روایت صادق آهنگران از آزادی خرمشهر
وقتی قصد ترک شهر را داشتم، یک اسیر عراقی تحویلم دادند و قرار شد، او را همراه «علی شریفنیا» به عقب ببریم. بیچاره اسیر، ظاهرا شنیده بود که ما نیت آزادی قدس را داریم، با ترس و لرز ما نگاه میکرد و دائم میگفت: «انشاالله بالقدس، انشاالله بالقدس».
به گزارش فارس، سوم خرداد سالروز حماسه آزادسازی خرمشهر در سال 61 است. صادق آهنگران که اخیرا کتاب خاطرات وی توسط نشر یازهرا منتشر شده است به بیان خاطرات خود از سقوط و آزادی خرمشهر پرداخته است.
خاطرات وی از «کتاب آهنگران» از صفحه 128 تا 132 نقل شده که در ذیل میآید:
«وقتی شنیدم درگیری در خرمشهر شدید شده و دشمن بخش اعظمی از خرمشهر را اشغال کرده، خودم را به این شهر رساندم. نزدیکیهای خرمشهر {شهید} سعید درفشان را کنار جاده دیدم، که آرپیجی روی دوشش بود و بر میگشت. از او پرسیدم: «چه خبر، شهر تو چه وضعیه؟» گفت: «خرمشهر رو دارن میگیرن.»
گفتم: «بچهها کجا هستن؟» گفت: «بچهها زیر پل دارن مقاومت میکنن و من باید واسه انجام کاری برگردم عقب».
وارد خرمشهر که شدم، درگیریها در اوج خودش بود و دود و آتش در هر گوشهای از شهر دیده میشد، نخلها در حال سوختن بودند و صدای رگبار گلولهها لحظهای قطع نمیشد. میخواستم هر طور شده خودم را زیر پل برسانم و برای این کار، مجبور بودم مسیر زیادی را زیر آتش دشمن حرکت کنم.