ریشه های انتقاد یک مدیر از سازمان خود

ریشه یابی انتقاد یا افشاگری معاون اقتصادی بانک مرکزی در خصوص یک نامه که به زعم وی باعث افزایش اضافه برداشت از منابع بانک مرکزی شده از چند منظر قابل تحلیل است.

اولین منظر مرجع صدور  چنین نامه هایی است.(اینجا) شبکه بانکی در کشور ما شامل 34 بانک  و موسسه دارای مجوز با بیش از 90 سال  سابقه و  22 هزار شعبه و بالغ بر 200تا 300 هزار کارمند درایران و خارج ایران است و برخی از مدیران عامل این بانکها از هر حیث  (علمی،تخصص،شهرت،سابقه،تجربه و سن) دارای عناوین و سابقه بالایی هستند به طوری که برخی از این مدیران در کارنامه خود تجربه ریاست کل بانک مرکزی ، عضویت در شورای پول و اعتبار و عناوین مهم دیگری را ثبت کرده اند. 

حال اداره ای مانند نظامهای پرداخت بانک مرکزی را در نظر بگیرید با که عمری کمتر از 15 سال  و  مدیر اداره ای که کل عمرش کمتر از دوسوم سابقه بانکی بسیاری از مدیران عامل بانکهای ما است به بانکها نامه می نویسد ومسئله ای را دستور می دهد. بدیهی است  انتظار نداریم که اجرای چنین نامه هایی همراه با رضایت باشد.

در چنین شرایطی اگرچه بانکها چیزی نمی گویند اما مواردی هم پیش می آید که نهادهایی چون معاونت اقتصادی بانک مرکزی که از جایگاه سازمانی بالاتری نسبت به اداره مذکور برخوردار است زبان به انتقاد بگشاید و در این میان شان و اعتبار بانک مرکزی ذیل تقابل دو نهاد درون سازمانی زیر سوال رود.

راه حل چیست؟
اما راه حل چیست؟ در همه سازمانها جانشین رئیس یا مدیرعامل نقش هماهنگ کننده را بر عهده دارد. در بانک مرکزی نیز جانشین یا قائم مقام رئیس کل بانک مرکزی مسئولیت هماهنگ کنندگی را عهده دار است. یکی از از وظایف وی(بعد از رئیس کل) گواهی کردن کلیه نامه هایی است که از جانب بانک مرکزی به خارج سازمان  ارسال می شود. تنها در چنین صورتی است هماهنگی لازم در خصوص اقدامات مور نظر ناظر درباره شبکه بانکی متبلور خواهد شد و از سوی دیگر شان بانکها نیز رعایت می شود.

همچنین تمام نهادهای داخلی بانک مرکزی  تصمیمات  ناظر خواهند بود. اما وقتی غیر از این مسیر طی شود تکثر مراجع تصمیم گیر به افزایش انحرافات سازمان دامن خواهد زد.

منظر دوم: نتیجه چنین روندهایی

اما چنین روندهایی چه نتایجی در پی دارد؟ نتیجه چنین روندهایی ایجاد غرور و تکبر در میان مسئولان در سطوح مختلف سازمانی نهاد ناظر است و از سوی دیگر زمینه ایجاد احساس خودکم بینی و ترس در میان مسئوولان بانکها فراهم می شود. نمونه و شاهد در این خصوص کم نیست از جمله  واکنش معاون نظارتی بانک مرکزی در خصوص بحث تعیین نرخ سود سپرده است. وی در تاریخ 17 اردیبهشت طی گفتگویی با روابط عمومی بانک مرکزی اما خطاب به بانکها در یک قضاوت زود هنگام آنها را به گونه ای تهدید کرد که گویی آنها در خصوص طرح بحث پیش نیازهای تعیین نرخ سود جرمی را مرتکب شده اند.

نمونه دیگر گفته های واقع نمایانه مدیرکل فناوری اطلاعات این بانک در یک شبکه اجتماعی بود که اخیر طی گزارش هایی از سوی پایگاه خبری بانکداری الکترونیک واقعیت نظام پرداخت طی چند سال اخیر مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

منظر سوم: احترام مقدمه ایجاد روابط صحیح
بانک مرکزی  نهادی است که به خاطر حفظ و مراقبت از سلامت بانکی ایجاد شده است.به تعبیر دیگر اگر بانکها نباشند بانک مرکزی اساسا معنی پیدا نمی کند.-باید دایره ای باشد تا مرکزی برای آن تعریف کنیم- طبعا اولین گام در راستای تحقق این هدف یعنی ایجاد و حفظ سلامت بانکی  ، زمینه سازی برای حفظ جایگاه و شخصیت بانکها و بانکداران است. محترم شمردن  از طریق سازوکارهای منطقی مقدمه سلامت در هر سازمان انسانی است. اما وقتی برای مثال (مثال های زیادی می توان برشمرد)مرجع صدور یک نامه اجرایی  برای تمام  شبکه بانکی اداره ای در یک معاونت است که خود این معاونت (معاونت فناوری های نوین بانک مرکزی) طی 7سال گذشته  بدون معاون بوده است آیا نام  این حرکت را می توان یک رفتار محترمانه درباره شبکه بانکی بدانیم. طبیعی است در چنین روندی اتفاق اخیر در خصوص مواجهه دو نهاد داخلی نهاد ناظر را شاهد باشیم.

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

9  ×    =  27