تاثیر مهارت و هوش رهبران خدمتگزار در مشارکت با کارکنان

اگر رهبری خدمتگزار را بهترین راه الهام بخشیدن به بهترین کارکنان بدانیم، این سوال پیش می آید که رهبران خدمتگزار چگونه این کار را انجام می دهند؟ چه اقدامات و مهارت هایی را به طور مداوم تمرین کرده و استفاده می کنند؟ بهترین رهبران خدمتگزار باهوش هستند و روابطی که آن ها تشکیل می دهند دارای اهمیت است.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک ،کارکنان ممکن است مشاغل و نقش ها را برای دریافت عناوین یا مشوق های مالی بپذیرند، اما به دلیل روابطی که با رهبران خود ایجاد می کنند، به سازمان ها وفادار می مانند. طی دو دهه اخیر، مفهوم رهبری خدمتگزار در مطبوعات عمومی مورد توجه قرار گرفته است. همچنین مورد توجه محققان برجسته در حوزه رهبری سازمانی بوده است که در مورد تاثیرات مثبت خدمت به دیگران بر سود و رضایت شغلی کارکنان بحث کرده اند. کارشناسانی مانند مکس دیپری، استفن کاوی، پیتر بلاک و مارگارت ویتلی نشان داده‌ اند که چرا خدمت به افراد و تیم‌ های کارکنان نتایج مالی و نتایج مثبت سازمانی بیشتری را به همراه دارد که در نهایت همه چیز را بهبود می ‌بخشد.

در دنیا شرکتی، مدیران اجرایی استثنایی، خدمت به کارکنان خود را در اولویت قرار می ‌دهند. هنگامی که رهبری خدمتگزار در روابط کاری نشان داده می شود، کارکنان بهترین عملکرد خود را به کار می گیرند. این عمل متقابل منجر به حفظ و مشارکت بیشتر کارکنان می شود. آجی بانگا، مدیر عامل سابق مسترکارت را در نظر بگیرید که مفهوم DQ (معیار شرافت) را معرفی کرد.

هوارد شولز، مدیر عامل سابق استارباکس، نمونه بارز قرار دادن مردم و فرهنگ در اولویت است، که در آن شهرت شرکت برای خدمات رسانی به کارکنانش افسانه ای است. شولتز بر این باور بود که شرکت ‌هایی که عملکرد بالایی دارند تنها با پیوند دادن ارزش سهامداران به ایجاد ارزش برای کارکنان می ‌توانند ساخته شوند.

اگر رهبری خدمتگزار را بهترین راه الهام بخشیدن به بهترین کارکنان بدانیم، این سوال پیش می آید که رهبران خدمتگزار چگونه این کار را انجام می دهند؟ چه اقدامات و مهارت هایی را به طور مداوم تمرین کرده و استفاده می کنند؟ بهترین رهبران خدمتگزار باهوش هستند و روابطی که آن ها تشکیل می دهند دارای اهمیت است. کارکنان ممکن است مشاغل و نقش ها را برای عناوین یا مشوق های مالی بپذیرند، اما به دلیل روابطی که با رهبران خود ایجاد می کنند، به سازمان ها وفادار می مانند.

پنج مهارت مرتبط با هوش که مدیران باید داشته باشند

تحقیقات Bandelli & Associates نشان داده است که رهبران باهوش پنج مهارت ضروری را تمرین می ‌کنند که سطوح بیشتری از مشارکت کارکنان، عملکرد مالی و رضایت شغلی را ایجاد می ‌کند. پنج مهارت مرتبط با هوش عبارتند از:

  1. ایجاد ارتباط

این مهارت بر مراحل اولیه ارتباط میان رهبران و کارکنانشان متمرکز است. با داشتن این مهارت یک محیط امن برای افراد ایجاد می شود تا ارتباطی مثبت برقرار کنند. عوامل زیادی در ایجاد رابطه با افراد و تیم ‌ها نقش دارند. شباهت ها و تفاوت های میان دو نفر می تواند بر تعامل آن ها با یکدیگر تاثیر بگذارد. دیدگاه هایی که مدیران در مورد خود دارند بر نحوه برخورد آن ها با دیگران تاثیر می گذارد. دیدگاه ها و باورهایی که ایشان در مورد فرهنگ، تربیت و تجربیات گذشته دارند، بر نحوه تعامل آن ها با کارکنانشان تاثیر می گذارد. نشانه های کلامی و غیرکلامی (مثلا تماس چشمی و زبان بدن) به آنچه دیگران در حال برقراری ارتباط هستند علاقه نشان می دهد. نمی توان به مراحل بعدی توسعه روابط پایدار پیش رفت مگر اینکه زمانی برای ایجاد رابطه صرف شده باشد.

  1. درک دیگران

این مهارت در مورد صرف زمان و تلاش برای شناخت کارکنان خود در سطحی عمیق است. این مهارت در مورد استفاده از EQ برای درک احساسات خود و دیگران است. افراد باهوش می توانند احساسات خود را کنترل کنند تا تاثیر مثبت و قوی بگذارند. آنها مهارت های گوش دادن فعال خوبی دارند. این آنها را قادر می‌سازد که واقعاً آنچه را که شخص دیگری در حال برقراری ارتباط است، درک کنند. آنها کنجکاو و کنجکاو هستند. آنها سؤالات کاوشگری می پرسند تا در مورد پیشینه، تاریخ و تجربیات مردم خود بیاموزند. آنها همدل هستند و می توانند خود را به جای دیگران بگذارند. درک دیگران یک شبه اتفاق نمی افتد. این فرآیند یک فرآیند همیشه در حال تکامل است که باید در طول زمان اتفاق بیفتد. رهبران باهوش این کار را به شیوه ای واقعی و صادقانه انجام می دهند. سرمایه گذاری که در مراحل اولیه روابط انجام می دهند، پایه و اساس رشد را ایجاد می کند.

  1. گرامی داشتن تفاوت های اشخاص

این مهارت در مورد تصدیق و پذیرش این موضوع است که همه افراد از پیشینه ها و تجربیات متفاوتی برخوردار هستند. این یعنی استقبال مطلوب از افرادی که متفاوت از شما فکر می کنند، عمل می کنند و رفتار می کنند. این مهارت در مورد پذیرش تنوع نژادی و قومی است. این مهارت اعتراف به تفاوت ‌ها در طرز تفکر مردان و زنان است و همچنین ارزشی است که برای منصب شغلی به ارمغان می ‌آورند. این مهارت همچنین درک این موضوع است که تفاوت های بین فرهنگ ها و اعتقادات معنوی یا مذهبی بر نحوه تعامل مدیران با جهان تاثیر می گذارد. این مهارت در مورد احترام به مردم و رفتار با دیگران به گونه ای است که مدیران می خواهند با آن ها رفتار شود. وقتی افرادی پذیرفته می شوند که با طرز تفکر مدیران متفاوت هستند، می توانند ارتباط موثرتری با آن ها برقرار کنند. این به تقویت کیفیت روابطی که با دیگران دارند کمک می کند. ممکن است با اعمال یا عقاید دیگران موافق نباشند، اما این مانع از ارتباط مدیران با آن ها نمی شود. افراد باهوش می دانند که چگونه از تفاوت های خود با دیگران استفاده کنند تا به نتایج بهتری برسند. این مهارت در مورد فراگیر بودن است و اینکه چگونه این امر به سطوح بیشتری از خلاقیت، حل مسئله و نوآوری تبدیل می شود.

  1. ایجاد اعتماد

این مهارت مهمترین مهارت مرتبط با هوش برای هر رهبر موفقی است. این مهارت در مورد آسیب پذیر بودن و در معرض ریسک اعمال و رفتار دیگران قرار گرفتن است. برای اینکه به دیگران اعتماد شود، مدیران ابتدا باید خودشان را بشناسند، درک کنند و به خودشان اعتماد کنند. رهبران باید بدانند که چگونه به سمت دیگران پل ایجاد می کنند و این چگونه بر روابطشان تاثیر می ‌گذارد. هنگامی که اعتماد ایجاد می‌ شود، مردم گارد خود را پایین می آورند و راحت صحبت می کنند. احساس امنیت روانی ایجاد می شود. برای توسعه و حفظ اعتماد، افراد باید به طور مستمر رابطه خود را تقویت کنند. واریز به حساب بانکی اعتماد باید به طور منظم انجام شود. کناره گیری ها می تواند تاثیر منفی بر روابط داشته باشد. برداشت های کوچک قابل تحمل تر از برداشت های عمده هستند. اعتماد همچنین مربوط به تعهد و ثبات است. افرادی که برای مدیران از همه مهمتر هستند، با ثبات عمل خواهند کرد. هنگامی که اعتماد با افراد و سازمان های ایجاد می شود، به سطوح بالاتری از همکاری، اثربخشی تیم و عملکرد شغلی تبدیل می شود. رهبران را قادر می سازد تا برای افراد خود الهام بخش باشند و به آن ها انگیزه دهند.

  1. تاثیرگذاری

پنجمین و آخرین مهارت مرتبط با هوش، قویترین مهارت است. تاثیرگذاری توانایی تاثیر مثبت بر زندگی دیگران است. این مهارت در مورد اولویت قرار دادن کارکنان و فرهنگ پیش از کسب نتایج و عملکرد است. این مهارت در مورد کمک به کارکنان است تا نسخه های بهتری از خودشان باشند. این مهارت در مورد دستکاری، کنترل افراد، یا قدرت نیست. روابط پویا و متحول کننده زندگی با کارکنان به آن ها کمک می کند تا رشد کنند، بالغ و شکوفا شوند. زمانی که رهبران تاثیر مثبت و معناداری بر عملکرد افراد خود داشته باشند، اهداف و مقاصد تعیین شده به دست می ‌آیند و سازمان ‌ها به موفقیت مالی بزرگی دست می ‌یابند. مدیران نمی توانند یک کسب و کار پر رونق و بسیار موفق را رهبری کنند، مگر اینکه کارکنان احساس کنند اهمیت دارند. مدیران باید به کارکنان خود بگویند که برایشان ارزش قائل هستند، به آن ها اهمیت می دهند و می خواهند موفق باشند. اگر این کار را انجام دهند، نتایج خود گویای همه چیز خواهد بود.

سخن پایانی

پنج مهارت مرتبط با هوش نیز که به وسیله بررسی رفتارهای رهبران و مدیران مختلف در سازمان های موفق به دست آمدند، می توانند به کارایی بیشتر سازمان و شرکت کمک کنند. داشتن و پرورش این مهارت ها در خود می تواند زمینه ساز رشد، شکوفایی و موفقیت در سازمان باشد. به کار گیری این مهارت ها موجب می شود تا کارکنان و حتی مشتریان احساس رضایت کرده و نسبت به سازمان یا شرکت اعتماد بیشتری داشته باشند و احساس کنند که به آن ها احترام گذاشته می شود و دارای ارزش هستند. بحران مالی سال 2007 ضربه مهلکی به اعتماد مردم و کارکنان نسبت به شرکت ها به خصوص در شرکت های مالی بوده است. با به کار گیری مهارت های لازم وقت آن رسیده است که این اعتماد بازسازی شود.

منبع:

https://chiefexecutive.net/servant-leadership-5-relational-intelligence-skills-you-need-to-have/

مترجم: مسعود اسکندری

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

40  ⁄  4  =