تجربه نهاد صنفی در آلمان
ایلونکا روله رئیس بخش آسیای میانه و جنوب شرق آسیای تعاونی
بازارهای تجاری و سرمایهای ایران همواره برای کشورهای خارجی، بهویژه غربیها جاذبه فراوانی داشته است اما متاسفانه به سبب اعمال تحریمهای غرب علیه ایران، کشورهای بزرگ اروپایی بالغ بر یک دهه نتوانستند مراودات تجاری و مالی مطلوبی با ایران داشته باشند. البته این کشورها طی این سالها همواره مترصد فرصتی برای ورود به بازار ایران بوده و حالا که دوران پسابرجام فرارسیده، هیأتها و کاروانهای تجاری متعددی وارد ایران شده تا فضای بازارهای ایران را رصد کنند و در صورت فراهم بودن شرایط، مراودههای تجاری با ایران را کلید بزنند. یکی از این تیمها، هیأتی است از آلمان که در مرداد 95 برای بررسی بازارهای مالی و سرمایهای ایران وارد کشور شد. خانم دکتر ایلونکا روله (ilonka Rühle) رییس بخش آسیای میانه وجنوب شرق آسیای تعاونی Finanzgruppe یکی از اعضای هیأت اعزامی به ایران است که در این سفر، فرصتی دست داد تا گفتوگویی با ایشان در خصوص اهدافشان از سفر به ایران داشته باشیم.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک،هدفتان از سفر به ایران چه بوده است؟
ما به عنوان هیأتی از سوی بنیاد بانکهای سپرده آلمان با هدف شناخت فضا، صنعت بانکداری و خدمات مالی ایران و انجام همکاریهایی مشترک به ایران سفر کردهایم. در واقع این بنیاد، یک تعاونی است که نمایندگانی از چندین شرکت را دربر میگیرد. این هیأت اعزامی شامل سه نفر است که دو نفر از کارشناسان ارشد بانکی و همچنین رئیس بخش منطقهای بنیاد بانکهای سپردهگذاری آلمان در این سفر ما را همراهی میکنند.
تحلیلتان از نظام بانکی ایران چگونه بوده است؟
هنوز در مراحل خیلی ابتدایی هستیم. ما به ایران سفرکردهایم تا شناخت بیشتری از نظام بانکداری ایران پیدا کنیم. ما تازه فرایند شناخت بانکها و موسسات مالی مختلف ایرانی را شروع کردهایم و به دنبال این هستیم که برای اطلاع بیشتر از چندوچون و سازوکار شبکه بانکی ایران، بتوانیم با مسئولان این بانکها و موسسات مختلف دیدارهایی را داشته باشیم.
همانطور که مستحضر هستید، بانکداری خرد مشتریان زیادی در ایران دارد. در صورت امکان در مورد تجارب خود در زمینه بانکداری خرد در دیگر کشورها توضیحاتی ارائه دهید.
ما در کشورهای مختلفی فعالیت داشتهایم، از کشورهای توسعهیافته متعارف گرفته تا کشورهای درحالتوسعه مانند کشورهای اقماری اتحاد جماهیر شوروی و همچنین بازارهای نوظهور کشورهایی چون مکزیک، چین و اندونزی و البته بانکداری خرد در تمامی این کشورها تفاوتهای گستردهای با هم دارد، ولی در تمامی این کشورها ما همواره توانستهایم نقش مفیدی داشته باشیم. در واقع تجارب موفقی در زمینه همکاری با بانکها و موسسات مالی در نقاط مختلف جهان داشتهایم که میتواند مهر تائیدی بر قابلیتهای این بنیاد باشد. به عبارتی ما به دنبال انتقال تجارب و دانش بانکهای آلمانی به خارج از مرزهای آلمان هستیم. اهتمام بنیاد در کشورهای مختلف بر این است تا با شناسایی پتانسیلها و ظرفیتها، بخشهایی که امکان توسعه دارند را بیشتر توسعه دهیم.
آیا میتوانید تعریف دقیقی از بانکداری خرد ارائه دهید؟
سعی میکنم خیلی خلاصه توضیح بدم. در واقع ما زمانی از بانکداری خرد صحبت میکنیم که با تعداد و حجم بالایی از تراکنشها سروکار داشته باشیم که این تراکنشها میتواند شامل تعداد زیادی وام، تعداد زیادی سپرده و یا تعداد زیادی انتقال وجه باشد که از قضا ممکن است مقادیرشان بالا هم نباشد. در واقع در این حالت، منفعت بانک و موسسات مالی در انجام حجم بالایی از تراکنشها قرار دارد که باید به شکلی مقرون به صرفه و کارآمد صورت گیرد.
با توجه به تجربیاتتان در کشورهای مختلف، آیا به مساله یا نکتهای برخوردهاید که بتوانید آن را بهعنوان یک پیشنهاد یا توصیه عام در زمینه بانکداری خرد مطرح کنید؟
توصیهای که بتواند برای همه اشکال بانکداری خرد کاربرد داشته باشد این است که بانکداری خرد امروز بیش از هر چیز دیگری به مشتریان وابسته است. در واقع اگر بانک موفق به جلب مشتری نشود، آیندهای هم ندارد. به همین خاطر است که مشتریان در راس امور قرار دارند. در مورد بانکداری خرد که با حجم وسیعی از مشتریان سروکار دارد، این مساله مصداق بیشتری پیدا میکند؛ بنابراین خدمات و محصولاتی که در بانکداری خرد ارائه میشود باید پاسخگوی نیاز مشتریان بوده و با علایق آنها سازگار باشد.
نقش فناوری اطلاعات را در بانکداری خرد چگونه ارزیابی میکنید؟
بگذارید این مساله را از منظر دیگری بررسی کنیم. هرچند فناوری اطلاعات (IT) نقش مهمی در بانکداری ایفا میکند اما نباید فراموش کنیم که فناوری اطلاعات فقط یک ابزار است. در واقع بهتر است به کارایی و نحوه طراحی فرایندها و روالها تمرکز داشته باشیم. به عبارتی اگر طراحی و عرضه این روالها و فرایندهای زیربنایی بهدرستی صورت گیرد، در این صورت ارائه این روالها و فرایندها در بستر IT میتواند بهعنوان یک روش عالی خدماترسانی، نقش موثری در موفقیت بانک یا موسسه مالی ایفا کند اما نه این که همه چیز به فناوری اطلاعات خلاصه شود. ببینید شما اگر از لحاظ IT بهترین بسترها را نیز فراهم کنید، اما روالها و فرایندها را دقیق و درست طراحی نکرده باشید، عملا با مشکل مواجه خواهید شد.
به نکته خوبی اشاره کردید. به نظر شما چه عواملی مانع از آن میشود تا این فرایندها و روالها بهدرستی صورت نگیرند؟
برای طراحی این فرایندها باید یک استراتژی داشته باشید. شما باید بدانید که چه میخواهید. باید یک برنامه داشته باشید و بر اساس آن برنامه و استراتژی، دست به طراحی روالها و فرایندها زده و برنامههای خود را عملی کنید. تازه بعد از این مراحل است که نوبت به فناوری اطلاعات یا همان IT میرسد.
برای کشورهای درحال توسعه که برنامهریزیها و استراتژی درست تعریفنشده و یا بهخوبی به اجرا در نمیآیند، چه توصیهای دارید؟
خب همانطور که خود شما هم اشاره کردید، برنامهریزی همیشه کار ساده و آسانی نیست بهخصوص در کشورهای در حال توسعه که با مشکلات بیشتری دست به گریباناند. در چنین شرایطی شاید بهتر باشد تا به سراغ اشکال منعطف برنامهریزی برویم که در آن ممکن است همهچیز آنطور که ما از پیش بهصورت مرحلهای تعیین کردهایم، پیش نرود. در این حالت شما باید منتظر واکنش بازار باشید و سپس گامهای بعدی را بردارید. به عبارتی شاید نتوان بهصورت بلندمدت برنامهریزی کرد ولی میتوان استراتژیهای کوتاهمدت را دنبال کرد.
با توجه به تجربیات شما در کشوهای مختلف، نقش نهادهای صنفی و خصوصی در انتقال دانش به بانکها علیالخصوص در بانکداری خرد را چگونه ارزیابی میکنید؟
بانکهای مرکزی دارای نقش بسیار مهمی هستند زیرا چارچوبی را تعیین میکنند که بانکداری در آن به وقوع میپیوندد. علاوه بر این، بانکها نقش مهمی در نظارت و قانونگذاری ایفا میکنند. انجمنهای بانکداری نیز به همین نحو نقش مهمی برعهده دارند. در بعضی کشورها باشگاههایی وجود دارد که متصدیان و کارشناسان امور بانکی با هم دیدار کرده و در مورد مسائل بانکی با هم به تبادل نظر میپردازند. ولی نقش انجمنها میتواند بسیار فراتر از این باشد زیرا این انجمنها میتوانند از طریق تعیین استانداردها، آموزش و تولید محصولات و ایجاد همافزایی میان بانکها، بهنظام بانکی خدمترسانی کنند و بهنوعی کمک یار بانکها باشند.
از آنجا که نهادهای صنفی در حوزه بانکداری در ایران عملکرد قابل قبولی نداشته و ضعیف عمل کردهاند، لطفا در خصوص تجارب خود از نقش و اهمیت نهادهای صنفی و انجمنها بیشتر توضیح دهید.
مصادیق مشخص و بارزی از نقش نهادهای صنفی و انجمنهای بانکداری را در کشوری مثل چین میتوان سراغ گرفت که انجمن سراسری بانکهای تجاری اقدام به خرید سیستمهای نرمافزاری کردند که خرید این سیستمهای برای هیچکدام از بانکها بهتنهایی مقرونبهصرفه نبود. علاوه بر این، بانکهای تجاری از طریق سازوکار این نهادها و انجمنها توانستند بر سر استانداردهای واحد به توافق برسند که این مساله به نوبه خود، امکان انتقال و به اشتراکگذاری اطلاعات میان بانکها را فراهم آورد.
چه زمانی بانک مرکزی میتواند در توسعه ظرفیتهای صنعت بانکداری نقش بازدارنده داشته باشد؟
وظیفه اصلی بانک مرکزی بهطور خلاصه، نظارت بر عملکرد بانکهاست. البته قانونگذاری را نیز باید به وظیفه نظارت اضافه کرد. در واقع بانک مرکزی بستر و چارچوبی را تعیین کرده و فراهم میآورد که بانکها میتوانند در آن به فعالیت بپردازند و این نظارت و قانونگذاری وظیفهای پایانناپذیر برای بانک مرکزی است. بااینحال، بعضی مواقع بانکهای مرکزی فکر میکنند که باید از حقوق مشتریان دفاع کنند. بهعنوانمثال اینکه نرخ بهره نباید از یکمیزانی بیشتر باشد. این مساله با واکنشهایی از موسسات مالی و بانکهایی مواجه میشود که برای پوشش و تامین هزینههای خود به راهکارها و روشهای دیگر متوسل میشوند. به عبارتی این مداخله مستقیم بانک مرکزی به نفع مشتریان، بانکها را وادار میکند تا از آن چارچوب و بستر قانونی خارج شوند.
عملکرد بانک مرکزی در ایران به ایجاد نوعی شکاف و بیاعتمادی میان این نهاد و بانکها انجامیده است. در واقع بانک مرکزی به عبارتی فربه شده و به همین خاطر شبکهی بانکی را کوچک میبیند. آیا این بیاعتمادی میان بانک مرکزی و شبکه بانکی در دیگر نقاط جهان نیز دیده میشود و یا فقط منحصر به ایران است؟
قبل از هر چیز من هنوز نمیتوانم در خصوص نظام بانکداری ایران قضاوت کنم چون مدتی زمان زیادی از حضورم در ایران نمیگذرد. به همین خاطر نمیتوانم این قضیهای که شما در خصوص رابطه بانک مرکزی و بانکها مطرح کردید را تائید کنم. فقط میتوانم بگویم که در اقتصادهای توسعهیافته رابطه خوب و سازنده میان بانک مرکزی و بانکها امکان پیشرفت و توسعه را برای نظام بانکی فراهم میآورد. بههرحال، بانک مرکزی نیز بهمانند هر نهاد سیاستگذار دیگری باید تصمیماتی را اتخاذ کند. بهعنوان مثال در اروپا و به ویژه در آلمان بحثی وجود دارد که ما با حجم زیادی از قوانین مواجهایم. البته میتوان از منظر دیگری نیز به این قضیه نگاه کرد و فقط گذر زمان میتواند به ما نشان دهد که این حجم از قوانین، دست و پاگیر و ناکارآمد بوده یا اینکه به سود شبکه و نظام بانکی تمامشده است. چون هیچکدام از ما نمیتواند آینده را پیشبینی کند، بنابراین ناگزیریم بر اساس تجارب و اطلاعاتی که در اختیار داریم، تصمیمگیری کنیم. شاید در آینده مشخص شود که این تصمیمات اشتباه بودهاند ولی این مسیری است که برای رسیدن تصمیم درست باید طی شود.
به نظر شما آیا کارایی نظام بانکی نمیتواند نشاندهنده درست بودن سیاستها و دستورالعملهای ابلاغی از سوی بانک مرکزی باشد؟
کارایی و کارآمدی هدفی است که ما در یک فرایند آن را دنبال میکنیم و یکشبه و بهیکباره به دست نمیآید. اینیک فرایند مداوم و همیشگی است چون ما همیشه سعی میکنیم که بهتر و بهتر شویم. خود این کارآمد بودن نیز مفهوم نسبی بوده و اصلاحاتی که در نظام بانکداری غرب صورت میپذیرد، گواهی است بر این امر.
به هر صورت ازآنجاکه در ایران انجمنها در تصمیمگیریها دخالت داده نمیشوند، بهرغم هزینههای چشمگیر میزان این ناکارآمدی افزایش مییابد. نظر شما در این رابطه چیست؟
یکبار دیگر تاکید میکنم که هنوز نمیتوانم در خصوص نظام بانکداری ایران اظهارنظر دقیقی داشته باشم ولی بدون شک یکی از مواردی که قصد دارم به بررسی آن بپردازم همین نقش بانک مرکزی و رابطه آن با شبکه بانکی است. امیدوارم در سفرهای بعدیام به ایران، بتوانم پاسخ دقیقتری به این پرسش شما بدهم.