عرصه نوآوری باز با نگاه به خدمات مالی تعبیه شده
طی گفتگویی با دو فعال حوزه نوآوری بررسی شد (بخش اول)
خدمات مالی تعبیه شده به معنی آن است که خدمات مالی از انحصار بانک ها خارج شده و در آینده بیشتر شاهد این مسیر خواهیم بود. این دستاورد محصول عمل فرآیندهای نوآوری و بانکداری باز است. به معنی دیگر شاهد فصل جدیدی از بانکداری باز هستیم.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، زمانی معتقد بودیم بانک از بین میرود؛ اما بانکداری باقی میماند؛ اما حالا دیگر نمیتوانیم، بگوییم بانکداری دقیقاً چیست. خدمات مالی به مرور از انحصار بانکها خارج شده و مؤسسات غیر بانکی در کنار دیگر خدماتشان به ارائه خدمات مالی هم میپردازند. در چنین هنگامهای اما تجربهها در سیستم بانکداری در کشور ما تفاوتهایی دارد.
در این زیست بوم بانکها معمولاً مالکیت استارتاپها و فینتکها را از آن خود میکنند و به نوعی خدمات مالی اگرچه توسط یک فینتک یا مؤسسه غیر بانکی ارائه میشود؛ اما ذیل اکوسیستم بانک حرکت خواهد کرد و به نوعی خدمات مالی در انحصار بانکها باقی میماند.
اما این روند ادامه دار است یا رقبای بزرگی چون دیجیپی و اسنپ این فضا را تغییر خواهند داد؟
در گفتوگو با یاسر قلیشلی، معاون کسب و کار شرکت دادهورزی سداد و کاوه رعدی، مدیرعامل همراه کارت به این مسائل پرداخته شده است.
* در این میزگرد قصد داریم «نوآوری باز» با نگاه به خدمات مالی تعبیهشده را بررسی کنیم. در ابتدا خوب است نگاهی داشته باشیم به وضع موجود نوآوری باز در تعامل با اکوسیستم اقتصاد در ایران.
قلیشلی: در مرور محور اول میزگرد ابتدا باید اشاره کنم که API OPEN یا Open Banking با Open Innovation خیلی متفاوت است. در API OPEN سرویس ارائه میشود؛ اما نوآوری باز نگاه متفاوتی دارد. پیش از این در شرکتها R&D با 20 الی 50 نیرو اداره میشد؛ اما حجم نوآوری و خلاقیت به حدی افزایش پیدا میکرد که با 50 نیرو ادامه مسیر امکانپذیر نبود.
بنابراین تصمیم گرفته شد سراغ نوآوری باز برویم؛ یعنی در شرکتهای فعال این حوزه چیزی به نام R&D نداریم و شرکتها و استارتاپها و فینتکها نوآوری خود را در اختیار ما قرار میدهند؛ در صورتی که اصولاً ممکن است سرویسی در اختیار آنها قرار ندهیم.
ما امروز در بانک ملی سرویسهای مختلف و APIهای گوناگونی ارائه میکنیم. این کار نوآوری باز نیست؛ بلکه بانکداری باز است؛ یعنی برخی سرویسهایمان را به صورت باز در اختیار بقیه میگذاریم.
شرایط اقتصادی، فرهنگی، حاکمیتی و تحصیلی در ایران این قابلیت را در اختیار ما قرار نمیدهد که مدعی باشیم خدمات از انحصار بانکها خارج میشود یا سرویسهای توزیعشده و مبتنی بر بلاکچین ارائه میکنیم
ولی اگر یک شرکت فینتک بخواهد سرویس خاصی را در بدنه بانک ملی پیادهسازی کند، در این صورت نوآوری باز اتفاق میافتد؛ در واقع بانک ملی به آن شرکت اجازه میدهد تا نوآوری خود را در بستر بانک ملی پیادهسازی کند؛ بنابراین این دو بسیار با یکدیگر متفاوت هستند.
* این به معنای آن است که وجوه مختلف نوآوری مرتب تکمیلتر و بازتر شده است؟
قلیشلی: نقطه پیادهسازی نوآوری است. تصور کنید شرکت فرابوم، سرویس را از بانک ملی دریافت میکند و به شرکت دیگری ارائه میکند، این نوآوری باز نیست. ممکن است او نقطه شروعی را برای نوآوری باز فراهم کرده باشد؛ ولی فقط سرویس در اختیار او قرار گرفته است.
در اینجا فرابوم جزوی از بدنه بانک ملی است و سرویسهای بانک ملی را دریافت میکند و اقداماتی انجام میدهد و آن را در اختیار بخشهای دیگر قرار میدهد.
* در حقیقت نکته مورد توجه در اینجا، خارج شدن خدمات مالی از انحصار خدماتدهندگان قبلی است؟
قلیشلی: شرایط اقتصادی، فرهنگی، حاکمیتی و تحصیلی در ایران این قابلیت را در اختیار ما قرار نمیدهد که مدعی باشیم خدمات از انحصار بانکها خارج میشود یا سرویسهای توزیعشده و مبتنی بر بلاکچین ارائه میکنیم.
مثالی بزنم، ما ادعای تولید دانش داریم؛ ولی واقعاً تولید دانش نداریم حتی کشورهای پیشرفتهای مثل استرالیا هم تولید دانش ندارند؛ اما در کشورهایی مثل آمریکا، چین و آلمان تولید دانش وجود دارد؛ چون زیرساخت این کشورها برای ایجاد خلاقیت و نوآوری و کار جدید آماده شده است؛ اما ایران این قابلیت را ندارد.
بنابراین تمام خدمات مالی تا اطلاع ثانوی در انحصار بانکها خواهد بود. امروز مالک تمام شرکتهایی که خدمات مالی آزاد ارائه میدهند بانکها هستند؛ مثلاً بانک ملی سهامدار سداد و سداد سهامدار فرابوم است، بانک آینده سهامدار ارتباطفردا و ارتباطفردا سهامدار همراه کارت است.
* سامانه بله، راهاندازی میشود؛ اما باید به درگاه پرداختی متصل شود؛ ولی پلتفرم «بله» خود راه افتاد و بانک ملی ترجیح داد سهام آن را خریداری کند؛ در حالی که سهام آن را هر شرکتی میتوانست خریداری کند. سامانه بله خود، بانک را ترجیح داده است و شما نیز ترجیحاً بله را انتخاب کردید.
قلیشلی: ولی سامانه بله آزاد نیست هر کاری انجام دهد.
* چرا میتوانست به شبکه پرداخت متصل شود؛ اما مستقل باشد؟
قلیشلی: من به عنوان استارتاپ در یک جای آزاد میتوانم هر نوع سرویسی را به هر کسی و به هر شکلی که علاقه دارم ارائه دهم؛ ولی فعلاً در داخل کشور ما چنین امکانی فراهم نیست؛ البته منظورم این نیست که در این راستا بانکها یا بانک مرکزی مشکلی دارند نه بلکه فرهنگ عامه به نقطه لازم نرسیده است.
دانشگاه هم به آن نقطه نرسیده است. در دانشگاه اگر سؤالی مقابلمان قرار دهند؛ ولی آن را به سبک رایج و تدریسشده حل نکنیم نمره صفر میگیریم. منظورم این است که نهایتاً سامانه بله مجبور است تحت قوانین بانک ملی عمل کند. درست است بانک ملی با توجه به بلوغ دیجیتالی که دارد، آزادی عمل را به سامانه بله داده است لیکن نهایتاً این سامانه باید در چارچوبهای بانک فعالیت کند.
* اگر سهامدار اپ بله ایرانخودرو بود باید پروتکلهای شاپرک را اجرا میکرد در چنین صورتی خودش خیلی از خدمات را ارائه میداد.
قلیشلی: شما یک پرداختیار یا اپلیکیشن یا سوپراپ را نام ببرید که وابستگی بانکی نداشته باشد؟
* آقای رعدی شما میتوانید مثالی بیان کنید که به صورت سهامداری وابستگی بانکی نداشته باشد؟
رعدی: تعداد آنها انگشتشمار است و شانس و اقبال زیادی ندارند. یکی از اپلیکیشنهایی که امروز به مقیاس رسیده است اپلیکیشن «اوانو» نام دارد که متعلق به همراه اول است و دیگری فینتک دیجی پی متعلق به دیجیکالاست.
فرمایش شما کاملاً درست است در دنیا هم به صورت کلی بازیگران غیر بانکی مرحله به مرحله وارد صنعت شدهاند و سهمهای قابل توجهی دریافت کردهاند؛ مثل گوگل، اپل و سامسونگ، ولی در ایران اقبال زیادی نداشتند؛ یعنی اگر فارغ از فضای جدید باز بودن صنعت بانکداری و پرداخت، یک مرحله مثلاً حدود ۱۰ الی ۱۵ سال به عقب بازگردیم، میبینیم در دنیا روندی آغاز شده بود که شرکتهای تلکام به کمک بانکها میآمدند و با یکدیگر محصولات مشترک ارائه میدادند این امر در ایران با سرویسی مثل USSD آغاز شد؛ ولی همان جا به جنگ بزرگی بین بانکها و اپراتورها در سهمخواهی از این سرویس تبدیل شد.
* وقتی نسل تغییر کرد عملاً هر دو مجبور به نوعی مصالحه شدند؛ وقتی خدمات، وببیس شد بانک مرکزی نتوانست جنگ را ادامه دهد و مجبور شد به شرکتهای پرداخت اجازه دهد تا خدماتشان را ارائه دهند.
قلیشلی: آیا ما میتوانیم پیامک را به عنوان عامل دوم حذف کنیم؟ ما میتوانیم شاخص بیومتریک بگذاریم و اپهای رمزنگاری بگذاریم؛ بنابراین چرا پیامک را حذف نمیکنیم؟
* ولی این امر آغاز شده است. ممکن است پنج سال دیگر پیامک حذف شود.
قلیشلی: نه هنوز شروع نشده است؛ اگر سامانههای احراز هویت دیجیتال را بررسی کنید متوجه میشوید که عامل دوم خود را پیامک قرار میدهند؛ چون مجبور هستند.
چه زمانی بانکداری باز برای بانکی مثل ملی ارزش دارد؟ وقتی به این نتیجه برسد که امروز بهای تمامشده برای محصول بام که یکی از بهترین محصولات بانکداری دیجیتال کشور است بسیار گران تمام میشود؛ اما اگر این سرویس را در اختیار یک فینتک یا یک غیر بانکی قرار دهد و کارمزد دریافت کند و مشتریاش را حفظ کند؛ خیلی مقرون به صرفهتر خواهد بود
* مجبور بودن دو علت دارد؛ علت اول این است که همه پیامک را در اختیار دارند؛ ولی اینترنت آنها ممکن است با مشکل مواجه باشد؛ یعنی الان پیامک یک امکان در اختیار است در حالی که ابزارهای دیگر چنین شرایطی ندارند. علت بعدی اجبار قانونی است باید ببینم این اجبار ریشه در چه چیزی دارد؟
رعدی: این دو حوزه به یکدیگر گره خوردهاند؛ چون هویت ما یک ارتباط یک به یک با شماره تلفن همراهمان میگیرد و طبیعی است که این دو حوزه با یکدیگر به صلح برسند؛ وگرنه در دنیای دیجیتال نمیتوان کاری کرد.
در تکنولوژی باید منافع بازیگران قدیمی در نظر گرفته شود تا نوآوری بتواند باز شود. نکات اولیهای که دربارة نوآوری باز و آنچه به نام بانکداری باز عنوان میشود در ادبیات کاملاً درست است در واقع آنچه آقای هنری چسبرو نامش را نوآوری باز گذاشته مصداقی است که آقای قلیشلی به آن اشاره کردند و بانکداری باز با آن تعبیر شاید اشتراک زیادی با نوآوری باز نداشته باشد.
ولی موضوع این است که بالغترین الگوی این موضوع اتحادیة اروپاست. منافع بانکها حتی بانکهای قدیمی در این بود که به بانکداری باز بپیوندند تا خود را از چیزهایی که آنها را تهدید میکرد نجات دهند؛ مثل نسل ملنیوم و نسل هزاره که به تکنولوژی جدید و استفاده از ابزارهای مدرن علاقه داشتند؛ از طرفی اتحادیة اروپا شکل گرفته بود و بسیاری از بانکهای بزرگ در حال از دست دادن منابعشان بودند.
* علتش چه بود؟ آیا غیر از انتخاب مشتری بود؟
رعدی: مشتری تأثیرگذار بود؛ ولی باید واقعیتها را بپذیریم که در ایران هنوز عامة مردم چه به عنوان مشتری یا نقشهای دیگری سنبة پر زوری ندارند؛ بنابراین اگر میخواهیم از منافع تکنولوژی بهرهمند شویم این امر نه از طریق تکنولوژی پرووایدرها شدنی است و نه از طریق فشار. مردم خود را بهروز میکنند.
* اجازه دهید سؤال را تصحیح کنم. اکوسیستم متعلق به اروپا به شکل خودش پیش رفته است؛ اما اکوسیستم بانکی، اقتصادی و اجتماعی ما به این شکل است که شاهدش هستیم ما باید مختصات زیست بوم خودمان را بشناسیم. جناب رعدی به نکاتی اشاره کردید؛ اگر ممکن است آن را تکمیل کنید.
رعدی: اگر بخواهم همان مثال را ادامه دهم؛ باید بگویم بدیهی است مادامی که مدل کسب و کار بانکهای ما بیشتر روی رسوب است خیلی به این موضوع فکر نمیکنند. بدیهی است؛ وقتی بانکهای ما میتوانند صورتهای مالی دستکاریشده یا وضعیت اقتصادیای که با شاخصهای بانک مرکزیمان و دنیا متفاوت است؛ از طریق سپردههایی که در اختیارشان است سامانههایشان را تولید کنند و شرکتهایشان را اداره کنند این اتفاقات نمیافتد.
چه زمانی بانکداری باز برای بانکی مثل ملی ارزش دارد؟ وقتی به این نتیجه برسد که امروز بهای تمامشده برای محصول بام که یکی از بهترین محصولات بانکداری دیجیتال کشور است بسیار گران تمام میشود؛ اما اگر این سرویس را در اختیار یک فینتک یا یک غیر بانکی قرار دهد و کارمزد دریافت کند و مشتریاش را حفظ کند؛ خیلی مقرون به صرفهتر خواهد بود؛ چون در هر صورت یک فینتک نمیتواند بانک باشد؛ چون نه مجوز آن را در اختیار دارد و نه مردم از او استقبال میکنند.
وقتی به این نتیجه برسد بدیهی است که این کار را میکند؛ ولی مادامی که یک بانک میداند که اداره کردن و هزینههای مالکیتاش سبب میشود تا سودده نباشد و حتی زیان ایجاد کند و … اما همچنان تمایل دارد همه چیز در دست خود او باشد خواه این هزینه را از جیب سپردهگذار پرداخت کند خواه بر اساس طرح کسب و کاری که توجیه دارد، نمیتوان از چنین وضعیتی دنبال انگیزهای بود که میتواند اقبالی به نوآوری باز باشد.
* آقای قلیشلی لطفاً نظر خود را در اینباره بیان کنید.
قلیشلی: آقای رعدی به طور کامل توضیح دادند. امروز مهمترین فاکتور برای تقریباً 90 درصد بانکهای ما میزان رسوب مالی است؛ مثلاً بانک الف 100 هزار میلیارد رسوب مالی با بیلان منفی پنج هزار میلیارد دارد، این بانک لایک بیشتری دریافت میکند تا بانکی که پنج هزار میلیارد رسوب مالی و بیلان 100 هزار میلیارد مثبت دارد؛ وقتی شاخص به این شکل است؛ روال فعلی تغییر نمی کند.
امروز مهمترین شاخص بانکهای ما برای ارائه سرویس به بسیاری از کسانی که درخواست دریافت سرویس دارند، رسوب مالی است؛ از آنها میپرسیم که آیا میتوانید؛ مثلاً دو هزار میلیارد رسوب مالی بیاورید؟
* اولویتهای دیگری نیز وجود دارد آنها چه هستند؟
قلیشلی: مهمترین اولویت رسوب مالی است که تمام فاکتورها را زیر سؤال میبرد؛ ولی من قصد دارم یک قدم به عقب برگردم؛ یعنی زمانی که الکترونیک آمد، وقتی ابزارهای الکترونیک وارد شد هیچ چیز درباره آن ابزار نمیدانستیم. در دوران توسعه بانکداری الکترونیک عملاً یک سری فرآیند سنتی داشتیم که مکانیزه و متمرکز شد؛ اما در نهایت فقط جای کاغذ، تصویر میگرفتیم. فرآیندها الکترونیک نشد.
یک قدم جلوتر آمدیم و در بانکداری دیجیتال فرآیندهایمان را الکترونیک کردیم. به این ترتیب کلمه الکترونیک به همه چیز چسبید؛ بانکداری الکترونیک، بیمه الکترونیک و … به نظرم نوآوری امروز در آن نقطه قرار دارد و هنوز آغاز راه است؛ امروز وقتی در مورد نوآوری صحبت میکنیم همه دنبال نوآوری خدمات یا محصول هستند.
کسی دنبال نوآوری استراتژیک نیست، دنبال نوآوری فرآیند و نوآوری نیروی انسانی نیست. آقای رعدی به منفعت این روند اشاره کردند. به نظرم کمکم متوجه میشویم که اگر بخواهیم رسوب داشته باشیم، میتوانیم از ابزارهای نوآورانة دیگری هم استفاده کنیم و رسوب خود را نگه داریم.
مثلاً «همراه بانک» قصد دریافت سرویس از یک بانک را دارد. بانک از او میخواهد مبلغ مثلاً دو هزار میلیارد تومان در حساب بانک بلوکه کند تا شش سرویس در اختیار فینتک قرار گیرد. به این ترتیب بانک فرض میکند که با استفاده از نوآوری باز و ارائه سرویس به هدف خود که جذب منابع مالی است، رسیده است؛ ولی هنوز تا آن مقصد راه زیادی داریم.
* احتمالاً منظور شما از نوآوری استراتژیک تحول در مدل کسب و کار باشد. دو بحث در اینجا مطرح میشود؛ یکی مدل مراوده و دیگری پذیرش فرآیند. در واقع بانک میگوید؛ اگر بخواهم امکان ارائۀ خدمات را به یک صاحب نوآوری مالی بدهم باید مثلاً دو میلیارد تومان را در حسابم بلوکه کنید به این ترتیب هدف محقق شده است؛ یعنی مدل مراوده شکل خاصی است که اگر فینتک این فرایند را نپذیرد عملاً بن بست شکل میگیرد؛ اما سؤال این است اگر این مدل را نپذیریم در آن صورت چه؟
قلیشلی: اگر مطرح نکنیم دلیلی وجود ندارد سرویس داده شود؛ وقتی فرض اولیه کنار گذاشته میشود کل فرآیند حذف میشود.
رعدی: معتقدم هنوز در ایران این ضرورت شکل نگرفته است.
* یعنی مطلقاً هیچ چیزی شکل نگرفته است؟
رعدی: این موضوع کاملاً نوظهور است؛ البته اینطور نیست که مطلقاً شکل نگرفته باشد. امروز در فضای بانکداری باز نسبت به اروپا عقبتر هستیم مصادیقمان و موارد کاربردی و یوزکیسهایمان خیلی با اروپا متفاوت است؛ با این حال به حجم قابل توجهی رسیدهایم و مزیتهایی نیز کسب کردهایم؛ مثلاً یکی از سرویسهایی که بانکداری باز را در کشور مطرح کرد کارت به کارت است؛ ولی اصلاً با تعریف ادبیات بانکداری باز سازگار نیست.
اتفاقاً بانکها به این جمعبندی رسیدند که اگر سرویس کارت به کارت خود را در اختیار یک اپلیکیشن موبایل قرار دهند کارمزد برایشان خلق میکند و حتی هزینه ایتیام هم نمیپردازند؛ بنابراین بانکداری باز در جایی که منافع شکل گرفته اتفاق افتاده است. امروز بانکهایی که سرویس کارت به کارت ارائه ندهند انگشتشمارند.
حال چطور میتوان از دورنمایی که در غرب و کشورهای پیشرفته ترسیم شده بهرهمند شد؟ آن ضرورت به صورت کلی شکل نگرفته است؛ چون آنچه در بانکداری باز برای یک اپلیکیشن و کسی که قصد دارد نوآوری انجام دهد مهم است تعداد حساب است.
در این نقطه ارزش بانکهای بزرگمقیاس مانند ملی، تجارت، صادرات و … برای اپلیکیشنها که قصد دریافت سرویس و ارائة آن به کاربران را دارند خیلی بیشتر از بانکهای کوچکمقیاس است که کانالهای کمتری دارند و از طرفی به ارائة سرویس بانکداری باز بسیار راغب هستند؛ در واقع اگر عمر حدود ۱۰ سالة بانکداری باز در ایران را مرور کنید متوجه میشوید که بانکهای کوچکتر بانکداری باز را آغاز کردهاند و گاهاً سرویسهای خوبی هم ارائه دادهاند مثل بانک آینده و اکثر بانکهای خصوصی.
این بانکها در ارائه سرویس بانکداری باز خیلی خوب و حتی جلوتر از دنیا رفتار کردهاند؛ ولی این موضوع شکل نگرفته است؛ چون گشتاور سمت بانکهای دولتی و بانکهای بزرگ و بانکهایی که تعداد حساب بیشتری دارند، است.
یکی از موانعی که میتواند ما را به آن خوشبینی نزدیکتر کند این است که ریسکپذیری کافی و لازم برای اینکه یک مدیر بتواند این تصمیم را بگیرد در بانکهای بزرگمقیاس بوجود بیاید که الان وجود ندارد؛ یعنی تبعات تصمیمگیری برای یک مدیر، تبعیتشان از رگولاتور به دلیل اینکه بالاخره یک بانک دولتی هستند و هر کدام سهامداران دولتی دارند و رگولاتور حاکمیت بیشتری روی آنها دارد آنقدر زیاد است که کاملاً منتظر هستند تا اگر بانک مرکزی بگوید سرویس بدهید، میدهند.
* میتوان گفت که سرعت بانکهای خصوصی در این مورد بیشتر و سرعت بانکهای دولتی کمتر بوده است. من میبینم بانکهای دولتی هم خیلی تکاپو کردند؛ آیا این محدودیت است یا مسئله ریسک مطرح است؟
قلیشلی: نکتة بسیار مهمی است، بانک بزرگ صرفاً به دلیل تنبلی نیست که دیر عمل میکند؛ بلکه کار جدید در چنین بانکهایی ریسک بزرگتری دارد؛ مثلاً بانک ملی 30 الی 35 میلیون کاربر دارد و یک ریسک یا یک خطای کوچک 35 میلیون نفر را تحتالشعاع قرار میدهد؛ به همین دلیل سخت تصمیم میگیرد و سخت اقدام میکند. منفعت هم برای او اهمیت زیادی ندارد. برای بانک کوچک اهمیت دارد که سرویس ارائه دهد؛ ولی بانک بزرگ دغدغه آنچنانی در این مورد ندارد؛ مگر سرویس کارت به کارت چقدر برای او درآمدزایی دارد؟
این بحث انتها ندارد اگر من به نقاط منفی اشاره میکنم به این دلیل نیست که بگویم امکان انجام آن نیست؛ بلکه نقاط منفی را بیان میکنم تا اقداماتی انجام شود.
به نکتهای در مورد نوآوری چه باز و چه بسته اشاره کنم و آن اینکه تا به امروز نوآوری یک محصول یا یک خدمت برای فروش نبود. امروز نوآوری به یک محصول برای فروش تبدیل شده است؛ یعنی من میتوانم نوآوریام را به فروش برسانم و این موضوع توسط اوپن اینوویشن ایجاد میشود در گذشته در بهترین شرایط از مراکز نوآوری و … استفاده میکردیم؛ ولی الان نیاز به آنها نداریم و میتوانیم نوآوریمان را به یک بانک یا سرمایهگذار بفروشیم.
* آیا منظورتان از فروش نوآوری، محصول است؟
قلیشلی: مثالی بیان کنم؛ کافی است به آقای رعدی به عنوان مدیرعامل همراهکارت پیشنهاد دهم که اگر این نوآوری من را خریداری کنید میزان سرمایهگذاری استراتژیک شما 20 درصد کاهش مییابد در واقع هیچ محصولی به او نفروختهام فقط یک سند استراتژیک به او فروختهام؛ ولی یک کار نوآورانه در آن سند انجام دادهام و یک اکوسیستم برایش تعریف کردهام یا یک بازار جدید تعریف کردهام یا یک تارگت خاص تعریف کردهام؛ ولی تا به امروز قادر نبودیم چنین کاری انجام بدهیم و روی مشاورهها این کار را میکردیم؛ ولی در نوآوری باز میتوان چنین کرد.
* وقتی نوآوری را میفروشید بانک خریداری میکند؛ ولی باید آن را اجرا کنید.
قلیشلی: خود او اجرا میکند؛ اتفاقاً نکته اصلی نوآوری باز همین مسئله است؛ مثلاً یک شرکت، واحد R&D با 20 نیرو دارد که هر کدام از آنها 20 میلیون تومان حقوق دریافت میکنند که ماهیانه 400 میلیون تومان میشود. این نیروها قرار است روی محصول چای یک سری اقدامات نوآورانه انجام دهند تا خوشطعمتر شود؛ اما من یک اقدام نوآورانه میکنم و 400 میلیون تومان نمیپردازم و اعلام میکنم؛ هر کس در ایران یک حرکت نوآورانه داشته باشد که شکل و طعم چای تغییر کند آن را خریداری میکنم.
آنچه در آینده مهم است و ما سخت سراغ آن خواهیم رفت، اگریگیتورهایی هستند که نام آن را نویگیتور میگذارم. در اوپن اینوویشن دیگر اگریگیتور نمیخواهیم بلکه نویگیتور میخواهیم. این فضا هم به بانک و هم کسی که اینوویشن میکند کمک شایانی میکند
مثلاً آقای رعدی نوآوری میکند و میگوید؛ اگر دو تکه دارچین داخل چای بیندازید خوشمزهتر میشود. او نه محصول چای را به من فروخته است و نه محصول دارچین را به من فروخته است؛ بلکه یک ایدة نوآورانه به من فروخته است. من با این کار میتوانم در ماه پنج هزار ایده بگیرم؛ ولی اگر تیم R&D داشتم، میتوانستم حداکثر 50 الی 100 ایده جمع کنم.
در اینجا نوآوری به یک کسب و کار تبدیل میشود؛ مثلاً آقای رعدی یک شرکت ایجاد میکند که فقط روی محصولات مختلف نوآوری ایجاد میکند و نوآوریاش را میفروشد. این چیزی است که به نظرم هنوز در شبکة بانکی تقریباً صفریم و عموماً یک استارتاپ را خریداری میکنیم.
* سامانه «بله» بسیار کوچک بود.
قلیشلی: ما نوآوری سامانة بله را خریداری نکردیم؛ بلکه محصول آن را خریداری کردیم.
* کاملاً درست است؛ هنوز فرهنگ ما آنقدر قوی نشده است که یک ایدة نوآورانه خریداری کنیم.
قلیشلی: یک سؤالی بپرسم؛ یک ایده را نام ببرید که در ایران اجرا شده، موفق هم بوده و از جایی دیگر کپی نشده باشد؟
رعدی: یک مورد غیر بانکی که به نظرم مورد بسیار زیبایی است سیم کارت دوقلوی ایرانسل است که به نظرم خیلی به رشد ایرانسل کمک کرد. این مورد روی یک روند جمعیتی و سن خاصی که روابطشان داشت توسعه پیدا میکرد و پول تهیة سیم کارت دائمی از همراه اول را نداشتند تمرکز کرد این سیم کارتهای دوقلو سبب بزرگ شدن شبکه شدند.
اجازه دهید به نکتهای اشاره کنم؛ از سالها قبل در کشورهایی که نوآوران در آنها میتوانند وارد بانک شوند و ایدهشان را بفروشند بین صنعت و دانشگاه و اساتید علمی و صنایع مختلف پیوند برقرار شده است؛ اما در کشور ما ارتباطی خاصی بین بازار، صنعت و عملیاتمان با روندهای علمی وجود ندارد؛ البته شاخصهایمان خیلی بالا به نظر میرسد؛ ولی دانشهایی که در ایران تولید میشوند محتوا و مقاله هستند و چیزی نیستند که به کار صنعت بیایند و این امر کاملاً دو سویه است.
قلیشلی: آنچه در آینده مهم است و ما سخت سراغ آن خواهیم رفت، اگریگیتورهایی هستند که نام آن را نویگیتور میگذارم. در اوپن اینوویشن دیگر اگریگیتور نمیخواهیم بلکه نویگیتور میخواهیم. این فضا هم به بانک و هم کسی که اینوویشن میکند کمک شایانی میکند.
* شما مسئولیت معاونت کسب و کار را بر عهده دارید آیا میتوانید در شرکت خودتان چنین فرآیندی را پیادهسازی کنید؟
قلیشلی: نه. ما در بسترهایمان مشکل داریم؛ وقتی میپرسید میتوانید؟ من میگویم؛ بله میتوانم. میپرسید؛ کیس دارید؟ میگویم؛ بله کیس دارم. ولی در شکل روتین شرکت نیست. اینوویشن استمرار است و یک پروژه نیست که بگویم یک روز آغاز میشود و یک روز به پایان میرسد. من در اینوویشن خود استمراری ندارم.
در این میزگرد از دو نفر که در اپلیکیشنهایشان در حوزه بانکی بیرقیب هستند دعوت کردهاید که هر دوی آنها با نوآوری و با دو زاویه و با دو نگاه مختلف و با دو کاستمر بیس مختلف این کار را انجام دادهاند؛ مثلاً ما تقریباً هیچ تبلیغی برای «بام» نکردیم؛ ولی کاستومربیس قوی داشتیم؛ ولی همراه بانک کاستومربیس قوی نداشتیم و از تبلیغات استفاده کردیم؛ ولی این نوآوری ادامه مییابد؟ چقدر در سرویسهایمان نوآوری میکنیم؟ چقدر در فرآیندهایمان نوآوری میکنیم؟
* چقدر نوآوری میکنید.
قلیشلی: خیلی کم. البته در بخشی از آن مقصر نیستیم. علت آن رگولاتور بالادستی است؛ البته موضوع اصلی مباحث مالی است شاید در صنایع دیگر دستمان باز باشد.
* آقای رعدی نظر شما چیست؟
رعدی: این موضوع به انگیزه اصلی یعنی منافع بازمیگردد. آنجایی که نوآوری به الگوی روتین در کسب و کار یا صنعت یا مملکت تبدیل میشود خواستگاهش رقابت است؛ اما امروز رقابت آنچنانی در بانکها نمیبینیم به گونهای که انگیزه ارائه سرویس نوآورانه داشته باشند. در دورهای تب رقابت در ایران روی جذب منابع و سپرده بود. در دورهای مسابقه قرضالحسنه داشتیم و در دورهای مسابقه این را داشتیم که چه کسی سود بیشتری میدهد. بعد از اینکه رگولاتور اعلام کرد نباید در این بخشها هم رقابت کنید دیگر هیچ رقابتی بین بانکها وجود ندارد. یک بازار راکد و به تعادل رسیده شکل گرفته است.
* به نظرتان رفتارهای رگولاتور باعث کند شدن روند نوآوری شده است؟
رعدی: لزوماً رگولاتور این نقش را گرفته است. این موضوع به فضای رقابتی به صورت کلی در یک کشور بازمیگردد.
* اگر شما چیزی تولید کنید که به افزایش رسوب بانک کمک کند قطعاً آن خدمت را از شما خریداری میکنند.
رعدی: صحبت شما روی کاغذ کاملاً درست است؛ ولی در عمل، همان نکتهای است که آقای قلیشلی به آن اشاره کردند؛ امروز من به عنوان یک نوآور بسیار توانمند هستم و از صنعت دیگر بنیه اقتصادی و عملیاتی و … دارم؛ اگر بخواهم یک ارزش به این شکل برای بانک خلق کنم به نسبت آنچه خود جذب و ایجاد کردهام سهم زیادی نیست.
کجا سهم زیادی است؟ جایی که بانک کوچکتر است؛ وقتی بانک کوچک است؛ چون بازار راکد است و به تعادل رسیده مشتریان کمتری از آن منفعت میکنند؛ یعنی نوآوری نمیتواند به مقیاس بزرگ برسد؛ یعنی تناقضی در آن وجود دارد.
ادامه دارد…