کردن ریسک در ازای شکست نوآوری و حداکثر کردن درآمد در ازای موفقیت نوآوری، سراغ شرکتهای مختلف رفتم. به مثالی اشاره کنم؛ من 10 هکتار زمین دارم.
یک راه این است که در آن درخت بکارم و حیوان پرورش بدهم و … این مسئله ریسک دارد ممکن است درخت خشک شود یا حیوانات تلف شوند و … راه دیگر آن این است که نوآوری باز کنم و در زمین من دیگران نوآوری کنند، من ریسک خود را به حداقل و سودم را به حداکثر رساندهام.
همین اتفاق نیز برای کسانی که در زمین من نوآوری میکنند اتفاق افتاده است؛ چون اگر من این زمین را نداشتم آن فرد نمیتوانست در آن هلو پرورش دهد.
در مورد نوآوری از فرهنگ و دانش و منافع بحث کردیم؛ ولی باید بگویم که ما عملاً زمین بازی در اختیار فینتکهای کوچک قرار نمیدهیم. اعتبار در کشور یعنی پول و قدرت. ما دو الی سه موضوع را تست کردیم؛ اما چرا موفق نشدیم؟ آیا ایدهمان بد بود؟ آیا کارمان بد بود؟
سال 93 الی 94 ایدة «من بانک» به ذهن آقای فراهانی خطور کرد در این ایده هیچ بانکی وجود ندارد در واقع یک اپلیکیشن نئوبانک است که سرویسها را از بانکها دریافت میکند و در اختیار مشتریان قرار میدهد.
نمونة موفق آن در دوبی به نام «میبنک» است؛ اما از ایشان هیچ حمایتی نشد حتی در جشنواره هم جایزه نگرفت و کسی که جایزه گرفت کسی بود که سرویسهای کربنکینگ را در وب پیاده کرده بود؛ یعنی نوآوریای که اصلاً مشابه آن را نداشتیم هیچ امتیازی نگرفت و حتی جزو سه نفر اول هم نشد. این امر نشان میدهد که ما باید قدرت داشته باشیم؛ ولی نداریم.
امروز بازیگران جدید مثل سراوا و هزاردستان کمکم این دیوار را میشکنند. من به عنوان یک دانشجو میتوانم سراغ هزاردستان بروم و طرح خود را ارائه دهم. به نظرم اینها به بلوغ خوبی رسیدهاند و رویکرد بازی دارند؛ ولی بانکهای بزرگ هنوز نزدیک به صفر هستند؛ البته صفر نیستند؛ مثلاً ما در بانک ملی چند کار حیاتی انجام دادیم و روی تیم دانشبنیان جوان 10 الی 15 نفره سرمایهگذاری کردیم؛ ولی نسبت به قابلیتش نزدیک به صفر است بانکی که این همه پول و ثروت و اعتبار دارد میتواند بیشتر از این کار کند.
رعدی: به اولین اینترنتبانک اشاره کردید که اتفاقاً مثال خوبی است. اولین اینترنتبانک و همراهبانک متعلق به بانکهای خصوصی است که در مقطعی نوظهور بودند؛ از جمله بانک سامان که قصد رقابت با بانکهای بزرگمقیاس را داشت؛ اما نمیتوانست هزار شعبه در کل کشور داشته باشد؛ بنابراین چنین نوآوریهایی را انجام دادند و اولین همراهبانکها و اینترنتبانکهای کشور شکل گرفت.
* اتفاقاً برگ برندة آنها همینها هستند.
رعدی: کاملاً با شما موافقم؛ اما امروز از آن زمان ۲۰ سال میگذرد و آنها سهم خود را گرفتهاند؛ ولی چقدر؟ بانک سامان از منظر تراکنشی و از منظر جذب منابع و از منظر کاربری بر اساس گزارشات شاپرک زیر ۲ درصد بازار بانکداری کشور است.
* باید از زاویه دیگری به این مسئله نگاه کرد؛ اگر این نوآوریها را نمیکردند چه وضعیتی داشتند؟
رعدی: بله درست است بانکهای کوچکتر و خصوصی بسیاری هستند که شعبه بیشتری دارند؛ ولی سهم کمتری دارند.
* امروز بسیاری از مردم بانک سامان را میشناسند.
معتقدم؛ نوآوری به نقطه الزام میرسد؛ ولی رسیدن به نقطه الزام حداقل 5 الی 10 سال زمان نیاز دارد؛ چون هنوز یک انتخاب است و الزام نیست. در مورد عوامل بسیاری صحبت شد؛ ولی نکتة بسیار ظریف که خیلی به ایران مرتبط نیست اینکه شبکه بانکی همیشه در دنیا شبکه پر قدرتی است و این قدرت همیشه باعث میشود که زورشان به بقیه بچربد
قلیشلی: شما پرسیدید که آیا بلوبانک شکست میخورد؟ گفتیم؛ شکست نمیخورد زمانی به بلوغ و کمال میرسد که دو بانک بزرگ وارد میدان شوند؛ مثلاً دیجی کالا یا اوانو میتوانند نئوبانک راه بیندازند؛ اگر اوانو به طریقی از بانک ملی لایسنس دریافت و نئوبانک راهاندازی کند موفق خواهد بود.
* در جمعبندی صحبتهایمان بانکها به این نقطه میرسند که باید اجازه دهند خدمات مالی تعبیهشده شکل بگیرد؛ مثلاً دیجی کالا خدمات مالی خود را ارائه دهد این مدل خود به خود در مسیر بلوغ اتفاق میافتد. لطفاً صحبتهای خود را جمعبندی کنید.
قلیشلی: صحبت شما کاملاً درست است. من معتقدم؛ نوآوری به نقطة الزام میرسد؛ ولی رسیدن به نقطة الزام حداقل 5 الی 10 سال زمان نیاز دارد؛ چون هنوز یک انتخاب است و الزام نیست. در مورد عوامل بسیاری صحبت شد؛ ولی نکتة بسیار ظریف که خیلی به ایران مرتبط نیست اینکه شبکه بانکی همیشه در دنیا شبکه پر قدرتی است و این قدرت همیشه باعث میشود که زورشان به بقیه بچربد.
امروز نیز تنها گروهی که میتوانند با آنها رقابت کنند اپراتورهای تلفن همراه هستند. تا جایی که مطالبه از کف جامعه بالا بیاید؛ یعنی مشتری بگوید؛ اگر بانک نوآوری نکنید من حسابم را میبندم و به بانک دیگری مراجعه میکنم.
آیا در اپلیکیشنتان نوآوری نمیکنید؟ حسابم را میبندم و به بلوبانک میروم و … اینجاست که همه به دست و پا میافتند. بانک ملی میداند که اگر نوآوری نکند مشتریهایش را از دست میدهد و بام ایجاد میکند و بانک صادرات میداند؛ اگر نوآوری نکند مشتریانش را از دست میدهند؛ بنابراین CRS میآورد و … به نظرم نوآوری چهار الی پنج سال دیگر به نقطة مطلوب میرسد.
رعدی: کاملاً موافقم. نوآوری در دنیا به میوه رسیده ولی در ایران تازه جوانه زده است و باید صبوری کنیم؛ اگر عجله کنیم ممکن است بعضی چیزها خراب شوند و در مسیر خود پیش نروند؛ ولی باید بدانیم که بالاخره هر کدام از اینها نطفهای داشتند که آن نطفه رقابتپذیری و انگیزة اصلی برای نوآوری بوده است؛ چون اینها هنوز در ایران شکل نگرفتهاند به قول آقای قلیشلی انتخاب است و تبدیل به الزام نخواهد شد؛ مگر اینکه مجبور شویم.
آقای قلیشلی زمان ۵ الی ۱۰ سال را خوشبینانه بیان کردند؛ ولی به نظرم حالا حالاها شاید حتی به اندازه یک نسل لازم است و باید در این صنعت و چه به صورت کلی در اکوسیستم نوآوری تلاش کنیم و خاک بخوریم شاید در آینده این اتفاق بیفتد؛ مگر اینکه موج تکنولوژی یک تغییر و تحولات خاصی انجام دهد که آن هم بعید نیست بالاخره تکنولوژیهای نوظهور سرعت تغییری که ایجاد میکنند بسیار زیاد است.