سایه وضعیت اقتصادی آمریکا بر ایران/ آیا شاهد شکل گیری بلوک شرق جدید هستیم؟
صاحبنظران اقتصادی درباره آثار جنگ روسیه و اوکراین بر اقتصاد ایران و جهان می گویند (بخش اول)
تحولات بیرونی و تحریمها در دورههای مختلف، تبعات منفی جنگ روسیه و اوکراین و در آخر جراحی اقتصادی دولت برای حذف ارز ترجیحی و تبعات تورمی آن بر معیشت مردم. اینها موضوعاتی است که در گفتگو با دو صاحبنظر اقتصادی به آن پرداخته ایم. هر دو اقتصاددان پیشبینی خوبی از وضعیت اقتصادی کشور برای سال جاری و مهار یا کاهش تورم ندارند.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، تحولات بیرونی و از جمله تحریمها در دورههای مختلف در سالهای گذشته کم آثار مخرب بر روی وضعیت اقتصادی ایران نداشتهاند.
حالا در شرایطی که گفتوگوهای وین برای حل و فصل پرونده هستهای در بلاتکلیفی به سر میبرد، سخن از تبعات منفی یک تحول بیرونی دیگر بر روی اقتصاد ایران و معیشت مردم است.
جنگ روسیه و اوکراین که حالا نزدیک به سه ماه از وقوع آن گذشته است؛ البته تأثیرات این جنگ محدود به ایران و حتی منطقه خاورمیانه نیست و همه جهان را درگیر کرده است؛ چرا که هر دو کشور یکی از تأمینکنندگان اصلی غله در جهان هستند.
در گفتوگو با حسین عبده تبریزی و احمدرضا جلالی نائینی، دو صاحبنظر حوزه اقتصادی، آثار بلندمدت این جنگ بر اقتصاد ایران و جهان را مرور کردهایم و در ادامه به الگو یا ایده نگاه به شرق در سیاست خارجی و آثار آن پرداختهایم.
جراحی اقتصادی دولت برای حذف ارز ترجیحی و تبعات تورمی آن بر معیشت مردم هم در این میزگرد از قلم نیفتاده است.
هر دو اقتصاددان پیشبینی خوبی از وضعیت اقتصادی کشور برای سال جاری و مهار یا کاهش تورم ندارند. بخش اول این میزگرد را با هم می خوانیم
* آقای دکتر عبده! شما همواره دید کلانی نسبت به روندهای حاکم بر اقتصاد دارید. تحلیلتان از شرایط حال حاضر اقتصاد جهان و اثرات آن بر اقتصاد ایران چیست؟
عبده تبریزی: طی چند سال اخیر تحولات قابل ملاحظهای در اقتصاد دنیا رخ داده است؛ از جمله انتخاب ترامپ، برگزیت، مسئله گسترش توان و ظرفیتهای اقتصادی چین و طی دو سال اخیر هم مسئله شیوع بیماری کرونا.
تمام این اتفاقات بر خاورمیانه تأثیر داشته و تحولات کشور ترکیه که فیلتر انتقال مناسبات اروپا به خاورمیانه است، خود دچار تحولاتی عمده شده است.
در نهایت، مسئله تجاوز روسیه به اوکراین را داریم و اتفاقاتی که در این راستای رخ داده است. همه این اتفاقات وضعیت خاورمیانه را تغییر شکل دادهاست.
امروز شاهد بروز مشکلات اساسی در خاورمیانه از جمله کشورهای لبنان، سوریه و عراق هستیم و این مشکلات هم بر شرایط جاری ایران مؤثر است.
انتخاباتی هم در سال 1400 در ایران تحت شرایطی ویژه انجام شد که بر مناسبات درونی جامعه ایران تأثیری خاص داشته است.
بررسی و تحلیل همه این تحولات بر اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران کاری بسیار دشوار است، چرا که تعداد متغیرها بسیار زیادند و علاوه بر این ایران هم به نوعی از دنیا گسیخته است و کمتر به مناسبات جهان مرتبط است.
البته تضعیف اروپا در پی ورود ترامپ به کاخ سفید آثار منفی خود را به همراه داشت و این تحول، آثار مستقیمی بر مذاکرات ایران با غرب در زمینه تحریم داشت.
وقتی ترامپ از توافق خارج شد، این خروج به صورت جدی بر عملکرد برجام تأثیر گذاشت. مسئله شیوع بیماری کرونا نیز نه تنها بر بخشهای مشخصی از اقتصاد جهان (مثل صنعت توریسم در اسپانیا و ترکیه) و ایران آثار جدی داشت؛ در عین حال بر توزیع ثروت در سراسر جهان هم اثر گذاشت.
پس از بروز بحران 2008 در ایالات متحدة آمریکا، این کشور سیاست پولی خود را تغییر داد و شاهد بودیم که در ترازنامه فدرال رزرو پول بسیاری خلق شد. در فاصله سالهای 2008 تا 2019 و قبل از شیوع بیماری کرونا، اقتصاد آمریکا به اشتغال کامل (سه درصد بیکاری) رسید و اقتصاد امکان تولید داخلی اضافه نداشت.
تورم طی 11 سال، 23 درصد بود و کل رشد در این مدت نیز فقط 23 درصد بود؛ ولی حجم پول طی این مدت چهار برابر رشد و حجم نقدینگی نیز تقریباً 5/3 برابر شد. این آمار از منظری شبیه ایرانِ دهه 90 است.
ایران در طول دهه 90 رشد چندانی نداشت، اما پول زیادی در این کشور خلق شد. طی ساختاری کاملاً متفاوت، این دو کشور از یک منظر به هم شبیه هستند: پول زیادی خلق کردند، بدون اینکه تولید زیادی در بخش حقیقی اقتصاد آنها اتفاق بیفتد.
ظرفیت تولید در آمریکا نبود و همه ظرفیتها پر شده بود و در کشور ما به دلیل مسائل بیرونی و داخلی امکان رشد فراهم نشد. در آمریکا، نقدینگی زیاد روی قیمت داراییهای مالی و مسکن متمرکز شد تا افزایش نقدینگی بر قیمت کالاهای خردهفروشی تأثیر نگذارد.
اتفاقی که افتاد آن بود که شاخص قیمت های سهام سه برابر شد و قیمت مسکن در بعضی مناطق از جمله کالیفرنیا و فلوریدا دو برابر شد. این افزایش قیمت ها در ایرانِ ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ متشابهاً رخ داد. همه این عوامل باعث افزایش فاصلة طبقاتی در دو کشور شد.
در ایران تورمِ حاصل از خلق پولِ زیاد بلافاصله به بخشهای خردهفروشی نفوذ کرد و مردمی که پذیرنده قیمتها (price taker) بودند، نمیتوانستند از حجم پول تولیدی به نفع خود استفاده کنند و به شدت فقیر شدند
* چطور بهای خردهفروشی رشد نکرد، ولی قیمت داراییهای مالی افزایش پیدا کرد؟
عبده تبریزی: در ایالات متحده از سیاستهای پولی خاصی استفاده میکنند؛ مثلاً فدرال رزرو بخش بزرگی از پولی را که خلق و توزیع کرد، دوباره با نرخ بهره بالاتر از بانکها جمع کرد و به این ترتیب اجازه نداد که به تسهیلات تبدیل شود.
به علاوه، دلار پول جهانرواست و آن کشور میتواند بخشی از تورم را به خارج صادر کند؛ البته وقتی بیماری کرونا شیوع پیدا کرد و دولت به ناچار برای مردم چک کشید، معلوم شد که پولگرایان درست میگفتند و نمیتوان بدون رشد بخش واقعی اقتصاد پول خلق کرد و تورم نداشت و قیمتهای خردهفروشی تحت تأثیر قرار نگیرد.
در واقع، تورمهای 7 تا 9 درصدی اخیر در اقتصاد آمریکا و اروپا تا حدی ناشی از خلق پول آمریکا است. در ایران که آن سیاستهای پولی مورد استفاده نیست، خلق پول با سرعت بیشتری روی قیمتهای خرده فروشی می نشیند.
* جنگ اوکراین باعث شد تا این تورم معنادار شود؛ بنابراین از نظر شما آیا میتوانیم بگوییم بحران اوکراین بیشتر، بهانهای برای جهش قیمتها بود؟
عبده تبریزی: قبل از جنگ اوکراین این ظرفیت تورمی در دنیا وجود داشت؛ همراه با وقوع جنگ در اوکراین، قیمت کالاهای اساسی (commodities) به شدت افزایش یافت و این موتور دیگری برای شدت گرفتن تورم جهانی شد.
در ایران تورمِ حاصل از خلق پولِ زیاد بلافاصله به بخشهای خردهفروشی نفوذ کرد و مردمی که پذیرنده قیمتها (price taker) بودند، نمیتوانستند از حجم پول تولیدی به نفع خود استفاده کنند و به شدت فقیر شدند.
آنهایی که میتوانستند از حجم پول تولیدی به نفع خود بهرهبرداری کنند (price maker) به شدت ثروتمند شدند و به این ترتیب فاصله طبقاتی در دهة نود در ایران بسیار عمیقتر شد.
* با این حساب، طی سالهای اخیر شاهد افزایش فاصله طبقاتی هم در ایران و هم در کشورهایی چون ایالات متحده بودهایم. اکنون سؤال این است که جدا از مسئلة تحریم، چقدر سایه وضعیت اقتصادی آمریکا بر ایران افتاد؟
عبده تبریزی: ارتباط زیادی بین دو اقتصاد نیست؛ اگر میگذاشتند نفت بفروشیم، وضعیتمان فرق میکرد؛ البته اقتصاد آمریکا بر قیمت کالاهای اساسی تأثیر زیادی دارد و اقتصاد و بازار سرمایه ما از آن مجرا مستقیماً تأثیر میپذیرد.
قیمت کالاهای اساسی در دنیا به شدت بالا رفته (آنقدر شدید بالا رفته بود که اخیراً شاهدیم قیمتها اندکی در حال کاهش است) و این بر اقتصاد ایران تأثیری دوگانه داشته است: در بخشهایی مثل صادرات فولاد یا محصولات پتروشیمیمان به نفع کشور ما بوده و در بخشهایی مثل واردات گندم و غلات به زیان ایران بوده است.
این را هم بگویم که هر چند حادثه هجوم به اوکراین با هزاران کشته و زخمی بسیار دردآور و شرمآور است، ولی فرصتهای اقتصادی متعددی هم برای کشور ما در شرایط جدید ایجاد شده است.
* آقای دکتر جلالی! در خدمت شما هستیم. لطفاً نظریاتتان درباره وضعیت امروز اقتصاد جهان و تأثیری که بر اقتصاد ما میگذارد را بیان کنید.
جلالی نائینی: اگر از حدود دو سال و نیم قبل شروع کنیم، یعنی از زمانی که بیماری کرونا همهگیر نشده بود. اقتصاد جهان در آن زمان و پس از بحران مالی و پولی 2007 و 2008 برگردیم به تدریج به رونق رسیده بود.
بازارهای کالاهای اساسی و کالا و خدمات در تعادل بودند. شیوع همهگیری کرونا باعث شد تا به یکباره اقتصاد در کشورهای مختلف و به دلیل تعطیل شدن واحدهای تولیدی و کاهش عرضه نیروی کار منقبض شود، تولید افت کند و در دور بعدی رکود و بیکاری گسترده شکل بگیرد.
در این دوره مشکل نابرابری و توزیع نامناسب درآمد و ثروت که از قبل وجود داشت نشدید شد. برای مقابله با مشکلات اقتصادی پیش آمده، کشورها سیاستهای انبساطی مالی برای پرداخت کمک هزینه به شهروندان و نیز سیاستهای انبساطی پولی برای کاهش نرخهای بهره به اجرا گذاشتند.
کشورها تجارب متفاوتی از اعمال این سیاستها داشتند؛ از جمله اینکه نرخ رشد تقاضا در کشورهایی همچون آمریکا از نرخ رشد تولید بالاتر رفت و فشارهای تورمی را افزایش داد. در اروپای غربی فشارهای تورمی پس از اعمال سیاستهای انبساطی و در حالی که تولید به سبب شیوع بیماری کرونا کاهش یافته بود تشدید شد.
به واسطه آشفته شدن زنجیره تولید و مشکلات در توزیع کالا در سطح اقتصاد جهانی تقاضا رشد کرد اما تولید به طور متناسب رشد. مختل شدن زنجیره تأمین کالا که در ابتدا به آن توجه کافی نشد تاکنون ادامه داشته و بخشی از فشارهای تورمی کنونی درِ کشورهای اروپایی و آمریکا حاصل استمرار اختلال در زنجیره عرضه و تشدید نرخ تورم از نوع فشار هزینه است.
پیشبینی من برای امسال این است که افزایش قیمت کالاهای اساسی سرجمع منابع ارزی بیشتری برای در مقایسه با هزینه واردات برای کشور ایجاد میکند؛ البته با این ملاحظه که ولی در صورت ادامه تحریمها متناسب با افزایش صادرات جریان و گردش ارزی زیاد نخواهد شد
افزایش تقاضا به دلیل اجرای سیاستهای انبساطی و کند شدن رشد اقتصادی به طریقی شکاف تولید در اقتصاد جهانی را بست. از اینرو اقتصاد دنیا بعد از تجربه یک دوره طولانی تورم پایین، دچار تورم هم در سطح خردهفروشی و هم در سطح کالاهای اساسی به طور کم سابقهای شد.
قیمت کالای اساسی از مواد غذایی گرفته تا انرژی و کالاهایی همچون آلومینیوم و فلزات اساسی به شدت افزایش یافت. حمله روسیه به اوکراین، کمبود کالاهای اساسی و اختلال در زنجیره کالا را تشدید کرد و تبعات آن به ویژه در قیمت مواد غذایی از جمله گندم و ذرت چشمگیرتر است.
دلیل افزایش این دو قلم کالا آن بود که روسیه و اوکراین سهم بالایی در صادرات غلات به کل جهان داشتند. کشتیهای متعددی در بندرهای اوکراین پهلو گرفتهاند؛ ولی غله حمل نمیکنند؛ هم مشکل تولید وجود دارد و هم مشکل انتقال و حمل و نقل.
مثال دیگر، برای تولید غله به کودهای شیمیایی نیاز است تا ظرفیت تولید افزایش یابد، ولی روسیه که از صادرکنندگان اصلی کودهای شیمیایی است تحریم شده است؛ بنابراین، زنجیره عرضه در ابعاد مختلف آسیبدیده و سبب تشدید افزایش قیمتها در لایههای مختلف تولید شده است.
باید توجه داشت که مسئله کمبود مواد غذایی بیشتر کشورهای فقیر از جمله کشورهای آفریقایی را تحت تأثیر قرار میدهد.
وضعیت کنونی بازارهای انرژی را نیز به شدت تحت تأثیر قرار داده است. کمبود عرضه انرژی به ویژه گاز طبیعی، اقتصاد اروپا را متأثر کرده است و قیمت بنزین و گازوئیل نیز در آمریکا به طور بیسابقهای افزایش یافته است.
همانطور که آقای دکتر عبده بیان کردند، کشور ایران از این شرایط هم منتفع و هم متضرر میشود. در واقع، با افزایش قیمت محصولات صادراتیمان از جمله نفت خام و فرآوردههای نفتی و مواد پتروشیمی و فلزاتی همچون مس و روی و آلومینیوم و فولاد منتفع میشویم و رابطه مبادله به نفع ما تقویت میشود؛ اما از طرف دیگر، این شرایط سبب افزایش قیمت کالاهای مورد نیازمان میشود.
پیشبینی من برای امسال این است که افزایش قیمت کالاهای اساسی سرجمع منابع ارزی بیشتری برای در مقایسه با هزینه واردات برای کشور ایجاد میکند؛ البته با این ملاحظه که ولی در صورت ادامه تحریمها متناسب با افزایش صادرات جریان و گردش ارزی زیاد نخواهد شد.
* جدا از نقش اوکراین، نقش چین را در بحث افزایش تقاضا چطور ارزیابی میکنید، چرا که کشور چین عرضهکنندهای بزرگ محسوب میشود و برای ایجاد تقاضا باید تلاش کند؟
جلالی نائینی: وقتی بیماری کرونا شیوع پیدا کرد، فرآیند تولید در کشور چین ضربه خورد. برای مثال، یکی از مشکلاتی که در آمریکا افزایش قیمت تمامشده تولید اتومبیل شد نبودن عرضه کافی میکروچیپهای لازم برای تولید اتوموبیل بوده است.
چرا؟ زیرا میکروچیپها به اندازه کافی در چین تولید و به آمریکا صادر نشد. در واقع، زنجیره تولید در این بخش مختل شد.
این مشکل به دلیل ارتباطات گسترده تجاری در دنیا و جهانیشدن تولید، در همه کشورهایی ایجاد شد که تحت تأثیر همهگیری کرونا بودند.
با این همه من نقش چین را از نقش کرونا و حملة روسیه به اوکراین را در افزایش تورم کماهمیتتر میدانم.
حمله روسیه به اوکراین ابعاد اقتصاد سیاسی دارد که آثار آن هنوز برای ما مشخص نیست. نگرش غرب نسبت به روسیه تغییر کرده و البته چین هم تحت فشار است.
آیا رویکرد سیاسی غرب نسبت به روسیه باعث میشود تا چین و روسیه به یکدیگر نزدیک شوند؟ به این ترتیب آیا الگویی شبیه به الگوی جنگ سرد در حال شکلگیری است؟
در این صورت جهانیشدن اقتصاد و پخششدن واحدهای تولیدی در سطح جهان و رشد تجارت جهانی متوقف میشود.
* معتقدید که شاهد شکلگیری بلوک شرق جدید هستیم؟
جلالی نائینی: ممکن است. این موضوع بستگی دارد به اینکه روسیه چه توفیقاتی در جنگ داشته باشد و نیز به اینکه غرب حاضر است چه امتیازاتی به روسیه بدهد.
روسیه تصور میکرد؛ اگر به اوکراین حمله کند، به سرعت شهرها و مناطق استراتژیک این کشور را تصرف میکند و برگ برندهای برای امتیازگیری از غرب در دست خواهد داشت.
اما، اوکرایینیها مقاومت کردند، غربیها به آنها سلاح دادند و ارتش روسیه نتوانست به طور مؤثر به اهداف خود برسد.
با چارچوب سیاسی موجود در روسیه، احتمال اینکه آن کشور نیروهایش را از اوکراین بیرون بکشد یا اینکه اعلام کند که اهدافش بسیار محدود بوده (تلویحاً اعلام شکست کند) بسیار کم است.
بنابراین، جنگ به درازا میکشد و به این ترتیب ایجاد الگوی سیاسی شبیه به الگوی جنگ سرد محتمل است.
کیسینجر اخیراً بیان کرد که باید امتیازاتی به روسیه داد تا فرآیند جنگ و تخریب متوقف شود؛ اگر این چرخه متوقف نشود، ریسکهای سیاسی و اقتصادی بزرگتری در انتظار دنیاست.
ادامه دارد…